eitaa logo
عاشقانه‌های کلامی_اعتقادی
311 دنبال‌کننده
328 عکس
79 ویدیو
44 فایل
یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد.. "لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون" کانالی برای دسترسی آسان به پاسخ سوالات کلامی و اعتقادی و صوت های تدریسِ دکتر زهرا دلاوری پاریزی* ارتباط با مدير: @Dr_zdp53
مشاهده در ایتا
دانلود
"تقلا" دستم به نوشتن نمی‌رود، گویا خالی کرده‌ام. احساسات عجیب و متناقض، احساس حقارت در برابر پرواز ناگهانی شهدا، احساس سوختن برای از دست دادنشان، حس غبطه برای نداشتن این آمادگی، حس تجدید داغ جگر... وادارش می‌کنم، قلم اما رام است، دل هم همراه نیست، دست و دل با هم به کار نمی‌روند، اما قلم و‌کلمات بالاخره غالب خواهند شد. با بی‌دلی نوشتن هم خودش عالمی دارد. تقلا می‌کنم، از دیشب باد غم، ابرها را به آسمان دلم کشانده، امروز اما این کلیدواژه: "سوختیم" جرقه‌ی ابرهای دلم بود، باران باریدن گرفت، قطرات درشت باران از دیدگان می‌بارید، روی پهنه‌ی صورت، لب‌ها و گردن و دامن.. تا بشوید هرچه ناپاکی و آلودگی را.. مردن برای بازماندگان درد دارد، اما شهادت شعله‌ور شدن، چرا که شهید با پای خویش به استقبال مرگ می‌رود و آن را به سخره می‌گیرد. اسرائیل ناتوانی که این روزها از بیچارگی به کشتن و ترور و قتل‌های عظیم دست زده است، صدای آخرین نفس‌هایش به گوش می‌رسد، این خون‌ها بهای آزادی قدس هستند که اسرائیل آن را درک نمی‌کند. لذا با تمام توان در حال کندن گورستان منحوس صهیونیسم است در خاک سوریه و لبنان. شهید که از بند تن می‌رهد، دستانش قوی‌تر می‌شوند و امتداد شعاع وجودی‌اش بیش‌تر، می‌تواند دستگیری کند، شفاعت کند، یاری نماید و هدایتگر باشد. عقربه قلم را با جهت شهید تنظیم می‌کنم، تا مستقیم و بی‌اضطراب راه بپیماید، به همان سرعت نور، تا کلمات برای نفوذ در عالم خاکی و افلاک هفتگانه سرعت گیرند. شهید عزیز صاحب چهار دختر دردانه، امروز قرار بود میهمان رفیق خود باشد با پای خود.. اما دست تقدیر او را مهمان ایران کرد، پیچیده در پرچم حرم، شهید مدافع حرم، با بال‌هایی به گستردگی آسمان از فرات تا جبل عامل.. عطرش در تمام عالم می‌پیچد، بوی بهشت با خود دارد، عقیله‌ی بنی‌هاشم سند مدافع را برایش امضا کرده است، قلم به چپ و راست می‌رود، به در و دیوار می‌زند، واژه‌ها عجله دارند، به تلاطم افتاده‌اند.. از خبر تولد فرشته‌ای دیگر از صلب این شهید، آخ که چقدر شیرین زبانی بکند برای عکس بابا، تصور پدرش در یک قاب شیشه‌ای و یک مربع بتنی در گلزار شهدا.. کنار هزاران شهید دیگری که نشانشان همان مکان معطر است.. زبان باز کند، بخندد، بهانه بگیرد، مادرش بمیرد و زنده شود .. قد بکشد و رشد کند و مادرش باز بمیرد و زنده شود.. راستی یک سوال!! شهید شهیدتر است که یک بار می‌میرد، یا همسر و خانواده شهید که هر روز بارها و بارها؟؟ حتی مادر شهید یک بار دل از فرزند کنده است، هنگام تولد، تجربه دل کندن دارد، اما همسر شهید چه؟؟ فرزندانش چه؟؟ حتی آن‌ها هم با اختیار دل نداده‌اند،، کم کم دلبسته شده‌اند، .. اما همسر شهید! او یک بار دل داده است فقط، با آگاهی، با اختیار، الان چگونه بی اختیار دل بکند؟؟ چگونه زنده بماند؟؟ جز با معجزه دم شهید؟ جز با امداد بال‌های همسر؟! آه از رنج عزیزان به یادگار مانده شهدا.. کوه‌های ستبر، اسطوره‌های قرن اتم.. بر هم زننده معادلات ریاضی و تاریخ.. اسطوره‌های جدید.. افسانه‌های نو و واقعی.. ای شهید عزیزی که بال‌هایت را برای پرواز آماده‌ بود! لطفا کفالت خانواده‌ات را خودت بر عهده بگیر، از دست کسی برنخواهد آمد این حجم از غصه و رنج.. به زانوان همسرت قدرت بده که بتواند روی پایش بایستد، بچه را سالم به دنیا تحویل دهد و بزرگش کند.. شهید عزیز! دامن‌کشان رفتی و یاد و خاطره‌هایت را برجا گذاشتی، و پرچم اسمت را در ملکوت اعلا بر فراز قله شهادت افراشتی.. دست ما پایین نشینان را هم بگیر شهید آقازاده نژاد.. دست ما خاکیان در گل تن گیر کرده را‌.. راهت ادامه دارد. ۱۴۰۲/۱۱/۱ زهرا دلاوری پاریزی https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology
175.4K
صدای مادر شهیده انگار.. صدای ضجه‌ی یک جگر پاره پاره است .. صدای داغی است که با داغ دیگری تازه شده.. اسمش هم داغ است، قدیم‌ترها می‌زدند که جایش بماند.. خوب جایش مانده.. ابوالفضل را چرا صدا می‌زند ؟ جای آن هم به سوزش افتاده.. نگاهش را چطور از زن و فرزندان شهید می‌دزدد؟ درد خودش جدا.. درد جای خالی فرزندش جدا.. درد نگاه بچه‌ها و همسر شهید جدا.. او مادر نیست.. قطعا یک کوه بلند است بیش از اندازه ستبر بیش از حد مقاوم... در همین دوران تاریک.. مثل چراغی روشن، دستگیر مادران ضعیف خواهد شد.. قصه‌اش را قاصدک‌ها در گوش جهان خواهند خواند.. مادرجان.. مادر علی.. زهرا دلاوری پاریزی ۱۴۰۲/۱۱/۱ https://eitaa.com/Dr_zdp53_Theology