Dr.Mutter
از دیروز حال خوشی ندارم...
مدتی بود که فکرم درگیر موضوعی بود، یه احساس منفی که نمی تونستم قبولش کنم.
چند وقتی بود که میدیدم بعضی وسائل خونه نیست میشن، لباس های نو بچه ها نیست، گوشی دوم دکتر ارنست رو هر چی میگشتم پیدا نمیکردم و نمیکنم.
دلیلش رو حدس میزدم ، اما نمیخواستم باورش کنم
ولی دیروز دلم رو زدم به دریا و مرادی(کمک کار خونم) رو امتحان کردم.
یه اسکناس ده یورویی رو بین دوتا اسباب بازی محمد مهدی گذاشتم کف حموم و بهش گفتم برو حموم رو تمیز کن.
نتیجه رو از قبل انگار میدونستم ولی باورش برام خیلی سخت بود، وقتی دیدم هیچی به روی خودش نیاورد، وقتی مطمئن شدم، بازم دلم طاقت نیاورد، ازش پرسیدم اسباب بازی ها کو؟ ( تو دلم خدا خدا میکردم بگه، بگه که یه اسکناس هم کنارش بوده و مثلا گذاشتش تو آشپز خونه).
ولی هیچی به روی خودش نیاورد، هی رفتم و اومدم و چند بار فضا رو براش فراهم کردم که حرف بزنه، دعا کردم که پشیمون بشه و برگرده اما نه😔
دیشب رو خیلی سخت گذروندم، یادم اومد از تک تک روزهایی که پا به پای مشکلاتش غصه خوردم، از تمام کمک های مادی و غیر مادی که بهش کردم، از ختمی که با فالورهای اینستا برای رفع مشکلش برداشتیم.
تو ذهنم باهاش حرف میزدم اخه زن حسابی من که اینقدر کمک تو کردم، خب اگر مشکلی داشتی میومدی میگفتی، حرف میزدی مثل آدم، اخه دزدی!!!
نمیدونم ذاتش اینطوری بوده یا این گرونی های سرسام آور اخیر اروپا به این کار مجبورش کرده.
اما هرچی که هست حال من رو خیلی بد کرد.
نمیدونم تا حالا براتون پیش اومده کسی رو امتحان کنید و اون تو اون امتحان رفوزه بشه یا نه؟؟
خیلی حس غریب و بدیه. خیلی...
البته غم مرادی تو همون دیشب موند.
از صبح دارم به این فکر میکنم و غصه میخورم که چه بسیار زمانهایی که خدا از ما امتحان گرفته و رفوزه شدیم.
•حالا میفهمم بلا تشبیه دل امام زمانمون چقدر برای ما غصه خورده و خون شده...
•حالا میفهمم وقتی که گفتن من هفته ای دوبار برای شما استغفار میکنم یعنی چی! برای چی!!
•حالا میفهمم چرا خدا ثواب قضای نافله شب رو اینقدر زیاد نوشته...
•حالا میفهمم چرا خدا تو قرانش میگه ان الله یحب التوابین...
•حالا میفهمم چرا بزرگترین گناه کبیره نومیدی از رحمت خداست...
امام زمانم بر من ببخشید تمام امتحان هایی که رفوزه شدم رو.
بر من ببخشید که با گناهانم سبب طولانی شدن غیبت شما شدم.
#دلنوشته
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
از دیروز حال خوشی ندارم...
مدتی بود که فکرم درگیر موضوعی بود، یه احساس منفی که نمی تونستم قبولش کنم.
چند وقتی بود که میدیدم بعضی وسائل خونه نیست میشن، لباس های نو بچه ها نیست، گوشی دوم دکتر ارنست رو هر چی میگشتم پیدا نمیکردم و نمیکنم.
دلیلش رو حدس میزدم ، اما نمیخواستم باورش کنم
ولی دیروز دلم رو زدم به دریا و مرادی(کمک کار خونم) رو امتحان کردم.
یه اسکناس ده یورویی رو بین دوتا اسباب بازی محمد مهدی گذاشتم کف حموم و بهش گفتم برو حموم رو تمیز کن.
نتیجه رو از قبل انگار میدونستم ولی باورش برام خیلی سخت بود، وقتی دیدم هیچی به روی خودش نیاورد، وقتی مطمئن شدم، بازم دلم طاقت نیاورد، ازش پرسیدم اسباب بازی ها کو؟ ( تو دلم خدا خدا میکردم بگه، بگه که یه اسکناس هم کنارش بوده و مثلا گذاشتش تو آشپز خونه).
ولی هیچی به روی خودش نیاورد، هی رفتم و اومدم و چند بار فضا رو براش فراهم کردم که حرف بزنه، دعا کردم که پشیمون بشه و برگرده اما نه😔
دیشب رو خیلی سخت گذروندم، یادم اومد از تک تک روزهایی که پا به پای مشکلاتش غصه خوردم، از تمام کمک های مادی و غیر مادی که بهش کردم، از ختمی که با فالورهای اینستا برای رفع مشکلش برداشتیم.
تو ذهنم باهاش حرف میزدم اخه زن حسابی من که اینقدر کمک تو کردم، خب اگر مشکلی داشتی میومدی میگفتی، حرف میزدی مثل آدم، اخه دزدی!!!
نمیدونم ذاتش اینطوری بوده یا این گرونی های سرسام آور اخیر اروپا به این کار مجبورش کرده.
اما هرچی که هست حال من رو خیلی بد کرد.
نمیدونم تا حالا براتون پیش اومده کسی رو امتحان کنید و اون تو اون امتحان رفوزه بشه یا نه؟؟
خیلی حس غریب و بدیه. خیلی...
البته غم مرادی تو همون دیشب موند.
از صبح دارم به این فکر میکنم و غصه میخورم که چه بسیار زمانهایی که خدا از ما امتحان گرفته و رفوزه شدیم.
•حالا میفهمم بلا تشبیه دل امام زمانمون چقدر برای ما غصه خورده و خون شده...
•حالا میفهمم وقتی که گفتن من هفته ای دوبار برای شما استغفار میکنم یعنی چی! برای چی!!
•حالا میفهمم چرا خدا ثواب قضای نافله شب رو اینقدر زیاد نوشته...
•حالا میفهمم چرا خدا تو قرانش میگه ان الله یحب التوابین...
•حالا میفهمم چرا بزرگترین گناه کبیره نومیدی از رحمت خداست...
امام زمانم بر من ببخشید تمام امتحان هایی که رفوزه شدم رو.
بر من ببخشید که با گناهانم سبب طولانی شدن غیبت شما شدم.
#دلنوشته
کانال #دکتر_موتا در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
یه موقعیت هایی هست تو زندگی مثل همین اسباب کشی، خود کار سنگین رو شاید بتونی طاقت بیاری اما فکر و خیال تو رو از پا می اندازه
یه نگاه میکنی به دور و اطراف خونه درهم و برهم ولی غرق شده در سکوت و تنهاییت، آهی می کشی و یادت میاد تو عروس غربت شدی
با خودت میگی اگه الان شهر خودم بودم همه خانواده ام دورم بودن،
حتی خیالش هم آدم رو به وجد میاره
قطره اشکت رو پاک میکنی و بسم الله میگی و میری برای ادامه کار...
زندگی با سرعت ادامه داره و تو وقتی برای این احساساتی شدن ها و لوس بازی ها نداری
تو دلت میگی تا غم غزه هست چه جایی برای این احساسات بچه گانه من...
#دلنوشته
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع