eitaa logo
روش مطالعه، تحقیق و نگارش
378 دنبال‌کننده
349 عکس
168 ویدیو
142 فایل
نظر خود را برای مدیر کانال بفرستید. @drhosseins
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از معارف اسلامی
آن زمانى كه صرف می‌شود، محسوب نمی‌شود! من با گذشتن از به صفحه‌اى ديگر، از و به كلبه‌هاى افسانه‌اى وارد می‌شوم ! 🖋
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم، بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”. آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت، بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”. دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم، تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد، باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش، آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
✅علامه آملی: خيلى مشكل است و خيلى رياضت می خواهد، و چقدر زحمت می خواهد و چقدر كشيك نفس كشيدن می خواهد تا سكوت اختيار شود و تا حرف‏ها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه‏ گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند سپس كم‏ كم می بينيد كه قلمش سنگين می شود وعبارت‏هاى او وزين می گردد، و لذا آدم ساكت و آرام كه حرف نمی زند يك وقتى می بينيد كه به حرف درآمده هر جمله اش كتابى می شود و اگر دست به قلم شود و چيزى بنويسد بايد نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح كنند. 📚 مـــنـــبــع: دروس شرح فصوص الحکم قیصری
سلام بر اعضای گرانقدر کانال، دوستانی که مصمم به شرکت در آزمون دکتری هستند، ارسال برای دو دانشگاه را مغتنم بشمارند. 40 امتیاز پژوهشی لازم است که مقالات همایش ملی هم امتیاز خود را دارد.
هدایت شده از معارف اسلامی
#داستانی_کوتاه از #لئو_تولستوی
هدایت شده از معارف اسلامی
🍀‌ علیه السلام : ❄ رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً... كَابَرَ هَوَاهُ وَ كَذَّبَ مُنَاهُ جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَي عُدَّةَ وَفَاتِهِ رَكِبَ الطَّرِيقَةَ الْغَرَّاءَ وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَاءَ اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ 💧 صفات بنده پرهیزكار : خدا رحمت کند کسی را که... با خواسته های دل مبارزه كند، آرزوهای دروغین را طرد و استقامت را مركب نجات خود قرار دهد. و تقوی را زاد و توشه روز مردن گرداند، در راه روشن هدایت قدم بگذارد، و از راه روشن هدایت فاصله نگیرد. چند روز زندگی دنیا را غنیمت شمارد و بیش از آنكه، مرگ او فرا رسد خود را آماده سازد، و از اعمال نیكو، توشه آخرت برگیرد. 📚 ، ۷۶ °•کپی با ذکر آزاد است•° از کانال رسمی 📚 نــَهْـ ْـج البَلاغه 📚
هدایت شده از معارف اسلامی
قال : إني رأيت أنه لا يكتب إنسان كتابًا في يومه إلا قال في غده، لو غير هذا لكان أحسن، ولو زيد كذا لكان يستحسن، ولو قدم هذا لكان أفضل، ولو ترك هذا لكان أجمل، وهذا من أعظم ، وهو دليل على استيلاء على جملة .. عماد اصفهانی: من دیدم که انسان کتابی را امروز نمی نویسد مگر اینکه فردا می گوید اگر این بخش تغییر می کرد، نیکوتر بود. و اگر آن مطلب افزوده می شد خیلی بهتر می شد. و اگر این تکه جلوتر می آمد برتر بود. و اگر این قسمت رها می شد، زیباتر بود. و این از بزرگترین عبر ت هاست و دلیلی بر چیرگی نقص بر همه بشر است.
للقریة فيما يتعلق بالأغنام يُصاحِبُ الطفلُ الراعيَ لأغنام القرية، اربعةَ ايّام فی کلّ شهرٍ: يومٌ لأبيه، يومان مكان عمّيه، يومٌ لأحد الأقرباء الذي ليس له ولدٌ. و بما أنّ الراعيَ ليس شخصاً نظيفاً و كأنّه لايغسل يديه و وجهه عاماً عاماً، يكره الطفلُ ان يأكل الطعام معه حتى لا يأكل الطعامَ الذي جاء به نفسُه احياناً، لما يرى من المكروهات التي تُظهَرُ في يَدَي الراعي، مع ذلك كلّه يُحاوِلُ ان لايُرى منه ضعفٌ في العمل رجاءً في ان لایَرشُقُه الراعي بكلماتٍ یُفَضّلُ ان لايسمَعَها. لكنَّ الراعيَ كُلّما یُلاقي أحداً من أهل القرية الذينَ يعملونَ في الجبال يَأخُذُ يَحكي له حكايةَ الطّفلِ الذي يَحسَبُه مريضاً وليس مريضاً. يَجيُ الراعي والطفلُ بالأغنام الى القرية وغروبَ الشّمس و احياناً بعدَ ذلك. ولم يَكَدِ الطفلُ يَصِلُ الى البيت حتّى ینامُ لکثرة تعبه و ضعفه و لذلك هذه الاربعةُ من الأيام تبدو له اربعةَ اعوام ای اربعةَ قرونٍ. کتبه حسین عام 1415للهجرة دوره دانشجویی درس
كنتُ من ابناء اربعة عشرة سنة، لمّا سافرت الى مدينة سُنقُر حيثُ درستُ فيها الدورة الإعدادية كانت مدرستي خارجَ المدينة، كثيراً ما كانت الأيامُ تمُرُّ وما كنت أخْرُجُ منَ المدْرسةِ و اقرأ الدّرْسَ طوالَ اللّيل و أذهبُ إلى الصَّفِ طيلةَ النَّهار، هناك المنام و المطعم للتَّلاميذِ وما كان أحدٌ في حاجةٍ إلى الطّعامِ خارجَ المدرسةِ، على الرَّغْمِ مِنْ ذلك كان التَّلاميذُ يَذْهَبونَ إلى أسْواق الْمدينةِ و يَشْتَرونَ بعضَ التَّنقُلاتِ و يَأْكُلونَ المُرتّبات و كان لذهابِهم إلى الْمَدينةِ برنامجٌ خاصٌّ، كما كانت لأمورِهِم الْأخْرى برامج خاصّةٌ، كان قد عيَّن عمیدُ المَدْرَسَةِ و عددٌ مِنَ المسؤولينَ الأخَرينَ اوقاتٍ للدراسةِ والرياضةِ في الصّباحِ الباكِرِ و للنّوم والأكل والإستراحَةِ في بِدايةِ كُلّ بَرنامجٍ كان يُطْلَقُ الرّنينُ مِنَ الْجَرَسِ عالياً و عَلَى التّلاميذِ أنْ لا يَقومونَ إلا بِواجِبِهمْ في نَفْسِ السّاعةِ. بِما أنّني كُنْتُ تِلْميذاً نَشيطاً أنْجَحُ كُلَّ سَنَةٍ نجاحاً باهراً بَلْ كنتُ التلميذَ الأوَّلَ و أحصلُ على جوائزَ كثيرةٍ مِنْ قِبَل دروسي. فی إحْدَى الليالي كُنْتُ أقْرأُ الدَّرْسَ و أَسْتَذْكِرُهُ ماشياً في ضَوء مَصابیحِ ساحة المَدرسةِ و بَعْدَ ساعاتٍ ذهبتُ إلى غُرفتي لأنام، بَعْدَ أنْ دَخَلْتُ الغرفةَ، لم أكَدْ اذهبُ تَحْتَ الغِطاءِ حتّى دَقَّ الجرسُ لِلإفاقَةِ مِنَ النّومِ. كتبه حسين عام 1415
هدایت شده از معارف اسلامی
https://www.javanonline.ir/fa/news/990681/%DB%B1%DB%B9- ویژگی‌های انتخاب نمایندگان اصلح برای حضور در ۱۹ از