بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
بحث دوم (از مباحث مشترک لفظی که بحث اول ضرورت بود که رد شد):
اشتراک لفظی ممکن نیست
استدلال؛ زیرا اشتراک لفظی مخالف حکمت وضع است الفاظ وضع شده اند که بوسیله آنها معانی فهمیده و فهمانده شود (تفهیم و تفهم) اما اشتراک لفظی باعث می شود که معانی بوسیله الفاظ فهمیده نشود (موجب اجمال در معانی می گردد)
همچنین این خلاف حکمت واضع است که برای دو یا چند معنا یک لفظ وضع کند
➖➖➖
دو اشکال آقای صدر به این قول:
اشکال اول:
وجود قرینه معینه برای مشترک لفظی ، مشکل تغایر با حکمت وضع را حل می کند
مثلا وقتی عین را به معنای چشمه استعما می کنیم قرینه معینه جاری را می آوریم و معنا فهمانده می شود
➖➖➖
اشکال دوم:
اگر واضع یک نفر باشد مخالفت با حکمت وضع حل می شود یعنی بعد از این که واضع های متعدد الفاظ را وضع کرده اند و الفاظ برای تشکیل لغت واحده جمع آوری شدند مشترکات لفظیه به وجود آمده ، اگر یک واضع یک لفظ را برای دو معنا وضع کند این مخالف حکمت است اما اینگونه نیست
(بحوث ج1 ص115)
➖➖➖
جواب اشکال اول آقای صدر:
قرینه معینه مشکل مخالفت با حکمت را در مقام استعمال حل می کند نه در مقام وضع حال آنکه ما در ابتدای بحث گفتیم که مشترک لفظی با حکمت "وضع" مخالفت دارد
در ثانی ما نگفتیم که وجود مشترک لفظی محال است بلکه گفتیم با حکمت وضع مخالفت دارد نه با حکمت استعمال
➖➖➖
جواب اشکال دوم آقای صدر:
این اشکال وارد است اما در مبانی دیگر حقیقت وضع،آقای خویی قائل به تعهد هستند در مبنای تعهد هر مستعملی واضع است و در مقام وضع قبل از استعمال یک لفظ را برای چند معنا وضع می کند
➖➖➖
اشکال ما بر اصل بحث :
ما قائل شدیم که خداوند قوه ی وضع کردن را به بشر داده و واضع بشر است واضع که خود شارع نیست و اصل ادعا که واضع باید حکیم باشد محل اشکال است؛ بشر به دلیل عدم حکمت هر لفظی برای یک یا چند معنی وضع می کند و یا اصلا بدلیل فراموشی یک لفظ را برای چند معنی وضع می کند.
➖➖➖
بحث سوم (در بحث امکان و ضررت وجود اشتراک لفظی):
تصویر اشتراک لفظی در مبانی علما در حقیقت وضع صحیح است یا خیر
طبق مبنای اختصاص(مرحوم آخوند) و هوهویت (آقای سیستانی) و اعتبار(مرحوم نایینی) و قرن اکید(آقای صدر) ، تصویر اشتراک لفظی بوضوح صحیح است و هیچ اشکالی ندارد
اما محل اشکال قول آقای خویی است که آیا مستعمل که متعهد شده فلان لفظ را در فلان معنی استعمال کند، در این حالت اشتراک لفظی متصور می شود یا خیر؟
➖➖➖
قول اول :
اشتراک و ترادف در مبنای تعهد محال است
توضیح؛ در مبنای تعهد گقته شد که مستعمل تعهد کرده که لفظ را در معنای خودش استعمال کند لذا نمی تواند لفظ را در معانی دیگر(اشتراک) استعمال کند یا دو لفظ را در یک معنا (ترادف) استعمال کند
➖➖➖
قول دوم (آقای صدر):
بنابر مبنای تعهد اشتراک لفظی اشکال ندارد
اشکال آقای صدر بر قول اول و استدلال قول خودش :
اشتراک و ترادف با مبنای تعهد به دو نحوه صورت می گیرد؛
نحوه اول:
مستمعل که واضع هم هست دو تعهد مشروط می کند
توضیح به مثال؛تعهد می کند که استعمال کند لفظ عین را در چشمه ، البته اگر استعمال نکند آن لفظ را در معنی جاسوس و باز تعهد می کند که عین را استعمال کند در معنی جاسوس اگر عین را استعمال نکند در معنی چشمه
نحوه دوم:
به احد المعنیین (اشتراک) یا احد اللفظین(ترادف) تعهد می کند
یعنی تعهد می کند که لفظ را در یکی از دو معنا استعمال کند
➖➖➖
جواب اول به اشکال آقای صدر:
این اشکال برای واضعین و مستعملینی که علم به مشترکات لفظیه دارند وارد است اما کسانی که علم به اشتراکات لفظیه ندارند چطور می تواند تعهد کند که لفظ را در احد المعنیین استعمال کند یا دو تعهد مشروط بکند بعبارتی این اشکال منوط بر علم به اشتراک است حال آنکه وجود اشتراک متوقف بر علم نیست
جواب دوم به اشکال آقای صدر:
این تعهد های مشروطی که شما ذکر کردید فقط به ذهن علما و فهول می رسد و یک شخصی که فرق اشتراک و ترادف را نمی فهمد و بیسواد یا کودک است چطور می تواند در مقام استعمال تعهد مشروط بکند که اگر لفظ در معنای دیگرش استعمال نکند در این معنا استعمال کند و یا لفظ را در احد المعنیین استعمال بکند
➖➖➖
وجوه دیگری وجود دارد که در این مجمل نمی گنجد بحث بعد سیاتی ان شاء الله
از رسول خدا روایت شده:
💠إن من شر عباد الله من تكره مجالسته لفحشه
کسی که به خاطرفحش دادنش دیگران از مجالست با او اکراه دارن از بدترین بندگان خداست.
📜ینابیع الحکمه حرف فاء( باب فحش )
#حدیث_باسند
#چهاردهی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
《معنای مجازی》
تعریف:
معنای غیر موضوع له لفظ را معنای مجازی است
➖➖➖
بحث اول:
مدلول معنای مجازی مدلول لفظی است یا مدلول عقلی(یعنی بحث می کنیم که لفظ باعث اراده شدن معنای مجازی می شود یا عقل)
➖➖➖
در این بحث سه قول وجود دارد:
قول اول (سکاکی):
استعمال لفظ در معنای مجازی به نحو استعمال حقیقی است (معنا ، معنای مجازی است اما استعمال ، استعمال حقیقی است) و مجاز در اینجا مجاز عقلی است عقل باعث که لفظ در معنای مجازی استعمال شود
توضیح آقای صدر بر این قول :
این قول به دوصورت تفسیر می شود:
صورت اول:
معنای مجازی عین معنای حقیقی است
و عقل به صورت ادعاء لفظ را در این معنا استعمال می کند(یعنی عقل ادعاء می کند که رجل شجاع عین حیوان مفترس است)
اشکال:
معنای مجازی این است که عقل تصرف در معنای حقیقی بکند و در معنا تعمیم بدهد و لفظ در آن معنا استعمال شود اما با این توضیح عقل کاری نکرده و تعمیمی نداده است و صرفا عقل ادعا کرده که مصداق حقیقی لفظ و مصداق مجازی آن عینیت دارند و یکی هستند
ثانیا اگر بین معنای حقیقی و مجازی علاقه نباشد و عینیت داشته باشند عقل هر قدر هم ادعا بکند، موجب دلالت نمی شود (یعنی اگر بین حیوان مفترس و رجل شجاع علقه ای نباشد اصلا نمی توانیم اسد را در جل شجاع بنحو استعمال حقیقی استعمال کنیم)
اگر هم بین معنای حقیقی و مجازی علاقه باشد همان استعمال مجازی ای است که مشهور قائل شده اند و قول سکاکی قول جدیدی نیست
لذا یا این تفسیر از قول سکاکی اشتباه است و یا اگر تفسیر درست است و سکاکی قائل بوده اشکال دارد
➖➖➖
صورت دوم:
این که عقل مفهوم معنای حقیقی لفظ را تعمیم دهد به صورتی که شامل معنای مجازی بشود و معنای حقیقی و مجازی هر دو بشوند از مصادیق آن مفهوم کلی.
توضیح به مثال؛ مثل لفظ اسد که بگوییم معنای آن شجاع است که شامل حیوان مفترس(معنای حقیقی) و هم رجل شجاع(معنای مجازی) بشود
اشکال بر این قول:
اگر معنای مجاری اینگونه تفسیر شود که معنای حقیقی تعمیم داده شود و شمال هر دو معنا گردد دیگر نباید در موارد هزل و شوخی معنای مجازی داشته باشیم
توضیح؛ چون با این تفسیر فرد در مرحله مراد استعمالی لفظ را فقط در معنای حقیقی استعمال می کند و در مرحله مراد جدی معنا را تعمیم می دهد و معنای مجازی را هم استعمال می کند حال آنکه کلام فرد در مقام شوخی و هزل مدلول تصوری و مراد استعمالی دارد اما مراد جدی ندارد و این تعریف از معنای مجازی اصلا شامل موارد هذل نمی شود(جامعیت ندارد) در حالی که تمام اصولیون گفته اند که در مقام هزل هم معنای مجازی وجود دارد
(بحوث ج1 ص118)
➖➖➖
توضیح(طردا للباب):
مدلول تصوری:
وقتی شخص می گوید زید قائم مرحله اول که معنای زید و قائم در ذهن انسان تصور می شود مدلول تصوری است و منشا آن وضع می باشد (یعنی اگر دو سنگ به هم بخورند و صدای زید قائم بدهند معنا در ذهن تصور می شود)
مدلول تصدیقی:
همان مدلول تصوری است بعلاوه اینکه حکم هم همراه آن می باشند
مدلول تصدیقی اولی:همان مراد استعمالی است که اگر یک ذی شعور به ما بگوید زید قائم ما می فهمیم که از این لفظ معنایی را اراده کرده و منشا آن ذی شعور بودن متکلم است
مدلول تصدیقی ثانی:مراد جدی است که
بعلاوه اینکه معنا را از لفظ اراده کرده می فهمیم که متکلم بواسطه لفظ از خارج هم حکایت می کند و منشا آن جدی بودن متکلم است
➖➖➖
دو جواب بر اشکال آقای صدر که به قول سکاکی کرد:
اولا:
در مقام هزل مجاز وجود ندارد و هزل مجاز نیست
دوما:
مجاز در مرحله مراد استعمالی صورت می گیرد نه در مرحله مراد جدی لکن بر مبنای سکاکی عقلا تعمیم می خورد اما مبنای مشهور لفظا تعمیم داده می شود
اگر مجاز در مرحله مراد جدی صورت گیرد تمامی عام و خاص ها مجاز می شود را که در عام در مرحله مراد جدی تخصیص می خورد
یعنی سکاکی می گوید تعمیم در مرحله مراد استعمالی صورت گرفته اما بوسیله عقل نه بوسیله لفظ
➖➖➖
اشکال دیگر آقای صدر و قول مختار که قول آقای خویی است سیاتی ان شاء الله
☘️هنگام آسايش، خدا را بشناس (به یاد خدا باش) تا هنگام گرفتارى و سختى، تو را بشناسد
🌺 پیامبراکرم صلی الله علیه واله 🌺
👈 من لایحضره الفقیه ج 4 ص413
#حدیث_باسند
#چهاردهی
51.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظر مراجع در مورد لخت شدن در عزاداری
#حتما_دانلود_کنید
#چهاردهی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
اشکال دوم آقای صدر به قول سکاکی:
اگر مجاز عقلی در مرحله مراد استعمالی است این باعث می شود که تمام شباهت هایش لحاظ می شود و این گاهی موجب دور شدن مبالغه شود
مثال؛ مثل زید قمر که در اینجا اگر در مرحله مراد استعمالی عقل معنا را تعمیم دهد مبالغه در زیبایی ندارد و معانی دیگر را هم می رساند مثل دایره بودن و... قمر
جواب بر این اشکال:
اولا متکلم در مرحله مراد استعمالی معنا را تعمیم داده و در همین مرحله معنا را تعمیم داده است و به عنوان فردی از معنای عام مجازا استعمال شده است
اگر مجاز در مرحله مراد جدی است تمام عام و خاص ها مجاز می شود
ثانیا : حتی اگر لفظ در مرحله مراد استعمالی در معنای موضوع له مجازا استعمال شود و تعمیم داده نشود باز هم فقط همان حیث را که دو معنا به هم علقه دارند را به معنای مجازی نسبت می دهد چون متکلم در استعمال مجازی با قرینه استعمال می کند و این جهات دیگر را خارج می کند یعنی وقتی می گوییم زید قمر فقط همان حیث زیبایی را نسبت می دهد نه حیث دایره بودن و دور بودن و ...
➖➖➖
قول مختار:
قول مختار همان تفسیر اول آقای صدر است که از قول سکاکی کرد که مرحوم آخونر و آقای خویی هم قائل شده اند
توضیح؛ وقتی متکلم می گوید رایت اسدا فی الحمام نه معنای رجل شجاع را اراده کرده و نه معنای اسد را تعمیم داده بلکه مقصود متکلم این است که معنی حیوان مفترس را به ذهن مخاطب خطور دهد و عقل ادعایش این است که رجل شجاع عین حیوان مفترس است در شجاعت ، اگر متکلم در اینجا عینیت بین معنی مجازی و حقیقی را ادعا نکند بلاغتی وجود ندارد
نکته : اگر ما بگوییم مراد استعمالی رجل شجاع است معنای مجازی بیهوده می شود و فرق ندارد با این که بگوییم زید رجل شجاع
و اگر معنای موضوع له را تعمیم دهیم مبالغ مجاز از بین می رود.
(محاضرات ج 1 ص93)
(مرحوم آخوند در بحث لا صلاةلجار المسجد الا فی المسجد)
➖➖➖
دو اشکال آقای صدر به قول مختار:
اشکال اول:
اگر بین معنای مجازی و حقیقی علاقه وجود دارد که می شود اتعما مجازی در مرحله مراد استعمالی(مجاز باللفظ) و اگر علاقه وجود ندارد متکلم هر قدر هم ادعا کند که زید مثل حیوان مفترس است چون علقه شجاعت وجود ندارد ادعا محقق نمی شود
جواب:
این کلام مردود است به این که هم بین معنای مجازی و حقیقی علقه وجود دارد و هم بنابر مبنای ما متکلم ادعا می کند که معنای مجازی عین همان معنای حقیقی است بعبارتی لزومی بین وجود علاقه و مجاز در مرحله مراد استعمالی وجود ندارد
اشکال دوم:
اگر مراد از مجاز ایجاد مبالغه است چرا متکلم علقه بین دو معنی را به شخص نسبت نمی دهد(یعنی چرا نمی گوید زید رجل شجاع) و چرا عینیت معنای مجازی و حقیقی و را در مرحله مرا استعمالی ادعا کرد؟ یعنی با گفتن زید رجل شجاع مبالغه و تاکید که مراد ما بود از مجازگویی محقق می شود بعبارتی همین که در مرحله مدلول تصوری معنای حقیقی (حیوان مفترس) به ذهن مخاطب خطور می کند این خودش مبالغه و تاکید را می رساند
جواب :
این کلام آقای خویی به مبنای ایشان بر می گردد در مدلول تصوری که قائل شدند که مدلول تصوری اصلا وجود ندارد فقط مراد استعمالی و جدی و مدلول تصوری همان تداعی معانی در ذهن است
جواب دیگر:
بنابر مبنای خود آقای صدر هم مبالغه در مرحله مدلول تصوری محقق نمی شود چرا که وقتی یک استعمال مجازی از یک غیر ذی شعور شنیده شود برای مخاطب هیچ مبالغه ای ندارد بلکه باید یک ذی شعور عینیت را ادعا کند تا مبالغه محقق شود
➖➖➖
بحث این که استعمال مجازی نیاز به وضع دارد یا خیر سیاتی ان شاء الله
سلام و عرض ادب بخاطر مشکلی درس امروز استاد تعطیل بود ان شاءالله فردا بحث دنبال میشود.
وفقکم الله لمرضاته
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
بحث دوم در معنای مجازی:
بحث در این است که معنای مجازی چگونه شکل گرفته و چطور لفظ بر آن دلالت کرد؟ آیا مثل معنای حقیقی برای لفظ وضع شده؟ یا حسن طبع عرف باعث شده که معنای مجازی بوجود بیاید
➖➖➖
پنج قول در اینجا وجود دارد:
قول اول:
صرف وجود قرینه باعث می شود که لفظ به کمک آن در معنای مجازی استعمال شود
اشکال بر این قول:
اگر صرف وجود قرینه باعث شود که هر لفظی در معنای مجازی استعمال شود پس ما با آوردن قرینه هر لفظی را در هر معنایی استعمال کنیم مثل اینکه اسد را در معنای رجل کریم استعمال کنیم با صرف آوردن قرینه
➖➖➖
قول دوم(مرحوم آخوند):
سبب استعمال لفظ در معنای مجازی حسن طبع عقلا است نه وضع است و نه قرینه (صرف اینکه عقلا استعمال لفظ را در معنای مجازی حسن بدانند لفظ استعمال می شود)
(کفایه ج1 ص32)
➖➖➖
قول سوم (آقای خویی):
اظهار نظر در این بحث منوط به دو مقدمه است:
مقدمه اول:
به اصل وجود استعمال مجازی قائل باشیم که بنابر مبنای آقای خویی استعمال مجازی وجود ندارد بلکه استعمال حقیقی است و عقلا مجاز صورت گرفته است
مقدمه دوم:
بایدقائل باشيم كه واضع واحد است و واضعين متعدد نيستندو بنابر مبنای ایشان در حقیقت وضع که تعهد بود هر مستعملی واضع بود و بحث حسن طبع و ... پیش نمی آید بلکه مستعمل تعهد می کند که در معنای مجازی و یا حقیقی استعمال کند
(محاضرات ج1ص92)
➖➖➖
اشکال بر قول آقای خویی:
رد مقدمه اول:
اگر شما قائل به مجاز عقلی باشید باز هم بحث جای قول به اصل بحث منشا معنای مجازی خالی که آیا منشا همان مجاز عقلی ، حسن طبع است یا وضع؟
رد مقدمه دوم:
این که شما به واضعين متعدد شديد صحيح است اما همان مستعمليني واضع هم هستند و لفظ را در معناى مجازى عقلا استعمال می کنند منشا استعمال آنها چیست؟ در معنای حقیقی که شما قائل به تعهد شدید در معنای مجازی مبنایتان چیست؟
بعبارتی حتی اگر فردی دو مقدمه را قبول نداشته باشد اصل بحث منشا معنای مجازی برایش پیش می آید
➖➖➖
قول چهارم(آقای صدر):
منشا وجود معنای مجازی علقه و سببیت بین معنای حقیقی و مجازی است عبارت اخری این که لفظ در مرحله اول با معنای حقیقی سببیت و ارتباط دارد و در مرحله دوم علقه بین معنای حقیقی مجازی به وجود می آید بنابراین سبب وجود معنای مجازی همین علقه بین این دو معناست لذا اگر قرینه در کلام بیاید معنای مجازی است و اگر قرینه نیاید معنای حقیقی است به این ترتیب طولیت هم حفظ می شود یعنی اگر قرینه صارفه در کلام بیاید ذهن منصرف یه معنای مجازی می شود و الا معنا معنای حقیقی است
➖➖➖
قول پنجم:
قائل شدند منشا وجود معنای مجازی وضع است یعنی همانطور که لفظ برای معنای حقیقی وضع شده برای معنی مجازی نیز وضع شده است(نه قرینه نه حسن طبع و نه علقه بین دومعنا )
اشکال بر این قول:
اگر لفظ برای معنای مجازی وضع شده باشد پس چطور وقتی لفظ بدون قرینه استعمال می شود می گوییم معنای حقیقی به ذهن می رسد و این طولیت بین مجاز و حقیقت را همه قائل هستند
جواب :
برای حل بحث طولیت چند وجه آورده اند:
وجه اول:
وضع در معنای حقیقی وضع شخصی است و وضع در معنای مجازی وضع برای مایشابه معنی الحقیقی است
یعنی لفظ اسد شخصا برای حیوان مفترس وضع شده اما در مرحله دوم وضع شد برای آنچه شبیه به حیوان مفترس باشد
اشکال آقای صدر بر این وجه:
باز هم این وجه مشکل طولیت بین حقیقت و مجاز را حل نمی کند به این صورت که چرا در حالتی که لفظ بدون قرینه استعمال می شود همان معنی مشابه معنی حقیقی به ذهن خطور نمی کند در حالی که اگر برای آن وضع شده باید آن هم به ذهن خطور کند
وجه دوم:
لفظ در ابتدا برای معنای حقیقی وضع شده و در مرحله بعد وضع شده برای معنای مجازی مشروط بر اینکه با قرینه بیاید
ان قلت:
اگر معنای مجازی مشروط بر این که با قرینه استعمال شود وضع شده است چرا همان قرینه بر معنا دلالت نمی کند؟ چرا لفظ را مشروط وضع کرده؟
قلت:
در این وجه قرینه مصصح است و فی نفسه دلالتی ندارد یعنی خود قرینه دال بر این نیست که لفظ در معنای مجازی استعمال شده بلکه اصل دلالت برای لفظ است و قرینه استعمال لفظ را برای معنای مجازی تصحیح می کند
اشکال آقای صدر بر این وجه:
لازمه این وجه این است که لفظ بدون قرینه محال است در معنای مجازی استعمال شود
جواب :
اشکال شما بر این وجه وارد نیست اگر لفظ می تواند بدون قرینه در معنای مجازی استعمال شود که طولیت حقیقت و مجاز زیر سوال می رود و اگر نمی تواند بدون قرینه استعمال شود که این وجه صحیح است
وجه سوم:
لفظ هم برای معنای حقیقی وضع شده و هم برای معنای مجازی لکن مشروط بر این که معنی حقیقی در زمان استعمال در
معنای مجازی اراده نشود
➖➖➖
اشکال بر اصل اینکه منشا وجود معنای مجازی وضع است:
تمامی این وجوه و اصل این قول عرفیت ندارد
قبلاگفته شد که واضع خداوند متعال نیست و هیچ لزومی ندارد که واضع حکیم باشد
لهذا مردم عادی هرگز چنین دقت هایی به ذهنشان نمی رسد بلکه لفظ را در معنای حقیقی وضع و استعمال می کنند و بعدا در معنای مجازی استعمال می کنند
➖➖➖
بحث بعد سیاتی ان شاء الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
《استعمال لفظ در اکثر از یک معنی》
توضیح به مثال؛
مثلا در باب فقه لفظ صلاة دو معنا دارد یکی دعا و دیگری ارکان مخصوصه ؛ در اینجا اگر شارع امر به صلاة بکند و ما قائل شویم که لفظ در اکثر از یک معنی استعمال می شود هم باید دعا بکنیم و هم ارکان مخصوصه را انجام دهیم
➖➖➖
بحث استعمال در اکثر از یک معنی به بحث حقیقت استعمال بر می گردد که در آن دو مبنا وجود دارد:
مبنای اول(مرحوم آخوند):
لفظ فانی در معناست
بنا بر این مبنا استعمال لفظ در اکثر از یک معنی محال است زیرا وقتی لفظ در معنی اول افناء می شود در معنای دوم نمی تواند فانی گردد
توضیح به مثال؛ تقریب این بحث مثال آینه است که فرد وقتی نزدیک آینه است و فقط آینه آن را نشان می دهد دیگر آینه فرد دیگری را نشان نمی دهد و استعمال لفظ در یک معنی هم دقیقا همینگونه است لفظ به صورت علی حده در معنی استعمال می شود و تمام لفظ مستقلا تمام معنی را در بر می گیرد و حالتی که چند نفر دورتر از آینه بایستند این همان تثنیه و جمع است نه استعمال لفظ در اکثر از یک معنی
(کفایه ج1ص36)
مبنای دوم(مرحوم آقای خویی):
لفظ علامت برای معناست
بنابر این مبنا در مقام ثبوت لفظ می تواند در اکثر از یک معنی استعمال شود چون یک تابلو و علامت می تواند علی حده چند معنی را به ذهن خطور دهد
(محاضرات ج1 ص219)
➖➖➖
استحاله و عدم استحاله استعمال لفظ در اکثر از یک معنی بر اساس مبنای علما در حقیقت وضع :
مبنای اعتبار:
اگر در بحث حقیقت وضع قائل به اعتبار شویم باید قائل به مبنای افناء شویم زیرا وقتی واضع لفظ را برای معنا اعتبار می کند آن لفظ را فانی در معنی می کند در نتیجه استعمال لفظ در اکثر از یک معنی محال می شود
مبنای تعهد:
طبق مبنای تعهد مستعمل و واضع تعهد می کند که لفظ را در چند معنی استعمال کند و هیچ اشکالی ندارد
مبنای قرن اکید:
چون در این مبنا افناء لفظ در معنی وجود ندارد استعمال لفظ در اکثر از یک معنی محال نیست
(بحوث ج1 ص139)
➖➖➖
قول مختار و تعریض بر قول آقای خویی و آقای صدر:
ظاهرا بحث برای آقای خویی و آقای صدر خلط شده است در اینجا اصلا بحث در مرحله وضع نیست که شما استحاله و عدم آن را بر اساس مبنای وضع مطرح کرده اید بلکه بحث در مرحله استعمال است و این هیچ اشکالی ندارد که لفظ د مرحله وضع فانی در معنا باشد اما در مرحله استعمال علامت برای معنا باشد
➖➖➖
اشکال آقای صدر در بحث افناء:
محال است که لفظ فانی در معنا باشد چون فناء بین دو شیء زمانی صورت می گیرد که دو شیء حقیقتا یک چیز باشند و اعتبارا دو شیء باشند که لفظ و معنی اینگونه نیستند بلکه حقیقتا دو شیء هستند رابطه بین لفظ و معنی سببیت و مسببیت است و هیچ کس قائل نیست که سبب و مسبب شیء واحد هستند مثل آتش و حرارت
توضیح به مثال:
در بحث مفهوم و مصداق در عالم اعتبار مفهوم و مصداق یک چیز هستند اما در عالم حقیقت یک چیز است
لهذا اصلا در بحث استعمال افناء وجود ندارد و لامحاله باید قائل شویم که لفظ علامت برای معناست
➖➖➖
اشکال آقای سبحانی در الموجز و آقای حیدری در استنباط:
طرح این بحث در مقام ثبوت اشتباه است که بگوییم بنابر فلان مبنا محال است و بنابر فلان معنا محال نیست این بحث بحث اثباتی است یعنی باید ببینم در عالم واقع لفظ در اکثر از یک معنی استعمال شده است یا خیر
(البته در مقام اثبات آقای سبحانی قائل به امکان و آقای حیدری قائل به عدم امکان شده اند)
جواب این اشکال:
اگر در مقام ثبوت قائل شویم که یک شیء محال است و در مقام اثبات همان شیء اتفاق بیفتد ما باید آن را توجیه کنیم
توضیح به مثال؛ اگر ما در مقام ثبوت قائل شدیم که خداوند جسم نیست و مقام اثبات دیدیم که قرآن می فرماید ید الله فوق ایدیهم باید این را توجیه کنیم نه اینکه با چشم پوشی بر مقام ثبوت به هر آنچه در مقام اثبات آمده قائل شویم.
➖➖➖
قول مختار:
در مرحله ثبوت قول مختار قول آقای خویی است که لفظ علامت برای معناست و استعمال لفظ در اکثر از معنی اشکال ندارد
اما قول مختار در مقام اثبات این است که چون عرف عقلا این کار را انجام نمی دهند اتفاق نمی افتد با اینکه در مقام ثبوت محال نیست
لهذا ما در اصل بحث ما قائل به قول آقای خویی هستیم و در اینکه بحث ثمره ندارد و در عالم خارج اتفاق نمی افتد قائل به قول مرحوم آخوند هستیم
➖➖➖
بحث بعد سیاتی ان شاء الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
《معنای حرفی》
مقدمه:
تقسیم وضع ازحیث معنای متصور واضع که چهار قسم است:
قسم اول:
وضع عام موضوع له عام
یعنی معنای که واضع تصور کرده عام و لفظی که برای آن وضع کرده عام است
مثل وضع لفظ برای من له الرجولیه که واضع معنای عام من له الرجولیه را تصور کرده و لفظ عام رجل را برای آنها وضع کرده
قسم دوم:
وضع خاص موضوع له خاص
معنای متصور واضع خاص و لفظ موضوع خاص است مثل وضع لفظ زید برای یک کالبد خارجی که هر دو خاص هستند
قسم سوم:
وضع عام موضوع له خاص
معنای متصور واضع عام است اما لفظ را برای افراد و مصادیق معنا وضع می کند
مثال این قسم حروف است
یعنی واضع معنای کلی ابتدائیت را تصور کرده و لفظ "من" را برای یکی از مصادیق آن وضع کرده است
قسم چهارم:
وضع خاص موضوع له عام
واضع معنای خاص را متصور می شود اما یک لفظ عام را برای کلی آن وضع می کند مثل اینکه زید را تصور کند اما لفظ انسان را برای کلی زید وضع کند
➖➖➖
امکان و استحاله اقسام:
واضع حین وضع یا باید معنا را بشخصه تصور کند یا بوجهه
لذا در قسم اول که معنا بوجهه و قسم دوم که معنا بشخصه تصور شده است بحث و اشکالی نیست
در قسم سوم نیز واضع معنای کلی ابتدائیت را بوجهه تصور کرد و بوسیله آن لفظ من را برای مصادیقش وضع کرد
اما قسم چهارم محال است چون واضع معنا را نه بوجهه و نه بشخصه تصور نکرده است
اشکال:
قسم چهارم محال نیست چون وقتی واضع معنای خاص را در ذهن متصور می کند معنی عام بالتبع به ذهن او خطور می کند (چون زید یکی از افراد عامی است که واضع می خواهد لفظ را برای آن عام وضع کند)
جواب(مرحوم آخوند):
این حرف خلط بین مفهوم و مصداق است زیرا وقتی واضع زید را از حیث حیوان ناطق نامی ... بودنش متصور می شود این تصور کلی و عام است این همان قسم وضع عام موضوع له عام است و وجود خارجی زید به صورت یک شیء زائد در کنار مفهوم کلی انسان تصور کرده است حال آنکه ما وقتی می گوییم "وضع خاص" یعنی واضع فقط خاص را متصور شود نه اینکه خاص را در ضمن عام تصور کند
➖➖➖
قسم سوم در مقام ثبوت قطعا صحیح است (یعنی ثبوتا هیچ اشکالی ندارد که واضع معنای عامی را متصور شود و لفظ را برای مصادیق آن وضع کند)
اما بحث در اثبات این مطلب است که آیا معنای حرفی جزء همین قسم است یا خیر
(مرحوم آخوند معنای حرفی را جزء قسم اول می داند و بقیه علما قسم سوم)
➖➖➖
بحث اول(حقیقت معنای حرفی):
سه مبنای کلی اصلی در حقیقت معنای حرفی وجود دارد:
مبنای اول(آقای رضی در شرح کافی):
حروف هیچ معنایی هیچ معنایی ندارد و مثل تنوین که فقط علامت برای جر و نصب است اینها هم علامت برای ابتدائیت و ... می باشند یعنی یک چیزی غیر حروف صاحب معناست و حروف فقط علامت برای آن می باشند
اشکال بر این قول:
این قول موجب تناقض است چون یا معانی ربطیه ای که در جملات وجود دارد متعلق به لفظ دیگری غیر حروف است که نیست و یا باید بگوییم که اصلا معانی ربطیه ای در جملات وجود ندارد که قطعا هست زیرا
لهذا در جملاتی که حروف در آنها آمده بوضوح می بینیم که قسمتی از معنای جمله متعلق به حروف است مثل جمله زید فی الدار آشکار می بینیم که که معنای ظرفیت جمله را لفظ "فی" به ذهن خطور می دهد نه زید و الدار
جواب آقای صدر به این اشکال:
اسماء دو وضع دارند یک وضع برای موضوع له و وضع دیگر این که مقید شود به یک معنای حرفی ، لذا اگر زید بما هو زید استعمال شود دلالت بر معنای زید می کند و اگر زید بما هو مقید بمعنی حرفی استمعال شود به غیر از معنی موضوع له خود معنای حرفی ای که به آن مقید شده را هم می فهماند
(بحوث ج1 ص233)
جواب کلام آقا صدر:
اولا هیچ واضعی چنین وضعی نکرده است
ثانیا لازمه این کلام این است که استعمال لفظ در اکثر از یک معنی میشود به این صورت که زید هم بر معنای خودش که مستقلا برای آن وضع شده دلالت می کند و هم بر معنای ربطی که فی علامت بر آن است و این هم گفته شد که استعمال لفظ در اکثر از یک معنی اثباتا اتفاق نمی افتد
ثالثا امکان دارد که یک لفظ دو معنی مستقل داشته باشد(مثل عین) اما اینکه یک لفظ یک معنی مستقل و یک معنی ربطی داشته باشد را هیچ یک از علما قائل نشده است
➖➖➖
مبنای دوم(مرحوم آخوند):
معنی حرفی مثل معنای اسمی مستقل است و وضع آن قسم دوم است یعنی وضع عام موضوع له عام
ان قلت:
اگر معنای حرفی مثل معنای اسمی است و حرف معنای مستقل دارد چرا در کلام حرف را به جای اسم و اسم را به جای حرف نمی توان گذاشت؟
لذا اسم و حرف دو معنای متفاوت دارند
(کفایه ج1 ص11)
قلت(تفسیر مرحوم نایینی از کلام مرحوم آخوند):
واضع در مرحله وضع حروف شرط کرده که حروف به صورت آلی استعمال شوند و اسماء به صورت استقل
الی
اشکال مرحوم نایینی به این کلام:
هر شرطی که واضع می کند که لازم الاجرا نیست مگر که واضع در وضع خودش تصرف کند
مثل اینکه لفظ زید را وضع کند و شرط کند که فقط در زید کریم استعمال شود این شرط اصلا لازم الاجرا نیست بلکه هر زمان در وضع تصرف کند و بگوید زیدالکریم شرط لازم الاجرا می شود و استعمال برای زید غیر کریم اشتباه است
➖➖➖
تفسیر دوم قول مرحوم آخوند و بحث در مبنای سوم سیاتی ان شاء الله
سلام و عرض ادب
پیشنهادات ما
فقه
https://eitaa.com/joinchat/2455044120C11ab2e0b23
امامت
http://eitaa.com/joinchat/1352728594C40cff91830
اصول عملیه
http://eitaa.com/joinchat/1243545618Cb3fc892fbc
اصول: مباحث الفاظ
http://eitaa.com/joinchat/960102418Cb7cb6ea7c6
کانال اصلی
https://eitaa.com/joinchat/607977496C294277e87f
لجنه ی فقاهت و اجتهاد
https://eitaa.com/joinchat/2093744194C966aa2694f
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت و النعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
اشکال دوم مرحوم نایینی به کلام مرحوم آخوند:
لو سلم که معانی حرفیه مثل معانی اسمیه مستقل هستند اما در مرحله وضع شرط شده آلی استعمال شوند و شرط واضع بدون تصرف در وضع لازم الاجرا است ، چرا نمی توانیم حروف را به صورت مجازی غیر آلی و استقلالی استعمال کنیم؟ چون واضع شرط کرد که به صورت حقیقی آلی استعمال شوند و ما می بینیم که به صورت مجازی هم حروف نمی توانند معانی استقلالی داشته باشند مثلا نمی توانیم به صورت مجازی "من" را به معنای ابتداء استعمال کنیم
این کاشف از این است که کلام مرحوم آخوند صحیح نیست
➖➖➖
تفسیر مرحوم اصفهانی از کلام مرحوم آخوند:
مقدمه؛
در جلسه هفتم مطرح شد که وضع از حیث مقید واضع بر سه دسته تقسیم می شود که یا لفظ را قید می زند(زید الکریم) یا معنی را قید می زند(مثل وضع زید فقط برای زید کریم) و یا علقه وضعیه را قید می زند(مثل وضع لفظ زید برای زید اما چون در حالت کرامت زید بوده برای غیر زید کریم استعمال نمی شود) گفته شد که این تقسیم ثمره دارد در معنای مجازی که همین جاست
در اینجا مرحوم اصفهانی می فرماید واضع زمانی که "من" را برای ابتدائیت وضع کرده نه لفظ قید دارد و نه معنی بلکه "من" را برای ابتدائیت وضع کرده در حالی که ابتدائیت در ظرف آلیة بوده لذا "من" فقط به لحاظ آلی استعمال می شود و چون در ظرف آلی بوده نمی تواند استقلالی استعمال گردد مثل لفظ زید که برای زید در ظرف کرامت وضع شد و فقط برای زید کریم استعمال شد
(نهایه الدرایه ج1 ص 43)
➖➖➖
جواب آقای صدر به دو اشکال مرحوم نایینی بواسطه تفسیر مرحوم اصفهانی:
دفع اشکال اول:
با این تفسیر اشکالات مرحوم نایینی دفع می شود به این صورت که اصلا شرط واضع نیست که ما بگوییم لازم الاجرا هست یا نیست بلکه شرط وضع است و لازم الاجراست فلذا اصلا حرف نمی تواند به صورت حقیقی در معنای اسمی و مستقل استعمال گردد
دفع اشکال دوم:
وقتی حرف "من" برای ابتدائیت در ظرف آلی وضع بشود ، برای ابتدائیت به صورت استقلالی وضع ندارد و مهمل است لذا نه به نحو حقیقی و نه به نحو مجازی نمی تواند استعمال شود چون معنای مجازی در طول معنای حقیقی است (طولیت) و سبب وجود معنای مجازی همان علقه بین دومعنی هست و وقتی که لفظ معنای حقیقی ندارد بطریق اولی معنای مجازی ندارد
(بحوث ج 1 ص235)
➖➖➖
جواب:
جواب شما به اشکال اول مرحوم نایینی که کلام مرحوم اصفهانی بود
اما جواب دوم شما اصلا صحیح نیست زیرا معنای حقیقی "من" ابتدائیت آلی است و معنای مجازی آن هم می شود ابتدائیت استقلالی و علقه آنها هم می شود مفهوم ابتدائیت لذا هیچ اهمالی وجود ندارد بنابر کلام شما اسد هم نسبت به رجل شجاع مهمل است بنابراین اشکال شما به کلام مرحوم نایینی وارد نیست
جواب ما به اشکال دوم مرحوم نایینی:
این که حرف به صورت مجازی در در معنای استقلالی استعمال شود هیچ اشکالی به اصل کلام مرحوم آخوند وارد نمی کند (مثل اینکه گاهی حروف در جملات اسم می شوند مثل "من" للابتداء)
➖➖➖
22.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظر اسلام در مورد موسیقی بمناسبت فوت استاد شجریان
#چهاردهی