"اگر چه شمعی و از سوختن نپرهیزی"
"نبینم ات که غریبانه اشک می ریزی"
چرا تو جامه کشیدی میان دندانت
چه شد که این همه امشب علی غم انگیزی
خزان کجا و کجا همسر جوان علی
که خون و اشک تو امشب به هم بیامیزی
علی که هست ید الله پس چه می گویند
که خورده فاطمه سیلی ز دست نا چیزی
علی چنان به زمین خورده ای عزیز دلم
گمان نمی کنمت من دوباره بر خیزی
"تو را خدا به زمین هدیه داده چون باران"
چرا ز جمله ی اهل زمین تو بگریزی
"خدا دلش نمی آمد که از تو جان گیرد"
گرفت تا ندهی جان به چاه و دهلیزی
تو رفتی و همه ایتام کوفه محزونند
برفت رسم عدالت طریق شب خیزی
به عسکری نظری کن که شیعه ات باشد
به سینه تا که به حشرش مدال آویزی
#سید_عسکر_رئیس_السادات
سی و یک تیر نود و چهار
#علی #امیر_المومنین #قدر #غریبانه #لیله_القدر #فرق #مسجد #محراب #زهرا #فاطمه #ضربت #فاضل_نظری #عسکری