eitaa logo
"در مسیر قرآن و اهل بیت"(علیهم السلام)
113 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حکم اعدام که می خواست برود با غسل شهادت می رفت می گفت:« این جوری اگه اتفاقی هم بمیرم ان شاء الله اجر شهید رو دارم.» روزها کار و شب ها هم درس می خواند ۱ هم این که شدید تو جریان انقلاب زحمت می کشید. یک شب یادم هست با همان طلبه ها آمدند خانه چند تا نوار همراش بود گفت: «مال امامه، تازه از پاریس اومده» طبق معمول رفتند تو اتاق و نشستند پای ضبط. کارشان تا ساعت یازده طول کشید هنوز داشتند نوار گوش می دادند برق سر در حیات روشن بود. زن صاحب خانه باهامان قرار و مدار گذاشته بود که هر شب ساعت ده برق سر در حیات رو خاموش کنیم زن عصبانی و بی ملاحظه ای بود. دلم شور این را می زد که سر و صداش در نیاید. تو حیاط می پاییدم که یک هو سر و کله اش پیدا شد راست رفت طرف کنتور برق، نه برد و نه آورد، فیوز را زد بالا! زود هم آمد دم زیرزمین. «شما می خواین تا صبح نشینین و هر جور نواری رو گوش کنید؟!» صداش بلند بود و نخراشیده، عبدالحسین رسیدگفت: « مگه ما مزاحمتی داریم براتون حاج خانم؟» سرش را انداخته بود پایین و تو صورت زن نگاه نمی کرد زن صاحبخانه گفت:« چه مزاحمتی از این بدتر ؟! »فکر کردم شاید منظورش روشنایی لامپ سر در حیاط است رفتم بیرون گفتم :«عیبی نداره، ما فیوز رو می زنیم بالا و این لامپ رو خاموش می کنیم.» خواستم بروم پای کنتور ،نگذاشت،یکدفعه گفت:« ما دیگه طاقت این کارهای شما رو نداریم.» «کدوم کارها؟» همین که شما با شاه گرفتین بند دلم انگار پاره شد نمی دانم از کجا فهمیده بود موضوع را ،عبدالحسین به ام گفت: «بیا پایین» رفتیم تو در را بستیم و دیگر چیزی نگفتیم صبح که می خواست برود، وسایل کارش را بر نداشت. پرسیدم « مگه نمی خوای سرکار بری؟» گفت نه می خوام برم خونه پیدا کنم این جا دیگه جای ما نیست. .... ظهر برگشت. چی شد؟ خونه پیدا کردی؟ «جاش چه جوریه؟» یک زیرزمینه تو کوی طلاب بعد از ظهر با وسایل مان رفتیم خانه جدید وقتی زیرزمین را دیدم کم مانده بود از ترس جیغ بکشم «این دیگه چه جور جاییه عبدالحسین؟» لبخند محبت آمیزی زد گفت این خونه مال یک طلبه ،است قرار شده موقتی تو زیر زمینش بشینیم تا من فکر یک جایی بردارم برای خودمون تاریکی اش ترسم را بیشتر می کرد داشت گریه ام می گرفت «اگه همون گربه رو بزنی می آد این جا؟!» زیاد سخت نگیر حالا برای موقت اشکالی نداره. تو همان زیرزمین تاریک و ترسناک مشغول زندگی شدیم. چند روز بعد همان طرف ها چهل متر زمین خرید آستین ها را زد بالا و با چند تا طلبه شروع کردند به ساختن خانه ادامه دارد.. « »