eitaa logo
عبدالله گنجی | جهاد تبیین
378 دنبال‌کننده
33 عکس
15 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پزشکیان گفتمان و ادبیاتش هیچ ربطی به این طیف ندارد و در عین حال هارمونی هویتی از نظر سیاسی وجود دارد. معتقدم فرصت مناسبی برای «اصلاح در اصلاحات» فراهم است. پزشکیان اصلاحات را عدالت و مبارزه با تبعیض اعلام کرد، اما همین حرف را وقتی رهبری در سال ۱۳۷۹ می‌زد این طیف مسخره می‌کردند و آن را انحراف از مسیر اصلاح طلبی می‌دانستند. اگر راهبرد نظام جذب حداکثری است، در چشم‌انداز آینده باید گفتمان و رفتار این جماعت را مجدداً بررسی کند. کنش آنان و واکنش‌های حاکمیت حتی در برخی موارد باعث بسته شدن فضا نسبت به گذشته شد. به طور مثال ۲۲۰ نفر از آنان که با همین نظارت استصوابی وارد مجلس ششم شدند، حتماً الان نمی‌توانند در همان تراز ورود کنند؛ بنابراین اگر این جماعت واقعاً گذشته سیاسی خود و مواجهه با نظام برآمده از اندیشه امام را اشتباه می‌دانند، اقرار نمایند، حرف بزنند و مدل‌های غربی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را ر‌ها کنند. اگر چنین کنند نوبت حاکمیت است که کم کم آغوش خود را باز نماید. پزشکیان می‌تواند در هر دو طرف نقش بازی کند و نه وفاق اضطراری، بلکه وفاقی مبتنی بر محوریت اصول انقلاب اسلامی و اندیشه سیاسی-الهی امام شکل بگیرد. ان‌شاءالله
‏امروز در جلسه دادگاهی که علیه آمریکا برای انجام کودتای ٢٨ مرداد١٣٣٢ در مجتمع قضایی امام خمینی تشکیل شده بود شرکت کردم ‏اینکه ایران امروز این جسارت و شهامت را دارد که بعد ٧١سال یقه آمریکا را با استانداردهای حقوق بین‌الملل بگیرد باعث افتخار است. ‏عمده ماها فکر می کنیم زشتی کودتای ٢٨مرداد١٣٣٢سرنگونی یک دولت ملی-مردمی بود. ‏این بخشی از فاجعه کودتاست.اساس آن حاکمیت٢۵ساله آمریکا و انگلیس بر همه شئونات کشور و تساهل پهلوی در مقابل آنان به علت وامدار بودن در بازگشت به قدرت بود. ‏⁧ ⁩ یک موردش بود که جرقه انقلاب اسلامی شد. @dr_a_ganji
‏برخی نوشتند"ما اسکل نظامیم" ‏اسکل معادل گیجی و جهل ذاتی است نه اکتسابی.ماها سربازیم ‏ممکن است خدایی ناکرده کم‌کم جز "اصحاب تردید" نسبت به کشتیبان قرار گیرید. ‏داستان خضر و موسی و کشتی را برای پالایش چنین اذهانی است ‏و لاَ يَحْمِلُ هَذَا اَلْعَلَمَ إِلاَّ أَهْلُ اَلْبَصَرِ وَ اَلصَّبر
‏در باره لانه جاسوسی : ‏اینکه این کار متاثر از توده ای ها بوده و اینکه طبیعی است سفارتخانه اطلاعات جمع می کند، یا مغرضانه است یا ساده اندیشانه و نشناختن امام خمینی است. ‏١-اگر هسته اصلی فاتحان(اصغرزاده، میردامادی، بی طرف)گفتند با توده های مشورت کردیم یا موثر بودند باید قبول کنیم.معتقدم عمده فاتحان لانه جاسوسی پاسدار-دانشجو ‏بودند امام هم جایی به جای کلمه دانشجو کلمه پاسدار را بکار می برد. ‏٢-جمع آوری اطلاعات هست اما برای چی در اینجا مهم است.اسناد، براندازی را نشان می دهد و کودتا. ‏٣-عبارت انقلاب دوم امام متاثر از عظمت توطئه است.وقتی امام آشفته شد که دید برخی اعضای دولت ج.ا مراوده داشته اند و کد و رمز دارند.امام فرمود:ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که اسناد همکاریشان از لانه فساد بیرون آمد.کی را می گوید؟ ‏اینجا سند آوردم،از یک اقتصاد دان بزرگ آمریکا پرسیدند:چرا در آمریکا کودتا نمی شود؟ گفت چون آمریکا اینجا سفارت ندارد! ‏۴-چرا در٢٠سال اخیر مذاکره ما با آمریکا سفارت محور نبوده؟ ‏دیگه پاسدارها که توده ای نبودند فاتحان لانه جاسوسی هم که زنده و در دست رسند.بدون رابطه علی-معلولی و ذهنی و بدون سند و حجت با مدل جنگ سرد فهمیدن غلط است.اصغرزاده هم بعد آن فرمانده سپاه قزوین می شود. ‏بچه های انقلاب را به توده ها چسباندن برای هجو انقلاب اسلامی است. @dr_a_ganji
‏عباس آخوندی در پاسخ به نامه عباس عبدی به خاتمی چند سؤال طرح کرده.بعضی سولات از جمله سوال زیر را خودش پاسخ داده و گفته: ‏اگر بپذیریم تغییراتی در وضع فعلی رخ داده‌است، هدف این تغییر چیست؟ ‏یک هدف می‌تواند کسب فرصت،تسلط بر اوضاع برای سرکوب سخت‌تر باشد ‏آیا در مقابل ادبیات کسی که نزدیک دو دهه وزیر جمهوری اسلامی بوده و اخیرا هم کاندیدای ریاست جمهوری شده بود، پهلوی نباید شاگردی کند یا لنگ بیندازد؟ مظلوم تر از جمهوری اسلامی نمی شناسم. @dr_a_ganji
رای پزشکیان مدیون کیست؟ حامد عبدالهی ظریف در ادبیات اصلاح‌طلبان یک اسطوره معجزه‌گر است. حال آنکه اگر از منظر نتایج مذاکرات هسته‌ای نگاه کنیم، هم دستاورد‌های او، هم جلیلی برای زندگی مردم تقریباً هیچ است. از خروج ترامپ از برجام تا آخر دولت روحانی نیز ۷۵۰ تحریم جدید در وزارت ایشان اضافه شده است، اما او قهرمان ملی، صاحب سردیس، دریافت‌کننده ۱۰۰ سکه و پزشکیان را رئیس‌جمهور کرده! اما جلیلی، نابود‌کننده ایران، طالبان و ضد برجام است. حال به انتخابات برگردیم. به این عبارات توجه کنید که نمونه‌ای از صد‌ها عبارت است. روزنامه اعتماد از قول محمد مهاجری و فیاض زاهد می‌نویسد: «ظریف هنوز می‌تواند میلیون‌ها ایرانی را پای صندوق رأی بیاورد تا بدخواهان نتوانند آدم خود را از صندوق درآورند و همین جرم کوچکی برای ظریف نیست». روزنامه هم‌میهن از قول غلامعلی رجایی می‌نویسد: «یک سونامی متوسط هم استعفای دکتر ظریف است. نباید ظریف را دست کم گرفت، ظریف دولت‌سازی کرد و واقعاً خودش را قربانی کرد». صد‌ها توئیت نیز در اسطوره‌سازی از ظریف وجود دارد. حال منطق زیر را ببینید و قضاوت کنید که این اسطوره کاذب است یا واقعی؟ البته حرف این یادداشت بیشتر متوجه اصلاح‌طلبان است نه اینکه مشکلی با ظریف باشد. ۱- پزشکیان با ۲۶ درصد آرای واجدین شرایط تاکنون (در ۴۵ سال گذشته) پایین‌ترین رأی را در ایران دارد و در این زمینه رکورددار است. یعنی ۷۴درصد ایرانی‌ها به او رأی نداد‌ه‌اند و اگر کسی ادعا کند که رأی پزشکیان رأی به ظریف و خاتمی است و ... یعنی ۷۴ درصد ایرانی‌ها به ظریف، خاتمی و ... وقعی ننهاده‌اند. آیا او اسطوره ساختن پایین‌ترین حد نصاب دولت در ایران است؟ هنرش چیست؟ ۲- رأی استان‌های آذری تمام‌کننده بود، یعنی تفاوت ۲ میلیون و ۸۵۰ هزار نفری پزشکیان در این سه استان رقم خورد وگرنه جلیلی در ۱۱ استان جلو بود. آیا رأی آذربایجانی‌ها مدیون ظریف است؟ در حالی که میانگین کشوری رأی زیر ۵۰ درصد است، استان‌های آذری بالای ۶۰ درصد است (اردبیل ۵/ ۶۵ درصد، آذربایجان غربی ۵۲درصد و آذربایجان شرقی ۲۲/ ۶۲ درصد اختلاف آرای دو کاندیدا هم بسیار است. مثلاً در اردبیل ۸۵ درصد رأی از پزشکیان است، در آذربایجان شرقی ۷۵درصد، یعنی یک‌میلیون و ۳۷۰ هزار رأی پزشکیان است و در آذربایجان غربی ۵/ ۸۴ درصد رأی از پزشکیان است. جمع تفاوت دو نفر در این سه استان بالای ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار رأی است. این رأی مدیون کیست؟ حتماً شخص پزشکیان و لاغیر. ۳- به استان ظریف برگردیم. ظریف اهل استان اصفهان است؛ پدرش خوانساری و مادرش کاشانی است. در انتخابات نیز با پزشکیان به اصفهان رفت و به کاشان نیز سفر کرد. مشارکت کل استان اصفهان ۸۱/ ۴۸ درصد است که یک میلیون و ۸۰ هزار رأی از آن جلیلی است (۵۹درصد). در کاشان مشارکت ۶۶/ ۵۵ درصد است که رأی پزشکیان ۳۴ درصد و جلیلی ۷۴/ ۶۲ درصد است. در خوانسار مشارکت ۵۸ درصد است که ۸/ ۳۶ درصد رأی پزشکیان و ۳۲/ ۶۰ درصد رأی جلیلی است؛ لذا ظریف در شهر‌ها و استان خود نیز تأثیرگذار نبوده است. در استان یزد نیز باز رأی جلیلی ۴۹/۵ درصد و رأی پزشکیان ۴۸/۶۸ درصد و در اردکان خاتمی نیز جلیلی اول است؛ لذا نه در ارتقای اصل مشارکت در کشور این‌ها موثر بوده‌اند و نه در شهر‌های خود و میانگین رأی آذربایجان بالاتر از همه کشور فاصله کم دو نامزد را سامان داده است؛ لذا از اصلاح طلبان خواهش می‌کنیم هم اسطوره خیالی نسازید و هم ظریف را خراب نکنید. البته آنچه حتمی است در چهار سال آینده حاشیه و پاشنه آشیل دولت پزشکیان ظریف است. آن هم نه به خاطر عملکرد و اعتقادات، بلکه به خاطر رفتار و شخصیت و نارسایی در بیان آنچه منظور است. در هر سخنرانی و مصاحبه‌ای بعداً باید بیاید که «منظور من...»؛ لذا بگذارید ظریف خودش باشد. یک دیپلمات با تجربه که در زد و خورد داخل هزینه شد و هیچ آورده‌ای هم نداشت. رأی پزشکیان مدیون خودش است، آنان که به خاطر امثال ظریف و خاتمی رأی می‌دهند اصلاً در انتخابات شرکت نکردند.
چیستی و چگونگی وفاق سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی اگر عبارت وفاق به خوبی تبیین نشود و با منظور صاحب ایده چفت و بست نگردد و مردم دچار تفسیر موسع از آن شوند، همانند عبارت «اعتدال» به سخره گرفته خواهد شد و به ضد خود تبدیل می‌شود؛ لذا باید منظور شفاف و حیطه و ابعاد آن روشن باشد. منظور پزشکیان از وفاق که متواتر گفته‌اند این است که اگر دست به دست هم ندهیم و به مشکلات نگاه واحد پیدا نکنیم نمی‌توانیم بر آن‌ها غلبه کنیم. همسویی نگاه‌ها و بسیج امکانات از مسیر همدلی و هم‌فهمی می‌گذرد؛ لذا اگر این وفاق در شعار و عمل نخبگان قدرت هم محقق شود، اما در زندگی مردم تأثیری نداشته باشد، باز شکست خورده است. اولین فهم از وفاق این است که آن را با «آشتی ملی» مترادف نگیریم زیرا ملت با هم قهر نیستند و بحران فلج‌کننده و درگیری و نزاع بین آنان وجود ندارد و از قضا مسئله آنان مشترک است که زندگی بهتر را از حاکمیت متوقع هستند. نکته دوم این است که آیا وفاق بین نخبگان قدرت است؟ آیا بین اصولگرا و اصلاح‌طلب است؟ وفاق تابنده نور بر قطب‌بندی‌های بی‌جهت و خانمان‌سوز است. بنابراین سؤالی که طرح می‌شود اینکه تسری این وفاق به عرصه اجتماعی چگونه است؟ تسری به حوزه حجاب، انتخابات، راهپیمایی‌های ملی، عدالت یا احساس عدالت در توزیع امکانات و... چگونه خواهد بود؟ سوم اینکه ممکن است وفاق پیش‌نیاز حل «مسائل سخت» باشد و به خودی‌خود موضوعیتی نداشته باشد. فرض کنید در قیمت بنزین باید تجدیدنظر شود، اما واکنش اجتماعی، مسئولان را به محافظه‌کاری وا می‌دارد. اینجاست که باید کارشناسان، مجلسیان، دولتیان، دستگاه قضا، احزاب و... همه بگویند قیمت بنزین نازل است، آنگاه مردم نیز مراجع اجتماعی خود را حجت می‌دانند و حنجره (صداهای) متفاوتی نمی‌بینند و کار انجام می‌شود. اما اگر دولت خواست بنزین گران شود و مجلس مخالف بود یا رسانه‌ها ساز دیگری را کوک کردند، ممکن است است به معضلی جدید تبدیل شود. چهارم اینکه وفاق یک نقطه مشترک و سدید می‌خواهد که همانند کعبه به دورش جمع شوند، چراکه نمی‌توان سلایق را از افراد گرفت و تفاوت‌ها را سرکوب کرد. تا زمانی که یک طرف به طرف مقابل بگوید باطل، غرب‌گرا، ضدانقلاب و طرف مقابل نیز بگوید متحجر، ضدتوسعه، خالص‌ساز و... هرگز وفاقی صورت نمی‌گیرد. اما آن امر مشترک چیست؟ قبلاً نوشته‌ام اصول مورد قبول همه لازم است که مانند اصول دین در بین مسلمانان باشد. این اصول هم ربطی به «ایران» ندارد، زیرا بین نیرو‌های موجود بر سر تمامیت ارضی، استقلال کشور و وحدت ملی هیچ اختلافی وجود ندارد. اشتراک باید از محل منازعه بگذرد تا واقعی باشد. از مبانی و قرآن می‌توان الهام گرفت. خداوند در آیه ۶۴ سوره آل‌عمران می‌فرماید: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ «بگو‌ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که در میان ما و شما یکسان است گرد آییم. (این) که فقط خدا را بپرستیم و هیچ چیز را شریک او نکنیم و برخی از ما، بعضی دیگر را خدایانی به جای الله نگیرد، (اکنون با این دلایل روشن) اگر (بازهم) پشت کنند، بگویید: گواه باشید که ما تسلیم (خداوند) هستیم.» اینجا خداوند به عنوان وجه مشترک اهل کتاب برای گفتگو عنوان می‌شود. حال سؤال این است که برای اهل انقلاب اسلامی و میراث‌داران امام راحل، فصل مشترک چیست؟ مقام معظم رهبری معتقدند در وصیت‌نامه امام دوچیز برجسته‌تر است. اسلام و مردم. حال باید به قول پزشکیان همه بر حبل‌الله چنگ بزنند و برای این مردم بدوند. آقای پزشکیان باید مراقبت نماید این نهال نوپا (وفاق) در ذهن مردم به معنای تفاهم بر سر تقسیم قدرت معنا نشود و او به خاطر دادن چند کرسی به جریان رقیب ایثارگر شناخته نشود. این فهم و ادراک همان تحریف وفاق است. وفاق قبل از میدان عمل باید به «گفتمان وفاق» تبدیل شود و این همان گفتمان انقلاب اسلامی است که فراسوی سلیقه‌هاست. پزشکیان باید در جایی از دولت که سنخیت دارد، میز گفتگو و تبیین برای اجرایی کردن آن (گفتمان وفاق) پیش‌بینی کند تا تصمیم‌سازی‌ها به وی داده شود و وفاق فراتر از شعار انتخاباتی و تقسیم قدرت خودنمایی کند. @dr_a_ganji
‏عباس عبدی در واکنش به مواضع امثال تاجزاده و مواجهه حاکمیت با آن ،از عبارت "دور باطل"استفاده کرده است ‏معتقدم عبارت گویاتر "کنش-واکنش" است. ‏به طور مثال مرحوم هاشمی ٢٢/١/٧٧می نویسد سه معاون وزیر اطلاعات (از جمله جناب آشنا)آمدند از توطئه های معاون سیاسی وزیر کشور (تاجزاده)علیه رهبری ‏گزارش دادند.این زمانی است جریان ایشان حاکم است و خودش کارگزار ج.ا است و قرار است مجلس را هم تصاحب کنند، پس توطئه علیه رهبری چرا؟ حال اقدام او چطور می تواند در مدل چرخه باطل معنا شود؟ طرف کنشی دارد و واکنشی می بیند.همه اصلاح‌طلبان منتقدند چرا همه وارد چرخه مد نظر عبدی نمی شوند؟ بنابراین کنش فراتر از نقد واکنش دارد.کنش نباشد واکنش هم نیست و دوری اتفاق نمی افتد @dr_a_ganji
‏نه تنها به تفاهم بر سر چیستی و اصول وفاق نرسیدیم که تفسیرهای موسع از آن به سمت دلزده گی می رود.حال باب جدیدی برای منازعه بر سر"حالا یه اشتباه کرده"شروع شد.این معنادهی ها اگر جامع نباشد وفاق که هیچ، تنش ها هم رشد می کند.مصادیق ‏"اشتباه"را می توان در حمایت رسانه ای یا موضع و بیان دید مثل آنچه اصلاح طلبان در١۴٠١ از صدر تا ذیل داشتند اما در طراحی و خیابان نبودند. ‏اما١٣٨٨ از این جنس نیست.برنامه ریزی و طراحی است که برای بدنه اصلاحات هم باور پذیر نیست.معتقدم در باره چرایی آنچه از٢٣خرداد٨٨بر این کشور رفت وزیر اطلاعات جلسه ای خاص با پزشکیان داشته باشد.صداقت پزشکیان پذیرنده است.کار سختی نیست با اسناد آشکار هم می توان این کار را کرد.پزشکیان ٢٠دقیقه به بنده هم وقت بدهد این کار را می کنم. @dr_a_ganji
‏انتصاب شایسته حجةالاسلام والمسلمین سید ابوالحسن فاطمی از سوی رهبر معظم انقلاب به سمت نماینده ولی فقیه در چ و ب و امام جمعه شهرکرد را به ایشان، مردم استان و خصوصا اهالی روستای ارجنک تبریک عرض می کنم. ‏امید است این مرد پارسا و استاد اخلاق و فقه در این میدان نیز منشأ خیر و تحول باشند. @dr_a_ganji
چرا در این شرایط رهبری به نماز جمعه می آیند؟
‏امشب سالگرد عملیات ⁩ است. ‏کسانی که در درستی آن تردید می کنند و خونهای ریخته شده بعدی را سند اشتباه بودن آن می دانند به یک سوال پاسخ ندارند: ‏مدل جایگزین شما چیست؟ صهیونیست ها هیچ راهی را نمی پذیرند و تنها راه باقی مانده مبارزه است و زمان آن عملیات فقط استفاده از فرصت بود. ‏آن عملیات یکشبه١۶٠٠تلفات بر صهیون وارد کرد حال آنکه در جنگ١٩۶٧ با پنج کشور عربی صهیونیست ها کلا٧٧١کشته داشتند. ‏این حمله رابطه با سعودی (که چند کشور کوچک را نیر می توانست همراه کند)را هوا کرد و سعودی سراغ دو کشوری رفت و برخی کشورهای اروپایی و سازمان ملل فلسطین را به رسمیت شناختند ‏برخی با سوظن می گویند صهیونیست ها از حمله خبر داشتند یا خودشان طراحی کردند.اگر حمله به غزه در قبال٢،٣کشته صهیونیست بود شاید این سوءظن درست بود.اما هیچ کشوری تحقیر امنیتی خود با١۶٠٠ کشته را خود انجام نمی دهد و بهانه های کم هزینه تری را انتخاب می کند. @dr_a_ganji
‏عمده تحلیل گران رسانه های فارسی زبان و غیر فارسی زبان غرب چنین تحلیل میکنند که صهیونیست ها ٣تنگنای جدی برای حمله به ایران دارند. ‏١- حمله به تأسیسات نفتی-گازی ایران موجب از کار انداختن تنگه هرمز از سوی ایران و قیمت سرسام آور نفت می شود. ‏٢-حمله به تاسیسات اتمی ایران موجب خروج ایران از NPT می شود و این کابوس غرب است. ‏-بعلاوه شخم زدن همه تأسیسات اقتصادی در کل سرزمین کوچک فلسطین اشغالی.
‏اونهایی که پس از هر شایعه ترور فلان شخصیت ایرانی، لبنانی یا سوری، سریعا مطالبه تکذیب خبر یا رؤیت طرف را دارند بدون اینکه بدانند ممکن است در پازل صهیونیست ها بازی کنند. ‏یکی از کاربردهای شایعه در عملیات روانی، "کشف حقیقت" است.روش مقابله با این ترفند استفاده از تکنیک "ابهام"است.
‏ممکن است آمریکا (که دمکراتها دنبال اند هنگام انتخابات جنگ نباشد تا ترامپ رای نیاورد)به ایران پیام دهد،اگر اسرائیل زد، شما نزنید، به جایش ما جنگ لبنان را تمام می کنیم. ‏(به قول پزشکیان)همین معادله را در خونخواهی هنیه و آتش بس در غزه گفتند و عمل هم نکردند.سپس ما زدیم. ‏⁧‫‬⁩
حجاریان ها باز می گردند؟ سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی در فرایند انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ رصد می‌کردم تا ببینم طیف «اصلاحات بر حاکمیت» چه مواجهه‌ای با اصل انتخابات و همچنین کاندیدای اختصاصی جریان یعنی پزشکیان دارند. در آن زمان حتی یک کلمه ساختارشکن از هیچ‌کس در حد فاصل اکبر گنجی تا عارف صادر نشد. سؤال مقدری را در ذهن پرورش می‌دادم که یعنی این جماعت از هر آنچه در ۲۵ سال گذشته در رد اسلامیت نظام، اسلام سیاسی، ولایت فقیه و اجرای حدود دین گفته‌اند، گذشته‌اند یا «اقتضامحور» عمل می‌کنند، تا اینکه مطلبی از آرمین دیدم و اکنون مصاحبه شاه‌مهره اصلاحات‌سوز و وفاق‌سوز اصلاحات را دیدم. حجاریان در مواجهه با «وفاق» پزشکیان به همان سان ظاهر شده است که با جامعه مدنی خاتمی و اعتدال روحانی ظاهر شد، یعنی تلاش کرده خوانشی ارائه دهد که مد نظر صاحب ایده (پزشکیان) نیست، همان‌طور که خوانش او از نرمالیزاسیون مدنظر روحانی نبود. او عملکرد خاتمی در چهارسال اول را «توسعه دموکراتیک» می‌داند و این در واقع ایده خود اوست و معتقد است «پای دموکراسی را قلم کردند» آنچه نمی‌گوید و فهم ما را به سمت «اصلاحات بر حاکمیت». می‌برد این است که دموکراسی مد نظر در کجای قانون اساسی و اندیشه سیاسی امام بوده است؟ مگر در ایران امروز دموکراسی داریم؟ یا مگر در جمهوری اسلامی از مفهوم دموکراسی می‌شود استفاده کرد؟ دموکراسی مگر فقط صندوق است؟ من معلم سیاست می‌گویم دموکراسی یعنی انتخاباتی که پهلوی و رجوی هم در آن باشند و ابعاد دیگر دموکراسی یعنی آزادی مشروب فروشی، همجنس‌گرایی و خودفروشی با «اصل رضایت» حاکم باشد و حدود آزادی را مرز‌های آزادی دیگری تعیین کند نه دین. حال ایشان خرده می‌گیرد که جلوی خاتمی را برای دموکراسی گرفته‌اند. بله جلوی ایده شما را گرفته‌اند، چرا که بنیانگذار جمهوری اسلامی در پاریس گفت «دموکراسی، هم نوع شرقی و هم نوع غربی آن فاسد است» و آن را طاغوت دانست. ایده خود را برای روحانی نیز «کارکرد روحانی» معرفی می‌کند. او سال سوم دولت روحانی گفت شما ایده‌ای نداری و من می‌خواهم به شما ایده بدهم، وظیفه شماست که ایران را از حالت انقلابی به حالت عادی برگردانی و نام آن را هم «نرمالیزاسیون» گذاشت. حال می‌گوید «روحانی دنبال نرمال‌سازی بود و تا حدودی این کار را پیش برد». اگر نرمال‌سازی روحانی این است که سال ۱۳۹۷ سخت‌ترین سال اقتصادی ملت ایران در ۴۵ سال گذشته است، چه چیزی نرمال شد؟ کوتاه آمدن‌های روحانی کدام مسئله را از ایران حل کرد؟ و جالب اینکه با تبرئه غرب، ناکامی روحانی را هم به اشتباهاتش در برخورد‌های داخلی و مخالفان ارجاع می‌دهد. و، اما درباره وفاق که اصل موضوع مصاحبه است، بدون اشاره یا یادآوری نظر آقای پزشکیان به عنوان صاحب ایده، تلاش می‌کند اندیشمندان غرب را به میدان بیاورد، حال آنکه مبنای وفاق پزشکیان سیاست‌های کلی نظام، قانون اساسی و قانون است. اما ایشان خوانشی عرضه می‌کند که منفعت‌محور، عرفی‌گرایانه و بده‌بستان از آن استنتاج شود. سراغ جرمی بنتام می‌رود. هابز، لاک و روسو را برای قرارداد اجتماعی فرا می‌خواند و از جان رالز، تی. ام-اسکنلن و ماکیاول نیز بهره می‌برد. حال آنکه اگر فهمی از بوم ایران و «فرهنگ سیاسی» ایران داشت، بسط نظرات خود را مبنی بر راهگشایی از ایده و صاحب ایده، به حوزه اجرا می‌برد. یعنی آنچه در بوم و روی زمین ایران وفاق ایجاد می‌کند، چیست؟ پزشکیان وفاق را دست به دست هم دادن برای حل مسائل کشور و اختلاف نکردن و مسیر آن را سیاست‌های کلی نظام و قانون اساسی و برنامه هفتم می‌داند. طبیعی است که این‌ها با دموکراسی‌خواهی این جماعت چفت نمی‌شود لذا آنچه می‌ماند فقط القای تئوریک بودن خود با چند واژه انگلیسی و چند اندیشمند غربی است که پایه معرفتی آنان انسان‌گرایی و عقل خود‌بنیان است. حجاریان برای ترسیم مکان ایستادن پزشکیان و مشخص‌کردن کرسی وی همان مسیر را تئوریزه می‌کند که برای خاتمی تئوریزه می‌کرد، یعنی همان دوگانه‌ای که امثال ایشان، علوی‌تبار و حزب مشارکت از ساختار قدرت عرضه می‌کنند که عبارت است از «یکه‌سالاری در مقابل مردم‌سالاری»، لذا برای اینکه جای پزشکیان در وفاق را خارج از پوسته و ساختار تعریف کند، می‌گوید: «دولت رئیسی تابع محض بود، اما ناکارآمد شد» یعنی شرط پزشکیان برای خلاقیت و کارآمدی ناهمسویی با حاکمیت است تا به قول خودشان یکه سالاری حاکم نشود. در عین اینکه دولت رئیسی را ناکارآمد و تابع محض بودن را عامل آن می‌داند، در جای دیگر در یک تناقض آشکار می‌گوید: «رئیسی زیر بار طرح بنزینی همانند روحانی نرفت». این همان راه مبارزه با وفاق است (نه کمک به وفاق) که از ۷۶ شروع کردند. در ۷۶ وفاق واقعی در مردم و حکومت بود. جناح راست که مشکلی نداشت، چپ‌ها هم مجلس و دولت را در اختیار گرفتند. ادامه....
اما ایشان و دوستانش همه تلاش خود را کردند تا با قرائت‌های گریز از مرکز، فاصله‌ای بسان دوقطبی نظام دموکراسی سکولار و نظام دینی را مقابل هم تئوریزه کنند. طرح حاکمیت دوگانه، مشروطه‌خواهی، دموکراسی‌خواهی و تلقی یکه‌سالار و دیکتاتوری از ولایت فقیه برای مقابله با وفاق بود و «هر ۹ روز یک بحران» که خاتمی می‌گفت، اگر واقعیت هم داشت واکنشی به کنش این جماعت بود. واکنشی که یک مورد زشت آن ترور همین فرد بود؛ بنابراین مدل مفهومی این جماعت به صورتی است که اگر مسئولان کشور با محوریت رهبر و قانون اساسی دست به دست هم بدهند حتماً تحمل نخواهند کرد. این‌ها کاری به اندیشه سیاسی امام ندارند و اصولی بومی برای وفاق نمی‌شناسند. این‌ها تکثرگرایی، جامعه مدنی، حوزه عمومی مردم‌نهاد و کلاً جامعه زنده را جامعه‌ای بر حاکمیت می‌دانند و نگران هستند پزشکیان از اصلاح‌طلبی تصویری ارائه کند که با بافته‌های این جماعت در ۳۰ سال گذشته نخواند. انگاره این جماعت نه توسعه اقتصادی و نه تورم‌زدایی است. آنان به دنبال عبور از اسلامیت نظام، رسیدن به دموکراسی غربی، تقابل حوزه عمومی-حاکمیت و نهایتاً دموکراسی سکولار هستند. هیچ توقع دیگری ندارند و هیچ چیز در این حکومت برای آنان ارزشی جز ترسیم این مسیر ندارد. این‌ها اصلاح‌طلبان را در معرض سوءظن حاکمیت قرار دادند و هزینه‌های سنگینی را به چپ‌های دیروز وارد کردند و دست‌بردار هم نیستند. حجاریان معتقد است: اصلاح‌طلبی بدون برو برگرد یعنی «دموکراسی‌خواهی» و ما این ایده را بر حاکمیت می‌دانیم و عبور از جمهوری اسلامی و امام تلقی می‌کنیم و اگر اصلاح‌طلبی این است، جغرافیای اپوزیسیون جمهوری اسلامی را جانمایی مجدد می‌کنیم. امثال حجاریان اگر می‌خواهند کمکی به پزشکیان کنند، اول به صداقت او خیانت نکنند، دوم برای او ترسیم کنند که چطور می‌شود توسعه کشور در قالب سیاست‌های کلی نظام و برنامه هفتم انجام گیرد و چطور می‌توان از تنش‌های قدرت‌خواهانه و فرصت‌سوزانه جناحی برای یگانه‌شدن ذیل رهبری و قانون اساسی عبور کرد و چطور می‌توان هابرماس، لاک، ماکس وبر، روسو و جرمی بنتام را بر امام ترجیح نداد و خلط معرفتی در پشتوانه تئوریک جمهوری اسلامی را به دیوار کوبید؟ معتقدم پزشکیان تجربه ذی‌قیمت دوران اصلاحات را دارد و نمونه آن در موضوع رفع حصر موسوی است که به خبرنگار گفت «خب ما نمی‌خواهیم با نظام درگیر شویم»؛ بنابراین باید از نهال وفاق ایثارگرایانه و با محور توسعه‌گرایانه و وحدت کلمه پاسداری کرد. این راهبرد، انزوای «اصلاح‌طلبی بر حاکمیت» را نیز رقم می‌زند. @dr_a_ganji
نبرد قدرت سخت و نرم غرب در غزه سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی غرب چه از جهت تمدنی و چه از جهت رفتاری دارای دو رویه است. یک رویه علمی و تکنولوژیکی که جهان نیز از آن بهره‌مند می‌شود، اما یک رویه فرهنگی و سیاسی و سبک زندگی دارد که برای فرهنگ‌ها و ملل شرقی بعضاً تهوع‌آور است. اما غرب در ۷۰ سال اخیر تلاش کرده است در تکنولوژی نظامی نیز برتری خود را حفظ نماید و با همین هیبت، بازدارندگی و وامداری دیگران را توأمان به پیش ببرد. در همین ۷۰ سال تلاش کرده است خود را محور و پرچمدار همه حقوق و ارزش‌های انسانی معرفی نماید. در جهان امروز هیچ قاره و هیچ کشوری به اندازه غربیان مدعای آزادی، حقوق بشر، دموکراسی، صلح و... ندارد. یعنی همان غربی که هیروشیما و ناکازاکی را با بمب اتم نابود کرده است، ۲۵ میلیون نفر را در جنگ جهانی دوم و کمتر از آن را در جنگ اول کشته است و آفریقا و ملل دیگر را به بردگی و استعمار گرفته است، امروز خیلی شیک و اتو کشیده و کاملاً با ژست متمدنانه خود را مدافع حقوق، حق حیات و آزادی بشریت می‌داند و به قول جوزف بورل (کمیسیونر سیاست خارجی اروپا) جهان غیرغرب را جنگل به حساب می‌آورد. در جنگ یک ساله غزه پدیده عجیبی رخ داد. تقریباً ۷۰ درصد کشور‌های اروپایی و امریکا به اسرائیل سلاح ارسال می‌کنند و همان هفته اول جنگ، در مهر ۱۴۰۲ همه سران انگلیس، امریکا، آلمان و فرانسه از تل‌آویو دیدن کردند و الان وزیر خارجه امریکا برای هشتمین بار به تل‌آویو می‌رود. خوشبختانه دوران مدیریت رسانه‌ای غرب بر جهان از انحصار خارج شده و رنج مردم فلسطین و صحنه پایمال شدن جان و مال و فرزندان‌شان به دنیا مخابره می‌شود. کشتار‌های ۱۰۰ نفره، ۸۰ نفره تا ۵۰۰ نفره در بیمارستان معمدانی را جهانیان دیدند و همه می‌دانند بمب و موشک و هواپیمایی که این جنایت‌ها را مرتکب می‌شود، غربی است و مردم دنیا می‌دانند که قدرت‌های غربی دارای حق وتو در شورای امنیت، مصونیت صهیونیست‌ها را تضمین کرده‌اند و به همین دلیل دست آنان برای کشتار باز است. کشتار ۴۲ هزار فلسطینی که ۲۵ هزار آن زنان و کودکان و خبرنگار، پزشک و کارمندان سازمان ملل هستند، در مقابل چشم جهانیان انجام می‌شود. همین عدد با مقیاس کمتر در لبنان قابل تعقیب است. این حمایت تسلیحاتی و تکنولوژیکی نظامی غرب ضربه‌ای به ابعاد نرم‌افزاری آن‌زده است که در ۱۰۰سال اخیر نمونه آن وجود ندارد. اولین چالش قدرت نرم غرب حرکت‌های مردمی بر ضد سیاست‌های دولت‌های غربی در خود آن کشورهاست. مردم در شهر‌ها و پایتخت‌های اروپا ثابت کردند که با سیاست‌های دولت‌های‌شان مخالف هستند. پدیده قیام‌های دانشجویی، خصوصاً در امریکا و حتی عزل چند رئیس دانشگاه نمونه‌های دیگری از چالش برای آزادی و حقوق در غرب است. افکار عمومی جهانیان خصوصاً غرب اکنون با مردم غزه و فلسطین است. بنابراین غرب امروز، عریان‌تر از همیشه و عریان‌تر از آن چیزی است که رهبران انقلاب اسلامی توصیف می‌کردند. رفتار دوگانه غرب همان سخن نمادین رهبری معظم است که فرمودند همان کت و شلواری ادکلن‌زده امریکایی، تروریست فرودگاه بغداد (اشاره به ترور حاج قاسم) است. بنابراین اگر جمهوری اسلامی به عنوان گفتمان رقیب غرب، میلیارد‌ها دلار هزینه می‌کرد تا بگوید چهره آزادی‌خواهی و دموکراسی و حقوق بشر، حقوق کودک و حقوق زن امری دروغین است، شاید عده‌ای باور نمی‌کردند. اکنون غزه و لبنان هم قتلگاه کودکان و زنان آواره و بی‌پناه است هم قتلگاه قدرت نرم غرب. بنابراین در چشم‌انداز آینده جهان، نه تنها قدرت اقتصادی در حال انتقال به شرق است که قدرت نرم هم به شرق منتقل می‌شود. اما آنچه راز این داستان است اینکه صهیونیست‌ها چه نفعی برای منافع غرب دارند؟ آنان که مدعی هستند غرب دنبال منافع خویش است نه ایدئولوژی، باید پاسخ دهند که منافع غرب - خصوصاً منافع اقتصادی آن- در حمایت از صهیونیسم چیست؟ بازار بزرگ دارند؟ یا مزیت نسبی اقتصادی؟... خیر این ایدئولوژی غرب است که به بمب و هواپیمای پیشرفته تبدیل می‌شود و قتل عام مردم بی‌گناه و بی‌پناه را انجام می‌دهد. رسانه‌های جهان خصوصاً دنیای اسلام از این برزخی که حیثیت و مدعای غرب را در خود فرو برده است باید بهره بگیرند. باید به غرب بفهمانند که شما دیگر هیچ صلاحیتی برای تحریم دیگران به بهانه حقوق بشر و آزادی و دموکراسی ندارید و اگر چنین صلاحیتی برای خود قائل هستید، با تکیه بر همان قدرت سخت است. البته امریکا در آستانه انتخابات که به رأی مسلمانان امریکا نیاز دارد، ضمن ارسال سلاح و هواپیما و سامانه‌های پدافند هوایی، از صهیونیست‌ها می‌خواهد کمک‌های بشردوستانه به غزه وارد شود. این دقیقاً همان نقش دوگانه‌ای است که خود نیز متوجه آن شده‌اند. فهمیده‌اند که قدرت سخت و نرم آنان با همدیگر جنگیده‌اند و به همان سان که مردم فلسطین قتل‌عام می‌شوند قدرت نرم غرب نیز به زباله‌دان ریخته می‌شود. @dr_a_ganji
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚روش و نیازمندی‌های جریان شناسی در ایران 📚 کتب جریان‌شناسی در ایران هم کم هستند و هم بعضاً دارای محتوای ضعیف هستند. اگر علاقه‌مند به تهیه کتاب در زمینه جریان‌شناسی هستید، پیشنهاد ما به شما این کتاب است. برای تهیه و خرید این کتاب بر روی لینک زیر کلیک کنید 👇👇👇 book.farsnews.ir/book/32/روش-و-نیازمندی-های-جریان-شناسی-در-ایران برای خرید آسان کتاب‌های انتشارات فارس عنوان کتاب خود را به شماره ۵۰۰۰۱۶۷۶ پیامک کنید. 📚 https://book.farsnews.ir 🆔 @book_fars ✅ انتشارات فارس مرکز جامع کتب رسانه
‏وزیر خارجه ترکیه که یک عنصر امنیتی است تلاش می کند اسد را یک عنصر بی ضرر برای صهیونیست ها یا همسو با آن معرفی کند. ‏با این وصف غرب نباید این حجم از تحریم بار سوریه میکرد و نباید راه ورودی حزب‌ الله و ایران از سوریه بود و نباید دفتر جنبش های فلسطینی در سوریه می بود و... ‏دقیقا هدف از این سخنان دور کردن اذهان از نقش صهیونیست ها در حوادث اخیر منجر به سقوط نظام سوریه است.او دنبال کور کردن نزدیکی معارضین به صهیونیست ها در این ماجراست است. @dr_a_ganji
خوانش انحرافي از سقوط نظام سوريه سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی اصلاح‌طلبان علت سقوط نظام سياسي سوريه را با دو عبارت «ديكتاتور‌» و «مردم‌» معنا مي‌كنند و تقريباً هيچ دليل ديگري بر‌اي آن ارائه نمي‌كنند و هيچ متغير ديگري را براي آن برنمي‌شمارند. البته در سقوط دولت افغانستان كه به دست گروهي همفكر با تحريرالشام اتفاق افتاد، اصلاً نقدي به دولت مستقر نداشتند و حرفي از حضور ۲۰ ساله امريكا نزدند و از مردم افغانستان نيز ذكري نكردند، فقط طالبان را گروهي تروريستي اعلام كردند و به جمهوري اسلامي متلك مي‌انداختند و در داستان سوريه نيز خوانشي ارائه مي‌دهند كه اين‌هماني با جمهوري اسلامي باشد. آيا سقوط نظام سوريه به خاطر نبود دموكراسي بود و اگر اين بود مردم مقابل تيربارهاي سوار بر تويوتا‌‌‌‌ها ‌مي‌ايستادند و كشته‌‌‌‌ مي‌شدند؟ يا اصلاً آن تيربار‌‌‌‌ها وجود نداشت؟ سؤال اساسي اين است كه در كدام كشور عربي دموكراسي است و مردم حاكم‌اند؟ چرا حركتي كه عليه اسد شد عليه امثال اردن، مراكش، مصر و عربستان نمي‌شود؟ اگر اسد متعلق به اقليت مذهبي بود، چرا در بحرين چنين نمي‌شود؟ ممكن است در قبال اين سؤالات گفته شود كه آن كشور‌‌‌‌ها اقتصاد بهتري دارند لذا رفاه نسبي نبود دموكراسي را امكان‌پذير مي‌كند. اگر پاسخ اين است پس علت سقوط نظام سياسي سوريه دو عامل بيشتر نيست؛ اول مشكلات حاد اقتصادي و دوم توطئه خارجي. اگر اين دو عليه هر كدام از كشورهاي عربي اتفاق بيفتد، همين خواهد شد. اما اصلاح‌طلبان مسئله‌شان سوريه نيست؛ آنان روشنفكراني هستند كه حتي در قدرت هم باشند، اپوزيسيون هستند و اين داستان ادامه دارد. تفاوت‌شان در نگاه به افغانستان و سوريه دقيقاً حركت معكوس نسبت به آن چيزي است كه گمان مي‌كنند نظر نظام است. در افغانستان احساس مي‌كردند نظام از دولت مستقر راضي نيست، پس با طالبان است و اينجا احساس مي‌كردند نظام با دولت سوريه است. اگر احساس مي‌كردند نظام با تحريرالشام است حتماً به تحريرالشام حمله مي‌كردند. راهبرد فقط خلاف جهت نظام شنا كردن است و هيچ انگيزه و راهبرد ديگري ندارند. اما دلايل جامع حتمي سقوط نظام سياسي سوريه چيست؟ دلايل آن در دو دسته قابل تقسيم‌بندي است: ۱- دلايل ريشه‌اي و تاريخي، ۲ـ دلايل آني و زماني. دسته اول به اين معناست كه نيروي انساني نظام‌هاي تك‌حزبي عمدتاً لاغر مي‌شود و نيروهاي تحت انقياد هم به مررو به حاشيه رانده مي‌شوند. حال اگر دشمن خارجي بتواند نيروهاي موصوف را‌ تر و خشك و برايشان هزينه كند، موفق مي‌شوند. البته نزاع امنيتي- نظامي ۶۰ ساله سوريه با صهيونيست‌ها و اشغال بخشي از اين كشور كه در 13 سال اخير تشديد شد و با اشغال بخش ديگري از كشور در هفت سال گذشته در شمال غرب و شرق سوريه، حالت فوق‌العاده را در سوريه استمرار داد و بلكه تحميل كرد. همين وضعيت امكان اصلاحات داخلي را به خاطر احتمال بروز بي‌ثباتي، از نظام حاكم سلب كرد. دشمنان قسم‌خورده و آماده به كار نيز از عوامل مهم احتياط در شروع اصلاحات در سوريه بود. اما در خصوص عوامل آني و زماني مي‌توان ۱- تحريم و قانون سزار را عامل مهم دانست. سوريه مانند ايران زيرساخت‌هاي درون‌زا براي دوران تحريم نداشت، منابع و مزيت‌هاي ارزآوري مانند پتروشيمي‌‌‌‌‌ها يا نفت را نيز نداشت، بنابراين در ۱۳ سال اخير منابع تحليل رفت و زيرساخت‌‌‌‌‌ها و حقوق نه تنها ترميم نشد كه بدتر شد و ارتش را نيز شامل شد. ۲- ايدئولوژي براي مبارزه حياتي و حتمي است. آنچه تحريرالشام از آن بهره برد و ارتش سوريه فاقد آن بود. ارتش سكولار- كلاسيك سوريه فاقد اين ايدئولوژي بود و از سوي ديگر ضعف تجهيزات روزآمد و رفاه نسبي نيز داشت و سرجمع اين‌‌‌‌‌ها مقاومت را بي‌معنا كرد. ۳- انحلال نيروي مردمي ۱۲۰ هزار نفري بومي سوريه كه به دست حاج قاسم تشكيل شد و آموزش ديد و سازماندهي شد نيز عامل مهمي بود. اين نيروي ايدئولوژيك به بهانه كمبود منابع مالي بعد از داعش به ۲۰ هزار نفر تقليل يافت و سپس منحل شد و در روز حادثه نبود. ۴- هم مرزي ادلب به عنوان پايگاه تروريست‌ها با تركيه، مزيت نسبي آنان بود. اگر استقرار آنان در استان‌هاي مركزي سوريه بود، امكان گسيل سلاح، نيرو، پول و تويوتا به اين راحتي ممكن نبود. ۵- تخليه انبارهاي سلاح در كمك به حزب‌الله يا بمباران مستمر به دست صهيونيست‌ها از عوامل ديگري بود كه دولت با كمبود تجهيزات برد كوتاه مواجه بود. ۶- فاصله جغرافيايي با ايران و اشراف صهيونيست‌ها و امريكا بر مسيرهاي ترانزيتي زميني و هوايي از ديگر دلايلي بود كه اقدامات اورژانسي ايران را غير ممكن مي‌كرد. ۷- جنگ رواني و روايت اول تروريست‌ها و الجزيره با اخباري مبني بر فرار اسد، كودتاي ارتش، خيانت روسيه، عدم دريافت حقوق ارتشيان، استقبال مردم از تروريست‌ها و. . . خود بخشي از عوامل تسريع‌كننده حركت تروريست‌‌‌‌‌ها بود. بدون ترديد توطئه تركيه و صهيونيست‌‌‌‌‌ها و
امريكا كمتر از انگيزه ايدئولوژيك نيروهاي ميداني تحريرالشام نبود. بنابراين سرجمع آنچه را که اتفاق افتاد، بايد در تك‌حزبي بودن نظام سياسي، اقتصاد ضعيف و كمبود شديد منابع و دشمنان با انگيزه خارجي دانست. ايران هميشه سه انگيزه براي حفظ سوريه داشت. اول تعهد اخلاقي به اسد پدر و پسر بود كه در جنگ تحميلي در كنار ما بودند و قاعده جنگ عرب- عجم را پاره كردند و اسد پسر در اين ۲۰ سال حاضر نشد ايران و حزب‌الله را به پول عرب‌‌‌‌‌ها بفروشد و هميشه پيشنهادات را رد كرد. دوم، نقش سوريه در محوريت و عقبه جنبش‌هاي مبارز عليه صهيونيست‌ها بود كه از جهت مكاني فراخ‌تر از غزه و لبنان بود و پناهگاه جنبش‌هاي اسلامي و بخشي از پازل مقاومت بود. سوم، خط ارتباطي ايران- حزب‌الله بود كه از سوريه انجام‌‌‌‌ مي‌شد، زيرا لبنان راه زميني ديگري جز سوريه به ايران و جهان ندارد. البته ترديد نبايد كرد كه ايران با تجربه يمن و غزه ثابت كرده است كه راه‌هاي ارتباطي را خواهد يافت و حزب‌الله همچنان اسطورگي خواهد كرد. دوران ماه عسل فعلي در سوريه به دليل تنوع گروه‌ها، سلفي‌گري، مشكلات اقتصادي و كمبود امنيت و تنوع بازيگران تمام خواهد شد. جريان حاكم در سوريه بالاخره بايد بخش‌هاي جديد اشغال شده سوريه به دست صهيونيست‌‌‌‌‌ها را در پرونده خود ببيند و براي آن فكري بكند و مردم سوريه را از اين تحقير برهاند. اگر وارد اين كارزار شود، تنها نيرويي كه جرئت دارد به آن كمك كند، ايران است ولاغير، زيرا راهبرد قطعي و اعلام شده جمهوري اسلامي اين است: هركس با صهيونيست‌‌‌‌‌ها بجنگد مورد حمايت ما خواهد بود. @dr_a_ganji
‏بلیکن وزیر امور خارجه آمریکا می گوید: ‏تغییر رژیم باید از داخل ایران اتفاق بیفتد. ‏امریکا در ۲۰ سال گذشته افراد متمایل به براندازی در ایران را توانمند کرده است. ‏این جنس افراد مورد حمایت آمریکا و مد نظر بلیکن در داخل ایران با این هویت معرفی می شوند: ‏مردم معترض، فعال مدنی، فعال حقوق بشر، فعال محیط زیست، فعال کرد، رپر و...هر کجا هم اینها گیر افتادند یا ایران تحریم حقوق بشری می شود یا اون افراد به بهانه ای از غرب جایزه دریافت می کنند و فرایند شخصیت پردازی برایشان انجام می شود. @dr_a_ganji