بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
➖➖➖
اشکال سوم:
این تعریف تمام قواعد فقه را شامل می شود
توضیح در مثال؛ آیه:فتیمموا صعیدا
در مصداق صعید اختلاف است بعضی گفتند که فقط خاک است و بعضی گفتند مطلق وجه الارض است در اینجا صعید حکم فقهی است که تعریف شامل این نیز می شود
جوابیه: اگر درتعریف می آمد العلم بالاشیاء الممهده اشکال وارد بود اما در تعریف آمده العلم "بالقواعد" الممهده
قواعد فقهی فقط در امور فقهیه خود مورد استفاده است اما قواعد اصولی در تمامی ابواب مورد استفاده است
➖➖➖
تعریف مختار:
العلم بالقواعد الممهده لاستنباط حکم الدین
این قواعد فقط در احکام شرعی مورد استفاده نیست بلکه در تمامی ابواب علمی مثل اعتقادات و اخلاق مورد استفاده است
➖➖➖
موضوع علم :
تمام علوم باید موضوع داشته باشند زیرا تداخل علوم پیش می آید
اشکال:
تداخل علوم با غرض علم حل می شود
جواب:
استدلال بحث غرض با قاعده الواحد جواب داده می شود
زیرا اگر غرض هر علم واحد باشد موضوع آن نیز باید واحد باشد چون الواحد لایصدر عنه الا الواحد
جواب آقای خویی به بحث الواحد:
قاعده الواحد فقط در موضوعات تکوینی است مثل آتش و حرارت و این بخاطر علی و معلولی بودن بحث است و در مسائل اعتباری علت و معلول وجود ندارد و الواحد صادق نیست و بحث موضوع علوم بحث اعتباری است
➖➖➖
مبحث اینکه خود علم اصول موضوع دارد یا خیر سیاتی ان شاء الله
☑️دعای ماه صَفَر برای محوظ ماندن از بلاها👇👇👇
فصل هشتم: اعمال ماه صفر
آگاه باش كه اين ماه معروف بد يُمني است و براي رفع نُحوست و بد يُمني چيزي بهتر از #صدقه_دادن و خواندن دعاها و استعاذات وارده نيست و اگر كسي بخواهد از بلاهاي نازله اين ماه، محفوظ بماند:
👈هر روز #ده_مرتبه بخواند:
َيَا شدِيدَ الْقُوَي وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ
يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ
ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ ، فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِك
َ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ ، يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لاَ إلَهَ إلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
📚مفاتیح الجنان
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
#حدیث_باسند
#چهاردهی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
➖➖➖
اقوال در موضوع علم اصول:
آقاضیاء و مرحوم آخوند:
علم اصول موضوع و تعریف ندارد و تمایز آن با علوم دیگر بواسطه اغراض حل می شود
بعض العلماء:
قائل شدند که محال است علم اصول موضوع داشته باشد
استدلال؛ در مسائل علم اصول برخی فعل است و برخی ترک ، فعل و ترک هم وجود و عدم هستند
رابطه وجود و عدم تباین است و لذا نمی توان بین آن جامع پیدا کرد که آن را موضوع بنامیم لذا علم اصول محال است موضوع داشته باشد
جوابیه:
اولا: آن چه در علم از آن بحث می شود صرف فعل است که نهی به آن تعلق گرفته و این عدم نیست و ما از خود فعل بحث می کنیم
اما این قاعده در صوم استثناء می شود که امر شارع به ترک (عدم) تعلق گرفته
ثانیا: اگر امر یا نهی شارع به ترک تعلق گرفته باشد اینجا ترک به معنی عدم نیست بلکه به معنای کف نفس است و امر شارع به کف نفس تعلق گرفته است نه به عدم
➖➖➖
قدما:
《ادله اربعه بما هی هی 》
به این معنا که موضوع علم ادله هستند فارغ از این که دلیلیت آن ثابت شود یا خیر
《ادله اربعه بما هی ادله》
ادله اربعه موضوع اصول هستند اما قبل از موضوعیتشان باید دلیلیت آنها ثابت شود
رد بر قول قدما:
قول اول مردود است :
به این دلیل که مانع اغیار نیست ؛ به عنوان مثال فروع فقهی و لغوی و ... قرآن داخل این موضوع هستند اما در اصول از آنها بحث نمی شود
قول دوم مردود است :
به این دلیل که جامعیت ندارد و مباحث الفاظ را شامل نمی شود
به عنوان مثال در بحث ظهور در مرحله اول ما در مباحث الفاظ بحث می کنیم که صیغه امر ظهور در وجوب دارد یا خیر در این مرحله هنوز دلیلیت ظهور ثابت نشده و این مرحله تحت موضوع قرار نمی گیرد چون گفته شد ادله اربعه بما هی ادله حال آن که ظهور در مرحله اول هنوز دلیلیتش اثبات نشده است
➖➖➖
نکته :
غالب علما همان چیزی را که در تعریفشان آمده موضوع علم اصول میدانند
مثل آقای روحانی که تعرف علم را رافع تحیر دانستند و برای موضوع می گویند هر چه رافع تحیر باشد موضوع علم اصول است
➖➖➖
قول مختار:
همان قول مشهور علما صحیح است که موضوع همان چیزی است که در تعریف آمده
لهذا بنابر تعریف به قول مختار همان قواعدی مختص به استنباط هستند موضوع علم اصول می باشند (بارعایت قیود)
➖➖➖
تقسیم علم اصول:
در تقسیم اصول دو روش وجود دارد:
روش اول:روش آقای خویی و شیخ انصاری و ... است
توضیح:
علم اصول طبق عملیات استنباط توسط فقیه تقسیم می شود
به این ترتیب که
قسم اول:
فقیه به علم وجدانی می رسد (ملازمات عقلیه)
قسم دوم:
فقیه به علم تعبدی می رسد
بحث صغروی در علم تعبدی مباحث الفاظ است
بحث کبروی در علم تعبدی مباحث حجت است
قسم سوم:
فقیه وظیفه عملیه شرعیه خود را از قواعد روایی(اصول عملیه) تحصیل می کند (این در حالتی است که فقیه نه به دلیل قطعی وجدانی رسیده و نه به دلیل قطعی تعبدی)
قسم چهارم:
در این قسم فقیه وظیفه خود را از اصول عملیه شرعیه نمی تواند تحصیل کند لذا به عقل متسمک می شود و از طریق قاعده عقلی وظیفه خود را تحصیل می کند
➖➖➖
روش دوم: روش آقای صدر در حلقات است
توضیح: آقای صدر می گوید فارغ از این که علم اصول مقدمه برا فقه است آن را تقسیم می کنیم و آن را مانند دیگر علوم تقسیم می کنیم نه بر اساس عملیات فقیه
لذا علم اصول دو قسم می شود:
قسم اول:
از ذات حجت بحث می شود؛
که این حجت اگر لفظی با شد می شود مباحث الفاظ و اگر حجت عقلی باشد می شود ملازمات عقلیه
قسم دوم:
از حجیت خود حجت بحث می شود؛
همان بحث دلیلیت ادله است یعنی ما در اینجا بحث می کنیم که حجج شرعی خودشان حجیت و دلیلیت دارند یا خیر
➖➖➖
از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده:
⬅️«هر که با زنی بگو بخند کند که مالک و محرم او نیست خداوند در برابر هر کلمه ای که در دنیا گفته است، هزار سال حبسش کند.»
📚وسائل الشیعه،ج۱۴،ص۱۳٠
#چهاردهی
#حدیث_باسند
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
➖➖➖
《مباحث الفاظ》
مقدمه مباحث الفاظ : مبحث وضع
➖➖➖
تذکر:تمامی مباحث اصول دارای ثمره است بعضی ثمره در فقه بعضی ثمده در خود علم اصول که باز هم منتهی به فقه می شود.
➖➖➖
حقیقت وضع:
بین لفظ و معنا سببیتی وجود دارد که از لفظ معنا و از معنا لفظ به ذهن انسان می آید
این سببیت بین لفظ و معنا حاصل از وضع است
اقوال در حقیقت وضع:
قول اول:
سببیت ذاتی مثل آتش و حرارت که سببیتشان ذاتی است
رد بر این قول:
اولا سببیت ذاتی هیچ گاه قابل تغییر نیست و جدایی ناپذیر است هیچ آتشی وجود ندارد که حرارت نداشته باشد
معانی الفاظ تغییر می کنند لذا به وضوح این قول مردود است
ثانیا اگر قائل به سببیت ذاتی شویم تمام دنیا باید به لغت واحده تکلم کنند و اینگونه نیست
قول دوم(مرحوم نائینی):
قول اعتبار است که لفظ برای معنی معتبر شده است در این قول واضع شخص واحد است
(اجودج1 ص12)
قول سوم(آقای خویی):
حقیقت وضع تعهد است به این معنا که متکلم متعهد شده که لفظ را در این معنا استعمال کند بعبارتی هر کس که لفظی را استعمال می کند خودش وضع هم می کند
(محاضرات ج1 ص 48)
قول چهارم(آقای صدر):
حقیقت وضع قرن أکید است
توضیح؛ هر زمان که مقارنت و مقاربت شدید توسط واضع بین لفظ و معنا ایجاد شود لفظ برای معنی وضع شده است
قرن اکید به دو صورت حاصل می شود:
۱.مرجح کمی (وضع تعینی) بعبارتی با کثرت استعمال قرن اکید در ذهن مستعمل حاصل می شود
۲.مرجح کیفی(وضع تعیینی) در اینجا منشا قرن اکید کثرت استعمال نیست بلکه واضع لفظ برای معنا تعیین می کند و ظرف موثر بوجود می آید
(بحوث ج1 ص79)
قول پنجم(آقای سیستانی):
حقیقت وضع هوهویت است
به این صورت که تعیین و اعتبار و قرن اکید و تعهد مقدمه است برای علی و معلولی شدن لفظ و معنا
به عبارتی به محض اینکه این همانی بین لفظ و معنی حاصل می شود وضع صورت گرفته
(الرافدص145)
قول ششم(مرحوم آخوند):
حقیقت وضع اختصاص است بعبارتی ایشان قائل شده به نتیجه قول مرحوم نایینی یعنی زمانی که لفظ به معنی تعلق گرفت و مراحل کثرت استعمال و ... گذراند وضع صورت گرفته است
(کفایه ص9)
قول هفتم(آقاضیاء):
حقیقت وضع ملازمه است یعنی زمان بین لفظ و معنی ملازمه صورت گیرد وضع محقق شده است
(مقالات ص12_15)
➖➖➖
اشکال آقای صدر به تعریف مرحوم نایینی:
ما گفتیم بین لفظ و معنی سببیت وجود دارد و اعتبار نمی تواند موجب سببیت شود زیرا اعتبار قلیل المؤونه است و به راحتی هر چیزی را برای هر چیز اعتبار کرد بلکه اعتبار مقدمه برای قرن اکید است
جوابیه:
جواب نقصی: این اشکال دقیقا بر قرن اکید وارد است همچنان که اعتبار نمی تواند موثر بر تکوین باشد قرن اکید یا ظرف موثر هم نمی تواند تصرف در تکوین داشته باشد
مثل اینکه ما هزار نفر را جمع کنیم و به آنها بگوییم که از دیوار شیر بیاید بیرون آیا می آید؟
جواب حلی: بحث ما اصلا سببیت تکوینی نیست اگر ما قائل به سببیت تکوینی شویم همان قول اول که سببیت ذاتی بود می شود بلکه غرض ما سببیت اعتباری است که با اعتبار حاصل می شود.
وصلی الله وعلی محمد وآله الطاهرین
توجه (لینک جدید) توجه
سلام و عرض ادب
گروه پرسش و پاسخ اصول وفقه
بنده فقط اینجا پاسخگوی دوستان خواهم بود👇
https://eitaa.com/joinchat/2093744194C966aa2694f