دکترحسین مهدیخانلو | دکترمحیی
دکترمحیی:
#مسلمان شدن #طبيب_يهودى
#يزيد ملعون پس از شهادت امام حسين(ع ) پيش از آنكه به عذاب آخرت مبتلا شود، در دنيا به درد بى درمانى معذب گرديد.
يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد.
طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.
سپس با تدبير ويژه اى چند #عقرب از گلوى او بيرون كشيد و گفت: ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود مگر آنكه #قاتل پسر پيغمبر باشد...❗️
بگو چه گناهى را كرده اى كه به اين بيمارى گرفتار شده اى ⁉️
يزيد از خجالت سر را به زير افكند و پس از لحظاتى گفت: من حسين بن على را كشته ام... ❗️
يهودى انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت: ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله )).
طبيب مسلمان شد و از جاى برخاست و به منزل خود رفت برادر خود را به دين اسلام دعوت كرد، قبول نكرد... ❗️
ولى همسر او و خويشانش پذيرفتند.
همسر برادرش نيز اسلام را قبول كرد و اسلامش را از شوهر مخفى داشت...
در همسايگى آنها، يكى از شيعيان خالص بود كه اكثر روزها مجلس تعزيه دارى حضرت سيدالشهداء (ع ) بر پا مى كرد، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس شركت مى نمود و بر مصائب اهل بيت عصمت و طهارت مى گريست ...
بعضى از يهوديان جريان زن را به شوهرش اطلاع دادند... ❗️
يهودى گفت: امروز او را امتحان مى كنم؛ لذا به خانه رفت...
و
به همسرش گفت: امشب هفتاد نفر يهودى مهمان ما خواهند بود، شرايط ميزبانى را آماده و انواع خوردنى ها را جهت پذيرايى مهيا كن... ‼️
بانوى تازه مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود، صداى ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء (ع ) را شنيد، فورا به مجلس عزا رفت و در عزاى آن حضرت گريه زيادى كرد.
وقتى به خود آمد، سخن شوهر به يادش آمد، ولى وقت تنگ شده بود.
متوسل به فاطمه(س ) شد و به سوى خانه آمد، وقتى به خانه رسيد ديد بانوانى سياه پوش جمع شده و هر يك با چشم گريان مشغول خدمت مى باشند و لحظه اى استراحت ندارند... ❗️ 😳
در ميان بانوان خانم بلند بالايى را ديد در مطبخ مشغول پختن غذاست و بانوى مجلله اى را ديد كه پيراهن خون آلودى در كنارش گذاشته است... ❗️
زن تازه مسلمان عرض كرد: اى بانوى گرامى! شما كيستيد كه با قدوم خود اين كاشانه را مزين فرموده و لوازم مهيمانى را مهيا كرده ايد... ⁉️
آن بانوى مجلله فرمود: چون تو عزادارى فرزند غريب و شهيدم را بر كار خانه ات مقدم داشتى، بر #فاطمه لازم شد كه تو را يارى كند، تا با نكوهش شوهر خود رو به رو نگردى و پس از اين بيشتر به عزا خانه فرزندم بروى ...
بانوى تازه مسلمان عرض كرد: اى بانو! خانمى را در مطبخ مى بينم كه مشغول غذا پختن و بيش از همه بى قرار است، او كيست... ⁉️
فرمود: نزد او برو و از خودش بپرس ...
بانوى تازه مسلمان رفت و پاى او را بوسه داد و نامش را از او سؤ ال كرد... ⁉️
فرمود: من زينب خواهر امام حسينم ...
در همين زمان زنان يهودى با هفتاد مهمان وارد شدند... ❗️
وقتى كه يهوديها خانه را در كمال آراستگى و نورافشانى ديدند و بوی خوش غذاها به مشام شان رسيد و در جريان واقعه قرار گرفتند؛ همه مسلمان شدند. #یامحیی
السلام علیک یا زینب کبری
@drmahdikhanlo
Drmahdikhanloo.com
دکترمحیی:
💖 رستگاری به راحتی آب خوردن...!
✍ داوود رقّی می گوید:
من در خدمت امام صادق(ع) بودم که ایشان آب طلب کردند.
پس از آنکه آن را نوشیدند، دیدم که #بغض گلویشان را گرفت و چشمانشان پر از اشک شد...
سپس به من فرمودند:
ای داوود #نفرین خداوند بر قاتل حسین(ع)؛
هر بنده ای که #آبی بنوشد و از حسین(ع) و خاندان او یاد کند و بر #قاتل وی #نفرین فرستد، خداوند در پرونده وی:
صد هزار نیکی بنویسد
و
صد هزار بدی از آن پاک کند
و
مقام او را صد هزار درجه بالا برد
و
گویا صد هزار برده آزاد کرده باشد.
خداوند چنین بنده ای را در روز قیامت با دلی #خنک محشور می گرداند.
📚 کافی ج 6 ص391 #یامحیی
@drmahdikhanloo
Drmahdikhanloo.com