eitaa logo
دکترمسعودبازودار(استاد دانشگاه،نویسنده،پژوهشگر)
609 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
772 ویدیو
21 فایل
کاردانی:دینی و عربی،کارشناسی الهیات و معارف اسلامی،کارشناسی ارشد فقه وحقوق اسلامی،دکتری:الهیات گرایش فقه ومبانی حقوق
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 «یاعلی! تو افضلی یا انبیاء؟!» 🔸صعصعة بن صوحان، از دوستان و ارادتمندان حضرت علی (ع) از ایشان پرسید: یا امیرالمومنین! آیا شما افضل هستید یا حضرت آدم؟ 🔹حضرت، چشم های مبارک خویش را گشوده و فرمودند: انسان خوب نیست از خودش تعریف کند، اما برای اینکه نعمت های الهی را در حق خودم اظهار کنم و نوعی شکرگزاری کرده باشم، جواب تو را می گویم: خداوند متعال، آدم را داخل بهشت کرد و تمام نعمت های بهشت به غیر از خوردن گندم را بر او مباح و حلال نمود. با وجود منع الهی، آدم از آن گندم خورد ولی برای من گندم مباح بود اما از آن استفاده نکردم. 🔸عرض کرد: شما افضل هستید یا حضرت نوح (ع)؟ 🔹امام فرمودند: زمانی که قوم نوح، او را اذیت و آزار رساندند، قومش را نفرین کرد و گفت: رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیاراً [پروردگارا هیچ یک از کافران را بر روی زمین، باقی مگذار] ولی من با این همه مصیبت و آزار، در عمر خود نفرین نکردم. 🔸صعصعة پرسید: آیا شما افضلید یا ابراهیم خلیل؟ 🔹حضرت فرمودند: ابراهیم به خدا عرضه داشت «رب ارنی کیف تحی الموتی» [خداوندا، به من نشان بده که چگونه این مردگان پوسیده را زنده خواهی کرد؟] خطاب رسید: مگر به قدرت ما ایمان نیاورده ای؟ عرض کرد: چرا؛ ولی می خواهم قلبم مطمئن شود. اما ایمان من در مرتبه ای است که «لوکشف العظاء ما ازددت یقیناً» [اگر تمام پرده های بین خالق و مخلوق برداشته شود، یقین و اطمینان من به حدی است که کم و زیاد نمی شود] 🔸 باز پرسید: یا علی! تو افضلی یا موسی(ع)؟ 🔹امام فرمود: زمانی که خداوند موسی را با معجزه ید بیضا و عصا به سوی فرعون فرستاد و فرمان داد: برو به سوی فرعون؛ از خداوند تقاضا کرد که برادرش هارون را با او همراه کند؛ «ولهم علی ذنب فاخاف ان یقتلون» [پروردگارا! آنان به اعتقاد خودشان، مرا گناهکار می دانند. می ترسم مرا بکشند]. اما وقتی پیامبر اسلام (ص) مرا مامور کرد تا سوره برائت را به سوی فرعونیان مکه ببرم و در موسم حج بخوانم، با وجودی که بسیاری از پهلوانان، پدران و برادران آنها را در جنگ کشته بودم ذره ای به دلم خوف نیامد و کسی را برای کمک و یاری نخواستم. 🔸 صعصعة عرض کرد: یا علی: تو افضل هستی یا عیسی بن مریم (ع)؟ 🔹امام فرمود: آنگاه که مادر عیسی (ع) خواست بچه اش را به دنیا بیاورد و زمان وضع حملش رسید از طرف خداوند فرمان رسید: مریم! از بیت المقدس بیرون رو، که اینجا جای زایمان نیست. اینجا عبادتگاه است و او به زیر یک نخل خشک پناه برد. اما وقتی مادر من در مسجدالحرام، آثار وضع حمل را دید و خواست از آنجا خارج شود ندا رسید: داخل خانه ما بیا؛ و دیوار کعبه شکافت و مادرم مرا در خانه خدا به دنیا آورد و سه روز مهمان پروردگارم بودم. 🔸صعصعه عرض کرد یا علی تو افضل هستی یا حضرت محمد مصطفی (ص)؟ 🔹فرمود : من بنده ای از بندگان حضرت هستم. هرچه ارادت به مولا داری صلوات بفرست اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
✅يزيد بن قعنب مى‌گويد : 📋《كُنْتُ جَالِساً مَعَ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ فَرِيقٍ مِنْ عَبْدِ اَلْعُزَّى بِإِزَاءِ بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِهِ لِتِسْعَةِ أَشْهُرٍ وَ قَدْ أَخَذَهَا اَلطَّلْقُ》 ♦️من همراه عباس بن عبد المطل(ع) و گروهى از عبد العزى رو به روى كعبه نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد، مادر اميرالمومنين(ع) كه نُه ماه آبستن على(ع) بود، درد زايمان گرفت و رو به آسمان كرد و گفت : 📋《رَبِّ إِنِّي مُؤْمِنَةٌ بِكَ وَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِكَ مِنْ رُسُلٍ وَ كُتُبٍ وَ إِنِّي مُصَدِّقَةٌ بِكَلاَمِ جَدِّي إِبْرَاهِيمَ اَلْخَلِيلِ(ع) وَ أَنَّهُ بَنَى اَلْبَيْتَ اَلْعَتِيقَ فَبِحَقِّ اَلَّذِي بَنَى هَذَا اَلْبَيْتَ وَ بِحَقِّ اَلْمَوْلُودِ اَلَّذِي فِي بَطْنِي لَمَّا يَسَّرْتَ عَلَيَّ وِلاَدَتِي》 ♦️خدايا! من به تو ايمان دارم و نيز به آنچه از جانب تو فرستاده شده است؛ به پيامبران و كتب آسمانى ايمان دارم. و به سخن نياى خودم ابراهيم خليل(ع) باور دارم؛ او بود كه اين خانه عتيق را ساخت. خدايا!به حق آن كسى كه كعبه را ساخته و به حق مولودى كه در درون من است، تولدش را آسان كن! ابن قعنب می گوید : 📋《فَرَأَيْنَا اَلْبَيْتَ وَ قَدِ اِنْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِيهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَ اِلْتَزَقَ اَلْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ يَنْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ اَلْبَابِ فَلَمْ يَنْفَتِحْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ》 ♦️ما ناگهان ديدم كه كعبه از پشت شكاف برداشت و فاطمه بنت اسد به داخل رفت و از چشم ما پنهان شد و ديوار كعبه به‌ هم پيوست. آنگاه كه قصد باز كردن قفل كعبه را داشتيم، نتوانستيم و آن روز دانستيم كه اين كار خداوند است. 📋《ثُمَّ خَرَجَتْ بَعْدَ اَلرَّابِعِ وَ بِيَدِهَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) ثُمَّ قَالَتْ : إِنِّي فُضِّلْتُ عَلَى مَنْ تَقَدَّمَنِي مِنَ اَلنِّسَاءِ لِأَنَّ آسِيَةَ بِنْتَ مُزَاحِمٍ عَبَدَتِ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً فِي مَوْضِعٍ لاَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ اَللَّهُ فِيهِ إِلاَّ اِضْطِرَاراً وَ أَنَّ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ هَزَّتِ اَلنَّخْلَةَ اَلْيَابِسَةَ بِيَدِهَا حَتَّى أَكَلَتْ مِنْهَا رُطَباً جَنِيًّا وَ أَنِّي دَخَلْتُ بَيْتَ اَللَّهِ اَلْحَرَامَ فَأَكَلْتُ مِنْ ثِمَارِ اَلْجَنَّةِ وَ أَوْرَاقِهَا فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ هَتَفَ بِي هَاتِفٌ : يَا فَاطِمَةُ! سَمِّيهِ عَلِيّاً! فَهُوَ عَلِيٌّ وَ اَللَّهُ اَلْعَلِيُّ اَلْأَعْلَى يَقُولُ : إِنِّي شَقَقْتُ اِسْمَهُ مِنِ اِسْمِي وَ أَدَّبْتُهُ بِأَدَبِي وَ وَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِي وَ هُوَ اَلَّذِي يَكْسِرُ اَلْأَصْنَامَ فِي بَيْتِي وَ هُوَ اَلَّذِي يُؤَذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَيْتِي وَ يُقَدِّسُنِي وَ يُمَجِّدُنِي فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَ أَطَاعَهُ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَصَاهُ》 ♦️تا اينكه فاطمه بنت اسد از كعبه خارج شد. در حاليكه اميرمومنان(ع) را در آغوش داشت. آنگاه چنين گفت : من بر تمام زنان گذشته برترى دارم! چون آسيه دختر مزاحم خدا را پنهان پرستش مى‌كرد در دورانى كه خداپرستى پسنديده نبود و مريم دختر عمران نخل خشكيده را تكان داد تا از آن خرماى تازه فروريزد و خوراك خويش سازد. اما من در خانه خدا كه مورد احترام است، داخل شدم و از ميوه بهشت و باروبرگ آن خوردم وقتى مى‌خواستم از كعبه بيرون بيايم، هاتفى از عالم غيب ندا در داد كه نام كودكت را على بگذار كه او بلندمرتبه است و پروردگار اعلى مى‌فرمايد : من نام او را از نام خويش برگرفتم و به اخلاق خود او را آراستم و سخت‌ترين علم را به او ياد دادم و على(ع) همان كسى است كه بتان را در خانه‌ام درهم خواهد شكست و اذان خواهد گفت و مرا تقديس و حمد خواهد كرد. خوشا به حال آن‌ كه على(ع) را دوست داشته باشد و فرمان او ببرد، و بَدا به حال آنكه على(ع) را دشمن داشته باشد و او را نافرمانى كند.(۱) در نقلی دیگر، ابن شهر آشوب آورده است : 📋《أَنَّهُ اِنْفَتَحَ اَلْبَيْتُ مِنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِيهِ ثُمَّ عَادَتِ اَلْفَتْحَةُ وَ اِلْتَصَقَتْ وَ بَقِيَتْ فِيهِ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ فَأَكَلَتْ مِنْ ثِمَارِ اَلْجَنَّةِ》 ♦️درب خانه کعبه از درون گشوده شد و فاطمه بنت اسد داخل خانه شد، سپس شکافها به حالت قبل خود برگشتند و به هم متصل شدند. فاطمه(س) درون خانه به مدت سه روز باقی ماند و در این مدت از میوه های بهشتی ارتزاق می کرد. 📋《فَلَمَّا خَرَجَتْ قَالَ عَلِيٌّ(ع) : اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَتِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ! ثُمَّ تَنَحْنَحَ وَ قَالَ : بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ، قَدْ أَفْلَحَ اَلْمُؤْمِنُونَ اَلْآيَاتِ!》 ♦️هنگام
ی که فاطمه از درون خانه خارج شد، امام علی(ع) [به اذن الهی زبان گشود و] فرمود : درود و رحمت و برکات الهی بر تو ای پدر! سپس شروع کرد به خواندن آیاتی از سوره مومنون!(۲) به نقل از مرحوم شیخ حرّ عاملی آمده است که در این هنگام حضرت رسول اکرم(ص) امام علی(ع) را به آغوش گرفت و امام علی(ع) وقتی پیامبر(ص) را دید، عرضه داشت : 📋《اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ(ص) وَ ضَحِكَ فِي وَجْهِهِ》 ♦️سلام بر تو ای فرستاده خدا! سپس در حالی که به صورت مبارک پیامبر اکرم(ص) خیره شده بود، لبخند زد.(۳) در این هنگام، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : 📋《قَدْ أَفْلَحُوا بِكَ أَنْتَ وَ اَللَّهِ أَمِيرُهُمْ تَمِيرُهُمْ مِنْ عِلْمِكَ فَيَمْتَارُونَ وَ أَنْتَ وَ اَللَّهِ دَلِيلُهُمُ وَ بِكَ وَ اَللَّهِ يَهْتَدُونَ وَ وَضَعَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) لِسَانَهُ فِي فِيهِ فَانْفَجَرَتْ اِثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً! قَالَ : فَسُمِّيَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَوْمَ اَلتَّرْوِيَةِ فَلَمَّا كَانَ مِنْ غَدِهِ وَ بَصُرَ عَلِيٌّ(ع) بِرَسُولِ اَللَّهِ(ص) سَلَّمَ عَلَيْهِ وَ ضَحِكَ فِي وَجْهِهِ وَ جَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْهِ فَأَخَذَهُ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَرَفَهُ فَسُمِّيَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ عَرَفَةَ》 ♦️پس از تلاوت این آیات جان بخش، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : آری، علی جان! ایمان آوردگان راستین به برکت تو رستگار خواهند شد. آن‌گاه افزود : علی جان! به خدای سوگند که تو امیر و سالار ایمان آوردگانی و آنان به وسیله تو به سعادت نایل آمده و تو از دانش خویش به آنان خواهی آموخت و آنان بهره خواهند برد. به خدا سوگند که تو راهبر و راهنمای راستین آنان هستی و آنان در پرتو نور هدایت تو راه خواهند یافت. سپس رسول خدا(ص) زبان مبارک خود را در کام امام علی(ع) قرار داد که از برکت این امر، دوازده چشمه جوشید. راوی می گوید : آن روز به نام روز تراویه نامیده شد و وقتی چشمان علی(ع) به صورت مبارک رسول اکرم(ص) افتاد، تبسمی کرد و شروع کرد به اشاره کردن به حضرت(ص)! حضرت رسول اکرم(ص) علی(ع) را به آغوش گرفت. فاطمه بنت اسد می گوید : علی(ع) رسول اکرم(ص) را شناخت و آن روز به روز عرفه نامگذاری شد. 📋《فَلَمَّا كَانَ اَلْيَوْمُ اَلثَّالِثُ أَذَّنَ أَبُوطَالِبٍ فِي اَلنَّاسِ أَذَانَاً جَامِعاً وَ قَالَ : هَلُمُّوا إِلَى وَلِيمَةِ اِبْنِي عَلِيٍّ(ع) وَ نَحَرَ ثَلاَثَمِائَةٍ مِنَ اَلْإِبِلِ وَ أَلْفَ رَأْسٍ مِنَ اَلْبَقَرِ وَ اَلْغَنَمِ وَ اِتَّخَذُوا وَلِيمَةً وَ قَالَ : هَلُمُّوا وَ طُوفُوا بِالْبَيْتِ سَبْعاً وَ اُدْخُلُوا وَ سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ(ع) وَلَدِي فَفَعَلَ اَلنَّاسُ مِنْ ذَلِكَ وَ جَرَتْ بِهِ اَلسُّنَّةُ وَ وَضَعَتْهُ أُمُّهُ بَيْنَ يَدَيِ اَلنَّبِيِّ(ص) فَفَتَحَ فَاهُ بِلِسَانِهِ وَ حَنَّكَهُ وَ أَذَّنَ فِي أُذُنِهِ اَلْيُمْنَى وَ أَقَامَ فِي أُذُنِهِ اَلْيُسْرَى فَعَرَفَ اَلشَّهَادَتَيْنِ وَ وُلِدَ عَلَى اَلْفِطْرَةِ》 ♦️هنگامی که روز سوم فرا رسید، ابوطالب از مردم مکه دعوت به عمل آورد و آنان را فرا خواند و گفت : بیایید و در میهمانی فرزندم علی(ع) شرکت کنید و سیصد شتر نحر کرد و هزار گاو و گوسفند ذبح نمود و گفت : هفت‌بار دور خانه‌ی خدا بگردید و داخل خانه خدا شده و به فرزندم سلام کنید. مردم هم، چنین کردند و این امر یک سنّت شد. سپس رسول اکرم(ص) با زبان مبارک دهان علی(ع) را گشود، و زبان خویش در کام او گذاشت، و در گوش راست او اذان گفت و در گوش چپش اقامه فرمود.(۴) به دنیا آمدن امیرمؤمنان، علی(ع) در درون خانه خدا فضیلتی است که محدّثان شیعه و دانشمندان علم انساب آن را در کتابهای خود نقل کرده اند و در میان دانشمندان شیعه و اهل تسنن گروه زیادی به این حقیقت، تصریح و آن را یک فضیلت بی نظیر خوانده اند. علامه امینی این ماجرا را از ۱۶ منبع اهل سنت و ۵۰ منبع شیعه نقل نموده و از ۴۱ شاعر از قرن دوم قمری تا قرن حاضر نام می‌برد.(۵) 👤شیخ مفید (متوفی۴۱۳ ق) می نویسد : 📋《وُلِدَ بِمَكَّةَ فِي بَيْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ اَلثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ رَجَبٍ سَنَةَ ثَلاَثِينَ مِنْ عَامِ اَلْفِيلِ، وَ لَمْ يُولَدْ قَبْلَهُ وَ لاَ بَعْدَهُ مَوْلُودٌ فِي بَيْتِ اَللَّهِ تَعَالَى سِوَاهُ إِكْرَاماً مِنَ اَللَّهِ تَعَالَى》 ♦️حضرت علی بن ابی‌طالب(ع) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سی سال از عام‌الفیل در خانه خدا درشهر مکه به دنیا آمد. نه پیش از وی و نه بعد از آن، کسی در خانه خدا تولد نیافت. این امر بزرگ داشتی از سوی خداوند تعالی برای امام علی(ع) است.(۶) 👤ابن شهر آشوب (متوفای ۵۸۸ ق) می نویسد : 📋《لَيسَ المَولُودُ فِي سَيِّدِ الأَيَّامِ يَومَ الجُمعَةِ فِي الشَّهرِ الحَرَامِ فِي البَيتِ الحَرَامِ سِوَى أَمِيرِ المُؤمِنِينَ(ع)》 ♦️به جز امام علی(ع) کسی نسيت که در برترين روزها يعني روز جمعه و در ماه حرام [رجب] در
خانه خدا، تولد يافته باشد.(۷) 👤مسعودی (متوفای ۳۴۶ ق) درباره زادگاه امام نوشته است : 📋《كَانَ مَولِدُهِ فِي الكَعبَةِ》 ♦️زادگاهش در کعبه بود.(۸) 👤حاکم نیشابوری (متوفای ۴۰۵ ق) می نویسد : 📋《فَقَدْ تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ وَلَدَتْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع) کَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ فِی جَوْفِ الْکَعْبَةِ》 ♦️اینکه فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) را در درون کعبه به دنیا آورده است، به تواتر رسیده است.(۹) 👤ابن صباغ مالکی (متوفای ۸۵۵ ق) می نویسد : 📋《وُلِدَ بِمکَّةَ الْمُشَرّفَةَ داخِلَ بَیْتِ الْحَرامِ فِی یَوْمِ الْجُمعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِاللّه ِرَجَبِ سَنَةِ ثَلاثینَ مِنْ عامِ الْفیلِ وَلَمْ یُولَدْ فِی الْبَیْتِ الْحَرامِ قَبْلَهُ اَحَدٌ سِواهُ، وَ هِیَ فَضیلَةٌ خَصَّهُ اللّه تَعالَی بِها اِجْلالاً لَهُ وَاِعْلاءً لَمَرْتَبَتِهِ وَ اِظْهارا لِکَرامَتِهِ》 ♦️امام علی(ع) در داخل خانه خدا در مکه، روز جمعه سیزدهم ماه خدا، رجب سال سی از عام الفیل به دنیا آمد. قبل از او کسی در داخل خانه خدا به دنیا نیامده بود و این ولادت فضیلتی است که خدای بلند مرتبه علی(ع) را به آن اختصاص داده است، برای تجلیل او و بالا بردن مرتبه او و آشکار نمودن کرامت و بزرگواری او!(۱۰) 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۲ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۷۴ ۳)إثبات الهداة شیخ حرّ عاملی، ج۳، ص۴۶۰ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۷۴ ۵)الغدیر علامه امینی، ج۶، ص۲۱ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۵ ۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۰۰ ۸)مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۳۴۸ ۹)المستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۵۵۰ ۱۰)الفصول المهمة ابن صباغ، ص۳۰
✅امام صادق(علیه السلام) می فرماید : 📋《إِذَا بَعُدَتْ بِأَحَدِكُمُ اَلشُّقَّةُ وَ نَأَتْ بِهِ اَلدَّارُ فَلْيَعْلُ عَلَى مَنْزِلِهِ وَ لْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ لْيُومِ بِالسَّلاَمِ إِلَى قُبُورِنَا فَإِنَّ ذَلِكَ يَصِلُ وَ تُسَلِّمُ عَلَى اَلْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعِيدٍ كَمَا تُسَلِّمُ عَلَيْهِمْ مِنْ قَرِيبٍ غَيْرَ أَنَّكَ لاَ تَقُولُ أَتَيْتُكَ بَلْ تَقُولُ مَوْضِعَهُ :》 ♦️زمانی كه دوری راه و مشکلی بر شما عارض شد (و نتوانستید به سوی حرم ما مشرف شوید) به قسمت مرتفع و بالای منزل برويد و دو ركعت نماز گزارده و با سلام به قبر ما اشاره كنيد. حتماً سلام شما به ما مي رسد و همان گونه كه از راه نزديك به ائمه(عليهم السلام) سلام می كنيد، همان گونه از راه دور به آنها سلام كنيد.(زیارت از دور ثواب زیارت از نزدیک برای شما دارد.) بدون اینکه بگوييد به سوی شما آمدم برای زيارت، بلكه در همان محلی كه هستيد بگوييد : 📋《قَصَدْتُكَ بِقَلْبِي زَائِراً إِذْ عَجَزْتُ عَنْ حُضُورِ مَشْهَدِكَ وَ وَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِسَلاَمِي لِعِلْمِي بِأَنَّهُ يَبْلُغُكَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ!》 ♦️من با قلبم قصد زيارت شما را كردم، زيرا اكنون ناتوان از زيارت شما از نزديك هستم، و سلامم را تقديم حضورتان مي كنم؛ زيرا مطمئنم كه سلامم به شما خواهد رسيد. حال از شما می خواهم كه در نزد خدا از من شفاعت كنيد. 📋《ثُمَّ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ》 ♦️سپس به هر چه که می خواهی و دوست می داری دعا می کنی!(۱) 📚منبع : ۱)کتاب المزار شیخ مفید، ص۲۱۵
امام صادق(علیه السلام) می فرماید : 《إِذَا بَعُدَتْ بِأَحَدِكُمُ اَلشُّقَّةُ وَ نَأَتْ بِهِ اَلدَّارُ فَلْيَعْلُ عَلَى مَنْزِلِهِ وَ لْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ لْيُومِ بِالسَّلاَمِ إِلَى قُبُورِنَا فَإِنَّ ذَلِكَ يَصِلُ وَ تُسَلِّمُ عَلَى اَلْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعِيدٍ كَمَا تُسَلِّمُ عَلَيْهِمْ مِنْ قَرِيبٍ غَيْرَ أَنَّكَ لاَ تَقُولُ أَتَيْتُكَ بَلْ تَقُولُ مَوْضِعَهُ :》 ♦️زمانی كه دوری راه و مشکلی بر شما عارض شد (و نتوانستید به سوی حرم ما مشرف شوید) به قسمت مرتفع و بالای منزل برويد و دو ركعت نماز گزارده و با سلام به قبر ما اشاره كنيد. حتماً سلام شما به ما مي رسد و همان گونه كه از راه نزديك به ائمه(عليهم السلام) سلام می كنيد، همان گونه از راه دور به آنها سلام كنيد.(زیارت از دور ثواب زیارت از نزدیک برای شما دارد.) بدون اینکه بگوييد به سوی شما آمدم برای زيارت، بلكه در همان محلی كه هستيد بگوييد : 《قَصَدْتُكَ بِقَلْبِي زَائِراً إِذْ عَجَزْتُ عَنْ حُضُورِ مَشْهَدِكَ وَ وَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِسَلاَمِي لِعِلْمِي بِأَنَّهُ يَبْلُغُكَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْكَ فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ!》 ♦️من با قلبم قصد زيارت شما را كردم، زيرا اكنون ناتوان از زيارت شما از نزديك هستم، و سلامم را تقديم حضورتان مي كنم؛ زيرا مطمئنم كه سلامم به شما خواهد رسيد. حال از شما می خواهم كه در نزد خدا از من شفاعت كنيد. 《ثُمَّ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْتَ》 ♦️سپس به هر چه که می خواهی و دوست می داری دعا می کنی!(۱) منبع : ۱)کتاب المزار شیخ مفید، ص۲۱۵
امام موسى بن جعفر(ع) نقل شده است که فرمودند : 《إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي》 خداوند عزوجل بر شيعیان غضب كرد، پس مرا مخيّر ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، به خدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم.(۱) مرحوم علامه مجلسى در شرح این روایت می نویسد : غضب خدا بر شيعه يا براى اين بود كه ايشان تقيه را از دست دادند و امامت آن حضرت(ع) را فاش كردند. پس خليفه وقت هارون الرشيد چاره‏ ای نداشت، جز اينكه يا شيعيان را تعقيب كند و بكشد و يا آن حضرت(ع) را زندانى و مسموم كند، و حضرتش سلامت شيعه را به قيمت جان خود خريد. يا آنكه علت غضب خدا اين بود كه شيعيان از آن حضرت(ع) اطاعت و پیروی خالصانه نكردند در نتیجه خداى تعالى آن حضرت را مخير ساخت كه يا بر علیه هارون قیام کند و جماعتى از شيعیان کشته شوند و يا گوشه‏ گيرى كند و تن به زندان و شهادت دهد.(۲) منابع : ۱)الكافی مرحوم کلینی، ج‏۱، ص۲۶۰ ۲)مراة العقول مجلسی، ج۳، ص۱۲۷
طبق تصریح علمای بزرگ و نقل های معتبر ، امام کاظم علیه السلام در روز بیست و پنج رجب سال 183 هجری به شهادت رسیدند ؛ عيون اخبار الرضا عليه السّلام، ج 1، ص 104 و اثبات الهداة، ج 6، ص 22 و بحار الأنوار، ج 48، ص 228، ح 30 _ مسار الشيعة، ص 36 _ مصباح المتهجد، ص 566. چون خلافت به هارون الرّشيد رسيد ، امام کاظم علیه السلام را به بغداد آورد و مدّتى محبوس داشت و در سال چهار دهم خلافت خويش آن حضرت را به زهر شهيد كرد. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 106 _ بحار الأنوار، ج 48، ص 210 _ عمدة الطالب، ص 196. روز بیست و پنج ماه رجب که روز شهادت امام کاظم علیه السلام است ، شده است با روز اول نوروز و فروردین . بی شک پاسداشت و احترام امام کاظم علیه السلام و خود داری از حرمت شکنی آن امام همام در روز اول نوروز امری حتمی و لازم برای تلقی می شود . قران کریم به روشنی دستور به وجوب و لزوم محبت اهل بیت پیامبر گرامی می دهد و می فرماید ؛ « بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن بیتم » ( شوری 23) در وجوب و لزوم محبت اهل بیت روایات فراوانی نیز در کتب اهل سنت وشیعه نقل شده است . سنن ترمذی ج2 ص308 _ مستدرک علی الصحیحین ج3 ص149 و ۰۰۰ _ بحار الانوار ج23 ص228 باب13 بی شک این محبت لازم می کند که در روز شهادت آنان از حرمت شکنی پرهیز کنیم و همانند خود اهل بیت در آن ایام محزون باشیم چنان که علیه السلام فرمود ؛ « خداوند از میان زمینیان شیعیان ما را برگزیده است که ما را یاری می کنند و در شادی ما شاد و در مصیبت ما ، مصیبت زده و هستند » الخصال ج2 ص635 همینطور تکریم و تعظیم اهل بیت علیهم السلام ای لازم بر همگان است . پیامبر گرامی فرمود: «برای خداوند حرمات سه گانه ای است که هر کس آنها را احترام و تکریم کند خداوند امر دین و دنیای او را محفوظ می دارد و آن سه چیز عبارت است از احترام و تکریم قرآن و احترام و تکریم پیامبر و احترام و اهل بیت» خصال ج1 ص146 بی شک لزوم احترام و تکریم آن بزرگواران اقتضای آن را دارد که در روز شهادتشان کاری که نشان از بی احترامی و حرمت نسبت به ساحت آنها باشد از ما سر نزند . امام صادق علیه السلام فرمود: «بی احترامی و حرمت شکنی نسبت به سه چیز مستلزم شرک به خداوند می باشد .بی احترامی به کعبه و به قرآن و به » بحار الانوار ج24 ص186 و فرمود: «برای خداوند حرمات پنج گانه ای هستند که هیچ کس حق حرمت شکنی نسبت به آنها را ندارد و آنان حرمات پنج گانه عبارت است از حرمت پیامبر و حرمت پیامبر و حرمت کتاب خدا و حرمت کعبه و حرمت مومن» روضه الکافی ص107 پیامبر گرامی فرمود: «هر کس مراعات حرمات سه گانه الهی را نکند خداوند به هیچ عنوان حرمت او را نگه نمی دارد .آن حرمات سه گانه عبارت است از حرمت اسلام و حرمت پیامبر اسلام و حرمت و اهل بیت» الخصال ج1 ص71 امام صادق علیه السلام فرمود: «هرچند می توانید در حفظ ما بکوشید» بحار الانوار ج27 ص203 ان شاء الله با توجه به این روایات ، کاری نکنیم که خدایی ناکرده در شب و روز اول نوروز که همزمان با شب و روز شهادت امام کاظم است از چشم اهل بیت علیهم السلام بیفتیم ، بلکه به عکس ، نوروز خود را با توسل به امام کاظم علیه السلام ، کاظمی کنیم و از خداوند بخواهیم که به آبروی امام کاظم علیه السلام ، بلای کرونا را از سر ملت ما دفع کند و بیماران این ویروس را لباس عافیت بپوشاند ، بی شک توسل به امام کاظم علیه السلام راهگشا است چنان که شیخ عباس می نویسد ؛ «امام کاظم علیه السلام در ميان مردم به باب الحوائج معروف است ( چرا که ) توسّل به آن حضرت براى امراض و بيمارى ‏ها و رفع امراض ظاهرى و باطنى و دردهاى اعضاى خصوصا درد چشم مجرّب است‏» منتهی الامال ج 3 ص 1463 محمد بن طلحه از علمای اهل سنت در مورد صفت باب الحوائج امام کاظم علیه السلام می نویسد ؛ « مردم عراق او را «باب الحوائج الى الله» (دروازه برآمدن حاجات در درگاه الهى) مى‏ خوانند، چراكه نيازهاى خود را با وسيله قرار دادن او به درگاه الهى برآورده مى‏ ديدند. كرامت‏هاى او حيرت ‏انگيز است و اين است كه او نزد خداوند از جايگاهى راستين و فناناپذير برخوردار است». مطالب السوول ص 83
درباره روز نوروز روایات متعددی در مجامع روایی ما نقل شده است. ۱.شیخ صدوق می نویسد: «خدمت حضرت امير هديه اى آوردند، حضرت فرمود اين چه هديه اين است؟ پاسخ دادند: «يا أمير المؤمنين اليوم النيروز» اين هديه روز نوروز است، حضرت هديه را پذيرفت و فرمود «اصنعوا لنا كل يوم نيروزا». شما هر روز را براى ما قرار دهيد. (هر روزتان نوروز باد). الفقيه، ج ۳ ص ۳۰۰ ۲.وسائل الشیعه ج۱۷ ص۲۸۸شيخ طوسى در مصباح از امام صادق نقل می کند كه حضرت به معلى بن خنيس فرمودند: «روز نوروز غسل كن و پاكيزه ترين لباست را بپوش و خود را خوشبو نما و اين روز را روزه بگير و بعد از نماز ظهر و عصر چهار ركعت نماز (با آداب خاصى) بجاى آور و دعا كن خداوند گناه سال تو را مى آمرزد» مصباح المتهجد ص۷۹۰ وسائل الشيعه ج ۸ ص ۱۷۲ ۳.ابن فهد حلى در مهذب خود نقل می کند كه امام صادق به معلى بن خنيس فرمود: « روز نوروز روزی است که خداوند در آن روز از ارواح بندگانش پیمان گرفت که او را به یگانگی بپرستند و برای او شریکی قرار ندهند و به پیامبران و امامان ایمان آورند .این روز روزی است که طوفان نوح فرو نشست و کشتی آن حضرت بر کوه جودی قرار گرفت .نوروز روزی است که رسول خدا بت های کافران را در مکه نشست و پیش از آن نیز حضرت ابراهیم نیز در این روز بت های کافران را شکست . روز نوروز همان روزى است كه پيامبر اكرم در غدير خم، از مردم نسبت به امير مؤمنان عهد و پيمان گرفت. و در اين روز با ولايت على تجديد پيمان نماييد، خوشا به حال كسى كه در ولايت على ثابت قدم بماند و واى به حال كسى كه پيمان شكنى كند. ما در روز نوروز انتظار فرج داريم، زيرا آن روز از روزهاى ويژه ما اهل بيت است كه شما آن را ضايع كرديد ولى فارسها آن را حفظ كردند.» المهذب ص ۱۹۴ وسائل الشيعه ج ۸، ص ۱۷۳ بحار الانوار ج۵۶ ص۹۱ بر اساس همین روایات، فقهای بزرگ شیعه فتوا به استحباب روز نوروز داده اند و می آورند که دلیل قابل توجهی که روایات مذکور در مورد عید نوروز را رد کند در دست نیست. جواهر الکلام ج۵ ص۴۱ ما اگر در مورد عظمت روز نوروز روایتی هم نداشتیم باز هم گفتنی بود؛ مراسمی که در نوروز بین مردم معمول است و به شکل سنت ملی در میان ایرانیان و کشورهای دیگر در آمده ، قسمت قابل ملاحظه ای از آن در شمار اموری است که اسلام به کلی بر آن تاکید نهاده است مانند نظافت ، خانه تکانی ، کمک بر ارحام ، و بستگان و افراد نیازمند و آبرومند برای تهیه لباس و وسائل اولیه زندگی و دید و بازدید و صله رحم و ملاقات دوستان و رفع کدورت ها و بیرون ریختن غم و اندوه از دل ها و آماده برای فعالیت های مختلف ثمر بخش در سال نو و مانند اینها ؛ این امور و مانند آن جنبه های مثبت مراسم نوروزی است بنابراین عید نوروز و مراسم آن هم به خاطر روایات و هم به خاطر آثار که دارد نباید حذف شود ولی باید بعضی از مراسم منفی و ناپسند آن را کنار گذاشت . مفاتیح نوین ، ایت الله مکارم شیرازی ص۹۰۶ البته روایتی است که مورد برخی برای رد عید نوروز از منظر اهل بیت علیهم السلام قرار می گیرد . مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب خود می آورد: « حکایت شده است كه منصور از امام کاظم علیه السلام تقاضا كرد كه در روز نوروز در خانه بنشیند، تا مردم براى تبریك گویى پیش ایشان روند و هدایایى را كه برایش مى برند نیز بپذیرد. امام فرمود : من در اخبار جدم پیامبر خدا كردم، اما براى این روز خبرى پیدا نكردم. نوروز سنت ایرانیان است و اسلام آن را منسوخ كرده است. پناه به خدا از این كه چیزى را زنده كنیم كه اسلام از بین برده است. منصور گفت ما این كار را فقط براى خاطر نظامیان مى كنیم. بنا بر این، تو را به خداى بزرگ سوگند مى دهم كه كنى و حضرت پذیرفت و جلوس كرد» مناقب ج۴ ص۳۱۸ اما این روایت از حیث سند است زیرا هیچ گونه سندی برای آن ارائه نشده و تنها با تعبیر « حکی» « حکایت شده است» نقل شده است . از ضعف سندی هم که بگذریم است که این روایت از باب تقیه برای حفظ جان ایرانیانی که در دربار منصور خدمت می کردند صادر شده باشد چنان که شیخ جواهری این را نقل می کند. جواهر الکلام ج۵ ص۴۲
1⃣حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋《شَعبَانُ شَهرِي رَحِمَ الله مَن اَعَانَنِي عَلَى شَهرِی》 ♦️شعبان ماه من است، رحمت خدا بر کسی که من را بر این ماه کمک کند.(۱) 2⃣حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋《شَعبَانُ شَهرِي وَ رَمَضَانُ شَهرُ اللّهِ فَمَن صَامَ شَهرِي كُنتُ لَهُ شَفِيعَاً يَومَ القِيامَةِ》 ♦️شعبان، ماه من و رمضان ماه خداوند است. هر كه ماه مرا روزه بدارد، در روز قيامت شفيع او خواهم بود.(۲) 3⃣حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋《إنَّمَا سُمِّيَ شَعبانُ لأِنَّهُ يَتَشَعَّبُ فِيهِ أرزَاقُ المُؤمِنينَ》 ♦️ماه شعبان ، شعبان ناميده شد؛ زيرا روزى هاى مؤمنان در اين ماه قسمت مى شود.(۳) 4⃣حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید : 📋《أَلاَ إِنَّ رَجَباً شَهْرُ اَللَّهِ وَ شَعْبَانَ شَهْرِي وَ رَمَضَانَ شَهْرُ أُمَّتِي》 ♦️همانا رجب ماه خداست و شعبان ماه من است و رمضان ماه امت من است.(۴) 5⃣امام على(عليه السلام) می فرماید : 📋《رَجَبٌ شَهري و شَعبانُ شَهرُ رَسُولِ اللهِ(ص)》 ♦️رجب ماه من و شعبان ماه رسول خدا(ص) است.(۵) 6⃣امام على(عليه السلام) می فرماید : 📋《صَومُ شَعبانَ يَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ》 ♦️روزه ماه شعبان، وسواس دل و پريشانى هاى جان را از بين مى برد.(۶) 7⃣امام صادق(علیه اسلام) می فرماید : از حضرت امام باقر(ع) درباره فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد. امام(ع) فرمودند : 📋《هِيَ أَفْضَلُ لَيْلَةٍ بَعْدَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ فِيهَا يَمْنَحُ اللَّهُ تَعَالَى الْعِبَادَ فَضْلَهُ وَ يَغْفِرُ لَهُمْ بِمَنِّهِ فَاجْتَهِدُوا فِي الْقُرْبَةِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى》 ♦️آن شب، بعد از شب قدر، برترین شب است که خدا در آن شب، از فضلش عطا می کند بندگانش را و از روی مِنَتش آنان را می آمرزد. پس تلاش کنید در این شب برای نزدیکی به خدا‌!(۷) 8⃣امام صادق(عليه السلام) در جواب كسى كه پرسيده بود : 📋《مَا أفضَلُ مَا يُفعَلُ فِيهِ (شَعبَانَ)؟》 ♦️چه عملى در ماه شعبان برتر است؟ حضرت(ع) فرمودند : 📋《الصَّدَقَةُ و الإستِغفارُ》 ♦️صدقه و استغفار!(۸) 📚منابع : ۱)روضة الواعظين ابن فتال نیشابوری، ص۴۰۲ ۲)بحار الأنوار مجلسی، ج۹۷، ص۸۳ ۳)ثواب الأعمال شیخ صدوق، ص۶۲ ۴)وسائل الشيعة حر عاملی، ج۷، ص۳۵۲ ۵)مصباح المتهّجد شیخ طوسی، ص۷۹۷ ۶)الخصال شیخ صدوق، ص۶۱۲ ۷)بحار الأنوار مجلسی، ج۹۵، ص۴۰۹ ۸)الاقبال سید بن طاووس، ج۳، ص۲۹۴
🔹لقب ایشان زکیّ، سیدالشهدا، ثارالله است 🔹کُنیه ایشان ابا عبدالله است. 🔹زادروز : روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجری قمری 🔹زادگاه :مدینه 🔹مدت امامت:۱۱ سال (از سال ۵۰ تا ۶۱) قمری ♦️شهادت:۱۰ محرم (عاشورا) سال ۶۱ قمری، در سن ۵۷ سالگی 🔹مدفن:کربلا(عراق) ✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨ 🔹امام حسین(ع) امام سوم شیعیان و پنجمین معصوم می باشد. 🔹پدر ایشان امام علی(ع) امام اول شیعیان و مادر گرامی ایشان حضرت فاطمه زهرا(س) است. 📋تقسیم بندی ادوار عمر شریف امام حسین(ع) : 1⃣از زمان ولادت امام حسین(ع) تا وفات حضرت رسول اکرم(ص) : (از سال ۴ تا ۱۰ هجری = ۶ سال)👇 در روایتی آمده است که؛ 📋《فَلَمَّا وُلِدَ اَلْحُسَيْنُ(ع) أَوْحَى اَللَّهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ أَنَّهُ قَدْ وُلِدَ لِمُحَمَّدٍ(ص) اِبْنٌ فَاِهْبِطْ فَأَقْرِئْهُ اَلسَّلاَمَ وَ هَنِّئْهُ وَ قُلْ لَهُ : إِنَّ عَلِيّاً(ع) مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى فَسَمِّهِ بِاسْمِ اِبْنِ هَارُونَ! فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ فَهَنَّأَهُ ثُمَّ قَالَ : إِنَّ اَللَّهَ يَأْمُرُكَ أَنْ تُسَمِّيَهُ بِاسْمِ اِبْنِ هَارُونَ! قَالَ: وَ مَا كَانَ اِسْمُهُ؟ قَالَ: شَبِيرٌ! قَالَ: إِنَّ لِسَانِي عَرَبِيٌّ! قَالَ: سَمِّهِ اَلْحُسَيْنَ(ع)، فَسَمَّاهُ اَلْحُسَيْنَ(ع)!》 ♦️هنگامی که امام حسین(ع) متولد شد، خداوند متعال، جبرئیل را فرود آمد و فرمود : همانا برای محمد(ص) فرزندی متولد شده است. به سوی او فرود آی و به او تبریک و تهنیئت بگو و بگو که علی(ع) برای تو بسان هارون است برای موسی بن عمران! پس اسم فرزند را با اسم فرزند هارون بگذار! جبرائیل خدمت رسول اکرم(ص) رسید و بعد از تبریک، پیام خداوند عزوجل را رساند و گفت : همانا خداوند تو را امر می فرماید که نام کودک را به نام پسر هارون بگذاری! رسول اکرم(ص) فرمود : اسم پسر هارون چه بود؟ جبرائیل : شبیر! رسول اکرم(ص) فرمود : همانا زبان من عربی است. جبرائیل : نام او را حسین(ع) بگذار! سپس پیامبر اکرم(ص) نام او را حسین(ع) گذاشت!(۱) [معادل «شبیر» به عربی «حسین» است.] در روایتی دیگر اسماء بنت عمیس می گوید : 📋《فَلَمَّا كَانَ بَعدَ حَولِ وُلدِ اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ جَاءَنِي النَبِيُّ(ص) فَقَالَ : يَا أَسمَاءُ! هَلُمِّي اِبنِي! فَدَفَعتُهُ إِلَيهِ فِي خُرقَةِِ بَيضَاءَ فَأَذَّنَ فِي اُذُنِهِ اليُمنَى، وَ أقَامَ فِي اليُسرَى، وَ وَضَعَهُ فِي حِجرِهِ فَبَكَى! فَقَالَت أَسمَاءُ : قُلتُ : فِدَاكَ أَبِي وَ اُمِّي! مِمَّ بُكَاؤُكَ؟ قَالَ : عَلَى اِبنِي هَذَا! قُلتُ : إِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ يَا رَسُولَ اللهِ(ص)! فَقَالَ : تَقتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ مِن بَعدِي لَا أَنَالَهُم اللهُ شَفَاعَتِي》 ♦️هنگامی که خبر ولادت امام حسین(ع) به حضرت رسول(ص) رسید، ایشان به خانه حضرت علی(ع) و فاطمه(س) تشریف فرما شد و به من فرمود : ای اسماء! کودک را بیاور! اسماء می گوید : او را در پارچه ای سپید پیچیدم و خدمت رسول اکرم(ص) بردم، و ایشان به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت و طفل را به دامن گرفت و گریست. اسماء می گوید : گفتم : ای رسول خدا(ص)! پدر و مادرم به فدایت! چرا گریه می کنید؟ حضرت(ص) فرمود : بر این طفل می گریم. عرض کردم : این طفل در همین مدت کوتاه به دنیا آمده است. حضرت(ص) فرمود : بعد از من، گروه باغیه و طغیان گر او را خواهند کشت که به سبب این کار، خداوند شفاعت مرا نصیب آنان نمی کند.(۲) مردم از اظهار محبت و لطفی که رسول اکرم(ص) درباره امام حسین(ع) ابراز می داشت، به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند. 👤سلمان فارسی می گوید : دیدم که رسول خدا(ص) حسین(ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود : تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت های خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان، قائم ایشان [امام زمان (عج)] می باشد.(۳) 👤انس بن مالک روایت می کند : وقتی از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند؛ کدامیک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری؟ حضرت(ص) فرمود : حسن(ع) و حسین(ع) را! بارها رسول اکرم(ص) حسن(ع) و حسین(ع) را به سینه می فشرد و آنان را می بویید و می بوسید.(۴) 👤ابو هریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال، اعتراف می کند که؛ رسول اکرم(ص) را دیدم که حسن(ع) و حسین(ع) را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد، وقتی به ما رسید فرمود : هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.(۵) عالی ترین، صمیمی ترین رابطه ی معنوی و ملکوتی بین پیامبر(ص) و حسین(ع) را می توان در این جمله ی رسول اکرم(ص) خواند که فرمود : 📋《حُسَيْنٌ(ع) مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن(ع)》 ♦️حسین(ع) از من و من از حسینم.(۶) 👤ابن مسعود نقل می کند : 📋《حَمَلَ رَسُولُ اللهِ(ص) الحَسَنَ(ع) وَ ال
حُسَینَ(ع) عَلَی ظَهرِهِ، الحَسَنُ عَلَی اَضلَاعِهِ الیُمنَی وَ الحُسَینُ عَلَی اَضلَاعِهِ الیُسرَی ثُمَّ مَشَی..》 ♦️حضرت رسول اکرم(ص) حسنین(ع) را بر پشت مبارکشان سوار می کرد، درحالی که حسن(ع) را بر دوش راست خود و حسین(ع) را بر دوش چپ خود، حمل می کرد.(۷) و در روایتی دیگر آمده است که؛ حضرت رسول اکرم(ص) خطاب به اصحاب می فرمود : 📋《إِنَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ(عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ) رَيْحَانَتِي مِنَ اَلدُّنْيَا》 ♦️حسن(ع) و حسین(ع) دو گل من در دنيا هستند.(۸) 👤ابوبرزه اسلمی می گوید : 📋《أَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُ النَّبِيَّ(ص) يَرْشُفُ‏ ثَنَايَاهُ‏ وَ ثَنَايَا أَخِيهِ الْحَسَنِ(ع) وَ يَقُولُ أَنْتُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَتَلَ اللَّهُ قَاتِلَكُمَا وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ‏ وَ ساءَتْ مَصِيرَاً》 ♦️با چشمان خودم دیدم که رسول اکرم(ص) دندانهای حسین(ع) و برادرش حسن(ع) را می‌ مکید و می‌بوسید و به ایشان می فرمود : شما دو فرزندم، آقای جوانان اهل بهشت هستید، خداوند لعنت کند و بکشد قاتل هر دوی شما را و جهنم را برای او آماده کند و جهنم چه بد منزلگاهی است؟!(۹) 👤زید بن ارقم می گوید : 📋《فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ لَقَدْ رَأَيْتُ شَفَتَيْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَلَيْهِمَا مَا لَا أُحْصِيهِ‏ كَثْرَةً تُقَبِّلُهُمَا》 ♦️به خدایى كه جز او معبودى نيست، هر آينه بارها ديدم لبان مبارک رسول خدا(ص) را كه بر اين لبها بود و بسیار آن ها را می بوسید.(۱۰) امام حسین(ع) در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) در کنار دیگر اصحاب کساء در ماجرای مباهله حضور داشت و در هنگام رحلت پیامبر(ص)، هفت ساله بود؛ از این رو او را در زمره واپسین طبقهٔ صحابه برشمرده‌اند. 2⃣از زمان شهادت رسول اکرم(ص) تا مرگ عثمان : (از سال ۱۰ تا ۳۵ هجری = ۲۵ سال)👇 بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) ۲۵ سال از عمر امام حسین(ع) در دوران حاکمان سه گانه سپری شد. ۱)حاکم اول(از سال ۱۱ تا ۱۳ هجری) : ۲ سال ۲)حاکم دوم(از سال ۱۳ تا ۲۳ هجری) : ۱۰ سال ۳)حاکم سوم(از سال ۲۳ تا ۳۵ هجری) : ۱۳ سال امام حسین(ع) بعد از اتمام حکومت این سه خلیفه، جوانی بود ۳۲ ساله! از جزئیات زندگی امام سوم شیعیان در این دوران خبر چندانی در دست نیست که شاید علت آن، انزوای سیاسی امام علی(ع) و فرزندانش باشد. 3⃣از مرگ عثمان تا شهادت امام علی(ع) : (از سال ۳۵ تا ۴۰ هجری = ۵ سال)👇 بر اساس گزارش‌های اندک مربوط به این دوره، امام حسین(ع) پس از بیعت مردم با امیر المؤمنین(ع)، خطبه‌ای خوانده است.(۱۱) امام حسین(ع) در این دوران در سه جنگ جمل و صفین و نهروان شرکت جست.(۱۲) در روز جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امام علی(ع) را بر عهده داشته و در جنگ صِفّین، خطبه‌ای برای ترغیب مردم به جهاد خواند و به گزارش برخی منابع، از فرماندهان جناح راست سپاه بوده است.(۱۳) امام حسین(ع) در زمان شهادت امام علی(ع) کنار ایشان بود و در مراسم تجهیز و خاکسپاری حضور داشت.(۱۴) 4⃣از شهادت امام علی(ع) تا شهادت امام حسن(ع) : (از سال ۴۰ تا ۵۰ هجری = ۱۰ سال)👇 گزارش‌های تاریخی از ادب و احترام حسین بن علی(ع) به برادرش امام حسن(ع) حکایت دارد. نقل شده است اگر در مجلسی امام حسن(ع) حضور داشت، او بخاطر رعایت احترام سخن نمی‌گفت. پس از شهادت امام علی(ع) گروهی از خوارج که به جنگ با شامیان اصرار داشتند، با امام حسن بیعت نکردند و نزد حسین(ع) آمدند تا با او بیعت کنند. ایشان فرمود : به خدا پناه می‌برم که تا زمانی که حسن(ع) زنده است بیعت شما را بپذیرم.(۱۵) در ماجرای صلح با معاویه، او در برابر شیعیان معترض، حامی برادر بود و اقدام او را تایید کرد و نقل شده است که فرمود : امام حسن(ع) امام من است.(۱۶) 5⃣از شهادت امام حسن(ع) تا شهادت امام حسین(ع) : (از سال ۵۰ تا ۶۱ هجری = ۱۱ سال)👇 🔹شروع امامت حسین بن علی(ع)، با دهمین سال حکومت معاویه مصادف بود. معاویه در سال ۴۱ قمری پس از صلح با امام حسن(ع) حکومت را در دست گرفت و خلافت اموی را پایه‌گذاری کرد. امام حسین(ع) در دوره حکومت معاویه به پیمان صلحی که برادرش با معاویه بسته بود، وفادار ماند. پس از مرگ معاویه در ۱۵ رجب ۶۰ قمری، یزید به حکومت رسید. او تصمیم گرفت از چند تن از بزرگانی که ولایتعهدی او را نپذیرفته بودند، از جمله حسین بن علی(ع)، به زور بیعت بگیرد. ولی امام حسین(ع) از بیعت خودداری کرد و همراه خانواده و یارانش در ۲۸ رجب سال ۶۰ هجری، مدینه را به قصد مکه ترک کرد. امام حسین(ع) روز ۳ شعبان وارد مکه شد و روز ۸ ذیحجه سال ۶۰ از مکه به سمت کوفه خارج شد و روز ۲ محرم سال ۶۱ هجری وارد کربلا شد و ۱۰ محرم سال ۶۱ به شهادت رسید. امام صادق(ع) می فرماید : 📋《قُبِضَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) يَوْمَ عَاشُورَاءَ وَ هُوَ اِبْنُ سَبْعٍ وَ خَمْسِينَ سَنَةً》 ♦️امام حسین(ع) در روز عاشوراء در حالی که پنجاه و هفت سال داشت، از دنیا رفت.(۱۷)
📚منابع : ۱)کلیات حدیث قدسی شیخ حرّ عاملی، ج۱، ص۴۷۱ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۳۹ ۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۱۴۶ ۴)ذخائر العقبى محب الدین طبری، ص۱۲۲ ۵)الاصابه ابن حجر عسقلانی، ج۱۱، ص۳۰ ۶)سنن النبی(ص) ترمذى، ج۶، ص۳۲۴ ۷)احقاق الحق شوشتری، ج۱۰، ص۷۲۰ ۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۶۲ ۹)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۵۷ ۱۰)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۵ ۱۱)وقعة صفّین ابن مزاحم، ص۱۱۴ ۱۲)انساب‌ الاشراف بلاذری، ج۲، ص۲۱۳ ۱۳)الجمل شیخ مفید، ص۳۴۸ ۱۴)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۵ ۱۵)الإمامة و السیاسة دینوری، ج۱، ص۱۸۴ ۱۶)اختیار معرفة الرجال شیخ طوسی، ص۱۱۰ ۱۷)الكافی شيخ كلينی، ج۱، ص۴۶۳
1⃣ویژگی های جسمانی حضرت عباس(ع) : ✅حضرت عباس(ع) دارای زیبایی ویژه ای بود و چهره دلربایش، هر بیننده ای را به تحسین وا می داشت. سیمایی خوش و مقبول که همچون ماه تمام، در میان هاشمیان می درخشید و از همین رو او را «ماه بنی هاشم» می‌ نامیدند. جدّ او، عبد مناف را «ماه مکه» و عبدالله پدر پیامبر اکرم(ص) را «ماه حرم» می خواندند.(۱) گذشته از آن، در بین بسیاری از گزارش های تاریخی در راستای ویژگی های جسمی حضرت عباس(ع) آمده است : 📋《کَانَ العَبَّاسُ(ع) رَجُلاً وَسِیمَاً جَسِیمَاً جَمِیلَاً وَ یَرْکَبُ الفَرَسَ المُطَّهَمَ وَ رِجْلاهُ تَخُطَّانِ فِی الأرِض》 ♦️حضرت عباس(ع) مردی زیبا، تنومند و آراسته بود که هر گاه بر اسب تناوری سوار می شد، پاهای او به زمین می رسید.(۲) 📚منابع: ۱)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۹۰ ۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۹ 2⃣علمیّت حضرت عباس(ع) : ✅حضرت عباس(ع) در عرصه دانایی و معرفت، شخصیت برجسته ای بود. او وجودی سرشار از درک پاک و عمیقی است، که از منشأ علم الهی حضرت علی(ع) سرچشمه گرفته و جریان یافته بود. در باره دانش ایشان گفته شده است که : 📋《وَ قَدْ کَانَ مِن فُقَهاءِ أَوْلادِ الاَئِمَّه》 ♦️حضرت عباس(ع)، از جمله فرزندان دانشمند امامان(ع) است.(۱) در روایتی، یکی از پیشوایان معصوم شخصیت علمی و جایگاه معرفتی او را این گونه ترسیم می فرماید : 📋《اِنَّ العَبَّاسَ بنِ عَلِیّ(ع) زُقَّ العِلمَ زَقَّاً》 ♦️به درستی که عباس بن علی(ع)، دانش را از سرچشمه نوشیده است، نوشیدنی!(۲) 📚منابع : ۱)معالی السبطین مازندرانی، ج۱، ص۴۳۷ ۲)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸ 3⃣عبودیّت حضرت عباس(ع) : ✅امام صادق(ع) در باره عبودیت حضرت عباس(ع) می فرماید : 📋《كَانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلی(ع) عَبدَ صَالِحِِ وَ صُلبَ الإِيمَانِ》 ♦️عموى ما، عبّاس(ع)، عبد صالح وداراى ايمانى راسخ بود.(۱) در روایتی دیگر در مورد عبودیت حضرت عباس(ع) نقل شده است که؛ 📋《کَانَ العَبَّاسُ(ع) فِی العِبَادَة و کِثرَةِ الصَلَوةِ وَ السُّجُودِ بِمَرتَبَةِِ عَظیمَةِِ》 ♦️حضرت عباس(ع) در عبادت و بسیاریّ نماز و سجده، مقام و مرتبۀ بزرگی داشت.(۲) حضرت عباس(ع) پرستش گر راستین آفریدگار خویش بود و نشانه های عبادت در سیمای معصوم او آشکار بود. اثر سجده های طولانی بر پیشانی اش نقش بسته بود، تا آن جا که قاتل او می گوید : 📋《يُبْصَرُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَثَرُ السُّجُودِ》 ♦️در پیشانی او اثر سجده می درخشید.(۳) 📚منابع : ۱)عمده الطالب ابن عنبه، ص۳۴۹ ۲)خصائص العباسیه کلباسی، ص۱۰۷ ۳)ثواب الاعمال شیخ صدوق، ص۲۱۹ 4⃣ادب : ✅یکی از ارزش های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی نسبت به افرادی است که در مقایسه با انسان، دارای برتری باشند. امیر المؤمنین(ع) به این ارزش والا، بسیار سفارش می کرد و می فرمود : 📋《لا مِیراثَ کَالأَدَبِ》 ♦️هیچ میراثی گرانبهاتر از ادب نیست.(۱) آن بزرگوار، همواره پاسداری از این میراث گرانبها و ارزشمند را به فرزندان خویش وصیت می کرد. حضرت عباس(ع) که پرورش یافته این مکتب درخشان است، سفارش های پدر بزرگوار خود را به بهترین صورت عملی کرد و تا آن جا پیش رفت که نام او در دیباچه دفتر ادب و فروتنی نقش شد. هم اکنون نام گرامی او در بین عامه مردم یادآور این ارزش گران قدر اسلامی است. در تاریخ، نمونه های گویایی از این ویژگی ایشان به چشم می خورد. او هرگز بدون اجازه در محضر امام حسین(ع) نمی نشست و پس از اجازه گرفتن نیز بسیار فروتنانه به صورت دو زانو در گوشه ای می نشست. او در طول زندگی خود، همواره دو برادر بزرگ‌ترش یعنی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را امام خود می‌دانست و در مقابل آنها مطیع و فرمانبردار بود. آن بزرگوار در طول عمر خود هرگز برادرانش را به اسم یا کنیه، یا با خطاب «برادرم!» صدا نمی زد، بلکه با تعبیرهایی مؤدبانه مانند «فرزند پیامبر خدا(ص)!»، «مولای من!» و «سرور من!»، جایگاه بلند ایشان را پاس می داشت و مانند دیگر دوستداران، بدون در نظر گرفتن برادری خویش، آنان را مورد خطاب قرار می داد.(۲)(۳) 📚منابع : ۱)نهج البلاغه، حکمت ۱۱۳ ۲)بطل العلقمی مظفر، ج۲، ص۴۴۳ ۳)العباس(ع) بغدادی، ص۷۱-۷۳ 5⃣بصیرت : ✅امام صادق(عليه ‏السلام) درباره بصیرت حضرت عباس(ع) می فرماید : 📋《كَانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِي(ع) نَافِذَ البَصِيرَة..》 ♦️عموى ما، عبّاس بن علی(ع)، داراى بينشى ژرف و راسخ بود.(۱) بصیرت حضرت عباس(ع) در ماجرای ردّ امان نامه دشمن نمود بیشتری پیدا کرد. نقل شده است که؛ در روز نهم محرم سال ۶۰ هجری، شمر بن ذی الجوشن به همراه امان نامه از طرف عبیدالله بن زیاد به سوی اردوگاه امام حسین(ع) به راه افتاد. وقتی شمر به اردوگاه امام(ع) رسید، و از آنجایی که ام البنین از قبیله بنى كلاب بود، و شمر نیز به همین قبیله انتساب پیدا مى كرد، بدین جهت، در نزدیكى خیمه گاه امام حسین(ع) با صداى بلند فریاد زد : 📋《أَیْنَ بَ
نُو أُخْتِی؟!!》 ♦️خواهر زادگان من کجایند؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند. امام حسین(ع) كه منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود : 📋《اَجِیبُوهُ وَاِن کَانَ فَاسِقَاً》 ♦️پاسخ شمر را بدهید اگر چه او فاسق است! آنان گفتند : چه می گویی شمر؟ شمر گفت : 📋《يا بَني اختي! أنتُم آمِنونَ! فَلا تَقتُلوا أنفُسَكُم مَعَ أخيكُمُ الحُسَينِ(ع)! وَالزَموا طاعَةَ أميرِ المُؤمِنينَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ》 ♦️ای خواهر زادگان من! شما در امانید! و خود را با برادرتان حسین(ع)، به کشتن ندهید و ملتزم قید طاعت امیرالمؤمنین یزید باشید. حضرت عباس(ع) كه كانون وفادارى و معدن غیرت بود، بر او بانگ زد : 📋《تَبَّت یَداکَ وَلَعَنَ ما جِئتَ بِهِ مِن اَمانِکَ! یا عَدُوَّاللهِ! اَتَامُرُنا اَن َنترُکَ اَخانا وَسَیَّدَنا الحُسَینَ بنَ فاطِمَةَ(س) و نَدخُلَ فی طاعَةِ الُّلعَناءِ وَاولادِ اللُّعناءِ؟》 ♦️بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات! اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى كه از یاری برادر و مولایمان حسین(ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوریم؟(۲) و به نقل شیخ مفید، حضرت عباس(ع) خطاب به شمر لعین فرمود : 📋《لَعَنَكَ الَلهُ وَ لَعَنَ اَمَانَكَ! اَ تُومِنُنَا وَابنُ رَسُولِ اللهِ(ص) لَا اَمَانَ لَه؟!!》 ♦️آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا(ص) امانى نیست؟ شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنین، خشمناك شد و به خیمه گاه خویش برگشت.(۳) 📚منابع : ۱)عمدة الطّالب ابن عنبه، ص۳۵۶ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۸۸         ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۹ 6⃣شجاعت : ✅روزی امیرالمؤمنین امام علی(ع) به برادرشان عقیل که آگاه به انساب عرب بود، فرمود : 📋《اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا فَتَلِدُ لِي غُلَامَاً فَارِسَاً》 ♦️برای من زنی را در نظر بگیر و پیدا کن که از نسل بزرگان عرب باشد که من او را به ازدواج خویش در بیاورم و برای من پسری شجاع و سوار کار به دنیا بیاورد. که عقیل، فاطمه کلابیّه را به امام(ع) معرفی کرد و گفت :  📋《تَزَوَّجْ اُمَّ البَنِینَ الْکَلابیَّةَ، فَإِنَّهُ لَیسَ فِی الْعَرَبِ أَشْجَعُ مِن آبَائِهَا》 ♦️با امّ البنین ازدواج کن که در عرب از اجداد او شجاع تر نیست.(۱) به نقل تاریخ؛ ابوبراء عامر بن مالك جدّ دوم فاطمه كلابيه در شجاعت در ميان قبايل عرب بی نظير بود، از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (مُلاعِبُ الاَسِنَّةِ) مي نامند.(۲) ام البنین پس از خواستگاری امام علی(ع) سوگند یاد کرد که برای فرزندان ایشان همچون مادری دلسوز باشد و با ورود‌ ام البنین به خانه امیر مؤمنان، او ضمن پرستاری از کودکان امام، همانند مادر واقعی با آنان رفتار می کرد.(۳) در وصف شجاعت و دلاوری حضرت عباس(ع) آمده است که؛ 📋《کَانَ کَالجَبَلِ العَظیمِ وَ قَلبُهُ کَالطَّودِ الجَسیمِ لِاَنَّهّ کانَ فارِساً هُماماً وَ بَطَلاً ضَرغاماً وَ کانَ جَسُوراً عَلَی الطَّعنِ وَالضَّربِ فی مَیَدانِ الکُفارِ وَ الحَربِ》 ♦️عباس(ع) مانند کوهی بزرگ وقلبش بسان کوهی خشن (و استوار) بود: چرا که او جنگ اوری بلند همت وسلحشوری شیرگون بود ودر وارد کردن نیزه وضربات بر دشمن در میدان نبرد با کفارجسور وبی باک بود.(۴) و در نقلی چنین بیان شده است که ؛ 📋《وَ لا یُقاسُ بِشُجاعَتِهِ اِلا شُجاعَةُ اَبیهِ وَ اَخیهِ》 ♦️شجاعت عباس(ع) با شجاعت پدرش و برادرش مقایسه می شد.(۵) در شجاعت عباس(ع) همین بس که وقتی دشمنان صدای او را می شنیدند رگهای بدنشان می لرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلبهایشان از وحشت می تپید و پوست بدنشان جمع می شد. همین شجاعت و قدرت او بود که پشتوانه محکمی برای امام حسین(ع)بود، لذا شهادت حضرت عباس(ع) سخت بر امام حسین(ع) اثر گذاشت. تا جایی که در مقاتل آمده است : 📋《لَمّا قُتِلَ العَبّاسُ(ع) تَدافَعَتِ الرَّجالُ عَلی اَصحابِ الحُسَینِ(ع)》 ♦️هنگامی که عباس(ع) کشته شد، مردان دشمن از هر سو بر یاران امام حسین(ع) حمله شدند.(۶) تاریخ نویسان نوشته اند که؛ 📋《لَم یَبقَ الحُسَینُ(ع) بَعد اَبِی الفَضلِ(ع) اِلا هَیکَلاً شاخِصاً مُعَرَّی عَن لَوازِمِ الحَیاةِ》 ♦️بعد از شهادت عباس(ع) از امام حسین(ع) جز هیکلی و مشتی استخوان خالی از لوازم حیات و زندگی ایشان باقی نماند.(۷)                              دشمنان هم سخت از مرگ عباس(ع) شاد شدند و جرات و جسارت پیدا کردند، و بر اصحاب و خیمه های امام حسین(ع) حمله ور شدند. در آخر اینکه وقتی امام حسین(ع) در روز عاشورا، بدن غرقه به خون عباس(ع) را دید، به وسیله جمله ای کوتاه، تفسیری بلند از شجاعت عباس(ع) ارائه می دهد و در سروده ای منسوب به خود می فرماید: 📋《اَلیَومَ نَامَتْ اَعْیُنٌ بِکَ لَمْ تَنَمْ، وَ تَسَهَّدَتْ أُخْری فَعَزَّ مَنَامُهَا》 ♦️چشم هایی که دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امشب به خواب خواهند رفت.(۸)
📚منابع : ۱)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۷ ۲)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸ ۳)ادب الطّف شُبّر، ص۷۳ ۴)المنتخب طريحى، ص۳۱۲ ۵)معالی السبطین مازندرانی، ج۱، ص۲۶۷ ۶)مقتل الحسین(ع) مقرم، ص۳۴۰ ۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱ ۸)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۲۵۹  7⃣وفاداری : ✅در زیارت‌ نامه حضرت عباس(ع) از زبان امام صادق(ع) نقل شده که؛ 📋《أَشْهَدُ لَکَ‏ بِالتَّسْلِیمِ‏ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَل‏》 ♦️شهادت می دهم که تو براى حضرتت تسلیم و تصدیق و وفا، و خیرخواهى، براى یادگار پیامبر مرسل به جا آوردی!(۱) ابوحمزه ثمالى در روايتى از امام سجّاد(ع) ماجراى وفادارى ياران و خاندان حضرت(ع) را در شب عاشورا بازگو مى‏ كند، تا آنجا كه امام حسین(ع) یاران را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید : 📋《يَا أَهْلِي وَ شِيعَتِي! اتَّخِذُوا هَذَا اللَّيْلَ جَمَلًا لَكُمْ وَ انْجُوا بِأَنْفُسِكُمْ فَلَيْسَ الْمَطْلُوبُ غَيْرِي وَ لَوْ قَتَلُونِي مَا فَكَّرُوا فِيكُمْ فَانْجُوا بِأَنْفُسِكُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَأَنْتُمْ فِي حِلٍّ وَ سَعَةٍ مِنْ بَيْعَتِي وَ عَهْدِ اللَّهِ الَّذِي عَاهَدْتُمُونِي》 ♦️ای یاران من! این شب است که سیاهی و تاریکی آن را فرا گرفته، پس چون شتری راهوار از آن بهره ببرید و خودتان رو نجات دهید. مقصود اين گروه ستمکار من هستم و غير از من کسی را نمی خواهند. اگر مرا بکشند، به فکر کشتن شما نمی افتند، پس خودتان را نجات دهید. خداوند شما را مورد رحمتش قرار دهد. من امشب شما را مرخص کردم و بيعت خود و پیمان خداوند، که با من بسته بودید را از گردن شما برداشتم. در این هنگام؛ برادران و یاران امام(ع) به یک بار گفتند : 📋《وَ اللَّهِ يَا سَيِّدَنَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) لَا تَرَكْنَاكَ أَبَداً أَيْشٍ يَقُولُ النَّاسُ تَرَكُوا إِمَامَهُمْ وَ سَيِّدَهُمْ وَ كَبِيرَهُمْ وَحْدَهُ حَتَّى قُتِلَ وَ نَبْلُو بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عُذْراً وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ أَبَداً أَوْ نُقْتَلَ دُونَكَ》 ♦️ای مولای ما! به خدا سوگند! هرگز تو را ترک نخواهیم کرد که مردم در مورد ما زبان که کنایه باز کنند و بگویند که آنها افراد بی وفایی بودند که امامشان و آقایشان و رهبرشان رو تنها گذاشتند تا اینکه کشته شد. و آن روز بین ما و خدایمان عذری نخواهد بود. و تو را رها نمی‌کنیم تا آن‌که در کنار تو کشته شویم. سپس امام(ع) فرمود : 📋《يَا قَوْمِ! فَإِنِّي غَداً أُقْتَلُ وَ تُقْتَلُونَ كُلُّكُمْ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَحَدٌ》 ♦️من فردا کشته می‌شوم، همۀ شما نیز با من کشته خواهید شد و کسی از شما نمی‌ماند. و همگی بابت این بشارت، خدا را شکر گفتند و گفتند : 📋《الحَمدُ لِلهِ الَّذي شَرَّفَنَا بِالقَتلِ مَعَكَ》 ♦️شکر خداوندی را که ما را به واسطه کشته شدن در رکاب تو، شرافت داد.(۲) در نقلی، هنگامی که کلام امام(ع) تمام شد، حضرت عباس(ع) به نمایندگی از بنی هاشم بلند شد و عرضه داشت : 📋《لَا اَرَانَا اللهُ ذَلِکَ اَبَدَاً》 ♦️خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را رها کنیم و به‌سوی شهر خود برگردیم.(۳) امام(ع) وقتی وفاداری یاران را دید، فرمود : 📋《فَاِنّي لَا أََعلَمُ أَصحَابَاً أَوفَي وَ لَا خَيرَاً مِن أَصحَابِي، وَ لَا أَهلَ بَيتِِ أَبَّرَ وَ لَا أَوصَلَ مِن أَهلِ بَيتِي؛ فَجَزَاکُمُ اللهُ خَيرَاً》 ♦️به راستي که من اصحابي را بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بيتي نيکوتر و صله کننده تر از اهل بيت خود نمي دانم، پس خدای متعال شما را جزای خير دهد.(۴) در روز عاشوراء هنگامی که دشمن دست راست عباس(ع) او را قطع کرد و عباس(ع) دلاورانه با دست دیگرش در حالی که این گونه رجز می خواند، جنگید : 📋《وَاللهِ اِن قَطَعتُمُ یَمینِی، انِّی اُحَامِی ابَداً عَن دِینِی، وَ عَن اِمَام صَادقِ الیَقیِنی، نَجْلِ النَبِّی الطاهرِ الاَمینِ》 ♦️به خدا سوگند! اگر دست راستم را هم قطع كنيد، هرگز از ياري دينم دست برنخواهم داشت. و از امامم حمایت می کنم که فرزند پیامبر(ص) پاک و امین است، حمایت خواهم کرد. عباس(ع) جنگ نمایانی کرد تا ضعف بر او چیره شد. در این هنگام، فردی دیگر از فرصت استفاده کرد و کمین کنان، خود را نزدیک عباس(ع) رساند وضربتی دیگر بر دست چپ او فرود آورد و عباس(ع) در این هنگام، چنین رجز خواند : 📋《یَا نَفْسَ لَا تَخْشِی‌ مِنَ الْکُفَّارِ وَ أَبْشِری‌ بِرَحْمَهِ الْجَبَّارِ مَعَ الْنَّبی‌ السَّیِّدِ الْمُختَارِ قَدْ قَطَعُوا بِبَغْیِهِم یِسَارِی‌ فَأصْلِهِمْ یَا ربِّ حَرِّ النَّارِ》 ♦️ای نفس! از کافران هراسی نداشته باش و به رحمت ایزد بزرگ؛ و همنشینی با پیامبر اکرم(ص) بشارت بده، اینان به ستم دست چپم را بریدند؛ پروردگارا ایشان را به آتش شرر بار دوزخ درافکن!(۵) 📚منابع : ۱)كامل الزيارات ابن قولويه قمی، ص۲۵۶ ۲)الهدایه الکبری خصیبی، ص۲۰۴ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱ ۴
)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۵۲ ۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۸ 8⃣ایثار و فداکاری :👇 ✅در کربلا، در روز عاشورا، آنچه در مقاتل آمده است؛ همه یاران و اصحاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، 📋《وَ بَقِیَ الْعَبّاسُ بْنُ عَلیٍّ(ع) قَائِماً لإِِمَامِ الحُسَینِ(ع) یُقاتِلُ دُونَهُ وَ یَمِیلُ مَعَهُ حَیْثُ مَالَ》 ♦️فقط عباس بن علی(ع) مانده بود که همچنان پیش روی امام حسین(ع) بود و نزد او می جنگید و به هر سو که امام(ع) می رفت.(۱) نقل است که؛ در روز عاشورا یاران و اصحاب امام حسین(ع) یکی پس از دیگری، به شهادت رسیدند، تا اینکه نوبت جانبازی حضرت عباس(ع) رسید. پس خدمت امام(ع) رسید و اذن میدان خواست و گفت : 📋《يَا أَخِي! هَل مِن رُخصَةِِ؟》 ♦️برادر! آيا رخصت جهاد به من مى‏ دهى؟ اما امام(ع) ابتدا به او اجازه میدان رفتن نداد. تا اینکه عباس(ع) عرضه داشت : 📋《قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ》 ♦️عباس(ع) عرضه داشت : مولای من! سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. بعد از اصرار زیاد، امام(ع) موافقت کرد. در این هنگام؛ 📋《فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ : العَطَشَ! اَلعَطَشَ!》 ♦️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند : العطَش! العطَش!  پس امام حسین(ع) فرمود : 📋《فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاء》 ♦️پس مقدارى آب براى اين كودكان تهیه کن.(۲) در این هنگام؛ عباس(ع) به سوی شریعه فرات حرکت کرد، در حالی که این گونه رجز می خواند : 📋《أُقْسِمْتُ بِاللَّهِ الأَعَزُّ الأَعْظَمِ وَبِالْحُجونِ صادِقاً وَزَمْزَمِ‌ وَبِالْحَطیمِ وَالْفَنَا الْمُحَرَّمِ لِیَخْضِبَّنَ الْیَومِ جِسْمی‌ بِدَمی‌ دُونَ الْحُسَینِ ذِی الفِخارِ الأَقْدَمِ إِمامِ أَهْلِ الْفَضْلِ وَالتَکُّرمِ‌》 ♦️سوگند راستین به خدای بزرگ و ارجمند و به حجون و زمزم و به حطیم و آستانه آن خانه ‌ای که‌ مورد احترام است؛ هر آینه تن خود را به خون خود رنگین می‌سازم و در راه دفاع از حسین(ع) که پیوسته با افتخار بوده و پیشوای اهل فضل و کرم است.(۳) در مقاتل آمده است که؛ 📋《فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ》  ♦️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند، عباس(ع) را محاصره كردند.  📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ فَكَشَفَهُم》 ♦️او را تير باران می کردند، ولى او لشكر را شكافت. سرانجام، توانست محاصره دشمن را بشکند و خود را وارد شریعه برساند. سپس مشک را پر از آب کرد، در حالی که خود نیز تشنه بود، وقتی خواست آب بنوشد : 📋《ذَکَرَ عَطَشَ الحُسین(ع) وَ أهلِ بَیتِه(ع) وَ قالَ : وَ اللهِ لَا أَشرِبُهُ!》 ♦️او به یاد تشنگی حسین(ع) و همراهان و کودکان او افتاد، و گفت : به خدا سوگند! آب را نمی نوشم. 📋《وَ رَمَی المَاءَ عَلَی المَاءِ》 ♦️سپس آب را روی آب ریخت.(۴) و در نقلی دیگر آمده است که عباس(ع) در این لحظه بر خود خطاب کرد و فرمود : 📋《یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونِی، وَبَعْدَهُ لا کُنْتِ أَنْ تَکُونِی، هذا حُسَیْنٌ وارِدُ الْمَنُونِ، وَتَشْرَبینَ بارِدَ الْمَعینِ، هَیْهاتُ ما هذا فِعالُ دینِی، وَلا فِعالُ صادِقِ الْیَقینِ》 ♦️ای نفس! بعد از حسین(ع)خواری و ذلت بر تو باد و بعد از حسین(ع) تو نباید باشی تا زنده بمانی، حسین(ع) در آستانه مرگ قرار گرفته و تو آب خنک و گوارا می نوشی؟ به خدا قسم این کار دین و آیین من نیست.(۵) آنگاه فریاد برآورد : 📋《وَاللهِ لَا اَذُوقُ المَاءَ وَ سَیِّدِی الحُسَینِ(ع) عَطشَانُ》 ♦️به خدا قسم آب نمی نوشم در حالی که آقای من حسین(ع) تشنه است.(۶) پس عباس(ع) بند مشک را بر دوش خود انداخت و قصد بازگشت به سمت خیمه ها را کرد. 📚منابع: ۱)اخبار الطوال دینوری، ص۲۵۷ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱ ۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۴ ۴)۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۲ ۶)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۵۸ 9⃣جانبازی و شهادت :👇 ✅امام سجاد(ع) در طی روایتی می فرماید : 📋《رَحِمَ اللهُ عَمّی العَبَّاسَ فَلَقَد اَثَرَ وَاَبلَی وَ فَدَی اَخاهُ بِنَفسِهِ حَتَّی قَطَعَت یَدَاهُ》 ♦️خدا رحمت کند عمویم عباس(ع) را که حثیثت ایثار و جانبازی نمود و جانش را فدای برادر نمود تا آنجا که دستهایش قطع شد.(۱) در روز عاشورا؛ هنگامی که عباس(ع) وارد شریعه فرات شد، مشکش را پر از آب کرد و به اميد رساندن به لبان تشنه، بدون قصد درگيری به طرف خيمه‏ ها حرکت کرد، اما دشمن مانع او شد. 📋《وَ اَحَاطُوا بِهِ مِن کُلِّ جَانِبِِ فَحَارَبَهُم مُحَارِبَةَ الاَبطَالِ فَاَخَذُوا يَرمُونَهُ بِالنِّبَالِ مِن کُلِّ جَانِبِِ حَتَّی صَارَ دَرعُهُ کَالقُنفُذِ مِن کَثرَةِ السِّهَامِ》 ♦️پس دشمن سر راه او قرار گرفت و مانع از رسيدن عباس(ع) نزد امام حسين(ع) شد و او را محاصره کردند. عباس(ع) هم با قهرمانانی که نامدار بودند و از خيل دشمنان محسوب مي‏ شدند، درگير شد. دشمنان دسته جمعی او را تيرباران کردند به حدی که زره او مانند
خارپشت شد.(۲) در نقلی آمده است که؛ 📋《اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ(ع) عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ(ع) لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیدَاً》 ♦️عبّاس(ع) را از امام حسین(ع) جدا کردند و او را احاطه نمودند تا آن که وى را شهید نمودند، امام حسین(ع) در مرگ برادر به شدّت گریست.(۳) پس دستور تیراندازی مجدد داده شد و از هر ناحیه تیری سمت عباس(ع) حواله می شد. 📋《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》 ♦️ناگاه تيرى به طرف او آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت. 📋《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》 ♦️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! در این هنگام؛ مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد. 📋《فَانقَلبَ عَن فَرَسِهِ》 ♦️پس عباس(ع) از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد. 📋《وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي!》 ♦️در حالی که فرياد می زد : ای برادر مرا دریاب!(۴) امام(ع) بعد از شنیدن صدای عباس(ع) خود را نزد او رساند. لشکر دشمن، با آمدن امام(ع) پا به فرار گذاشتند. 📋《فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى》 ♦️وقتى امام حسين(ع) آمد و عباس(ع) را ديد كه از پاى در آمده است، گريان شد و فرمود : 📋《الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 ♦️هم اکنون پشتم شكست و راه چاره‏ ام اندك شد.(۵) حسین(ع) اکنون نظاره گر، عباسی است که توسط دشمن قطعه قطعه شده بود. نقل شده است که؛ 📋《وَ قَطَعوا يَدَيهِ ورِجلَيهِ حَنَقَاً عَلَيهِ، ولِما أبلى فيهِم وقَتَلَ مِنهُم》 ♦️همچنين دشمن، دست ها و پاهاي عباس(ع) را از سرِ كينه ورزى با او و به سبب گرفتارى هايى كه برايشان به وجود آورده بود و كُشتارى كه از آنها كرده بود ، قطع كردند.(۶) در نقلی دیگر آمده است که؛ 📋《وَ ضَرَبَهُ مَلعُونُ بِعَمُودِِ مِن حَدِيدِِ فَقَتَلَه‏ُ》 ♦️در این هنگام شخصی با عمود آهنی بر سرش کوبید و او از مرکب بر زمین افتاد.(۷) چون بدن عباس (ع) را قطعه قطعه کرده بودند، امام(ع) نتوانست بدن را حرکت دهد. 📋《فَوَضَعَهُ فِی مَکَانِه وَ رَجَعَ اِلَی الخَیمَةِ》 ♦️پس بدن عباس را رها کرد و و خود به سمت خیمه ها بازگشت.(۸) پس حضرت(ع) دیگر سوار مرکب نشد، گویا طاقت نداشت، عنان مرکب را به دست گرفت و به سوی خیمه ها حرکت کرد و وقتی زنان و دختران دیدند امام(ع) می آید، از همه زودتر حضرت سکینه(س) به جانب پدر آمد و گفت : 📋《أَبَتَا هَل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّی العَبّاسِ(ع)؟!!》 ♦️پدر جان! از عمویم عباس(ع) خبر داری؟ امام حسین(ع) با شنیدن سخنان حضرت سکینه(س) گریه کرد، سپس فرمود : 📋《یَا بِنتَاهُ! اِنَّ عَمَّکَ قَد قُتِل!》 ♦️دخترم! همانا عمویت عباس(ع) کشته شد.(۹) 📚منابع : ۱)أمالی شیخ صدوق، ص۴۶۲ ۲)مناهج البكاء حويزی، ج۱، ص۱۴۰ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۸ ۴)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱ ۵)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱ ۶)شرح الأخبار نعمان مغربی، ج۳، ص۱۹۳ ۷)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۲ ۸)معالی السبطین مازندرانی، ج۱، ص۴۰۷ ۹)ترجمه مثیر الاحزان ابن نمای حلی، ص۲۶۰ 🔟مورد غبطه شهیدان :👇 ✅امام سجاد(ع) فرمود : 📋《رَحِمَ اللّه ُالعَبّاسَ! فَلَقَد آثَرَ وأبلى وفَدى أخاهُ بِنَفسِهِ حَتّى قُطِعَت يَداهُ، فَأَبدَلَهُ اللّه بِهِما جَناحَينِ يَطيرُ بِهِما مَعَ المَلائِكَةِ فِي الجَنَّةِ، كَما جَعَلَ لِجَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ، وإنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى مَنزِلَةً يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهَداءِ يَومَ القِيامَةِ》 ♦️خداوند، عبّاس(ع) را رحمت كند! بى هيچ ترديدى، ايثار كرد و آزمايش نيكويى شد و خود را فداىِ برادرش كرد تا آن كه دستانش قطع شد و خداوند عزّوجل به جاى آنها، دو بال برايش قرار داد كه با آنها، همراه فرشتگان در بهشت، پرواز مى كند ، همان گونه كه براى جعفر بن ابى طالب، قرار داد. عبّاس(ع) نزد خداوند تبارك و تعالى منزلتى دارد كه همه شهيدان در روز قيامت، به آن، رَشك مى برند.(۱) 📚منبع : ۱)أمالی شیخ صدوق، ص۴۶۲