eitaa logo
تسبیح ۱ (کانال دکتر غفرانی)
2.1هزار دنبال‌کننده
520 عکس
30 ویدیو
614 فایل
دکتر محمد جعفر غفرانی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷پرسش: کدام آیة قرآن، « بزرگواری بانوان » را « بعــــــــد از ازدواج » بیان می کند؟ 🌿پاسخ: آیه ۴ سوره مبارکه النساء وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا ﻣﻬﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ به عنوان ﻫﺪﻳﻪ و با نیتی پاک ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺪﻫﻴﺪ. ﭘﺲ ﺍﮔﺮ آنان بخشی ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺸﻴﺪﻧﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﻧﻮﺵ ﺟﺎﻧﺘﺎﻥ کنید. طبق این آیة کریمه، در ذات بانوان، « نگاه مادی » نیست و آنان آنقدر بزرگوارند که از « بخشی از مهریه » خود به راحتی می گذرند. البته بعضی از بانوان موقع « طلاق » و برای « طلاق گرفتن » از مهریه خود (بالإجبار) صرفنظر می کنند. اما بسیاری از بانوان مؤمن، برای « دلربایی و جذب و تکریم » همسرشان، (و بدون هیچ إجباری) از « بخشی » از مهریه خود صرفنظر می کنند.
سلام به دوستان محترم. جلسه آخر مباحث ازدواجی استاد غفرانی این هفته 5شنبه 7 شهریور ساعت کلاس5شنبه از 3تا5و نیم خواهد بود. انشا الله و در مکان *مدرسه قران و عترت* علیهم السلام
دوستان بزرگوار قبل از شرکت در جلسه آخر ( جلسه 5) خیلی بهتر است که مباحث 4جلسه قبلی را شنیده باشند.
صوتی ها در کانال تسبیح در پیام رسان های تلگرام بله سروش هست و‌در ایتا و واتساب فقط اسلایدها ارسال میشه چون حجم صوتی ها طولانیه و قابل ارسال نیست
با سلام و احترام . تا اطلاع ثانوی کلاس ها تعطیل می باشد.که ان شاء الله از مهرماه کلاس ها مجددا شروع خواهد شد.تاریخ دقیقش متعاقبا اعلام خواهد شد.
۱۰ 🌷 استاد پس اگر زنی مثلا مثل حضرت خدیجه -سلام الله علیها- که استعداد تجارت داشتند، استعداد هایی داشته باشد، آیا باید برای شکوفا کردن آنها قدمی بر دارد؟ ایا باید از آنها برای جامعه استفاده کند؟ یا باید آنها را در همسر داری شکوفا کند. به علاوه باید بپذیریم جامعه به وجود زنان معلم و‌ پزشک نیاز مند است، پس آیا این وظیفه ای (در حد کفایت جامعه) بر دوش زنان توانمند نیست تا «علاوه بر همسری» و «مادری» این وظایف را هم انجام دهند. سوال دیگر من این است که ، مگر نمی گویند حضرت خدیجه (س) چند بار ثروت خود را خرج اسلام کردند، پس ایشان پس از ازدواج‌ هم تجارت می کردند. ایا این حرف درست است؟ 🌿 با سلام یک جلد از کتاب 110 جلدی بحار الانوار فقط در شأن بانوی بزرگوار حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها است لطفا به آن رجوع کنید احتمالا مطلبی را که فرمودید به این شکل درست نیست. اما تنها « بهانه ای » که در طول پنجاه سال اخیر شنیده ایم همین است که جامعه معلم و پزشک زن نیاز دارد پس تمام دخترها باید وارد دانشگاه و انواع رشته ها شوند و بانک جهانی در اولین وامی که در دوران جنگ به ایران داد و ظاهرا دوازده شرط داشت یکی از شروط همین بود که زنان باید بتوانند بدون بحث سهیمه وارد دانشگاهها شوند اما آنچه در عمل دیده می شود اینست که غالب زنان مدرکدار به منشیگری مدیر کلها و رؤسا و مسئولین (هوسباز) و کارمند بانک و فروشنده مغازه ها و مشاغل دون شأن والای زن مشغولند و تعداد اندکی از آنان معلم و پزشک شده اند. در هر حال مردان و زنان « عاقل و بالغ و مؤمن » قبل از اینکه ببینند جامعه به چی نیاز دارد باید ببینند آنکه اینها را « آفریده » چه مقصودی داشته و چه نقش و مأموریت و رسالتی را برایشان مقدر کرده و از چه « رضایت » دارد. 🌾خیلی ممنون که‌ من رو‌ متوجه اشتباهم در مورد حضرت خدیجه سلام الله علیها کردید و یکی از سوالات ذهنی من‌رو پاسخ دادید...، الان متوجه شدم ایشان، ثروتمند بودند و کسانی برای ایشان‌ تجارت‌ می کردند ‌ پس از ازدواج همه ثروت را در اختیار حضرت رسول (صل الله علیه و اله ) قرار دادند و حضرت رسول(ص) اون ثروت رو د راه اسلام خرج کردند.
👈 امام حسین صلوات الله علیه 👈 نوع فایل: 👈۹شهریور۹۸ 👈واژه: علیه السلام _غدیر _عاشوراء _امام _قیام _ابتلاء _آزمایش _اربعین _سلام _لعن تشهد
👈 امام حسین صلوات الله علیه 👈 نوع فایل: 👈۱۰شهریور۹۸ 👈واژه: علیه السلام _غدیر _عاشوراء _امامت _انتصاب_عصمت _نیابت فقیه_ ارث _ذبح _تاسوعا _عاشورا
۱۱ 🌷 امام حسین صلوات الله علیه چه کردند که « فقط نهم و دهم محرم » به « تاسوعاء » و « عاشوراء » تبدیل شد؟ 🌿پاسخ: "تاسوعا و عاشورا" تا پیش از محرم سال ۶۱ هجری به کار نرفته بود، و از آن سال به بعد استعمال شد و تنها برای روز نهم و دهم محرم استفاده می شود، نه هیچ روز و ماه دیگری از سال. با اینکه تاسوعا و عاشورا برای روز نهم و دهم به کار رفته و شباهتی بین لغت تاسوعا و تسع، عاشورا و عشر هست؛ اما تاسوعا و عاشورا ربطی به سلسله اعداد ندارد. تاسوعا ینی اتساع: شرح صدر و گشودگی سینه برای بیشترین درک و دریافت (از امام) و عاشورا ینی معاشرت: بالاترین میزان معاشرت و همراهی (با امام)، امام خواهی و دلیل اینکه امام حسین علیه السلام روز نهم، یک روز دیگر مهلت خواستند، نه به این دلیل که خودشان نماز و قرآن بیشتری بخوانند (چه آنکه ایشان خود قرآن ناطق بودند)، بلکه به خاطر این بود که یاران ایشان به بالاترین حد از یاری و همراهی امام خویش برسند، و آن شب خبر شهادت همه یاران را به ایشان دادند و اتمام حجت کرده و خواستند که تنها کسانی که با آگاهی کامل خواهان ماندن هستند، افراد خالص، فردا به میدان بروند. عاشورا، مولودِ تاسوعاست و تاسوعا، سازنده عاشوراست. تا آن اتساع و گشودگی صدر در یاران امام حاصل نمیشد، عاشورا و همراهی و از خودگذشتگی عاشورا محقق نمیشد. 🌿🌿اتساع تاسوعا با چیست؟ با: « قرآن و نماز و دعا » 1ـ « قرآنی » که عقلانیت، بصیرت و معرفتِ انقلابی و « تعهّد و وظیفه‌شناسی و اخلاق » را رُشد دهد و شخص را از انواع ظلمات برهاند و به اوج روشنایی در ابعاد مختلف زندگی برساند. 2ـ « نمازی » که با « قبله‌نما و قبولِ امامِ منصوب » و « دست شستن از هر فحشاء و منکری » همراه باشد. 3ـ « دعائی » که « نگاه زمینی » را آسمانی کند و « محبوبیتِ و دلبستگی و وابستگی و اسارت دنیا » را از « قلب » انسان کاملا خارج سازد. چنین « قرآن و نماز و دعائی »، انسان را از هر لغزش و ریزش و ذلت و رذیلت و فحشاء و منکری بیمه می‌‌کنند. امام حسین صلوات الله علیه، با همراهی « عقیله‌ی بنی هاشم » توانستند با « نماز و قرآن و دعا و مناجات »، اصحاب با بصیرت و باوفای خود را در ابتدا به بالاترین « ظرفیت » و « مقاومت » برسانند تا جایی که آنان خود را « صفر » کنار « یک » قرار دهند و « عشر » و « عاشورایی » شوند. تا آنان در معرکه نابرابر و پُر از دنائت، خباثت و رذالتِ عاشورا، لحظه ای از « امامشان » زاویه و فاصله پیدا نکنند و از « امت » خارج نشوند و « مقاوم و یکپارچه » بمانند و هیچ رفتار ذیلانه و هیچ رذیلتی از آنان سر نزند. فقط افرادی که به مقام « 9 » برسند می توانند این عقلانیت و بصیرت و معرفت را هم داشته باشند که « صفر » کنار « یک » باشند و « ده و صد و هزار و ..... » و « امت مقام و پایدار » را محقق سازند.
۱۱/۱ 🌷🌿سلام و رحمت الهی به تمام أعضاء محترم گروه و تبریک فراوان بابت این روز عزیز « جمعه ». روزی که با « آماده و لایق و قابل شدن مردم جهان و « اولین حامیان »، إن شاء الله تعالی، « حجت الهی » در « آخرین ظهور خود » تمام افراد بشر را حکیمانه و مهربانانه، « حول محور عقل و وحی و حق » و برای « توجه به خالق » و « اقامه قسط و نماز » و « اجرای عدالت »،« جمع » خواهد کرد. از خداوند می خواهیم که تا آن روز زیبا، آنقدر بصیر و فهیم و مؤمن و عاشق و از « حُبّ دنیا » پاک شده باشیم که هیچ « تجارت » و « لهوی » ما را از آن « جمع و جمعه عاشورایی » و افتخار همراهی با « امام و حجّت الهی »، محروممان نکند. (( وَ إِذا رَأَوْا تِجـــــارَةً أَوْ لَهْـــــــــواً ، انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُـــــوكَ قائِماً ... ))
ادامه بحث « خودشناسی »: تا کنون « دو روش » مطرح شد: روش اول: همینطور که قرآن را می خوانیم ببینیم چه مواردی را در پاسخ به چهار پرسش ما ارائه می کند: 1ـ من کیستم؟، 2ـ من چی نیستم؟، 3ـ من چی دارم؟، 4ـ من چی ندارم؟ در روش دوم: ضمن خواندن و مرور دعاهای معتبر و مهم، ببینیم کدام عبارتها به « معرفی من » می پردازند و « رفتار و اشکالات و خطاها و قصورها و تقصیرها و یا وظائف » مرا مطرح می کنند. مثلا در دعای کمیل می گوئیم: « ظلمت نفسی ». لذا از خودم بپرسم: ظُلم یعنی چه؟ و چرا من نمی توانم به خداوند و دیگران ظُلم کنم؟ چرا هر ظُلمی که از من صادر شود، علیه خود من خواهد بود؟ یک پرسش مهم (در ارتباط با روش اول): در آیه 30 سوره بقره، خداوند می فرماید: انسان را « خلیفه » در زمین قرار دادم، بفرمائید: « خلافت الهی » یعنی چه؟ یعنی انسان باید چکار کند؟ لبیک یا حسین.
ضمن عرض تسلیت این ایام بسیار اندوه بار. و ضمن تشکر فراوان از پاسخهای مؤمنانه حدود چهل نفر از أعضاء محترم گروه، پرسش این بود: اینکه قرآن می فرماید: وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ: إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ « خَليفَةً » ... (بقره/30) و چون خدای تو به ملائکه گفت: من در زمين جانشينى گماردم .... « خلافت الهی و جانشینی » خداوند یعنی چه؟ از دورة قاجاریه، واژة « قائم مقام » مطرح شد و آن را به شخصی می گویند که « دقیقا در جای مقامِ بالاتر از خودش » می نشیند و به « نیابت » از او « تمام إختیارات » او را داراست و به جای او هر قرارِ اداری، سیاسی، اقتصادی و غیره را « تأئید و یا رد » می کند. اما « خلافت الهی »، ظاهرا به معنی « قائم مقامی و نیابت » و « جــا » نشینی و « در جای خدا نشستن نیست ». چرا؟ زیرا اولا: جز خدا چیزی نیست که بخواهد یا بتواند در « جایگاه » خدا بنشیند، ثانیا: هر چه هست از خود اوست، پس چنین احتمالی اصلا « امکان » ندارد، لذا هیچ انسانی « مجاز نیست » و نباید به « جای » خدا بیاندیشد و به « جای » او اظهار نظر و حکم کند و چیزی را بپذیرد یا رد نماید. بلکه انسان عاقل و مسلمان و مؤمن و عبد صادق، باید در « همان جایگاهی » که خداوند او را در « آنجا » قرار داده، قرار بگیرد و جایگاه خودش را از هر هوا و هوس و ذهنیت و وهم و خیال و نفسانیتی « پاک » کند، زیرا: قرآن می‌فرماید: لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّــرُونَ (واقعه/79) انسان مؤمن باید خودش « جـــا شود » تا « خدا » در او « بنشیند » و « نفختُ من روحی » در او تحقق حقیقی پیدا کند: رواق منظر چشم من آشيانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست عبد مؤمن و صالح باید با « صداقت، طهارت، معرفت، بصیرت و عبادت ... »،« مثلِ آینــــه ای پاک و شفاف » آنقدر نسبت به « حق »،« ظرفیت و لیاقت و قابلیت و أهلیت » پیدا کند که « أسماء و صفات الهی » از او به « تجلّی » درآیند و او « جلوه و پرتو و آیتِ الهی » شود. (که در پاسخ اکثر عزیزان به این نکته اشاره شده بود.) در آنصورت، « چنین انسان پاکی » در جایگاه خودش، « واسطة فیض رحمت الهی » و « مظهر بیان و تبیین حق » می شود: يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ « خَليفَةً » فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَـــقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ ... (ص/26) اى داوود ما تو را در زمين خليفه قرار داديم پس ميان مردم به حق داورى كن و از هوا و هوس پيروى مكن كه تو را گمراه می¬کند .... حال با این توضیح، لطفا تمام أعضاء محترم گروه بیاندیشید و بفرمائید: چه رابطه ای میان « خلافـــــت الهی » با « ذکــــــــر » برقرار است؟
ضمن تسلیت این روز غمبار تاسوعای حسینی، عرض شد که « خلافت الهی » به معنی « قائم مقامی و نیابت » و « جــا » نشینی و « در جای خدا نشستن نیست ». بلکه انسان عاقل و مسلمان و مؤمن و عبد صادق، باید خودش « جـــا شود » تا « خدا » در او « بنشیند » و او « مثلِ آینه¬ای پاک و شفاف » این « ظرفیت و لیاقت و قابلیت و أهلیت و افتخار » را پیدا کند که « أسماء و صفات و ارادة الهی » در او به « تجلّی » درآیند و او « جلوه و پرتو و آیتِ الهی » شود. اکنون سئوال اینست که: چگونه « جا » شویم؟ چه کنیم تا « أسماء و صفات و ارادة الهی » در ما « بنشینند » و در ما تجلّی پیدا کنند؟ پاسخ: ظاهرا فقط با « ذکــــــرِ » أسماء و صفات و کلام الهی است که « مذکــــــور » در ما « جا » می گیرد. وقتی انسان چیزی را عاقلانه و آگاهانه و مشتاقانه « یاد » می کند، در حقیقت به آن چیز اجازه می دهد که (مانند قرار گرفتن باطری در چراغ قوه) در وجود او « جا بگیرد » و او را « پُر کند » و در او « زندگی » و او را « روشن » کند و تا « این » در خدمت « آن » باشد. پس هر « یاد بی ارزشی » (مانند باطری خالی)، انسان را « بی ارزش » می کند (و روشن نمی کند.) و هر « یاد بزرگ و با عظمتی » انسان را به آن « عظمت » نزدیک می کند و می رساند. در حقیقت انسان با « ذکر و یاد آگاهانه اش » با « مذکورش » به « وحدت » می رسد. پس « موحّد » ذاکری است که می کوشد با « مذکورش »، « یکی » شود. وقتی « حی قیوم » را در یاد خود می آوریم در حقیقت حیطة وجودی خودمان را گسترش می دهیم. و وقتی هر یک از « أسماء الحُسنی و صفات جمال و جلال الهی » را در « قلبمان » مرور می کنیم، إنگار « شیشه عطر دربازی » را در جیب خود تکان می دهیم. سئوال: پس این همه تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها و اذکار نماز و غیرو را که هر روز بارها مرور می کنیم، چرا معطر و روشن نمی شویم؟ پاسخ: زیرا آنها را « به شکل عادت » فقط در « زبان » و در « ذهن » خود خطور می دهیم: يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ في‏ قُلُوبِهِمْ در حالی که در « قلبِ غافل و بی توجه » ما چیزهای دیگری مرور می شوند: لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ و آن « اذکار »، آگاهانه و مشتاقانه در « قلب » ما جاری نمی شوند و در « باور » ما نمی نشینند، لذا ما را « منقلب » و « انقلابی » و « آسمانی » و « معطر » و « روشن » و « نورانی » نمی کنند. به عبارت دیگر تا وقتی ما نگذاریم « دارو ، جذب بدن ما شود و با ما یکی شود » و نگذاریم « مذکور » به « قلب » ما متصل شود و در باور ما بنشیند، برکات وجودی « آن دارو یا ذکر » هم در ما ظهور پیدا نمی کند. پس « مقام خلافت الهی » برای « هر انسانی » ممکن است مشروط به اینکه « قلب » او « ذاکر » باشد: إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ اما آنهایی که قلبشان بیمار است اگر به موقع استغفار و توبه نکنند از این افتخار محروم می شوند: في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ ، تَعْمَى الْقُلُوبُ، قُلُوبُهُمْ في‏ غَمْرَةٍ، في‏ قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ، وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى، بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ، وَ أُشْرِبُوا في‏ قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ، في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ، رَبَّنا لا تُـــزِغْ قُلُوبَــــنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَـــــنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
امروز « تاسوعای حسینی » است. از خداوند بخواهیم به احترام نام « حضرت اباالفضل العباس » به ما توفیق دهد از « هوای نفسمان که دشمن ترین دشمن ماست » امروز و امشب را مهلت بگیریم و مثل اصحاب امام حسین صلوات الله علیه خودمان را با: 1ـ « قرآنی » که عقلانیت، بصیرت و معرفتِ انقلابی و « تعهّد و وظیفه‌شناسی و اخلاق و روش زندگی » ما را متحول کند و از انواع ظلمات برهاند و در مسائل اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی به اوج روشنایی برساند، 2ـ و با « نمازی » که در « قلبمان » بنشیند و گفتار و رفتار و اخلاق ما را رو به « قبله‌ » کند و از هر « غفلت، جهالت، خودخواهی، گناه، فحشاء، منکر، فسق، فجور و رذالتی » برهاند، 3ـ و با « دعائی » که « نگاه زمینی » ما را آسمانی کند و « محبوبیتِ و دلبستگی و وابستگی و اسارت دنیا » را از « قلب » ما بیرون ببرد و تمام « رفتار و گفتار » ما را « ورداَ واحداً » کند ... خودمان را به « بالاترین اتساع و انشراح و وسعت معرفتی و ظرفیت و مقاومت » برسانیم و مثل اصحاب با بصیرت و باوفای امام حسین صلوات الله علیه با انقطاع از « دون الله » و « قبولِ ولایت و همراهی با امامت »، چنان « در حق، حل و ذوب » شویم که مثل « صفر » کنار « یک »،« عاشر » و « عاشورایی » شده و « امت مقام و پایدار » را بسازیم تا در معرکه نابرابر و پُر از جذابیتهای کاذب و دنائت، خباثت، شرارت و رذالتِ عاشورای هر روز دنیا، از « عقل و وحی » و « امام زمانمان » عجل الله تعالی فرجه الشریف، زاویه و فاصله پیدا نکنیم و از « سنخیت و همراهی و مأمومیت » با « نایب منصوبشان » باز نمانیم و از هر گونه شک و تردید و لغزش و انحراف و ریزشی در امان بمانیم و « مقاوم و متحد »، شرائط ظهور آخرین حجت الهی را فراهم آوریم. إن شاء الله تعالی
🌿 ده نکته مهم درباره « زیارت عاشوراء »: 1ـ « کله قند » را فقط با « حل کردن » می توان از پارچه عبور داد، تنها « راه عبور و نجات » از تمام موانع و مشکلات مادی و حجابهای ظلمانی دنیا نیز فقط با « حــل شدن » در « ولایت حق » امکانپذیر است: السَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ، « سلام بر تو و بر ارواحى كه در سایة ولایت تو حل شدند. » 2ـ با این زیارت، آنقدر شأن آسمانی پیدا می کنم که به « نیابت از خداوند » بر امام و اصحابشان « سلام » می کنم: عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَـــــــــــلاَمُ اللَّــــــهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ: « و تحيت من از طرف خداوند برای تمام شما باشد تا من هستم و تا شب و روز هست.» 3ـ در زیارت عاشوراء می آموزم که باید « چهار رزق » را از خداوند بطلبم: اول: أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَــــبَ ثَــــارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏، « از او می خواهم كه روزیم کند اینکه با امام منصور از اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله خون خواه تو باشم. دوم: فَأَسْأَلُ اللَّهَ ..... وَ رَزَقَنِي الْبَـــــــــــرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِـــكُمْ‏. « از خداوند می خواهم كه « بيزارى از دشمنان شما » را روزیم فرمايد. سوم: وَ أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَـــــبَ ثَــــــارِي مَعَ إِمَامٍ هُدًى (مَهْدِيٍّ) « و روزیم كند تا با امام زمان که هدایتگر است خون بهای خودم را بگیرم.»، چهارم: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَـــــــةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ، « خدایا؛ شفاعت امام حسين صلوات الله علیه را روزى كه بر تو وارد مى‏شوم نصيبم بگردان.» 4ـ در این زیارت « سه بار » به خودم هشدار می دهم که « تنها شرط تقرب به بارگاه الهی »،« برائت و ولایت »،« تبرّی و تولّی » است: اول: إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَيْكَ بِمُوَالاَتِكَ‏ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِكَ وَ بَنَى عَلَيْهِ بُنْيَانَهُ‏: « من به خدا و سفیرش و به أمیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن صلوات الله علیهم تقرب می جویم با قبول ولایت شما و بيزارى از آنها كه اساس و پايه ظلم و بيداد را علیه شما بنا نهادند.»، دوم: وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاَتِكُمْ وَ مُوَالاَةِ وَلِيِّكُمْ‏ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ النَّاصِبِينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ‏: « من به به درگاه الهی و سپس مقام شما تقرب مى‏جويم با قبول ولايت شما و ولايت نایبانتان و با بيزارى جستن از دشمنان شما و بيزارى از مردمى كه با شما به جنگ مخالفت برخاستند و از پيروان آنها هم بيزارى مى‏جويم. »، سوم: اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ أَيَّامِ حَيَاتِي‏ بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوَالاَةِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ‏: « خدایا؛ من در اين روز و در اين مكان و در تمام دوران زندگانیم با بيزارى از آنها و لعن بر آنها و با قبول ولایت پيامبرت و خاندانش که سلام بر او و آنان باشد، به تو تقرب مى‏جويم. » 5ـ با این زیارت خطر « عصبیت » را به خودم یادآوری می کنم: اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ: « خدایا؛ لعنت و محروم کن آن جماعتى كه بر اساس عصبیت عليه حسين صلوات الله علیه به جنگ برخاستند. » 6ـ می آموزم که: « شرط عاقبت به خیری »،« همراهی صادقانه » با امام حسین صلوات الله علیه و اصحاب باوفای ایشان است: وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عليه السلام‏: « و مرا نزد خود ثابت قدم بدار با همراهی صادقانه با امام حسين صلوات الله علیه و اصحابش كه در راه او جانشان را عرضه كردند. » 7ـ این زیارت، تعهدی « فقط برای خود من » است: مِنِّي، مَا بَقِيتُ، بَرِئْتُ، إِنِّي سِلْمٌ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي‏، مُصَابِي، فَأَسْأَلُ، أَكْرَمَنِي، أَنْ يَرْزُقَنِي، اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي، إِنِّي أَتَقَرَّبُ، بَرِئْتُ، أَتَقَرَّبُ، إِنِّي سِلْمٌ، أَسْأَلُ اللَّهَ، أَكْرَمَنِي، رَزَقَنِي، أَنْ يَجْعَلَنِي، أَنْ يُثَبِّتَ لِي، وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي، وَ أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِي، أَسْأَلُ اللَّهَ، أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِكُمْ، اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هَذَا، اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ، مَمَاتِي، اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ، فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ أَيَّامِ حَيَاتِي، الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِي