#پروفايل
"برای تو، برای چشمهایت
برای من، برای دردهایم
برای ما، برای این همه تنهایی
ای کاش خدا کاری کند..."
#شاملو
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#داستانک
داشت ماشینو میفروخت
توی توضیحاتش آنقدر
از ماشینش تعریف کرد
پشیمون شد و نفروخت
هر وقت خواستیم
جایگاه کسی رو به کسی بدیم
کسی رو بفروشیم...
کسی رو تخریب کنیم...
قبلش به خوبیاش فکر کنیم
شاید پشیمون شدیم.....
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رفیقانه 😊
🦋غمگین نشو
وقتی که کسی تو را درک نمیکند
وقتی کسی تلاشت را نمی بیند
وقتی کسی به وجودت اهمیتی نمیدهد
تو فکر میکنی دیده نمیشی
اما پیش چشم خدا خیلی بزرگی
تو فکر میکنی تنها هستی
اما نگه دار همه ما خداست❤️🌿
گاهی باید بی دلیل شاد باشی
گاهی باید در هجوم سختی ها
آرام ترین فرد زمین باشی
سختی بخشی گذرا از زندگی است
اما امید به خدا همیشه هست
🌺🌿 وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ
🌿 ﻭ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺟﺰ ﻣﺮﺩم ﻛﺎﻓﺮ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ .
📖سوره یوسف (٨٧)
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#پروفایل
#تکبیت
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
#سعدی
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#داستان_کوتاه_آموزنده
*دهخدا و مادرش*
دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست
و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار
گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر
مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.» گریست و خوابید.
شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت:
«برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم»
از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#به_وقت_دلتنگی
#به_وقت_عاشقی
💞
دستت را که نمیتوانم
لااقل بگذار...
بهانهات را بگیرم...
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
ز یمن مقدم رسول خاتم
معطر آمده محیط عالم🌹
مولد صادق آل محمد
مقارن گشت با میلاد احمد🌹
💐میلاد نبی اعظم(ص) و امام صادق(ع) مبارک💐
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#شعر
🌺من با تو هزار کار دارم
جانی ز تو بی قرار دارم
🌺شبهای وصال میشمردم
تا حاصل روزگار دارم
🌺گفتی که فراق نیز بشمر
چون با گل تازه خار دارم
🌺گر در سر این شود مرا جان
هرگز به رخت چه کار دارم
🌺تا جان دارم من نکوکار
جز عشق رخت چه کار دارم
🌺گفتی مگریز از غم من
چون غمزهٔ غمگسار دارم
🌺چون بگریزم ز یک غم تو
چون غم ز تو من هزار دارم
🌺گفتی که بیا و دل به من ده
تا دل ز تو یادگار دارم
🌺ای یار گزیده، دل که باشد
جان نیز برای یار دارم
🌺گفتی سر خویش گیر و رفتی
کز دوستی تو عار دارم
🌺سر بی تو مرا کجا به کاراست
سر بی تو برای دار دارم
🌺گفتی که کمند زلف من گیر
یعنی که سر شکار دارم
🌺چون رفت ز دست کار عطار
چون زلف تو استوار دارم
#عطار
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#پروفایل
تو تنها نيستی،
تو از همه طرف با خدا احاطه شدی!
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#رفیقانه 😊
اگر چیزی را از دست دادی🍂
یادت باشد درختان در پاییز🍁
همه برگهای خود را از دست می دهند🍂
تا بهتر از آن را در بهار به دست آورند،🌱
زندگی دارای مراحلی است که
گاه تلخ است و گاهی شیرین ...💐
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#انگیزشی
یه مسیر طولانی و هزار مایلی با اولین قدم شروع میشه...
مهم اینه که تو شروع کردی...
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#رفیقانه👌
کم حرف زدن
❗️خدای تعالی میفرماید: من دو تا مَلِک برايتان قرار دادم،
«ما یَلفِظُ مِن قَول» (سوره ق/١٨)
👈لفظی از زبانتان بیرون نمیآید،
«إلاّ لَدَیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»
👈مگر اینکه دو تا ملک اینها را ضبط میکند.
‼️اینها را باور کنید، اینها را چون باور نداریم هر کاری که دلمان میخواهد میکنیم!!!
💢حضرت آیت الله ابطحی رحمة الله علیه
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#بیو
چایت را بنوش،☕
نگران فردا نباش🍁
از گندمزار من و تو 🌾
مشتی خاک میماند برای بادها...🍃
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#ضرب_المثل
#داستان_کوتاه
💭بــــــرو کشـــکتـــــــ رو بــــــســـابــــــــــــ🗨
میگویند روزی مرد "کشکسابی" نزد "شیخ بهائی" رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا "اسم اعظم" را به او بیاموزد چون شنیده بود کسی اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به "تمام آرزوهایش" برسد.
"شیخ" مدتی او را سر گرداند بعد به او گفت:
اسم اعظم از "اسرار خلقت" است و نباید دست نااهل بیفتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را "پخته و بفروشد" به صورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مردک رفته "پاتیل و پیالهای" خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد "طمع کرده و شاگردی میگیرد" و کار پختن را به او میسپارد بعد از مدتی شاگرد رفته بالا دستش دکانی باز کرده مشغول "فرنی فروشی" میشود به طوری که کارش کساد میگردد.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود با "ناله و زاری" طلب اسم اعظم میکند.
شیخ چون از چند و چون کارش خبردار میشود به او میگوید:
تو "راز یک فرنی پزی" را نتوانستی حفظ کنی!!
حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی!!
👌 #برو_کشکت_رو_بساب...
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°
#داستان_کوتاه_آموزنده
آیت اللهی در کاباره و سرو مشروب😵💫
تا آخر بخوانید ❗️❗️❗️
〽️ لبنان به عروس خاورمیانه معروفه ، انواع و اقسام فساد هم توش هست ، امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان که خیلی تو مردم محبوب بود یه روز کاملا ناگهانی وارد یک کاباره شد ، همه مشغول میگساری بودند ، یدفه همه تا او را دیدند دست و پای خودشون و گم کردند اما در میان تعجب همه سید هم پشت میز میکده نشست و به خدمتکار گفت برای من هم مشروب خوب بیاورید ، سکوتی به آنجا حاکم شد اما او شوخی نمیکرد و جدی گفت پس چرا وایسادی ؟ خدمتکار رفت با حالت شرمندگی یه پیاله مشروب آورد گذاشت جلوی سید ...
✿ همه با تعجب بهش نگاه میکردن که چی میشه که ناگهان سید یه تیکه جگر از گوشه عبایش دراورد و انداخت تو لیوان مشروب ، و به صحبت با جوانها ادامه داد ، بعد مدت خیلی کمی جگر بسیار کوچک شده بود و انگار تو مشروب حل شده بود ، ناگهان سید برنامه اصلیشو شروع کرد ، و گفت رفقا اسلام برا همین میگه مشروب نخورید ، ببینید این مشروب با این تیکه جگر چی کار کرد ، دقیقا همین ضرر رو به بدنتون میزنه ...
✿ او همیشه این مدلی نهی از منکر میکرد ، البته این مدل نهی از منکر خیلی هنر میخواست و هزینه داشت و ممکن بود مورد تهمت ها واقع بشی اما او میدونست تو جایی که سبک زندگی ها کاملا غربی شده باید یکمی با جوانها همراه شد بعد حرف اصلیتو بزنی ، این جوری بود که همه بهش میگفتن مسیح لبنان و بزرگ و کوچیک مریدش بودن...
📚 نقل از حجت الاسلام زائری
°•♡ @downloadamiran ♡•°
°•♡@downloadamiran_r♡•°