#دانشجویی
#دانشگاه_فردوسی_مشهد
جزوه بسیار خلاصه همرزمان حسین علیهالسلام ویژه طرح حم۲که در حال برگزاری در دانشگاه فردوسی می باشد
جزوه خلاصه جامع ازهمرزمان حسین علیه السلام
آجرک الله یا صاحب الزمان
#قرار_هفتگی
دکتر مسعود بازودار
کربلایی سید رضا علیزاده
[هیئت عشاق الحیدر علیه السلام ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون شرح ولی خیلی مهم
هدایت شده از هیات محبان الزهرا سلام الله علیها
مراسم پرفیض دعای ندبه
سخنران:
دکتر مسعود بازودار
با مداحی و ادعیه خوانی
کربلایی احمدرضا اسماعیل نژاد
زمان :
جمعه ۲۷ مردادماه ۱۴۰۲ ساعت٦:٣٠ صبح(به صرف صبحانه)
مکان:
سیدی ، شهید دایی۶۳، مسجد و حسینیه امام حسن مجتبی علیه السلام
@mohebanalzahra_ir
@marvmedia_ir
👤صفوان می گوید :
امام صادق(ع) در سفری كه به حیره عراق داشتند، به من فرمودند :
📋《هَلْ لَكَ فِي قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع)؟》
♦️آيا قبر امام حسين(ع) را زیارت می کنی؟
عرض کردم : آری فدايت شوم! شما هم اين قبر ایشان را زيارت می كنيد؟
حضرت(ع) فرمودند :
📋《وَ كَيْفَ لَا أَزُورُهُ وَ اللَّهُ يَزُورُهُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ إِلَيْهِ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ؟ وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ!》
♦️چگونه آن را زيارت نكنم، در حالی كه خدا و ملائكه و پيامبران و افضل آنان كه پيامبر اسلام است و اوصيا كه افضلشان ما هستيم، در هر «شب جمعه» آن را زيارت مي كنند؟!
عرض كردم : فدایت شوم! آيا شما هر «شب جمعه» آن را زيارت مي كنيد تا به زيارت خدا نايل شده باشيد؟
حضرت(ع) فرمودند :
آری ای صفوان! ملازم زيارت امام حسين(ع) باش تا در نامه عملت زيارت امام حسين(ع) را بنويسند كه اين تفضيل است، اين تفضيل است.(۱)
#ویژه_شب_جمعه
📚منبع :
۱)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ج۱، ص۱۱۲
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📢 اعلام برنامه جلسه
🚩هیئت مذهبی پیروان ولایت🚩
مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
📖 قرائت زیارت عاشورا امام حسین علیه السلام ساعت ۲۰:۳۰
🎤 سخنران: دکتر مسعود بازودار
ساعت ۲۱
🎤 مدیحه سرایی :
کربلایی مصطفی کیوان منش
🗓 شنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۴۰۲
⏰ ساعت شروع و پایان جلسه ۲۰:۳۰ تا ۲۲:۳۰
🏠 آدرس :
قاسم آباد، بلوار شهید فلاحی ۱۶، شهید مهنه ۱۵ ، پلاک ۲۸
👨👩👧👦 با حضور آقایان، بانوان و فرزندان
هیئت مذهبی پیروان ولایت🚩در نرم افزار ایرانی ایتا:
https://eitaa.com/peyrovanvelayat14
هیئت مذهبی پیروان ولایت🚩در تلگرام:
https://t.me/peyrovanvelayat14
33.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم خیمه سوزان عاشورای۱۴۰۲
هیئت محبان الزهرا
بامقتل خوانی:دکترمسعودبازودار
لطفا با حس و حال مناسب ملاحظه فرمایید
#شبهات
بررسی صحت روضه های «هنده» و «ام حبیبه» :👇
این دو روضه جعلی و بی سند، که این روزها در محافل، در بین مداحان، دهان به دهان می چرخد بدون ملاحظه صحت یا عدم صحت آن، که به قول روضه خوانی که می گفت؛ از همه بیشتر گریه می گیرد!!
🔎حال بررسی کنیم که آیا این روضه ها صحت دارند یا نه؟!!
#روضه_های_بی_سند
#بررسی_روضه_هنده
#بررسی_روضه_ام_حبیبه
1⃣بررسی روضه هنده!
مضمون دو کلیپ زیر درباره هنده :👇
🎤《از سلمان فارسی نقل شده است که روزی در مدینه، عبدالله بن عامر یهودی را که از تجار معروف عرب بود، دید.
همراه او دختری بود به نام هنده، که در اثر یک بیماری مادرزادی، نابینا و فلج بود.
او برای درمان دخترش، پزشکان فراوانی را تجربه کرده بود، ولی نتیجه ای نگرفته بود.
به همین جهت، با راهنمایی سلمان فارسی، در شهر مدینه، به خانه حضرت علی(ع) رفت تا در این خانه شفا یابد.
وقتی وارد خانه امام علی(ع) شدند، و ماجرا را شرح دادند، امام حسین(ع) به درخواست امام علی(ع) ظرفى را پر از آب نمود و دست مبارک خود را در آن نهاد.
سپس هند را کنار آن آب آوردند او از آب آن ظرف به بدنش مالید و پاشید و به طور کامل سلامتى خود را باز یافت از آن پس افتخار کنیزی در خانه امام حسین(ع) را پیدا کرد.
بدین ترتیب، هنده با دستان کوچک امام حسین(ع) شفا یافت.
پدر هند گفت : یا علی(ع)! می شود یک منّتی بر من بگذاری واین دخترم را چند ماهی برای کنیزی قبول کنی که با بچّه های شما تربیّت اسلامی شود؟!!!
حضرت(ع) نیز قبول کرد.
عبدالله بن عامر مسلمان شد و به شام رفت، و بعضی از شامیان از اقوام و دوستان، نیز همان جا به اسلام رو آوردند و بعدها نیز کسانی که به مدینه آمدند و سلامتی دختر را دیدند، مسلمان شدند.
هند در این خانه ماند و قدری بزرگ شد و تا این مدت هم بازی زینب کبری(س) بود.
تا اینکه پدرش بعد از مدتی او را از این منزل به شهر خود برد، و برخی می گویند که تا شهادت امام علی(ع) کنیز خانه علی(ع) بوده است و پس از شهادت حضرت علی(ع) برای کنیزی به خانه امام حسن(ع) رفت.
به هر حال؛ در زمان خلافت معاویه به حسب تقدیر سر از شام در می آورد و با یزید ازدواج می کند!!
امّا به جهت آن که همه خاطرات دوران کودکی و نوجوانی او متعلق به شهر مدینه و خانه اهل بیت(ع) بود، سخت به این خانه دل بسته بود.
او که در شهر شام بود و از داستان حوادث کربلا خبری نداشت؛ يك وقت بر سر زبانها افتاد كه جماعتى از اسيران خارجى به شام آمده اند.
اين زن از يزيد درخواست كرد به ديدار آنها برود ويزيد اجازه داد!
شب فرا رسيد، فرمان داد تا كرسی اى در نصب كردند و او بر كرسى قرار گرفت و حال رقت بار آن اسيران او را كاملا متاثر گردانيد.
هند سؤال كرد : بزرگ شما كيست؟
حضرت زینب(س) را نشان دادند.
گفت : اى زن اسير، شما از اهل كدام دياريد؟
فرمود: از اهل مدينه!
آن زن گفت عرب همه شهرها را مدينه گويد؛ شما از كدام مدينه هستيد؟
فرمود : از مدينه رسول خدا(ص )!
آن زن از كرسى فرود آمد و به روى خاك نشست و گفت : اى زن اسير! تو را به خدا قسم مى دهم آيا هيچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته اى؟
حضرت(س) فرمود : من در محله بنى هاشم بزرگ شده ام!
آن زن گفت : اى زن اسير، قلب مرا مضطرب كردى!
تو را به خدا قسم مى دهم، آيا هيچ در خانه آقايم اميرالمؤمنين(ع ) عبور نموده و زينب(س) را زيارت كرده اى؟
حضرت زينب(س) ديگر نتوانست خوددارى بنمايد، صداى شيون او بلند شد فرمود :
حق دارى زينب را نمى شناسى، من زينبم!
در این هنگام هند بیهوش بر زمین افتاد.
پس از آن که به هوش آمد حضرت زینب(س) به بالین او آمد و فرمود : اى هند برخیز و به خانه ات برو که من مى ترسم شوهرت یزید به تو آسیب برساند.
هند خود را به کاخ یزید رساند و خطاب به یزید گفت :
وای بر تو ای یزید! تو آل رسول(ص) را در خرابه جا داده ای؟!
از آن پس او یزید را برای همیشه ترک کرد و رفت!》
✍جواب :👇
در مورد جریان هند همسر یزید آنچه در منابع آمده، این است که وی دختر عبدالله بن عامر بن کریز بن ربیعه بوده که کنیه اش ام کلثوم می باشد که در اشعار یزید ذکر شده است :
《اذَا اتکأتُ عَلي الأَنماطِ فِی غُرفِِ،
بِدَیر مَرانَ عِندِی اُمّ كُلثُوم》
هیچ غمی نیست، وقتی که در دیر مران در غرفهها بر تخت تکیه بدهم و آغوشم ام کلثوم باشد.
هند بعد از اینکه متوجه شد، اسرای حاضر در شام، اسرای آل رسول(ص) هستند، به مخالفت با یزید پرداخت و او را مجبور کرد که رفتارخود را نسبت به اسرای کربلا تغییر دهد! همین!
یعنی در مورد هند دختر عبدالله، همسر یزید، همین اندازه، در موردش در تاریخ گنجانده شده است و پیش از این جریان و بعد از این جریان، مطلب زیادی در موردش نیست!
👤خوارزمی می نویسد :
بعداز ورود اسرای کربلا به شام، یزید لعین دستور داد به اینکه؛
سر مطهر امام حسین(ع) را بر سر در خانه اش بياويزند و به اهل بيت امام حسين(ع) دستور داد تا وارد خانه اش شوند.
《فَلَمَّا دَخَلَتِ النِّسْوَةُ دَارَ يَزِيدَ لَمْ يَبْقَ مِنْ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ لَا أَبِي سُفْيَانَ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَقْبَلَهُنَّ بِالْبُكَاءِ وَ الصُّرَاخِ وَ النِّيَاحَةِ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَلْقَيْنَ مَا عَلَيْهِنَّ مِنَ الثِّيَابِ وَ الْحُلِيِّ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ》
ادامه مطالب :👇
وقتی زنان وارد خانه يزيد شدند، همه زنان آل معاويه به گريه و شيون و ناله بر حسين(ع) از آنان استقبال کردند و همه ي لباسها و زينتهاي خود را درآوردند و سه روز ماتم برپا ساختند.
در این هنگام؛
《وَ خَرَجَتْ هِنْدٌ بِنْتُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرِ بْنِ كُرَيْزٍ امْرَأَةُ يَزِيدَ شَقَّتِ السِّتْرَ وَ هِيَ حَاسِرَةٌ فَوَثَبَتْ إِلَى يَزِيدَ وَ هُوَ فِي مَجْلِسٍ عَامٍّ فَقَالَتْ :
يَا يَزِيدُ! أَ رَأْسُ ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مَصْلُوبٌ عَلَى فِنَاءِ بَابِي؟
فَوَثَبَ إِلَيْهَا يَزِيدُ فَغَطَّاهَا وَ قَالَ : نَعَمْ!
فَأَعْوِلِي عَلَيْهِ يَا هِنْدُ وَ ابْكِي عَلَى ابْنِ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ صَرِيخَةِ قُرَيْشٍ》
هند، دختر عبدالله بن عامر همسر يزيد سر برهنه بيرون آمد و پرده را دريد و به يزيد حمله کرد و گفت : آيا این سر پسر فاطمه(س) بر در خانه ي من آويخته شده است؟!
يزيد او را پوشاند و گفت : آري! بر آن سر و بر پسر دختر رسول خدا(ص) گريه کن!(۱)
👤و آنچه ابن سعد می نویسد :
وقتی يزيد، دستور داد كه سرِ امام حسين(ع) را بر درِ خانه اش بياويزند.
در این هنگام؛
《بَكَت اُمُّ كُلثومٍ بِنتُ عَبدِاللّه ِبنِ عامِرِ بنِ كُرَيزٍ عَلى حُسَينٍ(ع) وهِيَ يَومَئِذٍ عِندَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ! فَقالَ يَزيدُ : حُقَّ لَها أن تُعوِلَ عَلى كَبيرِ قُرَيشٍ وسَيِّدِها!》
ام کلثوم دختر عبدالله بن عامر بن کریز بر امام حسین(ع) گریست و او در آن زمان همسر یزید بود و یزید گفت : او حق دارد که بر بزرگ و آقای قریش ناله بزند!(۲)
و روایتی دیگر که علامه مجلسی در مورد خواب هند در کاخ یزید را شرح داده است.(۳)
پس، به همین میزان در مورد هند در منابع اشاره شده است.
اما در مورد این داستانی که بین روضه خوانها معمول شده است؛
1⃣اولا؛ پدر هند یعنی عبدالله بن عامر بن ربیعه یهودی نبوده است، بلکه مسلمان بوده و پسر دایی عثمان و پدرش عامر بن کریز از آن جهت که مادر وی، بیضاء دختر عبدالمطلب بوده، پسر عمه رسول خدا(ص) محسوب می شود.(۴)
2⃣عبدالله در زمان حیات حضرت رسول اکرم(ص) در مکه به دنیا آمده است.
ابن سعد می نویسد :
《وُلِدَ عَبْداللَّه بْن عَامِرِِ بِمَكَةَ بَعدَ الهِجرَةِ بِأَربَعَ سِنِينَ》
عبدالله بن عامر چهار سال بعد از هجرت پیامبر اکرم(ص) در مکه متولد شد.(۵)
یعنی حدودا هم سن و سال با امام حسین(ع)!
پس بدین ترتیب؛ شخصی که هم سنِّ امام حسین(ع) می باشد، چگونه می تواند دختری داشته باشد، که امام حسین(ع) که خود طفلی است، او را در سن طفولیت از بیماری شفا داده باشد؟!!
در ضمن؛ عبدالله در زمان خلافت معاویه به دمشق رفت و به معاویه پیوست و یک سال قبل از مرگ معاویه، در سال ۵۹ هجری از دنیا رفت.(۶)
3⃣راوی این داستان را سلمان فارسی معرفی می کنند، در حالی که در منابع و کتب شیعه و سنی این چنین روایتی به روایت سلمان فارسی وجود ندارد.
4⃣اگر بخواهیم طبق داستان جعلی فوق قضاوت کنیم باید بگوییم که؛ این دختر اگر همسن حضرت زینب(س) باشد، پس باید حدودا زنی ۵۵_۵۶ ساله ای باشد که در نکاح یزید است و این با خلقیات رفتاری هوس آلود یزید لعین سازگاری ندارد که پیرزنی بزرگتر از خود، در نکاحش باشد! که این خیلی بعید است.
5⃣و اینکه؛ در تاریخ و در منابع اشاره ای به این مطلب نشده است که حضرت فاطمه(س) کنیزی به نام هند در خانه داشته است، همانطور که در منابع، اشاره ای به بیماری او و شفای آن توسط امام حسین(ع) نشده است و این داستان هیچ قائلی در بین مورخین ندارد.
تنها نقلی که این جریان را ذکر کرده است، آن هم فقط دیدار هند با اسرای کربلا را نه قبل تر از آن، محلاتی در کتاب ریاحین الشریعه است که کاملا به آن خدشه وارد است.(۷)
و از سرگذشت هند و چگونگی ازدواج او با یزید و قبل و بعد از آن، اطلاعاتی در دسترس نیست.
و اینکه آیا هند بعد از این جریان همچنان بعنوان همسر یزید باقی ماند یا نه، مطلب مستندی در رد یا اثباتش نیست.
ولی نهایت نتیجه ای که می توان گرفت اینکه؛
آنچه از مجموع گزارشات پیرامون این حوادث استفاده می شود، این است که همسرش بر او شورید و غضب کرد و یزید با دیدن این اوضاع احساس نگرانی کرد و برای آرام کردن افکار عمومی ضمن مقصر معرفی کردن ابن زیاد، سعی کرد با اهل بیت(ع) برخوردی مناسب داشته باشد.
و این قصه، یک داستان جعلی و دروغی بیش نیست، که هر کسی طبق باب میل و سلیقه خود، رفته رفته به آن شاخ و برگ داده تا به این حالت در آمده است.
🔹و نکته آخر اینکه کلمه (هندة) با تاء تانیث اشتباست و کلام عرب، این اسم را همواره بدون تاء استعمال کرده است.
و تاء آن در تصغیر این اسم بر می گردد!
یعنی《هُنَیدة》
📚منابع :
۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۸۱
۲)الطبقات الكبرى ابن سعد، ج۱، ص۴۸۹
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷
۴)الانساب سمعانی، ج۹، ص۱۵۵
۵)۶)الطبقات الكبرى ابن سعد، ج۵، صص۳۶-۳۳
۷)رياحين الشريعة محلاتی، ج۳، ص۱۹۱
2⃣بررسی روضه ام حبیبه!
مضمون چند کلیپ فوق :👇
🎤《ام حبیبه زنی بود که در کودکی نابینا بود و همراه پدر خود برای شفا گرفتن به درب منزل امیرالمؤمنین علی(ع) رفت که به دست حضرت حسین(ع) شفا گرفت و بعد از آن کنیز این خانواده شد.
او بعدها از مدینه به کوفه رفت و آن جا ساکن شد.
هنگام ورود اسراء به کوفه، ام حبیبه به کنیز خود غذا داد که در میان اسرا پخش کند در حالی که آنها را نمی شناخت.
اما حضرت زینب(س) غذاهای توزیع شده میان اهل کاروان را میگیرد و به کنیز بر میگرداند و میگفت که ما صدقه خور نیستیم.
ام حبیبه وقتی در جریان این واقعه قرار می گیرد، متعجب میشود و خواستار این میشود که آن خانم را ببیند.
ام حبیبه خادمه زینب(س) در دوران حضور او در کوفه، صدای ام کلثوم را که می شنود، می گوید :
غیر از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) صدقه بر احدی حرام نمی باشد. اینان که هستند؟
زینب(س) نگاهی به ام حبیبه می کند و می فرماید :
زینب(س) با سوز دل می فرماید :
ام حبیبه! منم، زینب، دختر علی (ع)، تو در این کوفه کنیز من بودی!
چگونه است که مرا اینک نمی شناسی؟
ام حبیبه نگران و مضطرب سؤال می کند :
اگر تو زینب(س) هستی، او هیچ گاه بدون برادرش حسین(ع) جایی نمی رفت، بگو حسینت کجاست؟
دل زینب(س) آتش می گیرد و می فرماید :
نگاه بر نوک نیزه رو به رویت بنما!
آن، سر بریده حسین(ع) می باشد!
سپس در بقیه عمر خود از ناله و گریه بر حضرت سیّدالشهداء(ع) ساکت نگردید تا به جوار حق پیوست.》
✍جواب :👇
1⃣این داستان نیز مانند داستان قبل در هیچ کتب معتبری نقل نشده است و از جعلیات است.
2⃣در تاریخ و در منابع، هیچ اشاره ای به این مطلب نشده است که حضرت فاطمه(س) کنیزی به نام ام حبیبه در خانه داشته است، همانطور که در منابع، اشاره ای به بیماری او و شفای آن توسط امام حسین(ع) نشده است و این داستان نیز مانند داستان هند، هیچ قائلی در بین مورخین ندارد.
3⃣در منابع در مورد کیفیت ورود اسرای کربلا به کوفه، این چنین آمده است و هیچ اشاره ای به ام حبیبه یا هیچ زنی نشده است.
ابن نما حلی می نویسد :
《وَاجتَمَعَ النَّاسُ لِلِّنَظَرِ الَی سَبِیِّ آلِ الرَّسُولِ(ص) وَ قُرَّةَ عَینِ البَتُولِ(س) وَ فَأَشْرَفَتْ اِمْرأةُ مِن الْكُوفَةِ وَ قَالَت : مِن اَیِّ الاُسَارَی اَنتُنَّ؟
وقتی اسراء وارد کوفه شدند، مردم برای دیدن آنها اجتماع کردند.
در این هنگام، زنی از کوفه جلو آمد و خطاب به اسراء گفت : از اسرای کدام قبیله و خاندانید؟
《فَقُلْنَ : نَحْنُ أُسَارَی مُحَمُّدِِ(ص)!
فَنَزَلَتْ وَ فَجَمَعَتْ مُلاءً وَ اءُزُراً وَ مَقانِعَ فَاءَعْطَتْهُنَّ فَتَغَطَّيْنَ》
پس آنان گفتند : ما از اسرای آل محمدیم!
در این موقع آن زن از پشت بام پائین آمد و چندین قطعه لباس و چارقد و مقنعه به خدمت آنها آورد و تقدیمشان نمود، آنان آن لباس و پوشاک ها را پذیرفتند و آنها را حجاب و پرده خویش نمودند.(۱)
📚منبع :
۱)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۸۵