eitaa logo
دکترحسین مهدیخانلو ‌| دکترمحیی
639 دنبال‌کننده
2هزار عکس
590 ویدیو
22 فایل
#کلینیک_دکترمحیی درخدمت هموطنان بزرگوار از سراسر جهان جهت #احیای روح و روان، جسم وجان، وتحول وتغییر #سرنوشت و #موفقیت در زندگی و کسب وکار باجدیدترین روش های روز دنیا... 👇 @m_homaun @Exir_success . . . . . . . . . . . @Exir_success22
مشاهده در ایتا
دانلود
دکترمحیی: حاکمان و وابستگان آنان، علما و دانشمندان را با یا به وامی داشتند؛ از این رو، در بیان فضائل یا رذایل افراد راه افراط یا تفریط را می پیمودند. آنان گاه این شیوه را بر علما و مورخان هم عصر خویش نیز تحمیل می کردند. برای نمونه، مورخان و محدثان درباری به مردم شام فهمانده بودند که معاویه و یزید تنها خویشاوندان و ذریه ی پیامبر هستند. نسائی، عالم بزرگ اهل سنت و از صحاح شش گانه، در سال 302 ه‍.ق وارد دمشق شد. وی حدیثی درباره ی فضیلت علی (ع) نقل کرد. گفتند: «حدیثی در فضایل معاویه نقل کن❗️» گفت: «از فضایلش چیزی نمی دانم جز آنچه پیامبر(ص) درباره اش فرمود: خداوند هیچ گاه شکم او را سیر نکند» مردم شام بر سرش ریختند و آنقدر او رازدند تااینکه بر اثرضربات در زیر دست وپای آنها کشته شد. فشارحاکمان وخلفا به قدری بود که هر کس حدیثی درباره ی فضیلت علی (ع) بیان می کرد او را به و متهم می کردند❗️ از جمله: حاکم نیشابوری، صاحب مستدرک، که به دلیل نقل حدیث طیر و موالات او را شیعه خواندند و محکوم کردند. ابن سکیت، معلم فرزندان متوکل، نیز به جرم اظهار فضیلت علی (ع) به فجیع ترین وضع کشته شد. شیخ ابی عمر نصر بن علی از سوی متوکل به هزار ضربه محکوم شد. صولی را هم به همین جرم تا بغداد تعقیب کردند؛ ولی موفق شد فرار کند. ابن عبدربه، صاحب عقد الفرید، نیز با همه ی تعصبی که علیه شیعه و نقل روایات ضد شیعه داشت، به تشیع متهم شد. ⭕️تبلیغات و تحریکات مسموم بنی امیه علیه علی بن ابی طالب (ع) نه تنها در شام و فلسطین بلکه برخی مناطق شرقی دنیای اسلام مانند ایران را هم تحت تأثیر قرار داده بود 👈اقدامات ابواسحاق ثقفی در زدودن ناصبی گری ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، معروف به ابن هلال ثقفی، از محققان، مؤلفان و اهل حدیث بود. وی مدت ها در کوفه می زیست و در آنجا به ترویج اخبار و تبیین معارف و منزلت پیامبر(ص)، علی(ع) وخاندان عترت و طهارت مشغول بود. او، پس از آگاهی از تأثیر تبلیغات امویان علیه اهل بیت (ع) در اصفهان، به این شهر آمد و تا آخر عمر؛ یعنی، سال 283 ه‍.ق در آنجا بماند. ابواسحاق به نشر اخبار و احادیث پرداخت تا از تبلیغات انحرافی جلوگیری کند. ⭕️گویند: «گروهی از علماودانشمندان امامیه ی قم مانند احمد بن محمد بن خالد بر او وارد شدند و از او خواهش کردند که به قم کوچ کند و نپذیرفت و سبب کوچ اواز کوفه این بودکه کتاب المعرفه را نوشته ودر آن مناقب مشهوره را درج کردوکوفیان آن را گران و ناگفتنی شمردند و به او گوشزد کردند که از آن درگذرد و منتشر نسازد. او گفت: کدام شهرها از شیعه دورترند و با آن ناسازگارترند؟ در پاسخ گفتند: اصفهان او سوگند یادکردکه آن کتاب را جز اصفهان روایت نکندومنتشر نسازد و به اصفهان کوچید و در آنجا کتابش را روایت کرد و منتشر ساخت. برای اعتماد وی به درستی روایاتی که درآن آورده ومقبول بودن آن روایات نزد همه ی علمای حدیث اسلامی»(6) ابوبکر خوارزمی، ادیب شیعه ی قرن چهارم هجری، در عباراتی ادیبانه می نویسد: «خداوند ما را از چند چیز رها کند: از حماقت حشویه، از لجاجت حرویه، از تردید واقفیه، از مرجئی گری حنفی ها، از تخالف شافعیه، از عناد بکریه، از ناصبی گری مالکیه، از جبرگرایی جهمیه و نجاریه، از کسالت راوندیه، از روایات کیسانیه، از انکارگری عثمانیه، از تشبیه گری حنبلیه، از دروغ گویی غلاة خطابیه و از خدای می خواهم که ما را بر چند چیز محشور نکند از ناصبی گری اصفهانی ها، از بغض اهل بیت در میان طوسی ها یا شاشی ها، از مرجئی گری کوفی ها»(7) 😳غلو در باب بنی امیه و تلاش های حنابله مقدسی (متوفی 375 ه‍.ق)، که خود از اهالی بیت المقدس و شام بود، در باب افراط اصفهانیان نسبت به معاویه آورده است: «در اصفهان برای من از زهدوعبادت شخصی ستایش کردند. قافله را ترک کرده نزد اوشتافتم. از وی عقیده اش را درباره ی[صاحب بن عباد]پرسیدم. او را لعن کرد. باز هم لعن کرد و گفت: او مذهبی آورده که ما آن را نمی شناسیم. پرسیدم: چه مذهبی است⁉️ گفت: یقول معاویه لم یکن مرسلاً پرسیدم: تو بر چه عقیده ای هستی⁉️ گفت: من عقیده ام آن است که خدا فرموده: لانفرق بین احد من رسله! ابوبکر پیغمبر بود، عمر پیغمبر بود، (4تارا شمرد) بعدگفت: معاویه پیغمبربود❗️ من گفتم: آنها4نفر خلیفه بودند، معاویه شاه بود. اوسخت به من حمله کردوصبح آن روزگفت: این شخص است. اگرمن دیربه قافله رسیده بودم مراکشته بودند»(8) 🔻شایان ذکراست که اصفهان درحدود سده ی چهارم هجری محل نزاع میان حنبلیان وگرایش های تازه بودکه سرانجام به توسعه ی جریان اشعری انجامید(9) معتزله در این شهر راه نداشتند؛ به طوری که گفته اندمردی نزد جاحظ (متوفی255 ه‍.ق)که از رهبران معتزله بود،آمدوگفت: من در شمار برادران توهستم جاحظ گفت: از کدام برادران⁉️ گفت: 1⃣بخش اول ادامه دارد👇