eitaa logo
دکترمسعودبازودار(استاد دانشگاه،نویسنده،پژوهشگر)
918 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کاردانی:دینی و عربی،کارشناسی الهیات و معارف اسلامی،کارشناسی ارشد فقه وحقوق اسلامی،دکتری:الهیات گرایش فقه ومبانی حقوق
مشاهده در ایتا
دانلود
💬سوال: شستن سر در زیر شیر آب در حال روزه، چه حکمى دارد؟ ✅پاسخ: ✍همه مراجع: شستن سر زیر شیر آب روزه را باطل نمى کند. 📚توضیح المسائل مراجع، م ۱۶۰۸ و ۱۶۰۹ و ۱۶۱۰ 💬 آیا شنا کردن و فرو بردن سر زیر آب روزه را باطل مى کند؟ ✍همه مراجع (به جز بهجت، سیستانى و وحید): صرف شنا کردن روزه را باطل نمى کند ولى فرو بردن سر زیر آب، بنا براحتیاط واجب روزه را باطل مى سازد. __ 📚توضیح المسائل مراجع، م ۱۶۰۸ و دفتر خامنه ای ✍آیات عظام بهجت و وحید: صرف شنا کردن روزه را باطل نمى کند ولى فرو بردن سر زیر آب، روزه را باطل مىسازد. ____ 📚بهجت، توضیح المسائل مراجع، م ۱۶۰۸ و وحید، توضیح المسائل، م ۱۶۱۶ ✍آیه اللَّه سیستانى: به طور کلى فرو بردن سر زیر آب، روزه را باطل نمى سازد؛ ولى کراهت شدید دارد. ______ 📚توضیح المسائل مراجع، م ۱۶۰۸ ✅نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع)، نامه‌هایی است که بزرگان و مردم کوفه برای دعوت از امام حسین(ع) و بیعت با او نوشتند. این نامه‌ها پس از مرگ معاویه و در شرایطی نوشته شد که امام حسین(ع) در مکه حضور داشت و از بیعت با یزید امتناع کرد. در میان نویسندگان نامه‌ها نام برخی سران و شخصیت‌های شیعی مانند سلیمان بن صرد خزاعی، حبیب بن مظاهر و رفاعة بن شداد دیده می‌شود. نامه‌های کوفیان باعث شد امام حسین(ع) به سوی کوفه حرکت کند، اما روی کار آمدن عبیدالله بن زیاد در کوفه و سرکوب مردم به دست او، سبب شد کوفیان بر خلاف نامه‌هایی که نوشته بودند، از یاری امام حسین(ع) دست بکشند و واقعه عاشورا رخ بدهد. شمار نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع) را صدها و بلکه هزارها دانسته‌اند. گروهی تعداد نامه‌ها را ۱۵۰ نامه و هر نامه متعلق به یک، دو یا چهار نفر دانسته‌اند. طبری تعداد نامه‌ها را ۵۳ و بَلاذُری ۵۰ برشمرده‌اند. در کتاب لهوف واعیان الشیعه تعداد نویسندگان نامه‌ها ۱۲ هزار نفر آمده است (هر نامه را چندین نفر امضا کرده بودند). شیخ عباس قمی تعداد نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع) را ۱۲ هزار می‌داند. 📚منابع : ۱)قیام حسین(ع) شهیدی، ص۱۱۴ ۲)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۲۹ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۸ ۴)تاریخ الامم طبری، ج۴، ص۲۶۲ ۵)اللهوف سید ابن طاووس، ص۳۵ ۶)منتهی الآمال قمی، ج۱، ص۵۶۶
🔹کُنیه ایشان أبومحمد می باشد. 🔹زادروز:۱۵ رمضان سال سوم هجری قمری 🔹زادگاه:مدینه 🔹مدت امامت:۱۰ سال (۴۰ تا ۵۰) قمری 🔹شهادت:۷ صفر سال ۵۱ هجری قمری (به نقلی ۲۸ صفر همان سال) در سن ۴۷ سالگی. 🔹مدفن:قبرستان بقیع(مدینه) 🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸 🔹امام حسن مجتبی(ع) دومین امام شیعیان می باشد. 🔹ایشان هفت سال از عمرش را در دوران پیامبر(ص) سپری کرد. امام حسن(ع) علاوه بر درک محضر پیامبر(ص)در بسیاری از حوادث دوران هجرت همراه ایشان بود، مانند حادثه مباهله. 🔹آن حضرت(ع) مشمول حدیث کساء و آیه تطهیر شد که از دلایل مهم بر عصمت آن حضرت(ع) است. 🔹ایشان همراه برادرش حسین(ع) در بیعت رضوان حاضر بود. 🔹و همچنین به همراه برادرش، امام حسین(ع)، بالای سر حضرت رسول اکرم(ص) هنگام رحلت حاضر بود. 🔹درباره تعداد دفعات ازدواج امام حسن(ع) و تعداد همسران آن حضرت(ع) روایات زیادی ذکر شده است؛ که ارقام این تعداد همسران حضرت(ع) مبالغه‌آمیز است. آنچه در منابع معتبر، درباره نام همسران و فرزندان ایشان آورده‌اند، آن هم با تمام تفحصی که مورخان در زندگی ائمه داشتند، فقط از نام و نشان ۱۳ نفر از همسران ایشان گزارش شده است. که برخی عبارت‌اند از: ۱)جعده دختر اشعث بن قیس ۲)ام بشیر دختر عقبة بن عمر ۳)خوله دختر منظور بن زیاد ۴)حفصه دختر عبدالرحمن بن ابی بکر ۵)ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله ۶)هند دختر سهیل بن عمرو 🔹نسل حضرت(ع) تنها از حسن مثنی و زید بن حسن باقی ماند. و فرزندان امام(ع) را (سادات حسنی) یا (سادات طباطبایی) می‌نامند. 🔹در اوصاف آن حضرت(ع) نوشته اند که؛ امام حسن(ع) ۲۵ بار پیاده به حج رفت و سه بار مالش را در راه خدا تقسیم کرد، به طوری که کفشش را بخشید و دمپایی را برای خویش نگه داشت. 🔶در زمان خلفا: گزارش‌هایی درباره اعتراض امام حسن(ع) به خلفای ثلاثه وجود دارد. 🔹ابوبکر:روزی امام حسن(ع) در سنین کودکی بر ابوبکر وارد شد؛ در حالی که وی بر فراز منبر سخن می‌گفت. حضرت(ع) بر او بانگ زد و با اعتراض بدو گفت: از منبر پدرم پایین بیا. ابوبکر در پاسخ گفت : به خدا راست گفتی، این منبر پدر توست نه پدر من! 🔹عمر:درباره حضور حسنین(ع) در جنگ‌های منتهی به فتح ایران اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از پژهشگران از جمله سید جعفر مرتضی عاملی قائلند، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در این جنگ‌ها حضور نداشته‌اند و گزارش‌هایی که بنابر آنها امام حسن(ع) در جنگ با ایرانیان حضور داشته، مبنای تاریخی استواری ندارند. 🔹عثمان:در شورش مردم علیه خلیفه سوم، امام علی(ع) برای حفظ اسلام و باب نشدن خلیفه کشی، حسن(ع) و حسین(ع) را به خانه خلیفه روانه کرد. البته منابع جزئیات این واقعه را متفاوت ذکر کرده‌اند. 🔹در زمان خلافت امام علی(ع): امام حسن(ع) همراه پدرشان در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان شرکت داشتند. در جنگ جمل هنگامی که ابوموسی اشعری فرماندار کوفه با فرستادگان امام علی(ع) برای مقابله با شورش داخلی (برپاکنندگان جنگ جمل) همکاری نکرد، امام علی(ع) فرزند خود، امام حسن(ع) را به همراه عمار یاسر با نامه‌ای به کوفه اعزام کرد. آن حضرت(ع) با سخنرانی خود در مسجد کوفه توانست حدود ده هزار نفر را به میدان جنگ علیه ناکثین بکشاند. 🔷در زمان امامت خویش: دوران خلافت ایشان شش ماه و سه روز طول کشید. بعد از این مدت کوتاه حضرت با معاویه به صلح نشست که جریان این، مفصلا در پستهای بعدی خواهد آمد. 🔹امام حسن(ع) بعد از صلح از کوفه به مدینه رفت و در آنجا مرجعیت علمی، دینی، اجتماعی و سیاسی را بر عهده گرفت. اما همچنان برای معاویه خطری بزرگ محسوب می شد. معاویه بعد از اینکه پایه های حکومتش را در شام و بلاد اسلامی محکم ساخت در صدد کشتن حضرت(ع) برآمد ،تا اینکه به این نتیجه رسید که حضرت(ع) را به واسطه ی همسرش جعده به قتل برساند. ♦️بنابر مشهور، شهادت امام حسن(ع) در سال ۵۰ هجری قمری رخ داد. بیشترین نقل‌ها درباره روز شهادت آن حضرت مربوط به روزهای آخر ماه صفر و ۲۸ صفر است. ایشان بعد از شهادت در بقیع دفن شد. 📚منابع: ۱)تاریخ طبری، ج۴، ص۱۹۸ ۲)الارشاد مفید، ج۲، ص۱۵ ۳)رسالة فی تواریخ النبی(ع) شوشتری، ص۳۳ ۴)زندگانی امام حسن(ع)محلاتی، ص۴۵۲ ۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۵۵ ۶)سیره پیشوایان، ص۳۲۴ ۷)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۴ ۸)الامالی شیخ طوسی، ص۱۶۰ ۹)بحار الانوار مجلسی، ج۳، ص۲۹۴ ✅دوران ۴۷ ساله ی امام حسن(ع) به چهار بخش کلی تقسیم می شود:👇 1⃣از تولد امام حسن(ع) تا رحلت حضرت پیامبر(ص) یعنی(از سال۳ تا سال ۱۰هجری):۷ سال 2⃣از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا به خلافت رسیدن امام علی(ع) یعنی (از سال۱۰ تا سال ۳۵هجری): ۲۵سال 3⃣از خلافت امام علی(ع) تا شهادت امام علی(ع) یعنی(از سال۳۵ تا سال ۴۰هجری):۵ سال 4⃣از شهادت امام علی (ع) تا شهادت امام حسن مجتبی(ع) یعنی(از سال۴۰ تا سال ۵۰هجری):۱۰سال پاسخ: ✅علت صلح امام حسن(ع) با معاویه: 1⃣امام حسن(ع) از همان ابتدا با معاویه صلح نکرد، بل
که برای مدتی چند ماهه با معاویه جنگید، که به چند دلیل جنگ متوقف شد: ۱)خیانت فرماندهان سپاه به امام(ع) وترک سپاه و پیوستن به معاویه! ۲)خستگی وعدم آمادگى روحى رزمندگان برای جنگ بامعاویه! به چند دلیل : 🔹وجود جنگهاى قبلى(صفین، نهروان و جمل) 🔹حیله گرى و تزویر معاویه مبنی بر اینکه در صورت صلح، مدینه فاضله ای که به دور از جنگ و نزاع باشد، تشکیل خواهد شد. 🔹سست عنصرى بسیارى از مردم که وقتی خیانت فرماندهان را دیدند به تبعیت از آنان به معاویه پیوستند. ۳)خطرات بیرونى که جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مى کرد و درگیرى داخلى، آنان را براى حمله به مسلمانان بر مى انگیخت. 2⃣حفظ جان شیعیان باقى مانده در آن عصر. 3⃣روشن کردن حیله گرى های معاویه و شناساندن چهره واقعی وی به مردم نا آگاه و سطحی نگر. ✅توضیح: از طرفی بارها حضرت(ع) توسط افراد معاویه در معرض ترور واقع شد، تا جایی که در مداین ران مبارک را شکافتند. حضرت(ع) احساس کرد جان خود و پیروانش در خطر جدى قرارگرفته است. مهم‌تر از همه به خاطر چهره دروغینی که معاویه در بین مردم پیدا کرده بود، اگر امام و یارانش شهید می شدند، خونشان هدر می‌رفته و چندان اثرى نداشت. امام(ع) از راه ناچاری و براى حفظ اسلام و حفظ شیعیان و نشان دادن چهره واقعى معاویه ،صلح نامه را امضا نمود. 📜مواد صلح نامه: در صلح نامه موادّى گنجانده شده بود، از جمله این که : 🔹معاویه متعرض امام (ع)نگردد و به کتاب وسنّت رسول خداو سیره خلفاى شایسته عمل کند. 🔹بعد از خود کسى را براى خلافت تعیین ننماید. 🔹و شیعیان على(ع) در شام و حجاز و عراق و یمن از شر او ایمن باشند. 🔹و نیز حضرت امیرمؤمنان(ع) را در نماز و منابر سب و لعن نکنند. روشن است عمل به این مواد به ضرر معاویه تمام می شد. اگر به آن ها عمل نکند، چهره واقعی‌اش که سعی بسیار در پنهان کردن آن داشت، بین مردم آشکار خواهد شد. و آنان مى‌فهمند که معاویه پاى بند هیچ اصلى از اصول اسلامى نیست. همان طور که پیش بینی می شد، وقتی امام مجتبی(ع) با معاویه صلح کرد، وی به هیچ کدام از مطالبی که در صلح نامه آمده بود و آن ها را خود نوشته و برای امام مجتبی(ع) ارسال کرده بود، عمل نکرد و بدین وسیله چهره واقعی خود را برای همگان آشکار ساخت. 📚منابع: ۱)الارشاد شیخ مفید، ص۳۵۰ ۲)مقاتل الطالبین اصفهانی، ج۱، ص۶۹ ۳)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۲، ص۱۳۱۵ ۴)زندگانی امام حسن(ع)محلاتی، ص۴۲۵ ✅..تدبیر امام حسن(ع) در این بود که این حکومت با جنگ به دست معاویه نیافتد؛ چون اگر این حکومت با جنگ از دست می‌رفت، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کشته می‌شدند. از طرف دیگر اگر امام حسن(ع) در همان ابتدای کار و بدون هیچ اقدامی، حکومت را به معاویه واگذار می‌کرد، معنایش این بود که پدر من یعنی امیرالمؤمنین(ع) بر باطل بوده است؛ چراکه در این صورت، مردم می‌گفتند : علی(ع) تا به حال در باطل بود، ولی پسرش حق را به صاحب آن یعنی معاویه واگذار کرد. پس امام حسن(ع) باید در این شرایط به نحوی عمل کند که نه واگذاری حکومت حساب بشود و نه جنگ ادامه پیدا کند. لذا امام حسن(ع) در ابتدا برای جنگ با معاویه فراخوان عمومی کرد. البته حضرت(ع) از همان ابتدا می‌دانست که روی این لشگر نمی‌توان حساب کرد. فرمانده این لشگر، عبیدالله بن عباس بود. عبیدالله بن عباس برادر عبدالله بن عباس است. عبدالله بن عباس که آبرویی در تاریخ دارد، یک روز بیت‌المال بصره را برداشت و به مکه رفت. عبیدالله بن عباس به اندازه برادرش هم در تاریخ آبرو ندارد. انتخاب عبیدالله بن عباس به عنوان فرمانده این لشگر نشان می‌دهد که دست امام حسن(ع) به کلی از نیرو خالی بوده است. ? در تاریخ آمده است که وقتی امام حسن مجتبی(ع) در ساباط خواست یاران خود را امتحان کند و میزان اطاعت پذیری آنها بداند و از این طریق دوست را از دشمن تشخیص دهد، به دلیل خیانت برخی فرماندهان و نبود اصحابی برای جنگ با معاویه، از پیشنهاد صلحی که معاویه به امام(ع) داده بود، سخن به میان آورد و خطبه خواندند و سپس به خیمه ی خود بازگشتتند. در این میان، سپاه امام(ع) گفتند : 📜《كَفَرَ وَاللَّهِ الرَّجُلُ! ثُمَّ شَدُّوا عَلَى فُسْطَاطِهِ فَانْتَهَبُوهُ حَتَّى أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ ثُمَّ شَدَّ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ أَزْدِيُّ فَنَزَعَ مِطْرَفَهُ عَنْ عَاتِقِهِ فَبَقِيَ جَالِساً مُتَقَلِّداً السَّيْفَ بِغَيْرِ رِدَاءٍ!》  ♦️به خدا قسم، اين مرد کافر شده است و بـه خيمه ی حضرت(ع) حمله ور شدند! حتى سجاده ايشان را از زير پايش غارت کردند و عبدالرحمن ازدى بـه طرف آن بزرگوار یورش برد و مِطرَف (شال بزرگى که روى شانه ها انداخته مي شود) را از گردن آن حضرت(ع) کشید، پس آن حضرت(ع) در حالي که شمشيرش را بـه گـردن آويخته بود، نشست.(۶) ارشاد ج۲ ص۱۲ بعد از صلح امام حسن(ع) با معاویه، حضرت(ع) از کوفه به مدینه رفت، اما همچنان برای معاویه خطری بزرگ محسوب می شد
. معاویه بعد از اینکه پایه های حکومتش را در شام و بلاد اسلامی محکم ساخت در صدد کشتن حضرت(ع) برآمد ،تا اینکه به این نتیجه رسید که حضرت(ع) را به واسطه ی همسرش جعده به قتل برساند. پس معاویه با دسیسه و تطمیع جعده در وعده مالی به مقدار صد هزار درهم و ازدواج با فرزند خویش یزید، او را راغب ساخت تا به امام حسن(ع) زهر دهد. جعده نیز با وساطت و پافشاری پدرش اشعث و دیگران پذیرفت. جعده گمان می‌کرد همین که امام حسن(ع) را از میان بر دارد، عروس خلیفه می‌ گرددو مال فراوانی نصیبش می شود. تا اینکه روزی امام حسن(ع) روزه بود، جعده زهر را در شیر ریخت و در هنگام افطار به امام(ع) داد، امام مقداری از آن را نوشید و بلافاصله زهر را احساس کرد و فرمود: «انا لله وانا الیه راجعون»! جعده‌ پس‌ از زهر دادن‌ به‌ امام‌ حسن(ع)، مورد نفرین حضرت‌ قرار گرفت. از آن پس، حضرت(ع) پیوسته لخته‌های خون بالا می‌آورد و این وضع ۴۰ روز ادامه داشت تا سرانجام به نقلی در روز ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری پس از وصیت به برادرش، امام حسین(ع)، دار فانی را وداع گفت،و به شهادت رسید. جعده بعد از انجام ماموریت از مدینه به شام آمد، ولی معاویه به وی اعتنایی نکرد و وی را ناکام از قصر بیرون راند و با کنایه گفت: تو به فرزند رسول خدا(ع) ترحم نکردی! می ترسم یزید را هم همچون وی به قتل برسانی! 📚منابع: ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۶ ۲)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۱۸۲ ۳)مقاتل الطالبین اصفهانی، ج۱، ص۴۸ پاسخ : در زمان خلافت امام حسن مجتبی(ع)، قبل از صلح با معاویه، نامه‌ هایی میان امام حسن(ع) و معاویه رد و بدل شد و هر یک از آنها، از دیگری خواست که از خلافت دست کشد و تسلیم گردد. این نامه‌ها به جایی نرسید و سرانجام معاویه با سپاهی به سوی کوفه حرکت کرد. امام حسن(ع) نیز مردم را به دفاع فراخواند که در این میان، سپاهی دوازده هزار نفری تشکیل شد. امام حسن(ع) فرماندهی این سپاه را به عبیدالله بن عباس واگذار کرد و به او گفت که این سپاه از بهترین جنگجویان، قاریان قرآن و یاران امیرمومنان(ع) تشکیل شده است و او را همراه سپاه به مقابله با سپاه معاویه گسیل کرد و گفت : همانجا (مسکن) بماند تا آن حضرت(ص) همراه دیگر سپاهیان به او ملحق شود. در عین حال امام(ع) احتیاط کرد و برای عبیدالله جانشینی برگزید. امام(ع) قیس بن سعد بن عباده را جانشین عبیدالله قرار داد! امام(ع) آنان را به سوی مسکن فرستاد و خود عازم مدائن شد.  📜ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اینگونه می نویسد : 《فَلما كانَ الليلُ أرسلَ معاويةُ إلي عبيد الله بن عباس أن الحسن(ع) قد راسلني في الصلح ،وهو مسلم الامر إلیّ ، فإن دخلتَ في طاعتي الان كنتَ متبوعا ، وإلا دخلتَ وأنتَ تابع ، ولكَ إن أجبتني الان أن أعطيك ألفَ ألفَ درهم ، أعجل لك في هذا الوقت نصفها، وإذا دخلتَ الكوفة النصف الآخر، فانسلَ عبيد الله إليه ليلاً، فدَخل عسكرُ معاوية ، فوفي له بما وعده، وأصبح الناسُ ينتظرون عبيدالله أن يخرج فيصلّي بهم، فلم يخرج حتي أصبحوا ، فطلبوه فلم يجدوه!》 ♦️وقتي كه شب شد معاويه به نزد عبيد الله بن عباس فرستاده و به او گفت : حسن بن علی(ع) در مورد صلح با من نامه نگاري مي كند ؛ و او كار را به دست من سپرده است؛ اگر تو الان در اطاعت من وارد شوي از حسن بن علي(ع) جلو خواهي افتاد (و به من نزديك تر خواهي بود) و گرنه او از تو جلو مي افتد ؛ و اگر الان سخن من را قبول كني هزار هزار درهم (يك ميليون) به تو خواهم داد، كه اكنون برای تو نصف آن را پيش مي فرستم؛ و وقتي به كوفه وارد شدم نيمه ديگر را به تو مي دهم. پس نيمه شب عبيدالله از لشكر جدا شده و به لشكرگاه معاويه وارد شد؛ معاويه نيز آنچه را به او وعده داده بود پرداخت كرد؛ صبح گاه مردم منتظر بيرون آمدن عبيدالله براي نماز بودند اما وي بيرون نيامد تا آفتاب طلوع كرد ؛ پس به دنبال وي گشته اما او را نيافتند! با رفتن عبیدالله، قریب دو سوم سپاه عراق به معاویه پیوست و بدین ترتیب تنها چهار هزار نفر در کنار قیس بن سعد باقی ماندند.  به طور کلی عبیدالله، عنصر سست مایه ای بود و خیانت او، از عوامل اصلی شکست سپاه عراق در برابر معاویه و از دلایل اصلی پذیرش صلح توسط امام مجتبی(ع) می باشد. بلاذری درباره پیوستن او به معاویه سخنی دیگر دارد و گفته است؛ چون عبیدالله دید که حسن بن علی(ع) رغبتی به امر خلافت ندارد، به معاویه پیوست. اما از سخنان قیس بن سعد بن عباده جانشین فرماندهی سپاه ۱۲۲ هزار نفره که  پس از فرار عبیدالله، فرمانده سپاه شد، برمی‌آید که او فرمانده شجاع و قابل اعتمادی نبوده است. قیس در این سخنرانی عبیدالله، پدرش عباس و برادرش عبدالله بن عباس را به پیامبر و امام علی(ع) وفادار ندانسته است. 📚منابع : ۱)شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج۱۶، ص۴۲ ۲)مقاتل الطالبیین اصفهانی، ص۷۱-۷۳ ۳)أنساب الأشراف بلاذری، ج۴، ص۵۹ ۴)البدایة و النهایة ابن کثیر، ج۸، ص۱۴ ۵)تاریخ الامم و الملوک
طبری، ج۵، ص۱۵۸ ۶)قاموس الرجال قرشی، ج۷، ص۷۰ ۷)تاریخ خلفاء جعفریان، ص۳۶۴ ✅امام حسن مجتبی(ع) سردار بزرگ جنگش «عبیدالله بن عباس» بود که می‌دانید چه کار کرد. شبانه رفت با معاویه که آن طرف بود، مذاکره کرد. پول گرفت، لشکرگاه خودش را ترک کرد و به دشمن پناهنده شد! امروز اگر یک سرباز شما به دشمن پناهنده می‌شود، چگونه درباره‌اش قضاوت می‌کنید؟ شب خوابیدند، صبح بلند شدند دیدند فرمانده‌ی کلّ نیروهای امام حسن(ع) از خیمه بیرون نمی‌آید. یک ساعت، دو ساعت، بعد رفتند داخل خیمه، دیدند نیست! دقّت کردند، دیدند آن طرف خیمه، شکافته است. بعد، قضیه روشن شد. در رأس کار چه کسی بود؟ امام حسن مجتبی(ع)! این چه توقّع بی‌جایی است که اگر یک رئیس، یک مرؤوس، یک قاضی، یا مسؤول بخش خاصی از کشور، از تشکیلات حکومت اسلامی، پایش را کج بگذارد، آن آقایی که با او مواجه می‌شود، فوراً شروع می‌کند به اصل نظام اسلامی، اصل جمهوری اسلامی، اصل حکومت اسلامی اهانت کردن! 📚منبع : بیانات مقام معظم رهبری ۱۳۷۲/۰۵/۰۵
کانال پرسمان اعتقادی : ❔یکی از اساتید این شبهه را کرد که مگر قرآن دستور به اطاعت مطلق از پیامبر را نمی دهد پس چرا پیامبر با یاران خود می کرد و از رای و نظر آنها تبعیت می کرد ❗️آیا این مخالفت کردن پیامبر با دستور قرآن نبود ❕ 💠💠 👌همان خدایی که دستور به تبعیت کردن و اطاعت از پیامبر را می دهد ، به پیامبرش دستور به کردن داده و می فرماید ؛ « در كارها با آنها مشورت كن اما هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد » ( آل عمران 159) ❕مسلم است كه پيامبر گرامی هرگز در احكام الهى با مردم مشورت نمى كرد بلكه در آنها صرفا وحى بود و می فرمود ؛ « من تنها از چيزى پيروى مى کنم كه بر من وحى مى شود » ( احقاف 10) 👌بنابراين مورد مشورت پیامبر ، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پياده كردن احكام الهى بود و الا در قانون گذاری همگان موظف به اطاعت از پیامبر گرامی بودند . پيامبر در قانونگذارى، هيچوقت مشورت نمى كرد و تنها در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست . 🔸پيامبر گرامی با اين كه قطع نظر از وحى آسمانى آن چنان فكر نيرومندى داشت كه نيازى به نداشت براى اينكه از يك سو مسلمانان را به اهميت مشورت متوجه سازد تا آن را جزء برنامه هاى اساسى زندگى خود قرار دهند، و از سوى ديگر، نيروى و انديشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان كه جنبه اجراى قوانين الهى داشت (نه قانونگذارى) جلسه مشاوره تشكيل مى داد، و مخصوصا براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصى قائل بود، تا آنجا كه گاهى از رأى خود براى احترام آنها، صرفنظر مينمود چنان كه نمونه آن را در جنگ" احد" مشاهده كرديم و مى توان گفت يكى از عوامل موفقيت پيامبر در پيشبرد اهداف اسلامى همين موضوع بود. 👌اصولا مردمى كه كارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح انديشى يكديگر انجام ميدهند و صاحبنظران آنها به مشورت مى نشينند، كمتر گرفتار لغزش مى شوند. بعكس افرادى كه گرفتار استبداد راى هستند و خود را بى نياز از افكار مىدانند هر چند از نظر فكرى فوق العاده باشند غالبا گرفتار اشتباهات خطرناك و دردناكى مى شوند. ❕از اين گذشته استبداد راى، شخصيت را در توده مردم مى كشد و افكار را متوقف مى سازد، و استعدادهاى آماده را نابود مى كند، و به اين ترتيب بزرگترين سرمايه هاى انسانى يك ملت از دست مى رود. 👌بعلاوه كسى كه در انجام كارهاى خود با ديگران مشورت مى كند، اگر مواجه با پيروزى شود كمتر مورد حسد واقع مى گردد، زيرا ديگران پيروزى وى را از خودشان مى دانند و معمولا انسان نسبت به كارى كه انجام داده حسد نمى ورزد و اگر احيانا مواجه با شكست گردد زبان اعتراض و ملامت و شماتت مردم بر او بسته است، زيرا كسى به نتيجه كار خودش اعتراض نمى كند، نه تنها اعتراض نخواهد كرد بلكه دلسوزى و غمخوارى نيز مى كند. ❕يكى ديگر از فوائد مشورت اين است كه انسان ارزش شخصيت افراد و ميزان دوستى و دشمنى آنها را با خود درك خواهد كرد و اين شناسايى راه را براى پيروزى او هموار مى كند . 👌مشورتهاى پيامبر با آن قدرت فكرى و فوق العاده اى كه در حضرتش وجود داشت، بخاطر مجموع اين جهات بوده است تا به همگان لزوم مشورت گرفتن را آموزش دهد ، اما باز هم در نهایت تصمیم نهایی را پیامبر می گرفت و همگان موظف به بودند چنان که فرمود ؛ « هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد » « فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين » ( آل عمران 159) ❕بنابراین میان اطاعت از پیامبر گرامی و مشورت گرفتن ایشان از اصحاب هیچ گونه وجود ندارد . 📚تفسیر نمونه ج 3 ص 143