علامه محمد اقبال لاهوري (۱۲۵۶ـ۱۳۱۷خورشيدي) از نخستين انديشمندان مسلمان است که بسي بيش از همۀ پيشينيان و معاصران مسلمانش، فلسفۀ غرب را ميشناخت. او در دانشگاههاي غرب، همچون کمبريج و مونيخ فلسفه را نزد اساتيد فن آموخته بود، و انديشههاي فيلسوفاني همچون بيکن، دکارت، کانت، هگل، آگوست کنت، برگسون، نيچه و وايتهد را ميشناخت و با علوم طبيعي و علوم انساني جديد، بهويژه حقوق و اقتصاد آشنا بود.
اقبال با سيطرۀ فلسفۀ يوناني بر تفکر مسلمانان مخالف بود و بر آن بود که آموزههاي اسلامي بيشتر به مطالعۀ تجربي اهتمام دارد تا با نوع تفکر انتزاعي يوناني.
او با اينکه از کودکي در مدارس انگليسي و در جواني در دانشگاههاي اروپايي تحصيل کرده بود و با فلسفه و فرهنگ غرب بهخوبي آشنا بود، سخت دلدادۀ اسلام و مخالف با سلطۀ استعماري اروپا بر بلاد اسلامي و تقليد از اروپاييان بود و کرباس خود را بر حرير استعمارگران ترجيح ميداد و مِي نوشيدن از خم فرنگ را سرکشيدن جام زهري ميدانست که نتيجۀ محتومش مرگ است.
اقبال در گروهي سرّي بنام «عروه» که سيدجمال از بنيانگذاران آن در حيدرآباد بود، پرورش يافته بود و تحت تأثير انديشههاي سيد بود. اقبال دلبسته به عرفان اسلامي و شيفتۀ مولانا بود و بر ديوار حريم دلش اشعار مولانا را آويخته بود و از چشمِ مست مولانا سرور کبريايي وام ميگرفت؛ اما از تصوف زندگيگريز تنبلپرور بهشدت انتقاد ميکرد و آن را مايۀ فقر و فلاکت مسلمين ميدانست.
درويشي اقبال به دلق و کلاه و بيعملي نيست؛ بلکه در کار جهان کوشيدن است.
اقبال قبا پوشد در کار جهان کوشد
درياب که درويشي با دلق و کلاهي نيست
او روح بيقراري بود که همچون موج آسودگي را عدم و هستي را در رفتن و سکون را عين نيستي ميديد.
ساحل افتاده گفت گرچه بسي زيستم
هيچ نه معلوم گشت آه که من کيستم
موج زخود رفتهاي، تيز خراميد و گفت
هستم اگر ميروم، گر نروم نيستم
اين انديشهها در اشعار و آثار اقبال بهويژه کتاب مهم تجديدبناي انديشه ديني در اسلام آشکار است.
او اين درس را از امام حسين آموخته بود، چنانکه ميگفت:
رمز قرآن از حسين آموختيم
زآتش او شعلهها اندوختيم
#اقبال_لاهوری
#فلسفه_اسلامی
#فلسفه_غرب
https://eitaa.com/dreshkevari