هدایت شده از ✳️حافظان امنیت ✳️
⚘برای تشکّر ...
یه روز دیدم در میزنند رفتم پشت در، دونفر بودند. یکیشون گفت : منزل صیادشیرازی همین جاست؟ دلم هری ریخت. گفت: جناب سرهنگ براتون پیغام فرستادند و بعد یه پاکتی بهم داد ، اومدم توی حیاط و پاکت رو باز کردم ، هنوز فکر میکردم خبر شهادتش رو برام آوردند ، دیدم توی پاکت یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر و داخل آن نوشته بود: «برای تشکر از زحمتهای تو ، همیشه دعات میکنم» از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد...
به نقل از مرحومه عفت شجاع
همسر شهید سپهبد صیادشیرازی
در سفر آخرت
نگاه و دعای همسر شهیدت
بدرقهی راهت بانو
هدایت شده از ✳️حافظان امنیت ✳️
#شهیدانه 🕊
از خیابان ایران تا میدان شهدا پیاده می رفت تا از دکه یک پیرمرد میوه بخرد.
میوه له شده را در پاکت ش میریخت.
شهید رجایی بعدها گفت که دکه دار، پدر شهید و نیازمند بود این میوهها را میخریدم که کمکی به او شده باشد.
راوی: یکی از بستگان شهید
#شهید_محمد_علی_رجایی 🌷
#رئیس_جمهور_شهید
هدایت شده از ✳️حافظان امنیت ✳️
18.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انتشار_برای_اولین_بار
🎥 اتفاقی عجیب در لحظهی خاکسپاری شهید مدافعحرم احمد مکیان...
شهید آمد و مادر خود را به درون قبر بُرد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهیدمکیان #مکاشفه #شهدای_خوزستان #مقام_شهید
هدایت شده از ✳️حافظان امنیت ✳️
#خاطرهشهید
🔸 خوابی که خبر از شهادت احمد میداد...
#متن_خاطره|چند ماه قبل از تولد احمد؛ نشانهای از شهادتش به ما رسید که اون موقع متوجه نشدیم. مادرش خواب دیده بود توی باغی مشغول راه رفتنه، که دو نفر با لباس سیادت جلو اومدند و گفتند: دخترم! نگران شهید نباش... مادر احمد بهشون میگه: اسم بچه شهید نیست؛ اسمش علی هست... اونا هم لبخندی میزنند و بدون اینکه چیزی بگن، میروند... مادر احمد وقتی بیدار شد، از من پرسید: میخوای اسم بچهمون رو بذاری شهید؟ گفتم: نه! میخوام بذارم احمد...
حالا بعد از شهادت احمد، تازه میفهمیم حکمتِ اون خواب، و معنای لبخندی که اون دو سید بزرگوار بر لب داشتند، چه بوده...
👤خاطرهای از زندگی شهید مدافعحرم احمد مکیان
📚منبع: کتاب سند گمنامی؛ صفحه ۱۴ به روایت پدر شهید
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهیدمکیان #رویای_صادقه #شهدای_خوزستان #شهادت
هدایت شده از ✳️حافظان امنیت ✳️
#شریک_جهاد
🌸 شهید مدافعحرم احمد مکیان رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک میکنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند
#معرفی_اجمالی|سالنمای زندگی شهید
🔸سال ۱۳۷۳؛ (۱۴ آذر) تولد در منطقه قائمشهر آبادان همزمان با ولادت امام محمد باقر (ع)
🔹سال ۱۳۸۴؛ حفظ ۲۲ جزء از قرآن کریم.
🔸سال ۱۳۸۸؛ ورود به حوزه علمیه شهر سربندر برای تحصیل علوم حوزوی.
🔹سال ۱۳۸۹؛ انتقال به قم و مدرسه علمیه امام رضا (ع).
🔸سال ۱۳۹۰؛ انصراف از حوزه و اشتغال به تحصیلات دبیرستان در رشته برق ساختمان و اشتیاق برای پیوستن به مدافعان حرم.
🔹سال ۱۳۹۳؛ اعزام به سوریه از طریق تیپ فاطمیون مشهد به عنوان یک افغانی با نام مستعار احمد عباسی فرزند حب علی.
🔸سال ۱۳۹۴؛ (۱۰ مهر) ازدواج همزمان با روز عید غدیر.
🔹سال ۱۳۹۴؛ (مهر) اعزام به جبهه دو هفته پس از مراسم ازدواج.
🔸سال ۱۳۹۵؛ (۱۸ خرداد) شهادت در حومه حلب سوریه بر اثر اصابت موج آتش و انفجار توپ
🔹سال ۱۳۹۵؛ (۲۳ خرداد) انتقال پیکر مطهر به آبادان و تشییع در آنجا.
🔸سال ۱۳۹۵؛ (۲۶ خرداد) تشییع در قم و خاکسپاری
🔹آدرس مزار: قم، گلزار بهشت معصومه (س)، قطعه ۵۱، گلزار شهدای مدافع حرم
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
● واژهیاب:
#شهیدمکیان #شهدای_آبادان #مشخصات_شهید #شهدای_مدافعحرم
هدایت شده از برای امنیت✌🏻
34.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از برای امنیت✌🏻
🌹هشتمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم عباس دانشگر گرامی باد
🔹عباس دانشگر اردیبهشت ماه سال۱۳۷۲ در سمنان چشم به جهان گشود. همزمان با شرکت در کنکور سراسری؛ به خاطر عشق و علاقه ای که برای ورود به سپاه داشت در آزمون ورودی دانشگاه افسری امام حسین(ع) هم شرکت کرد. خبر قبولی در دانشگاه سپاه تقریبا همزمان با خبر قبولی در رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه سمنان به عباس داده شد. او در نهایت سپاه را انتخاب کرد.
🔹عباس پس از فارغ التحصیلی در دفتر جانشین فرماندهی دانشگاه افسری مشغول به کار شد. ۲ماه از دوران نامزدی نمی گذشت که مقدمات سفر به سوریه فراهم شد و در یک اردیبهشت سال۹۵ داوطلبانه عازم سوریه شد. عباس در ۲۰ خرداد۹۵ در منطقه خلصه در حومه جنوبی حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در آتش سوخت. فرماندهاش سردار اباذری به او لقب جوان مومن انقلابی داد و با دلی پر از اندوه این چنین گفت: «مجموعه سپاه یکی از فرماندهان شجاع و مدیر خود را از دست داد.»
🌺به روح پاک ومقدس این شهید بفرستیم،سلام وصلواتی🌺
هدایت شده از برای امنیت✌🏻
🔻این روزها به افرادی که ثبت نام میکنن برای ریاست جمهوری خوب دقت کنید ، باید مثل شهید رئیسی باشند.
🔹در مقابل سفیر ملتی ( زیمباوه ) که سالها مظلوم بوده با احترام باهاشون رفتار میکنه و در مقابل سفیر کشوری ( فرانسه ) که سالها با ظلم و تکبر با دنیا صحبت میکرد ، متکبرانه برخورد میکنه.
➖➖➖➖
🌐
هدایت شده از کانال حسین دارابی
1.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مکالمه دو برانداز
فقط اونجاش که به حضرت عباس قسم میخوره 😅
حضرت عباس علیه السلام یه جورایی تو گوشت و پوست همه نفوذ کرده ❤️
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از برای امنیت✌🏻
📌 #رئیسجمهور_ایران
*حاجآقای رئیسی خود شما هستید؟!...*
سال ۸۲ بود؛
من هم یک دانشجوی دوآتیشه که مثل همهی دانشجوها تا یک مسئول گیر میآوردند همهی سوالات و کم کاریهای ۲۵ سالهی جمهوری اسلامی را ازش میخواستند که جواب بدهد...
حسابی شور دانشجویی در آن دهه بالا بود!
تابستان همان سال یک اردوی دانشجویی برده بودیم مشهد و هر روز هم جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی داشتیم.
همان سال تب و تاب نتیجهی فرمان ۸ مادهای رهبر انقلاب به سران قوا برای مبارزه با فساد که ۲ سال قبل صادر کرده بودند هم حسابی داغ بود.
من هم یک گزینه به ذهنم رسید که میتواند در این رابطه توضیح دهد...
آن گزینه هم سیدابراهیم رئیسی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور بود.
خب قرار شد دعوتشان کنیم؛ من یک شماره تلفن همراه گیر آوردم که گفته بودند با این شمارهی همراه میتوانید دعوتشان کنید.
من هم بلافاصله تماس گرفتم؛
منتظر بودم مسئول دفترشان یا محافظین جواب تماس را برای دعوت به جلسه بدهند.
تلفن جواب داده شد؛
- سلام علیکم
- علیکم السلام بفرمایید
- ببخشید میخواستیم حاج آقای رئیسی رو برای یک جلسه دانشجویی دعوت کنیم امکانش هست وقت بدین؟
- بله درخدمتم
- ببخشید شما؟!
- من رئیسی هستم
- حاجآقای رئیسی خود شما هستید؟!!
- بله خودم هستم
- حاجآقا میشه بیایید برای جلسهی ما (ماجرای اردو و جلسات رو توضیح دادم)
- بله حتماً میام
- ممنونم فردا در خدمتتون هستیم
- من فردا میام خدمتتون
- یک جایی بفرمایید که همون جا بیام راهنماییتون کنم
قرار گذاشتیم که من بروم ایشان را بیاورم برای جلسه
مکالمه تمام...
فکرش را هم نمیکردم خود حاجآقا جواب بدهد.
فردا رفتم سرقرار، خیابان اندرزگو نزدیک باب الجواد حرم امام رضا علیهالسلام منتظر بودم حاجآقا با ماشین و محافظین بیاید که برویم جلسه...
به هرحال دیدن یک مسئول امنیتی و قضایی که جایگاه حساسی در مبارزه با مفاسد داشت برای ما دانشجوها کمی جذاب و هیجانی بود و از طرفی هم ایشان سالها توسط ضدانقلاب داخلی و خارجی به خاطر مبارزه با گروهک منافقین در دههی ۶۰ مورد هجمه بود!
ساعت قرار رسید و با حاجآقا تماس گرفتم؛ گفتم: «حاجآقا منتظر شما هستم کجا تشریف دارید؟»
گفت: «دارم میام، نزدیکم، شما رو هم دارم میبینم»
گفتم: «حاج آقا کجایید الان؟!»
دیدم تنها و پیاده از فلکه آب داشت میآمد سر قرار!
گفتم: «حاج آقا پس ماشین و محافظتون کو؟!»
خندید و گفت: «من همینطور اومدم»
من هم گفتم: «من ماشین هماهنگ نکردم پس با چی میخوایم بریم؟!»
گفت: «اشکال نداره پیاده میریم تا محل جلسه اینطور بهتره من بچه مشهدم راه رو بلدم...»
و کل مسیر را پیاده رفتیم و مشغول صحبت؛ من هم حسابی از سازمان بازرسی انتقاد میکردم و حاجآقا با حوصله جواب میداد.
آن روز برای همیشه در ذهنم ماند؛ تصویری از یک مرد با اخلاص و متواضع و مردمی...
محسن حسیندوست | از #اهواز
یکشنبه | ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #مشهد حرم مطهر، پایین پای امام رضا علیهالسلام و کنار مزار سیدالشهدای خدمت
🆔️ @ravina_ir
🆔️ @revayate_kefayat
هدایت شده از برای امنیت✌🏻
💬خدمت ماندگار دولت سیزدهم/ رایگان شدن خدمات سرپایی و بستری برای کودکان زیر ۷ سال
نور به قبرت بباره #شهید_خدمت
🆔️ @revayate_kefayat