منزلت حضرت زهرا (س) در عرفان شیعی
یکی دیگر از مختصات عرفان شیعی که لوازم نظری و عملی بلند و دامنگستری دارد، اعتقاد به عصمت حضرت زهرا (س) است. اصل وجود یک بانوی معصوم که انسان کامل و حجت حجت های الهی است، به عرفان شیعه عطر و رایحۀ معنوی خاصی می دهد که در سایر عرفان ها نیست. این واقعیت بر نگاه عرفان به جایگاه زن که نیمی از پیکرۀ بشریت را تشکیل می دهد اثر می گذارد. نحوۀ رابطۀ پیامبر با حضرت زهرا که بسی فراتر از رابطۀ پدر-فرزندی است خود نشانگر جایگاه معنوی آن حضرت است. سخنان و خطبه های آن حضرت منبعی اصیل برای معرفت عرفانی است. عبادت و زهد و طهارت و انفاق و ایثار و شیوۀ سلوک معنوی آن حضرت، نقش آن حضرت در خانواده به عنوان همسر و مادر، نقش اجتماعی آن حضرت و فریادگری او علیه فاسدان و غاصبان و حیله گران، دریا دریا حقایق در خود دارد؛ چنانکه اسرار زندگی پررنج و محنتش و شهادت مظلومانه اش و کفن و دفن شبانه و غریبانه و قبر پنهانش، که چهارده قرن است آتش به دل ها می زند، سخن ها دارد.
قسمتی از مقاله شاکله عرفان شیعی از فنائی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از فنایی اشکوری
فلسفه و عرفان اسلامی در رویارویی با چالش ها - پاتوق کتاب فردا
https://bookroom.ir/book/37552/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D9%87%D8%A7
نسبت فلسفه و دین
در باب نسبت فلسفه و دین سؤال های مختلفی می توان مطرح کرد. یکی این که آیا اساساً دین به فلسفه وابسته است ؟ جواب روشن است: اصل دین به فلسفه هیچ اتکایی ندارد؛ یعنی خداوند که این تعالیم را به پیامبر نازل میکند، نیاز به فلسفه بشری ندارد. دینداری چطور؟ اگر بخواهیم دین را بشناسیم، آیا به فلسفه نیاز داریم؟ خود پیامبر حقایق دینی را از راه وحی می پذیرد. یک عده هم ادعا میکنند اهل عرفان هستند و با حقایق، ارتباط مستقیم دارند؛ اینها هم شاید به فلسفه نياز چنداني نداشته باشند. هر چند آن جا محل بحث است که هیچ کس از مادر متولد نمي شود در حالی که اهل کشف و شهود باشد؛ برای کشف و شهود باید معمولا مدت زیادی مسیر سیر و سلوک و دینداری را طی کند تا به آن مرتبه برسد و در آن مقدمات به تفکر عقلی نیاز دارد. به هر حال اقلیت نادری از انسان ها هستند که گفته میشود اهل کشف و شهودند، ولی اکثریت مردم این گونه نیستند. دینداری و دین شناسی معصومین و عرفا را هم کنار میگذاریم؛ چون ما عضو هیچ کدام از این دو طایفه نیستیم. می ماند دینداری عامیانه و تقلیدی و نيز دینداری عالمانه و تحقیقی. دینداری عامیانه و تقلیدی هم نیازی به فلسفه ندارد؛ به همان مقدار فهم عادی، عرفی و فطری که دارند قانع هستند. بر اساس آن، ایمانی دارند و بر اساس همان ایمان، تکالیف شرعی را انجام میدهند؛ هیچ کس هم نگفته که مردم عادی کوچه و بازار بايد مسائل عقلی را طرح و معرفت شناسی خودشان را تنقیح کنند. از آنها این انتظارات نیست، گرچه همه به تفکر دعوت شده اند. می ماند دینداری عالمانه و تحقیقی.
کسی که در شمار انبیاء و معصومین و نيز عرفا نیست و نمی خواهد دینداری تقلیدی و عامیانه هم داشته باشد تکلیفش چیست؟ آیا راه دیگری غير از راه تعقل برای فهم اصول و مباني و آموزه هاي ديني وجود دارد؟ با نقل به تنهایی نمی شود وجود خدا، اصل حقانیت دین و ... را اثبات کرد. کارایی و اعتبار نقل بعد از آن است که خدا و حقانیت دین اثبات شود و متن دین در اختیار ما باشد. تازه بعد از آن که متن دین و قرآن در اختیار ما قرار دارد و ما می خواهیم اینها را بفهمیم باز نیازمند تفکر عقلی مستقل هستیم. مثلا در قرآن کریم صفاتی برای خداوند ذکر شده؛ فهمیدن اینها جز با استفاده از همان تفکر نظاممند عقلی ممکن نیست. راه دیگری ندارد، مگر این که الفاظ را حفظ کنیم و بگوییم معنی آنها را نمی دانیم؛ علمه عند اهله. این هم به همان دین شناسی تقلیدی برمیگردد.
بنابراین، اصل دینداری ضرورتاً قائم به فلسفه نیست؛ ولی برای دینداری عالمانه و فهم عمیق دین یعنی تعمیق فهم دینی به تفکر عقلی محتاجیم. علاوه بر اينها، دفاع از عقايد ديني نیازمند تفکر عقلی نظام مند است؛ چون عقاید دینی همیشه مورد هجوم و اشکال و شبهه هستند. اگر در مقابل این شبهات ساکت بمانید، ایمان بسیاری از افراد متزلزل می شود و اگر بخواهید پاسخ دهید، باید به زبانی قابل فهم برای دیگران باشد. نقل، زبان مفاهمه تمام بشر نیست؛ گرچه برای صاحبان عقل سلیم و فطرت پاک سخن الهی جذاب و تأثیرگذار است و دلها را می رباید. اما در بسیاری از موارد در مباحثه با منکران و شکاکان باید با روش عقلی بحث کرد. بله، برای کسانی که این دین و حجیت کلام خدا و اولیاي او را پذیرفته اند، می توانید از این راه احتجاج کنید. خارج از این چارچوب بخواهید مفاهمه و گفتگو داشته باشید، با زبان مشترک باید باشد و آن زبان مشترک، عقل است؛ برای این که عقل را همه انسان ها دارند و این موهبتی است که خداوند به انسان ها داده و همه به این زبان آشنا هستند. بنابراین، برای دفاع از تفکر دینی هم به تفکر نظاممند عقلی نیازمند هستیم. حالا بعضی ها از اسم فلسفه وحشت دارند. می توانیم به این ها بگوییم شما اسم آن را به کار نبرید اما از دین دفاع عقلانی بکنید. شما عقاید دینی را با ادله عقلی اثبات کنید ولي اسمش را فلسفه نگذارید. اوصاف خداوند را تحلیل عقلی کنید به طوری که برای انسان قابل فهم باشد. مراد ما از فلسفه این است... زادگاه فلسفه، ذهن انسان است؛ عقل انسانی است که خداوند به همه داده است. این عقل اگر به کار بیفتد محصولش فلسفه یا همان تفکر نظاممند عقلی مي شود. یونانی ها این را تدوین کردند و کتاب نوشتند و به اسم آنها مطرح شده، اما به آنها اختصاص ندارد. فلسفه یونانی هم که وارد جهان اسلام شد، به همان شکل پذیرفته نشد. روش تفکر عقلی پذیرفته شد، اما مواضع فیلسوفان به تحقیق گذاشته شد. هر فیلسوفی خودش از آغاز هر مسأله ای را مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. حال گاهی ممکن است به همان نتیجه ای برسد که یونانیان رسیدند و گاهی هم ممکن است به نتیجه دیگری برسد.
برگرفته از کتاب: فلسفه و عرفان اسلامی در رویارویی با چالشهای معاصر اثر فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari
سهم فلسفه و نقش فیلسوف در گذار از بحران های اجتماعی
یادداشتی از فنائی اشکوری
آیا انتظار از فیلسوفان برای مشارکت در حل مسائل اجتماعی انتظار بجایی است؟ آیا فلســفه و فیلســوف می تواند در حل مسائل اجتماعی و در گذر از بحران ها ســهمی داشته باشد؟
بســتگی به نوع نگاه ما به فلســفه دارد. قطعا فلسفه و فیلسوف سهم قابل توجهی در این امور دارد،
اما کدام فلســفه؟ چه رویکردی در فلســفه؟ و کدامین تلقی از فلســفه چنین سهمی دارد؟
هر فلسفه و فیلسوفی چنین نقشــی ندارد؛ فیلسوفانی هستند که لحظه ای درباره مســائل و بحران های اجتماعی فکر نکرده و کلمه ای در این حوزه بر زبان نیاورده اند. دغدغه های آنان از سنخ و جنس دیگری است.
تفصیل بحث را بزودی در همین جا خواهیم خواند ان شاء الله.
http://eitaa.com/dreshkevar
👇👇👇
سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز
آن هم جنگ ترکیبی جهانی علیه ایران
به سرکردگی استکبار جهانی و هم پیمانانش و همراهی نوکران منطقه ای و مزدوران داخلیش از روشنفکر نما و سیاست باز و منافق و سلطنت طلب و سلیبریتی و روسپی و همجنس باز و سگباز تا تجزیه طلب و تروریست و داعشی و اراذل و اوباش قمه کش و لات های چاله میدون.
لاله این چمن آلودهٔ رنگ است هنوز
سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز
ای که آسوده نشینی لب ساحل بر خیز
که ترا کار بگرداب و نهنگ است هنوز
از سر تیشه گذشتن ز خردمندی نیست
ای بسا لعل که اندر دل سنگ است هنوز
باش تا پرده گشایم ز مقام دگری
چه دهم شرح نواها که به چنگ است هنوز
نقش پرداز جهان چون به جنونم نگریست
گفت ویرانه به سودای تو تنگ است هنوز
علامه محمد اقبال لاهوری رحمه الله علیه "زبور عجم"
http://eitaa.com/dreshkevari
باغستان های چای در لاهیجان
روز جهانی چای بر همه چایکاران و چای نوشان مبارک
http://eitaa.com/dreshkevari
تأويل عرفاني
دين علاوه بر ظاهر، باطني دارد و متون ديني علاوه بر معاني ظاهري که براي همگان قابل فهم است، معاني باطني دارند. اين اصل مبتني بر يک سلسله مباني هستيشناختي، انسانشناختي و معرفتشناختي است که به موجب آن، عالمِ نفس انساني و معرفت، مراتب و بطوني دارد. يکي از معاني تأويل، کشف معاني باطني متون ديني است. با تأمل در موضوع تأويل، نسبت عرفان و دين معلوم ميشود. تأويل مبتني بر باطن داشتن دين و معاني بطني متن ديني است. آن معاني بطني همان معارف اصیل عرفاني است. تأويل عرفاني تطبيق کتاب تدويني با کتاب تکويني و کتاب نفس است. به بيان ديگر تأويل همان راه يافتن به مراتب معاني باطني قرآن است. قسمي از تأويل و راه يافتن به باطن با بهکارگيري عقل و استفاده از روشهاي تفسيري ميسر است. اما تأويل عرفاني راه يافتن شهودي به بطون قرآن است که جز با طهارت نفس و ارتقاي وجودي نفس و افاضۀ الهي ميسر نيست.
علم به تأويل يعني علم به باطن قرآن بالأصاله از آن خداوند است: ... وَما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَالرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا الأَلْبابِ؛ «کسي جز خدا تأويل آن را نمىداند و آنان كه در دانش استوارند ميگويند: ما به آن ايمان داريم، همه از سوى پروردگار ماست و اين را جز خردمندان متذکر نميشوند». اما خداوند علم به تأويل را به کساني که قابليت آن را دارند متناسب با درجۀ قابليتشان افاضه ميکند. در رأس اين افراد، رسول خدا است که مخاطب مستقيم قرآن بوده و اوست که قرآن را ميشناسد: انما يعرف القرآن من خوطب به؛ «فقط كسي كه مخاطب قرآن است، آن را ميشناسد».
در درجۀ بعد اين دانش به وارثان او از اهل بيتش تعلق دارد؛ چنانکه ابنفارض مصري دربارۀ امير المؤمنين ميگويد: «واوضح بالتاويل ما کان مشکلا علي بعلم ناله بالوصية؛ علي از راه تأويل، مشکلات را حل کرد با علمي که از راه وراثت به آن رسيده بود».
پس از انبيا و اوليا، هرکس به ميزان قربش به آنان، از اين فيض حظي دارد. بحث تأويل، ظرايف و دقايقي دارد که در اين مختصر نميگنجد.
#تاویل
#تفسیر_باطنی
#تفسیر_انفسی
http://eitaa.com/dreshkevari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گیلان بارانی و سرسبز- لنگرود زیبا🌳
http://eitaa.com/dreshkevari
هدایت شده از نظم نوین|جلال الدین فنائی
منافع ملی که میگن، یعنی چی؟
تعریف واحدی از منافع ملی میان اندیشمندان حوزه سیاست وجود ندارد، اما اجمالا منافع ملی آن دسته از منافعی تلقی می شوند که دولت ها به نمایندگی از ملت هایشان در روابط خود با سایر کشورها در پی تحقق آن می باشند. چیزی جزء منافع ملی است که کمک به بقای یک ملت کند و یا چیزی که ملت ها با داشتن آن شکوفا می شوند. برخی هم معتقدند منافع ملی، اهداف نهایی یک ملت در حیطه های مختلف مثل نظامی، اقتصادی، فرهنگی یا غیره هستند و آن را در سه دسته ی منافع حیاتی، مهم و حاشیه ای طبقه بندی کرده اند.
🔸 جیمز روزنا می گوید که که منافع ملی کشورها ریشه در ارزش ها دارند و آنها در محاسبات قدرت، ارزش های مطلوبشان را دخیل می دانند و در نتیجه کشورهای مختلف اهداف متفاوتی را دنبال می کنند.
🔸 سید جلال دهقانی فیروزآبادی می گوید منافع ملی عبارت است از عالی ترین اهداف و حیاتی ترین نیازهای هر کشور که به کنش و رفتار سیاست خارجی آن در عرصه بین المللی شکل داده است و آن را هدایت می کند.
@جلال الدین فنایی
هدایت شده از محمد فنایی اشکوری
1_2491945103.mp3
10.34M
ضرورت تفکر در مسایل بنیادی
فنایی اشکوری
http://eitaa.com/dreshkevari