╭◈⃟🖤─◈⃟🖤━◈⃟🖤━◈🖤─• · · ·
روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام
منور و متبرک کنیم.🖤
🖤 بسْمِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ 🖤
🏴اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته
🏴ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته
🏴السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته
🏴ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته
🏴اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته
🏴ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته
🏴السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته
🏴اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته
🏴اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته
🏴ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته
🏴اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته
🏴السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته
🏴اﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته
🏴السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته.
🏴السّلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🏴
╭━━━⊰•🖤🍃⃟🕊•⊱━━━
اللهم عجل لولیک الفرج
╰━━━⊰•🖤🍃⃟🕊•⊱━━━╯
┄┅┅✿❀🖤🖤❀✿┅┅┄
🏴 وقایع روز نهم محرم سال 61
🖋️ در روز نهم محرم سال 61 شمر بن ذی الجوشن با نامه ای كه از عبیداللّه داشت، پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه را برای عمر بن سعد قرائت كرد.
شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبیداللّه بن زیاد امان نامه ای برای خواهر زادگان خود و از جمله حضرت عباس (ع) گرفته بود كه در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیك خیام امام حسین (ع) آمد و عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی (ع) كه مادرشان ام البنین بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه برایتان امان گرفته ام. آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟
🏴 در این روز اعلان جنگ شد كه حضرت عباس (ع) امام (ع) را باخبر كرد. امام حسین (ع) فرمودند:
🖤 ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟
حضرت عباس(ع) رفت و خبر آورد كه اینان مي گویند: یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
امام حسین (ع) به عباس فرمودند: اگر مي توانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال ميداند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
حضرت عباس (ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این در درخواست تردید داشت. سر انجام فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه مي سپاریم و گرنه دست از شما برنخواهیم.
📓 وقایع الایام، ج5، ص27؛
📓 مقتل الحسین، خوارزمی، ج1، ص244.
┄┅┅✿❀🖤🖤❀✿┅┅┄
┄┅┅✿❀🖤🖤❀✿┅┅┄
🏴 السَّلامُ عَلَیک یا عَبدُ الصّالِح یا ابَالْفَضل العَباس...🏴
📓 روایت روز نهم به یاد حضرت عباس ابن علی ابن ابیطالب(علیه السلام)
🖤 *عباس(ع) ، الگوی رشادت، شهامت، وفاداری و ادب*
🏴 به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) بود از شدت رشادت هنگامی که بر اسب می نشست پایش به زمین می رسید، و حلاوت علم را نیز بی واسطه از سه امام معصوم(ع) نوشیده بود.
وی به دلیل شجاعت و جنگاوری بی نظیری که داشت، علمدار امام حسین(ع) بود و هنگامی که امام(ع) لشکر کم تعداد خود را آماده جنگ می کرد، پرچم را به او سپرد.
شجاعت و دلاوری عباس(ع) ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که از پدر به «اسد الله الغالب علی بن ابی طالب(ع)» نسب می رساند و از جانب مادر به "قبیله بنی کلاب" که شجاع ترین عرب بودند.
📓 منابع معتبر تاریخی آورده اند که حضرت فاطمه زهرا(س) اندکی پیش از شهادتش به امیرالمؤمنین علی(ع) وصیت فرمود که چند روز پس از رحلت وی، ازدواج کند.
◼ پس از آنکه حضرت زهرا (س) به شهادت رسید و اتفاقات تلخ پس از آن سپری گشت، حضرت علی(ع) از برادر خویش «عقیل بن ابی طالب» که مردی نسب شناس بود و خصوصیات خانواده های حجاز و نیز اخبار و تاریخ عرب را بخوبی می دانست، خواست زنی برای او انتخاب کند که در خاندانی بزرگ و شجاع متولد شده باشد.
عقیل نیز «فاطمه بنت حزام بن خالد» از بنی کلاب را برای آن حضرت انتخاب کرد و گفت: "در بین عرب، شجاع تر و جنگاورتر از پدران او وجود ندارد".
◼امیر المؤمنین(ع) آن بانو را از پدرش خواستگاری و با او ازدواج کرد؛ و صاحب چهار پسر دلاور به نام های «عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» شد و از این روی به «ام البنین» مشهور گشت.
◼شاید آن زمان، کسی دلیل این تصمیم و انتخاب حضرت را نمی دانست ولی وقتی که در کربلا، حسین(ع) بی یار و یاور شد و این برادران شجاع به ویژه علمدار کربلا ابوالفضل العباس(ع) یک به یک در راه او جانبازی کردند، کرامت علوی آشکار گردید.
📓 *رد کردن امام نامه*
🏴 روز نهم محرم «شمر بن ذی الجوش» از سوی «عبیدالله بن زیاد» مأمور شد که اگر «عمر بن سعد» از دستور سرپیچی کرد، خود فرماندهی را برعهده بگیرد و به امام(ع) حمله کند. او که از قبیله بنی کلاب بود و نسبت دوری با مادر حضرت عباس(ع) و برادرانش داشت امان نامه ای از عبیدالله گرفت تا به خیال خود آنان را از حسین(ع) جدا کند و هم، باعث ضعف امام(ع) گردد و هم جان بستگانش را نجات دهد!
◼شمر در واپسین ساعات روز نهم محرم به نزدیکی خیمه های امام(ع) آمد و فریاد زد: "خواهرزادگان من کجا هستند؟!".
عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بیرون آمدند و گفتند: "چه می خواهی؟".
شمر گفت: "برایتان امان نامه آورده ام. شما در امانید"!
چهار جوان رشید پاسخ دادند: "لعنت بر تو و بر امان تو. آیا ما را امان می دهی و فرزند پیغمبر در امان نباشد؟!..."
🏴 عباس(ع) بانگ برآورد: "دستت بریده باد که چه بد امانی آورده ای! ای دشمن خدا، آیا می گویی برادر و سرور خود حسین پسر فاطمه را رها کنیم و در فرمان لعینان و لعین زادگان در آییم؟!"...
شمر خشمناک به اردوگاه دشمن بازگشت.
🖤 *صدای العطش؛ ساقی و عزم فرات و مشک آب*
🏴 عصر عاشورا، هنگامی رسید که تمامی اصحاب و خاندان امام(ع) به شهادت رسیدند و فقط حسین و عباس( علیهما السلام) باقی مانده بودند، عباس چون تنهایی برادر را دید، نزد امام آمد و گفت: "ای برادر! آیا رخصت می دهی به جهاد روم؟" امام سخت گریست و گفت: "برادرم! تو علمدار منی و اگر بروی، کاروان پراکنده می شود". عباس پاسخ داد: "سینه ام تنگ شده و از زندگی بیزارم و می خواهم از این منافقین خونخواهی کنم"...
عباس به سوی لشکر دشمن رفت و آنان را نصیحت و تحذیر کرد؛ ولی در دل سنگ آنان اثری نگذاشت. آن جناب که این حالت را دید به سوی خیمه ها آمد و خبر به برادر داد. در همین حین صدای دلخراش کودکان را شنید که از تشنگی فریاد می زدند: "العطش... العطش...". پس بر اسب نشست، نیزه و مشک برداشت و رجزخوانان آهنگ رود فرات کرد تا برای کودکان آبی بیاورد.
🏴جان من، بلاگردان جان پاک مصطفی است، من عباس هستم با مشک می آیم، و روز نبرد از شر نمی ترسم......
📓 مقاتل نوشته اند که چهار هزار نفر از سپاه دشمن دور او را گرفتند و به سوی او تیر می انداختند تا مانع رسیدن وی به آب شوند؛ اما عباس(ع) دلاورانه خود را به شریعه فرات رساند...
پس از ساعتها تشنگی و جنگ، عطش بر تمام وجودش چنگ انداخته بود. آب از زیر پای اسب روان بود و عباس را به خود می خواند. عباس مشتها را پر از آب کرد و به لب نزدیک نمود تا بیاشامد، اما به یاد تشنگی حسین(ع) و اهل بیت او افتاد. آب از کف بریخت، مشک را پر کرد، بر دوش راست انداخت و مرکب را به طرف خیمه ها تازاند.
🕯سری از اسرار نام آقا امام حسین(ع)
🔘 آقای حسنی طباطبایی نقل كردند:
▫️ صبح یكی از روزهای ماه محرم پس از تشرف به حرم مطهر كریمه اهل بیت حضرت معصومه (علیها السلام) به قصد زیارت آقای مجتهدی حركت كردم. در زدم، كسی در را باز كرد و گفت:
🔹 حمید آقا! آقای مجتهدی منتظر شما هستند تا صبحانه را به اتفاق شما صرف كنند!
▫️ به خدمت ایشان شرفیاب شدم، سفره صبحانه پهن بود. فرمودند:
🔸صبحانه را بایستی با شما صرف میكردیم! خوش آمدید، بفرمایید!
▫️در كنار آقای مجتهدی، كتاب گنجینه الاسرار مرحوم عمان سامانی، قرار داشت. ایشان ضمن صرف صبحانه، اشارهای به آن كتاب كردند و گفتند:
🔸آقاجان! عمان سامانی در میان مرثیه سرایان حسینی مقام و منزلت ویژهای دارد.
▫️و بعد فرمودند:
🔸اصلاً دستگاه حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) یك دستگاه عجیبی است!
نام مبارك ایشان هم خیلی بزرگ است.
در نام مقدس «حسین (علیهالسلام)» اسرار عجیبی نهفته است.
▫️و پس از چند لحظه تأمل، فرمودند:
🔸《هر كس كه نام آقا امام حسین (علیهالسلام) را بشنود از میزان انقلاب خاطری كه پیدا میكند پایه ایمانش را میتوان فهمید.
كسانی كه نام این بزرگوار را میشنوند و تغییر حالی در خود نمیبینند باید جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین (علیه السلام) محك ایمان است.》
⬅️ کتاب در محضر لاهوتیان اثر محمد علی مجاهدی، خاطره بیست و هشتم، ص 151
#شیخ_جعفر_مجتهدی
⛅️ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⛅️