#سفر_به_فرانسه
تا شهر #نوفل_لوشاتو حدود دو ساعتی راه بود. تمام این مدت داشتم آدرس خونه امام خمینی رو در مدتی که در #فرانسه اقامت داشتن سرچ میکردم اما دریغ از یک آدرس!!!خیلی عجیب بود برامون.
وقتی رسیدیم شهر حدود ساعت دوازده ظهر بود.نمی دونستیم چطوری باید خونه #امام_خمینی رو پیدا کنیم.
با توجه به اینکه نوفل لوشاتو شهر بسیار کوچکی بود و شهرت این شهر طبق آنچه که در ویکی پدیا نوشته شده بود به خاطر سکونت #رهبر_انقلاب ایران بوده، فکر کردیم حتما مردم شهر، امام رو می شناسند.از چند نفر از اهالی قدیمی شهر راجع به آدرس خونه امام پرسیدیم با اینکه امام رو میشناختند اما آدرس منزل رو نمی دونستند.
سعی کردیم با سفارت تماس بگیریم که اونم بی نتیجه بود ، اول که اصلا تلفن رو جواب نمیدادن، بعد هم که تلفن چی سفارتخونه جواب داد ، گفت که آدرس رو نمی دونه و فقط میدونه امام ساکن نوفل لوشاتو بودن!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیگه حسابی خسته شده بودیم، حدود دو ظهر بود که تصمیم گرفتیم بریم یه رستوران برای نهار، ماشین رو تو خیابونی که به نظر می رسید مرکز شهر باشه نگه داشتیم و پیاده شدیم اما در کمال تعجب دیدیم که رستوران ها بسته هستن!!! برگشتیم سمت ماشین که یک راننده تاکسی رو دیدیم، به سمتش رفتیم تا ازش آدرس یه رستوران رو بگیریم، اما در کمال تعجب شنیدیم، که چون الان ظهر شده، همه رستوران ها تعطیل کردن!!!!!!😳😳
بعد از اون ناامیدانه ازش راجع به خونه امام پرسیدیم، که یه دفعه راننده با شادی زایدالوصفی گفت که من اینجا رو میشناسم.خیلیییی خوشحال شدیم☺️
قرار شد اون جلو بره و ما پشت سرش. خونه امام مربوط به یه آقای دکتر ایرانی بوده که بعد از سکونت امام و بعد انقلاب اون خونه رو به بیت امام تقدیم میکنه اما به دلیل عدم رسیدگی، خونه الان مخروبه شده.منزل امام حاشیه یه خیابون باریک قرار گرفته بود، در قسمت جلویی مثل تمام خونه های هم جوار، یک حیاط داشت که به دلیل عدم رسیدگی پر از شاخ و برگ هرز شده بود در حالیکه خونه های کناری، حیاط های بسیار زیبا و هرس شده داشتن.بین اون همه درخت و شاخ و برگ یه تابلو کوچیک از امام بود و اون عقب به زحمت میشد پرچم کوچیک ایران رو دید.راننده تاکسی میگفت فقط سالی یه روز کلی آدم میان اینجا و عکس میگیرن و بعد میرن تا سال بعد.
همین، ما خونه اماممون رو فقط از تو خیابون و پشت درهای بسته تونستیم زیارت کنیم و امکان داخل رفتن نبود😔
نمیدونم از غریبی امام بود یا از روح معنوی که هنوز بعد سالها ساکن بر اون فضا بود فقط این رو میدونم دیدن خونه امام حسش مثل زیارت رفتن بود.
دستت رو میگرفتی به اون میله های سبز، سرت رو تکیه میدادی بهش و شروع میکردی به حرف زدن با امام و دعا کردن و میدیدی یک دفعه اشک پهنای صورتت رو پر کرده
پینوشت: ساختمانی که در عکس میبینید مربوط به خونه کناری میشود نه خانه امام.
#پاریس #انقلاب #بی_مسئولیتی
کانال #دکتر_موتا در ایتا
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
💫انتشار مطالب فقط با ذکر منبع