هدایت شده از جهاد تبیین ۸
#شهیدمحموداستادنظری👇
☀️شهدا، همه تعلقات را از خود بریدند و خود را مسافر آسمان کردند، تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات کرده باشند و راز آزادی را بریدن از خویش ثبت نموده باشند... «یک جوری این نوجوان ۱۶ ساله, حرف می زد که انگار نه انگار تازه پشت لبش سبز شده و می خواهد استخوان بترکاند. یکهو بزرگ شده بود و به نظر می رسید از نوجوانی و ویژگی هایش زودتر از آن چه که باید عبور کرده باشد. خیلی دوست داشت فرصت خدمت به دیگران را پیدا کند. توی تبلیغات و گردان تا گمش میکردی، می دیدی👈مشغول شستن ظرف و لباس بچه ها میشد، در حالی که به خاطر شرایط خوب مالی در زندگی شخصیش هیچ وقت، اجازه و شرایط کار کردن را نداشت. تو ناز و نعمت و روی پر قو بزرگ شده بود. تمام دنیای پر زرق و برق را رها کرده بود و آمده بود جبهه... برای خودسازی و نگهداشتن این روح بزرگ در کالبد کوچکش، کارش سخت به نظر می رسید.
☀️او و برادرش که دو برادر دو قلو بودند، در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمده بودند، پدرشان میخواست که آنها را در زمان جنگ به سوئد بفرستد ولی آنها از دست پدر خود فرار کردند و به جبهه آمدند. این شهید برای خودش عارفی به تمام معنا بود، از همانهایی که حضرت امام (ره) فرمودند ره صد ساله را یک شبه پیمودهاند. یکی از این دو برادر(احمد) در یکی از عملیاتها زخمی شد و محمودرضا هم، در گردان حمزه لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که شهید شد.
☀️این بچه ۱۶ ساله در وصیتنامه خود نوشته بود: «خدایا شیطون با آدم نقد معامله میکنه میگه تو گناه کن و من همین الآن مزش رو بهت میچشونم ولی تو نسیه معامله می کنی،میگی الآن گناه نکن و پاداشش رو بعداً بهت میدم، خدایا بیا و این دفعه با من نقد معامله کن»که البته این اتفاق هم افتاد و در عملیات بعدی که عملیات والفجر۸ بود در فاو شهید شد...
☀️مناجات شهید محمود رضا استاد نظری
☀️آقا؛ دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد ... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی ...
☀️مولای من؛ سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من وعده شهادت بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ...
☀️دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل با هم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم. در عوض بترسم و شرم کنم از آن روزی که پیش همین دوستان پرده را بالا زنی و مرا پیش چشم پاکشان افشا کنی. آن وقت من از خجالت بگویم: یا لیتنی کنتُ ترابا ... ای کاش من خاک بودم ...
🌷خدایا؛ به من لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آن بزرگان را هم بده تا گمراه نشوم ...
🌷خدایا؛ من از روشنی روز فرار کردم و به سیاهی شب پناه آورده، به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم ... مرا از تاریکی شب چه باک و ترس که سیاهی را در درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی، سیاهی قلبم را پاک کنی.
🌷خدایا؛ تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت. اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و درعین حال مزه اش را به تو می چشانم ... پس خدا؛ برای خلاصی از این هوسها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست....
☀️بعد از شهادتش باتفاق دوستان به منزلشان رفتیم، پدر و مادرش را دیدیم و از بچه هایش صحبت می کرد و مثل ابر بهار گریه می کردند... پدرش که ساکت شد گفت👈 همه کارها را برای مهاجرت به سوئد کرده بودم، که این دو تا دوقلو، احمد و محمود نیامدند، احمد شبها می رفت بسیج می خوابید و محمود هم رفته بود حوزه آقا مجتهدی، طلبه شده بود. بعضی اوقات که منزل میامدند، سر سفره من ، نمی آمدند کنار سفره!؟ فرش را کنار میزدند و یه چفیه می انداختند روی زمین و برای من نون و ماست می خوردند ... آخرش هم پول و ماشین و خانه و اروپا را گذاشتند و رفتند👈 جبهه... احمد زخمی شد و محمود هم شهید شد... کتاب زندگی به سبک شهدا ، ناصر کاوه
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
✅مذاکرات (من و خُدا)
✍️ #ناصرکاوه
خُـدایا ! من لذّتـ گُناه را ترکـ میکنم ؛ در مقابل تو تحریم لذّتـ مناجات را از من بردار ... خدایـا ! 👈من کسانـی که تو دوست شان نـداری را ترک میڪنم ؛ و درمقابـل تو لذّتـ با خود بودن را به مـن بده... خدایـا ! مـن پناهگاه شیطـان را ترک می کنم ؛ و تو در مقابل پناهـگاه امـن خودتـ را به من بده... خـدایا ...برای شفاف سازی گام اول را من برمیدارم و سانتـری فیـوژهای گناه را کہ شیطان در وجـودم برپا ڪرده ؛ یکی یکی و با کمک تو از کار مـی اندازم . هستـه ی درونی ام را خودت غنی سـازی کن
#شهیدمحموداستادنظری👇
☀️شهدا، همه تعلقات را از خود بریدند و خود را مسافر آسمان کردند، تا گذرگاه بودن دنیا را اثبات کرده باشند و راز آزادی را بریدن از خویش ثبت نموده باشند... «یک جوری این نوجوان ۱۶ ساله, حرف می زد که انگار نه انگار تازه پشت لبش سبز شده و می خواهد استخوان بترکاند. یکهو بزرگ شده بود و به نظر می رسید از نوجوانی و ویژگی هایش زودتر از آن چه که باید عبور کرده باشد. خیلی دوست داشت فرصت خدمت به دیگران را پیدا کند. توی تبلیغات و گردان تا گمش میکردی، می دیدی👈مشغول شستن ظرف و لباس بچه ها میشد، در حالی که به خاطر شرایط خوب مالی در زندگی شخصیش هیچ وقت، اجازه و شرایط کار کردن را نداشت. تو ناز و نعمت و روی پر قو بزرگ شده بود. تمام دنیای پر زرق و برق را رها کرده بود و آمده بود جبهه... برای خودسازی و نگهداشتن این روح بزرگ در کالبد کوچکش، کارش سخت به نظر می رسید.
☀️او و برادرش که دو برادر دو قلو بودند، در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمده بودند، پدرشان میخواست که آنها را در زمان جنگ به سوئد بفرستد ولی آنها از دست پدر خود فرار کردند و به جبهه آمدند. این شهید برای خودش عارفی به تمام معنا بود، از همانهایی که حضرت امام (ره) فرمودند ره صد ساله را یک شبه پیمودهاند. یکی از این دو برادر(احمد) در یکی از عملیاتها زخمی شد و محمودرضا هم، در گردان حمزه لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که شهید شد.
☀️این بچه ۱۶ ساله در وصیتنامه خود نوشته بود: «خدایا شیطون با آدم نقد معامله میکنه میگه تو گناه کن و من همین الآن مزش رو بهت میچشونم ولی تو نسیه معامله می کنی،میگی الآن گناه نکن و پاداشش رو بعداً بهت میدم، خدایا بیا و این دفعه با من نقد معامله کن»که البته این اتفاق هم افتاد و در عملیات بعدی که عملیات والفجر۸ بود در فاو شهید شد...
☀️مناجات شهید محمود رضا استاد نظری
☀️آقا؛ دوست دارم گوشه ای بنشینم و زیر لب صدایت کنم. چشمانم را به نقطه ای خیره کنم، تو هم مقابلم بنشینی و متوجه ات شوم. هی نگاهت کنم. آنقدر که از هوش بروم. بعد به هوش بیایم و ببینم سرم روی دامن شماست. حس کنم بوی خوش از نسیم تنت به مشامم می خورد. آن وقت با اشتیاق در آغوشت بگیرم و بعد ... تو با دست های خودت، اشک های مرا پاک کنی ...
☀️مولای من؛ سرم را به سینه ات قرار دهی، موهایم را شانه کنی. آن وقت احساس کنم وصال حقیقی عاشق و معشوق روی داده. بعد به من وعده شهادت بدهی. آن وقت با خیال راحت در آتش عشق مثل شمع بسوزم و آب شوم، روی دامانت بریزم و هلاک شوم و جان دهم ...
☀️دوست دارم وقتی نگاهم می کنند و باهام گرم می گیرند و میل با هم بودن را دارند، احساس غرور و خودپسندی و بزرگی و خوب بودن و برتری نکنم. در عوض بترسم و شرم کنم از آن روزی که پیش همین دوستان پرده را بالا زنی و مرا پیش چشم پاکشان افشا کنی. آن وقت من از خجالت بگویم: یا لیتنی کنتُ ترابا ... ای کاش من خاک بودم ...
🌷خدایا؛ به من لیاقت خوب بودن دادی و این طور بین دوستان نشانم دادی، پس لیاقت حقیر شمردن خود در مقابل آن بزرگان را هم بده تا گمراه نشوم ...
🌷خدایا؛ من از روشنی روز فرار کردم و به سیاهی شب پناه آورده، به این امید که در پناه تو باشم و با تو درد دل کنم ... مرا از تاریکی شب چه باک و ترس که سیاهی را در درون سینه ام دارم و در تاریکی شب می نشینم که در تاریکی، سیاهی قلبم را پاک کنی.
☀️بعد از شهادتش باتفاق دوستان به منزلشان رفتیم، پدر و مادرش را دیدیم و از بچه هایش صحبت می کرد و مثل ابر بهار گریه می کردند... پدرش که ساکت شد گفت👈 همه کارها را برای مهاجرت به سوئد کرده بودم، که این دو تا دوقلو، احمد و محمود نیامدند، احمد شبها می رفت بسیج می خوابید و محمود هم رفته بود حوزه آقا مجتهدی، طلبه شده بود.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
4.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 آرامش میخواهی؟
#سوال: برای این روزها که احساس میکنم کارها گره خورده، چه چیزی آرامش بخش است؟
#رهبرانقلاب #سید_حسن_نصرالله
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻دین سرگرم کننده
🔥#سوال: چه دینی برای دشمن بسیار شیرین است؟
🎙حجت الاسلام راجی
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
@ostad_shojae4_5803048004319450666.mp3
زمان:
حجم:
40.31M
🔴 آماده شویم برای جهاد همگانی
⁉️آیا می دانید خداوند ۱۷۰سال را بر بنی اسرائیل به خاطر دعاهایشان بخشید.
❓چگونه در تقویت و پیروزی جبهه حق، مؤثر باشیم؟
🎙 استاد شجاعی
از دعا برای #مرزدارن و #انقلابیون غفلت نکنیم:
blog.montazer.ir/?p=2263
#نشر_حداکثری
🔻هر شب فقط ١۵ دقیقه
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌️ صحبتهای عجیب ریک وایلز، کارشناس و مجری معروف آمریکایی:
🔻سیاستمداران آمریکایی به دختران کوچک آمریکایی تجاوز میکنن! موساد از اونها فیلم میگیره تا اسرائیل بتونه از سیاستمداران آمریکایی باجخواهی کنه!
🔻@jahadetabeen8
هدایت شده از جهاد تبیین ۸
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سرلشکر جعفری : ممکن است اسرائیل حمله محدود و کوچک به ایران انجام بدهد/ کار بزرگی بکنند قطعاً چند برابر پاسخ آن را میبینند
🔻 دربارهی این مصاحبه چند نکته مهم است :
۱. در شرایط فعلیِ منطقه، یک فرمانده بلندپایهیِ سابق نظامی بدون هماهنگی در مقابلِ این همه رسانه، مصاحبه نمیکند! بنظر سرلشکر جعفری در اتاقِ مشورتِ نهاییِ "کُنش_واکنشهای" مهم نظامی کشور حضور دارد.
۲. با توجه به استقرارِ "سامانه تاد" و "پاتریوت پک ۳" در سرزمینهای اشغالی، اسناد افشا شده و همچنین پیغامهای رد و بدل شده خصوصا در عراق توسط آمریکاییها، برآورد ایران این است که احتمالا اسرائیل به کشورمان حمله میکند، حتی محدود و اندک!
۳. دقت کنیم، بابِ حملهی مستقیم و رسمیِ نظامیِ اسرائیل به کشور تاکنون باز نشده است؛ اسراییلیها خصوصا در سوریه نشان دادند که اگر احساس کنند که توانِ انجام کاری را بدونِ دریافتِ پاسخ دارند، پلکانی جلو میآیند!
"واکنشِ احتمالیِ ایران" به "حملهیِ محتمل اسرائیل به کشور وَلو محدود"، معادلاتِ آینده را مشخص میکند! / علی قلهکی
🔻@jahadetabeen8
هدایت شده از A_B
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️❗️متاسفانه جوابِ آزمایش مثبت شد!
تعدادی پودرِ ژله و ژلاتینِ خوراکی از فروشگاههای ایران خریداری شد و جهت آزمایش به دانشگاهِ تربیت مُدرس و همچنین به آزمایشگاهی در آلمان فرستاده شد.
متاسفانه در این آزمایش ها مشخص شد که موادِ اولیه برای تولیدِ این ژله های خوراکی در ایران، از اعضای بدنِ خوک تهیه میشود.
لطفاً از ژلاتین و فرآوردههای آن مثل پودر ژله، پاستیل مارش مالو و... نخورید..
اطلاع رسانی کنید
حالا می فهمیم که چرا بچهها در مقابل تربیت اینقدر مقاوم شدند و بزرگ ترها هم ...
#نشر_حداکثری
#بهداشت
#سلامت
#تدین
#اعتقاد
هدایت شده از وحید یامین پور
🔆 چیزی در مورد یحیی سنوار که مرا رها نمیکند... که مرا در درون به یک ورشکستگی کامل کشانده است.
این روزها پس از آن تصاویر تاریخ ساز از شهادت قهرمانانهاش به یک چیز فکر میکنم؛ او میتوانست فقط با باز کردن چفیه از سر و صورتش، زنده بماند. فقط کافی بود کمی چفیه را پایین بیاورد. همانقدر که دوربینهای ترسو چهره او را ببینند و هوش مصنوعی روی میز افسران ارشد اطلاعاتی جیغ بکشند که "نزنید... نزنید... او یحیی سنوار است... اورا زنده میخواهیم."
یحیی میدانست زندهی او چه اندازه برای اسرائیل ارزشمند است. او را میبردند و در بهترین بیمارستان تلآویو زیر نظر متخصصان، درمان میکردند. او میتوانست بزرگترین شکار تاریخ تشکیل رژیم صهیونیستی باشد. آنقدر مهم که نتانیاهو اعلام کند جنگ را بُرده و غزه را به زانو درآورده و حالا گروگانها و دهها امتیاز دیگر را در ازای یحیی معامله میکند.
یحیی همه اینها را میدانست ولی چفیه را تا زیر چشمهایش بالا کشید. من به آن لحظهی لاهوتی میاندیشم که یک انسان چگونه میتواند مرگ را به خود دعوت کند. یحیی حتی اگر بدون چفیه دستگیر میشد باز هم در قهرمانی او شعرها میسرودند. او نه در تونلهای زیر زمینی که در نقطهی صفر تماس در جنگ رو در رو تا آخر مبارزه کرده بود و با یک دست قطع شده و دهها جراحت دیگر به اسارت رفته بود. اما یحیی چفیه را تا زیر چشمها بالا کشید و فقط با چشمهایی شبیه همهی چشمهای به خون نشسته فلسطینی به شیطان معلق در سنگرش زل زد. تا او را نشناسند. تا با او همان کنند که با هر مبارز ناشناس دیگری...
➕️ @yaminpour
هدایت شده از کانال حسین دارابی
ایول، قدرت تخریب 100 از 100😂👌
فقط زر زر کردن فکر کنم با این "ز" نوشته بشه داداش😍😁
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از کانال حسین دارابی
ولی این یه حقیقته
همونایی که به فقرا و ایتام و زلزلهزدگان و... تو ایران کمک میکنن الانم دارن به جبهه مقاومت کمک میکنن
اونایی هم که هیچوقت کمک نمیکنن، الان دارن زرزر، یا ذرذر، یا ضرضر، یا ظرظر یا ورور میکنن