امشب سالگرد عملیات #طوفان_الأقصى است.
کسانی که در درستی آن تردید می کنند و خونهای ریخته شده بعدی را سند اشتباه بودن آن می دانند به یک سوال پاسخ ندارند:
مدل جایگزین شما چیست؟ صهیونیست ها هیچ راهی را نمی پذیرند و تنها راه باقی مانده مبارزه است و زمان آن عملیات فقط استفاده از فرصت بود.
آن عملیات یکشبه١۶٠٠تلفات بر صهیون وارد کرد حال آنکه در جنگ١٩۶٧ با پنج کشور عربی صهیونیست ها کلا٧٧١کشته داشتند.
این حمله رابطه با سعودی (که چند کشور کوچک را نیر می توانست همراه کند)را هوا کرد و سعودی سراغ دو کشوری رفت و برخی کشورهای اروپایی و سازمان ملل فلسطین را به رسمیت شناختند
برخی با سوظن می گویند صهیونیست ها از حمله خبر داشتند یا خودشان طراحی کردند.اگر حمله به غزه در قبال٢،٣کشته صهیونیست بود شاید این سوءظن درست بود.اما هیچ کشوری تحقیر امنیتی خود با١۶٠٠ کشته را خود انجام نمی دهد و بهانه های کم هزینه تری را انتخاب می کند.
@dr_a_ganji
عمده تحلیل گران رسانه های فارسی زبان و غیر فارسی زبان غرب چنین تحلیل میکنند که صهیونیست ها ٣تنگنای جدی برای حمله به ایران دارند.
١- حمله به تأسیسات نفتی-گازی ایران موجب از کار انداختن تنگه هرمز از سوی ایران و قیمت سرسام آور نفت می شود.
٢-حمله به تاسیسات اتمی ایران موجب خروج ایران از NPT می شود و این کابوس غرب است.
-بعلاوه شخم زدن همه تأسیسات اقتصادی در کل سرزمین کوچک فلسطین اشغالی.
اونهایی که پس از هر شایعه ترور فلان شخصیت ایرانی، لبنانی یا سوری، سریعا مطالبه تکذیب خبر یا رؤیت طرف را دارند بدون اینکه بدانند ممکن است در پازل صهیونیست ها بازی کنند.
یکی از کاربردهای شایعه در عملیات روانی، "کشف حقیقت" است.روش مقابله با این ترفند استفاده از تکنیک "ابهام"است.
ممکن است آمریکا (که دمکراتها دنبال اند هنگام انتخابات جنگ نباشد تا ترامپ رای نیاورد)به ایران پیام دهد،اگر اسرائیل زد، شما نزنید، به جایش ما جنگ لبنان را تمام می کنیم.
(به قول پزشکیان)همین معادله را در خونخواهی هنیه و آتش بس در غزه گفتند و عمل هم نکردند.سپس ما زدیم.
#تجربه_تکراری
حجاریان ها باز می گردند؟
سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی
در فرایند انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ رصد میکردم تا ببینم طیف «اصلاحات بر حاکمیت» چه مواجههای با اصل انتخابات و همچنین کاندیدای اختصاصی جریان یعنی پزشکیان دارند. در آن زمان حتی یک کلمه ساختارشکن از هیچکس در حد فاصل اکبر گنجی تا عارف صادر نشد. سؤال مقدری را در ذهن پرورش میدادم که یعنی این جماعت از هر آنچه در ۲۵ سال گذشته در رد اسلامیت نظام، اسلام سیاسی، ولایت فقیه و اجرای حدود دین گفتهاند، گذشتهاند یا «اقتضامحور» عمل میکنند، تا اینکه مطلبی از آرمین دیدم و اکنون مصاحبه شاهمهره اصلاحاتسوز و وفاقسوز اصلاحات را دیدم. حجاریان در مواجهه با «وفاق» پزشکیان به همان سان ظاهر شده است که با جامعه مدنی خاتمی و اعتدال روحانی ظاهر شد، یعنی تلاش کرده خوانشی ارائه دهد که مد نظر صاحب ایده (پزشکیان) نیست، همانطور که خوانش او از نرمالیزاسیون مدنظر روحانی نبود. او عملکرد خاتمی در چهارسال اول را «توسعه دموکراتیک» میداند و این در واقع ایده خود اوست و معتقد است «پای دموکراسی را قلم کردند» آنچه نمیگوید و فهم ما را به سمت «اصلاحات بر حاکمیت». میبرد این است که دموکراسی مد نظر در کجای قانون اساسی و اندیشه سیاسی امام بوده است؟ مگر در ایران امروز دموکراسی داریم؟ یا مگر در جمهوری اسلامی از مفهوم دموکراسی میشود استفاده کرد؟ دموکراسی مگر فقط صندوق است؟ من معلم سیاست میگویم دموکراسی یعنی انتخاباتی که پهلوی و رجوی هم در آن باشند و ابعاد دیگر دموکراسی یعنی آزادی مشروب فروشی، همجنسگرایی و خودفروشی با «اصل رضایت» حاکم باشد و حدود آزادی را مرزهای آزادی دیگری تعیین کند نه دین. حال ایشان خرده میگیرد که جلوی خاتمی را برای دموکراسی گرفتهاند. بله جلوی ایده شما را گرفتهاند، چرا که بنیانگذار جمهوری اسلامی در پاریس گفت «دموکراسی، هم نوع شرقی و هم نوع غربی آن فاسد است» و آن را طاغوت دانست. ایده خود را برای روحانی نیز «کارکرد روحانی» معرفی میکند. او سال سوم دولت روحانی گفت شما ایدهای نداری و من میخواهم به شما ایده بدهم، وظیفه شماست که ایران را از حالت انقلابی به حالت عادی برگردانی و نام آن را هم «نرمالیزاسیون» گذاشت. حال میگوید «روحانی دنبال نرمالسازی بود و تا حدودی این کار را پیش برد». اگر نرمالسازی روحانی این است که سال ۱۳۹۷ سختترین سال اقتصادی ملت ایران در ۴۵ سال گذشته است، چه چیزی نرمال شد؟ کوتاه آمدنهای روحانی کدام مسئله را از ایران حل کرد؟ و جالب اینکه با تبرئه غرب، ناکامی روحانی را هم به اشتباهاتش در برخوردهای داخلی و مخالفان ارجاع میدهد. و، اما درباره وفاق که اصل موضوع مصاحبه است، بدون اشاره یا یادآوری نظر آقای پزشکیان به عنوان صاحب ایده، تلاش میکند اندیشمندان غرب را به میدان بیاورد، حال آنکه مبنای وفاق پزشکیان سیاستهای کلی نظام، قانون اساسی و قانون است. اما ایشان خوانشی عرضه میکند که منفعتمحور، عرفیگرایانه و بدهبستان از آن استنتاج شود. سراغ جرمی بنتام میرود. هابز، لاک و روسو را برای قرارداد اجتماعی فرا میخواند و از جان رالز، تی. ام-اسکنلن و ماکیاول نیز بهره میبرد. حال آنکه اگر فهمی از بوم ایران و «فرهنگ سیاسی» ایران داشت، بسط نظرات خود را مبنی بر راهگشایی از ایده و صاحب ایده، به حوزه اجرا میبرد. یعنی آنچه در بوم و روی زمین ایران وفاق ایجاد میکند، چیست؟ پزشکیان وفاق را دست به دست هم دادن برای حل مسائل کشور و اختلاف نکردن و مسیر آن را سیاستهای کلی نظام و قانون اساسی و برنامه هفتم میداند. طبیعی است که اینها با دموکراسیخواهی این جماعت چفت نمیشود لذا آنچه میماند فقط القای تئوریک بودن خود با چند واژه انگلیسی و چند اندیشمند غربی است که پایه معرفتی آنان انسانگرایی و عقل خودبنیان است. حجاریان برای ترسیم مکان ایستادن پزشکیان و مشخصکردن کرسی وی همان مسیر را تئوریزه میکند که برای خاتمی تئوریزه میکرد، یعنی همان دوگانهای که امثال ایشان، علویتبار و حزب مشارکت از ساختار قدرت عرضه میکنند که عبارت است از «یکهسالاری در مقابل مردمسالاری»، لذا برای اینکه جای پزشکیان در وفاق را خارج از پوسته و ساختار تعریف کند، میگوید: «دولت رئیسی تابع محض بود، اما ناکارآمد شد» یعنی شرط پزشکیان برای خلاقیت و کارآمدی ناهمسویی با حاکمیت است تا به قول خودشان یکه سالاری حاکم نشود. در عین اینکه دولت رئیسی را ناکارآمد و تابع محض بودن را عامل آن میداند، در جای دیگر در یک تناقض آشکار میگوید: «رئیسی زیر بار طرح بنزینی همانند روحانی نرفت». این همان راه مبارزه با وفاق است (نه کمک به وفاق) که از ۷۶ شروع کردند. در ۷۶ وفاق واقعی در مردم و حکومت بود. جناح راست که مشکلی نداشت، چپها هم مجلس و دولت را در اختیار گرفتند.
ادامه....
اما ایشان و دوستانش همه تلاش خود را کردند تا با قرائتهای گریز از مرکز، فاصلهای بسان دوقطبی نظام دموکراسی سکولار و نظام دینی را مقابل هم تئوریزه کنند. طرح حاکمیت دوگانه، مشروطهخواهی، دموکراسیخواهی و تلقی یکهسالار و دیکتاتوری از ولایت فقیه برای مقابله با وفاق بود و «هر ۹ روز یک بحران» که خاتمی میگفت، اگر واقعیت هم داشت واکنشی به کنش این جماعت بود. واکنشی که یک مورد زشت آن ترور همین فرد بود؛ بنابراین مدل مفهومی این جماعت به صورتی است که اگر مسئولان کشور با محوریت رهبر و قانون اساسی دست به دست هم بدهند حتماً تحمل نخواهند کرد. اینها کاری به اندیشه سیاسی امام ندارند و اصولی بومی برای وفاق نمیشناسند. اینها تکثرگرایی، جامعه مدنی، حوزه عمومی مردمنهاد و کلاً جامعه زنده را جامعهای بر حاکمیت میدانند و نگران هستند پزشکیان از اصلاحطلبی تصویری ارائه کند که با بافتههای این جماعت در ۳۰ سال گذشته نخواند. انگاره این جماعت نه توسعه اقتصادی و نه تورمزدایی است. آنان به دنبال عبور از اسلامیت نظام، رسیدن به دموکراسی غربی، تقابل حوزه عمومی-حاکمیت و نهایتاً دموکراسی سکولار هستند. هیچ توقع دیگری ندارند و هیچ چیز در این حکومت برای آنان ارزشی جز ترسیم این مسیر ندارد. اینها اصلاحطلبان را در معرض سوءظن حاکمیت قرار دادند و هزینههای سنگینی را به چپهای دیروز وارد کردند و دستبردار هم نیستند. حجاریان معتقد است: اصلاحطلبی بدون برو برگرد یعنی «دموکراسیخواهی» و ما این ایده را بر حاکمیت میدانیم و عبور از جمهوری اسلامی و امام تلقی میکنیم و اگر اصلاحطلبی این است، جغرافیای اپوزیسیون جمهوری اسلامی را جانمایی مجدد میکنیم. امثال حجاریان اگر میخواهند کمکی به پزشکیان کنند، اول به صداقت او خیانت نکنند، دوم برای او ترسیم کنند که چطور میشود توسعه کشور در قالب سیاستهای کلی نظام و برنامه هفتم انجام گیرد و چطور میتوان از تنشهای قدرتخواهانه و فرصتسوزانه جناحی برای یگانهشدن ذیل رهبری و قانون اساسی عبور کرد و چطور میتوان هابرماس، لاک، ماکس وبر، روسو و جرمی بنتام را بر امام ترجیح نداد و خلط معرفتی در پشتوانه تئوریک جمهوری اسلامی را به دیوار کوبید؟ معتقدم پزشکیان تجربه ذیقیمت دوران اصلاحات را دارد و نمونه آن در موضوع رفع حصر موسوی است که به خبرنگار گفت «خب ما نمیخواهیم با نظام درگیر شویم»؛ بنابراین باید از نهال وفاق ایثارگرایانه و با محور توسعهگرایانه و وحدت کلمه پاسداری کرد. این راهبرد، انزوای «اصلاحطلبی بر حاکمیت» را نیز رقم میزند.
@dr_a_ganji
نبرد قدرت سخت و نرم غرب در غزه
سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی
غرب چه از جهت تمدنی و چه از جهت رفتاری دارای دو رویه است. یک رویه علمی و تکنولوژیکی که جهان نیز از آن بهرهمند میشود، اما یک رویه فرهنگی و سیاسی و سبک زندگی دارد که برای فرهنگها و ملل شرقی بعضاً تهوعآور است.
اما غرب در ۷۰ سال اخیر تلاش کرده است در تکنولوژی نظامی نیز برتری خود را حفظ نماید و با همین هیبت، بازدارندگی و وامداری دیگران را توأمان به پیش ببرد. در همین ۷۰ سال تلاش کرده است خود را محور و پرچمدار همه حقوق و ارزشهای انسانی معرفی نماید.
در جهان امروز هیچ قاره و هیچ کشوری به اندازه غربیان مدعای آزادی، حقوق بشر، دموکراسی، صلح و... ندارد. یعنی همان غربی که هیروشیما و ناکازاکی را با بمب اتم نابود کرده است، ۲۵ میلیون نفر را در جنگ جهانی دوم و کمتر از آن را در جنگ اول کشته است و آفریقا و ملل دیگر را به بردگی و استعمار گرفته است، امروز خیلی شیک و اتو کشیده و کاملاً با ژست متمدنانه خود را مدافع حقوق، حق حیات و آزادی بشریت میداند و به قول جوزف بورل (کمیسیونر سیاست خارجی اروپا) جهان غیرغرب را جنگل به حساب میآورد.
در جنگ یک ساله غزه پدیده عجیبی رخ داد. تقریباً ۷۰ درصد کشورهای اروپایی و امریکا به اسرائیل سلاح ارسال میکنند و همان هفته اول جنگ، در مهر ۱۴۰۲ همه سران انگلیس، امریکا، آلمان و فرانسه از تلآویو دیدن کردند و الان وزیر خارجه امریکا برای هشتمین بار به تلآویو میرود.
خوشبختانه دوران مدیریت رسانهای غرب بر جهان از انحصار خارج شده و رنج مردم فلسطین و صحنه پایمال شدن جان و مال و فرزندانشان به دنیا مخابره میشود. کشتارهای ۱۰۰ نفره، ۸۰ نفره تا ۵۰۰ نفره در بیمارستان معمدانی را جهانیان دیدند و همه میدانند بمب و موشک و هواپیمایی که این جنایتها را مرتکب میشود، غربی است و مردم دنیا میدانند که قدرتهای غربی دارای حق وتو در شورای امنیت، مصونیت صهیونیستها را تضمین کردهاند و به همین دلیل دست آنان برای کشتار باز است. کشتار ۴۲ هزار فلسطینی که ۲۵ هزار آن زنان و کودکان و خبرنگار، پزشک و کارمندان سازمان ملل هستند، در مقابل چشم جهانیان انجام میشود. همین عدد با مقیاس کمتر در لبنان قابل تعقیب است. این حمایت تسلیحاتی و تکنولوژیکی نظامی غرب ضربهای به ابعاد نرمافزاری آنزده است که در ۱۰۰سال اخیر نمونه آن وجود ندارد.
اولین چالش قدرت نرم غرب حرکتهای مردمی بر ضد سیاستهای دولتهای غربی در خود آن کشورهاست. مردم در شهرها و پایتختهای اروپا ثابت کردند که با سیاستهای دولتهایشان مخالف هستند. پدیده قیامهای دانشجویی، خصوصاً در امریکا و حتی عزل چند رئیس دانشگاه نمونههای دیگری از چالش برای آزادی و حقوق در غرب است. افکار عمومی جهانیان خصوصاً غرب اکنون با مردم غزه و فلسطین است. بنابراین غرب امروز، عریانتر از همیشه و عریانتر از آن چیزی است که رهبران انقلاب اسلامی توصیف میکردند. رفتار دوگانه غرب همان سخن نمادین رهبری معظم است که فرمودند همان کت و شلواری ادکلنزده امریکایی، تروریست فرودگاه بغداد (اشاره به ترور حاج قاسم) است. بنابراین اگر جمهوری اسلامی به عنوان گفتمان رقیب غرب، میلیاردها دلار هزینه میکرد تا بگوید چهره آزادیخواهی و دموکراسی و حقوق بشر، حقوق کودک و حقوق زن امری دروغین است، شاید عدهای باور نمیکردند. اکنون غزه و لبنان هم قتلگاه کودکان و زنان آواره و بیپناه است هم قتلگاه قدرت نرم غرب. بنابراین در چشمانداز آینده جهان، نه تنها قدرت اقتصادی در حال انتقال به شرق است که قدرت نرم هم به شرق منتقل میشود. اما آنچه راز این داستان است اینکه صهیونیستها چه نفعی برای منافع غرب دارند؟ آنان که مدعی هستند غرب دنبال منافع خویش است نه ایدئولوژی، باید پاسخ دهند که منافع غرب - خصوصاً منافع اقتصادی آن- در حمایت از صهیونیسم چیست؟ بازار بزرگ دارند؟ یا مزیت نسبی اقتصادی؟... خیر این ایدئولوژی غرب است که به بمب و هواپیمای پیشرفته تبدیل میشود و قتل عام مردم بیگناه و بیپناه را انجام میدهد. رسانههای جهان خصوصاً دنیای اسلام از این برزخی که حیثیت و مدعای غرب را در خود فرو برده است باید بهره بگیرند. باید به غرب بفهمانند که شما دیگر هیچ صلاحیتی برای تحریم دیگران به بهانه حقوق بشر و آزادی و دموکراسی ندارید و اگر چنین صلاحیتی برای خود قائل هستید، با تکیه بر همان قدرت سخت است. البته امریکا در آستانه انتخابات که به رأی مسلمانان امریکا نیاز دارد، ضمن ارسال سلاح و هواپیما و سامانههای پدافند هوایی، از صهیونیستها میخواهد کمکهای بشردوستانه به غزه وارد شود. این دقیقاً همان نقش دوگانهای است که خود نیز متوجه آن شدهاند. فهمیدهاند که قدرت سخت و نرم آنان با همدیگر جنگیدهاند و به همان سان که مردم فلسطین قتلعام میشوند قدرت نرم غرب نیز به زبالهدان ریخته میشود.
@dr_a_ganji
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚روش و نیازمندیهای جریان شناسی در ایران 📚
کتب جریانشناسی در ایران هم کم هستند و هم بعضاً دارای محتوای ضعیف هستند. اگر علاقهمند به تهیه کتاب در زمینه جریانشناسی هستید، پیشنهاد ما به شما این کتاب است.
برای تهیه و خرید این کتاب بر روی لینک زیر کلیک کنید 👇👇👇
book.farsnews.ir/book/32/روش-و-نیازمندی-های-جریان-شناسی-در-ایران
برای خرید آسان کتابهای انتشارات فارس عنوان کتاب خود را به شماره ۵۰۰۰۱۶۷۶ پیامک کنید.
📚 https://book.farsnews.ir
🆔 @book_fars
✅ انتشارات فارس مرکز جامع کتب رسانه
وزیر خارجه ترکیه که یک عنصر امنیتی است تلاش می کند اسد را یک عنصر بی ضرر برای صهیونیست ها یا همسو با آن معرفی کند.
با این وصف غرب نباید این حجم از تحریم بار سوریه میکرد و نباید راه ورودی حزب الله و ایران از سوریه بود و نباید دفتر جنبش های فلسطینی در سوریه می بود و...
دقیقا هدف از این سخنان دور کردن اذهان از نقش صهیونیست ها در حوادث اخیر منجر به سقوط نظام سوریه است.او دنبال کور کردن نزدیکی معارضین به صهیونیست ها در این ماجراست است.
@dr_a_ganji
خوانش انحرافي از سقوط نظام سوريه
سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی
اصلاحطلبان علت سقوط نظام سياسي سوريه را با دو عبارت «ديكتاتور» و «مردم» معنا ميكنند و تقريباً هيچ دليل ديگري براي آن ارائه نميكنند و هيچ متغير ديگري را براي آن برنميشمارند. البته در سقوط دولت افغانستان كه به دست گروهي همفكر با تحريرالشام اتفاق افتاد، اصلاً نقدي به دولت مستقر نداشتند و حرفي از حضور ۲۰ ساله امريكا نزدند و از مردم افغانستان نيز ذكري نكردند، فقط طالبان را گروهي تروريستي اعلام كردند و به جمهوري اسلامي متلك ميانداختند و در داستان سوريه نيز خوانشي ارائه ميدهند كه اينهماني با جمهوري اسلامي باشد.
آيا سقوط نظام سوريه به خاطر نبود دموكراسي بود و اگر اين بود مردم مقابل تيربارهاي سوار بر تويوتاها ميايستادند و كشته ميشدند؟ يا اصلاً آن تيربارها وجود نداشت؟ سؤال اساسي اين است كه در كدام كشور عربي دموكراسي است و مردم حاكماند؟ چرا حركتي كه عليه اسد شد عليه امثال اردن، مراكش، مصر و عربستان نميشود؟ اگر اسد متعلق به اقليت مذهبي بود، چرا در بحرين چنين نميشود؟ ممكن است در قبال اين سؤالات گفته شود كه آن كشورها اقتصاد بهتري دارند لذا رفاه نسبي نبود دموكراسي را امكانپذير ميكند. اگر پاسخ اين است پس علت سقوط نظام سياسي سوريه دو عامل بيشتر نيست؛ اول مشكلات حاد اقتصادي و دوم توطئه خارجي. اگر اين دو عليه هر كدام از كشورهاي عربي اتفاق بيفتد، همين خواهد شد. اما اصلاحطلبان مسئلهشان سوريه نيست؛ آنان روشنفكراني هستند كه حتي در قدرت هم باشند، اپوزيسيون هستند و اين داستان ادامه دارد. تفاوتشان در نگاه به افغانستان و سوريه دقيقاً حركت معكوس نسبت به آن چيزي است كه گمان ميكنند نظر نظام است. در افغانستان احساس ميكردند نظام از دولت مستقر راضي نيست، پس با طالبان است و اينجا احساس ميكردند نظام با دولت سوريه است. اگر احساس ميكردند نظام با تحريرالشام است حتماً به تحريرالشام حمله ميكردند. راهبرد فقط خلاف جهت نظام شنا كردن است و هيچ انگيزه و راهبرد ديگري ندارند.
اما دلايل جامع حتمي سقوط نظام سياسي سوريه چيست؟ دلايل آن در دو دسته قابل تقسيمبندي است: ۱- دلايل ريشهاي و تاريخي، ۲ـ دلايل آني و زماني.
دسته اول به اين معناست كه نيروي انساني نظامهاي تكحزبي عمدتاً لاغر ميشود و نيروهاي تحت انقياد هم به مررو به حاشيه رانده ميشوند. حال اگر دشمن خارجي بتواند نيروهاي موصوف را تر و خشك و برايشان هزينه كند، موفق ميشوند. البته نزاع امنيتي- نظامي ۶۰ ساله سوريه با صهيونيستها و اشغال بخشي از اين كشور كه در 13 سال اخير تشديد شد و با اشغال بخش ديگري از كشور در هفت سال گذشته در شمال غرب و شرق سوريه، حالت فوقالعاده را در سوريه استمرار داد و بلكه تحميل كرد. همين وضعيت امكان اصلاحات داخلي را به خاطر احتمال بروز بيثباتي، از نظام حاكم سلب كرد.
دشمنان قسمخورده و آماده به كار نيز از عوامل مهم احتياط در شروع اصلاحات در سوريه بود.
اما در خصوص عوامل آني و زماني ميتوان ۱- تحريم و قانون سزار را عامل مهم دانست. سوريه مانند ايران زيرساختهاي درونزا براي دوران تحريم نداشت، منابع و مزيتهاي ارزآوري مانند پتروشيميها يا نفت را نيز نداشت، بنابراين در ۱۳ سال اخير منابع تحليل رفت و زيرساختها و حقوق نه تنها ترميم نشد كه بدتر شد و ارتش را نيز شامل شد.
۲- ايدئولوژي براي مبارزه حياتي و حتمي است. آنچه تحريرالشام از آن بهره برد و ارتش سوريه فاقد آن بود. ارتش سكولار- كلاسيك سوريه فاقد اين ايدئولوژي بود و از سوي ديگر ضعف تجهيزات روزآمد و رفاه نسبي نيز داشت و سرجمع اينها مقاومت را بيمعنا كرد.
۳- انحلال نيروي مردمي ۱۲۰ هزار نفري بومي سوريه كه به دست حاج قاسم تشكيل شد و آموزش ديد و سازماندهي شد نيز عامل مهمي بود. اين نيروي ايدئولوژيك به بهانه كمبود منابع مالي بعد از داعش به ۲۰ هزار نفر تقليل يافت و سپس منحل شد و در روز حادثه نبود.
۴- هم مرزي ادلب به عنوان پايگاه تروريستها با تركيه، مزيت نسبي آنان بود. اگر استقرار آنان در استانهاي مركزي سوريه بود، امكان گسيل سلاح، نيرو، پول و تويوتا به اين راحتي ممكن نبود.
۵- تخليه انبارهاي سلاح در كمك به حزبالله يا بمباران مستمر به دست صهيونيستها از عوامل ديگري بود كه دولت با كمبود تجهيزات برد كوتاه مواجه بود.
۶- فاصله جغرافيايي با ايران و اشراف صهيونيستها و امريكا بر مسيرهاي ترانزيتي زميني و هوايي از ديگر دلايلي بود كه اقدامات اورژانسي ايران را غير ممكن ميكرد.
۷- جنگ رواني و روايت اول تروريستها و الجزيره با اخباري مبني بر فرار اسد، كودتاي ارتش، خيانت روسيه، عدم دريافت حقوق ارتشيان، استقبال مردم از تروريستها و. . . خود بخشي از عوامل تسريعكننده حركت تروريستها بود.
بدون ترديد توطئه تركيه و صهيونيستها و
امريكا كمتر از انگيزه ايدئولوژيك نيروهاي ميداني تحريرالشام نبود. بنابراين سرجمع آنچه را که اتفاق افتاد، بايد در تكحزبي بودن نظام سياسي، اقتصاد ضعيف و كمبود شديد منابع و دشمنان با انگيزه خارجي دانست.
ايران هميشه سه انگيزه براي حفظ سوريه داشت. اول تعهد اخلاقي به اسد پدر و پسر بود كه در جنگ تحميلي در كنار ما بودند و قاعده جنگ عرب- عجم را پاره كردند و اسد پسر در اين ۲۰ سال حاضر نشد ايران و حزبالله را به پول عربها بفروشد و هميشه پيشنهادات را رد كرد.
دوم، نقش سوريه در محوريت و عقبه جنبشهاي مبارز عليه صهيونيستها بود كه از جهت مكاني فراختر از غزه و لبنان بود و پناهگاه جنبشهاي اسلامي و بخشي از پازل مقاومت بود.
سوم، خط ارتباطي ايران- حزبالله بود كه از سوريه انجام ميشد، زيرا لبنان راه زميني ديگري جز سوريه به ايران و جهان ندارد. البته ترديد نبايد كرد كه ايران با تجربه يمن و غزه ثابت كرده است كه راههاي ارتباطي را خواهد يافت و حزبالله همچنان اسطورگي خواهد كرد.
دوران ماه عسل فعلي در سوريه به دليل تنوع گروهها، سلفيگري، مشكلات اقتصادي و كمبود امنيت و تنوع بازيگران تمام خواهد شد. جريان حاكم در سوريه بالاخره بايد بخشهاي جديد اشغال شده سوريه به دست صهيونيستها را در پرونده خود ببيند و براي آن فكري بكند و مردم سوريه را از اين تحقير برهاند. اگر وارد اين كارزار شود، تنها نيرويي كه جرئت دارد به آن كمك كند، ايران است ولاغير، زيرا راهبرد قطعي و اعلام شده جمهوري اسلامي اين است: هركس با صهيونيستها بجنگد مورد حمايت ما خواهد بود.
@dr_a_ganji
بلیکن وزیر امور خارجه آمریکا می گوید:
تغییر رژیم باید از داخل ایران اتفاق بیفتد.
امریکا در ۲۰ سال گذشته افراد متمایل به براندازی در ایران را توانمند کرده است.
این جنس افراد مورد حمایت آمریکا و مد نظر بلیکن در داخل ایران با این هویت معرفی می شوند:
مردم معترض، فعال مدنی، فعال حقوق بشر، فعال محیط زیست، فعال کرد، رپر و...هر کجا هم اینها گیر افتادند یا ایران تحریم حقوق بشری می شود یا اون افراد به بهانه ای از غرب جایزه دریافت می کنند و فرایند شخصیت پردازی برایشان انجام می شود.
@dr_a_ganji