eitaa logo
"در مسیر قرآن و اهل بیت"(علیهم السلام)
113 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃﷽🌸🍃 🔹 درسهایی از قــرآن 🔻تقوا و عاقبت بخیری🔻 ✍ قرآن کریم در ابتدای سوره بقره می‌فرماید: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🕋 الم (۱) ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ، هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ (۲) 💢 این کتاب با عظمتی است، که هیچگونه شکّ و تردیدی در آن نیست. 💢 و مایه هدایتِ و پرهیزکاران است. همین اوّلِ کار، خدا می‌فرماید: این قرآن، اهلِ رو هدایت می‌کنه. ⁉️ سوال؟! مگه ما نمیگیم قرآن برای هدایت همه انسانها اومده: مسلمان و غیر مسلمان. پس چرا اینجا می‌فرماید این قرآن فقط رو هدایت میکنه؟! جواب: از این آیه معلوم میشه که، قبل از و هم میشه داشت. 👈 یعنی میشه نبود، ولی داشت. البته «تقوای عمومی». ✅️ چون ما دو نوع داریم: «تقوای عمومی» و «تقوای مؤمنانه». 1⃣ «تقوای عمومی»👈 یعنی اینکه شخص، حتّی هم نداره، امّا اهل هست. اهل حساب و کتاب هست. توی زندگیش ضابطه حاکم هست. اگر جایی سخنِ درستی بشنوه، عمل میکنه. درسته که این شخص، خدا و دستورِ خدا رو نمی‌شناسه، ولی وجدانش بیداره، و اخلاقیات رو درک می‌کنه. نداره، ولی خوبی‌ها رو میفهمه، و عمل میکنه. ✔ چنین شخصی، اگر با برخورد داشته باشه، قرآن هدایتش میکنه،✨ و دستش رو می‌گیره. بسیاری از افرادی که در دنیا می‌شنویم، یک صفحه از قرآن رو خوندن، یا یک آیه قرآن رو شنیدن، و مسلمان شدند، از این دسته از افراد هستند.❤️ 2⃣ «تقوای مؤمنانه»👈 یعنی اینکه شخص داره و هست، و در عینِ حال هم داره. چنین شخصی، وقتی به قرآن میرسه، این تقوا کمکش میکنه، و ایمانش رو قوی‌تر میکنه، و باعثِ هدایت بیشترش میشه. امّا اگر کسی باشه، ولی نداشته باشه، این به دردش نمی‌خوره، و عاقبت بخیر نمیشه. چون خودِ قرآن می‌فرماید: 🕋 وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ. (قصص/۸۳) 💢 عاقبت‌بخیری و سرانجامِ نیک، از آنِ است. پس یادمون باشه. 📣 اوّلین درسِ سوره بقره اینه که: قرآنِ کریم، فقط رو هدایت میکنه: 👈 هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ. ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یک رویای صادقه و فوق العاده عجیب و شگفت انگیز از زبان استاد قرائتی..... 🌷سفارش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به یک شهید... ⛅️اللَّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج ⛅️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 فرعی سخت‌تر از اصل 💠 💢 امام صادق علیه السلام درباره مراقبت کردن از عمل و خراب نشدن آن فرمودند : 🔸دوام و پایداری بر عمل تا اینکه از هر آلایشی پاک و خالص گردد از خود عمل سخت‌تر است . 🍀و عمل خالص و پاک آن عملی است که نمی‌خواهی کسی جز خداوند تو را به خاطر آن ستایش کند . 🍁و نیت از خود عمل برتر و بهتر است آگاه باشید به یقین نیت، همان عمل است . 📖 اصول کافی ج۳ ص ۳۸۴ 📖 ⛅️ اللَّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج ⛅️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 دختر_شینا – قسمت 6⃣2⃣ 💥 فردا صبح زود صمد از خواب بیدار شد و گفت: « می‌خواهم امروز برای دخترم مهمانی بگیرم. » خودش رفت و پدر و مادر، خواهرها و برادرها، و چندتا از فامیل‌های نزدیک را دعوت کرد. بعد آمد و آستین‌ها را بالا زد. وسط حیاط اجاقی به پا کرد. مادر و خواهرها و زن‌برادرهایم به کمکش رفتند. 💥 هر چند، یک وقت می‌آمد توی اتاق تا سری به من بزند می‌گفت: « قدم! کاش حالت خوب بود و می‌آمدی کنار دستم می‌ایستادی. بدون تو آشپزی صفایی ندارد. » هوا سرد بود. دورتادور حیاط کوچکمان پر از برف شده بود. پارو را برداشت و برف‌ها را پارو کرد یک گوشه. برف‌ها کومه شد کنار دستشویی، گوشه‌ی حیاط. 💥 به بهانه‌ی این‌که سردش شده بود آمد توی اتاق. زیر کرسی نشست. دستش را گذاشت زیر لحاف تا گرم شود. کمی بعد گرمِ تعریف شد. از کارش گفت، از دوستانش، از اتفاقاتی که توی هفته برایش افتاده بود. خدیجه را خوابانده بودم سمت راستم و بچه هم طرف دیگرم بود. 💥 گاهی به این شیر می‌دادم و گاهی دستمال خیس روی پیشانی خدیجه می‌گذاشتم. یک‌دفعه ساکت شد و رفت توی فکر و گفت: « خیلی اذیتت کردم. من را حلال کن. از وقتی با من ازدواج کردی، یک آب خوش از گلویت پایین نرفته. اگر مرا نبخشی، آن دنیا جواب خدا را چطور بدهم. » 💥 اشک توی چشم‌هایش جمع شد. گفتم: « چه حرف‌ها می‌زنی! » گفت: « اگر تو مرا نبخشی، فردای قیامت روسیاهِ روسیاهم. » گفتم: « چرا نبخشم؟! » 💥 دستش را از زیر لحاف دراز کرد و دستم را گرفت. دست‌هایش هنوز سرد بود. گفت: « تو الان به کمک من احتیاج داری.  اما می‌بینی نمی‌توانم پیشت باشم. انقلاب تازه پیروز شده. اوضاع مملکت درست و حسابی سر و سامان نگرفته. کلی کار هست که باید انجام بدهیم. اگر بمانم پیش تو، کسی نیست کارها را به سرانجام برساند. اگر هم بروم، دلم پیش تو می‌ماند. » گفتم: « ناراحت من نباش. این‌جا کلی دوست و آشنا، خواهر و برادر دارم که کمکم کنند. خدا شیرین جان را از ما نگیرد. اگر او نبود، خیلی وقت پیش از پا درآمده بودم. تو آن‌طور که دوست داری به کارت برس و خدمت کن. » 💥 دستم را فشار داد. سرش را که بالا گرفت، دیدم چشم‌هایش سرخ شده. هر وقت خیلی ناراحت می‌شد، چشم‌هایش این‌طور می‌شد. هر چند این حالتش را دوست داشتم، اما هیچ دلم نمی‌خواست ناراحتی‌اش را ببینم. من هم دستش را فشار دادم و گفتم: « دیگر خوب نیست. بلند شو برو. الان همه فکر می‌کنند با هم دعوایمان شده. » 💥 خواهرم پشت پنجره ایستاده بود. به شیشه‌ی اتاق زد. صمد هول شد. زود دستم را رها کرد. خجالت کشید. سرخ شد. خواهرم هم خجالت کشید، سرش را پایین انداخت و گفت: « آقا صمد، شیرین جان می‌خواهد برنج دم کند. می‌آیید سر دیگ را بگیریم؟ » بلند شد برود. جلوی در که رسید، برگشت و نگاهم کرد و گفت: « حرف‌هایت از صمیم دل بود؟ » خندیدم و گفتم: « آره، خیالت راحت. » 💥 ظهر شده بود. اتاق کوچکمان پر از مهمان بود. یکی سفره می‌انداخت و آن یکی نان و ماست و ترشی وسط سفره می‌گذاشت. صمد داشت استکان‌ها را از جلوی مهمان‌ها جمع می‌کرد. دو تا استکان توی هم رفته بود و جدا نمی‌شد. همان‌طور که سعی می‌کرد استکان‌ها را از داخل هم دربیاورد، یکی از آن‌ها شکست و دستش را برید. شیرین جان دوید و دستمال آورد و دستش را بست. 💥 توی این هیر و ویری شوهرخواهرم سراسیمه توی اتاق آمد و گفت: « گرجی بدجوری خون‌دماغ شده. نیم ساعت است خونِ دماغش بند نمی‌آید. » چند وقتی بود صمد ژیان خریده بود. سوییچ را از توی طاقچه برداشت و گفت: « برو آماده‌اش کن، ببریمش دکتر. » بعد رو به من کرد و گفت: « شما ناهارتان را بخورید. 🔰ادامه دارد...🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا