بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل و الشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
رد بر اشکالات آقای صدر به قول مرحوم خویی:
رد اشکال اول:
این که اگه حروف وضع شده باشند برای نسبت بین طرفین این همان ایجادیت است که شما قائل شده اید یک ادعاست بلکه هیچ اشکالی در این وجود ندارد که حروف وضع شده باشند برای نسبتی که تحصیص هم می کند یعنی "فی" وضع شده برای ظرفیتی که زید و دار را تحصیص می زند و افن چیزی غیر ایجادیت است بلکه در ایجادیت گفته شده که حروف در هرکجا که استعمال شوند معنای خود را ایجادیت می کنند
و هیچ ملازمتی بین نسبت و ایجادیت نیست
اما جواب شما در این که اگر برای فعل تحصیص وضع شده باشند در اینجا کلام مرحوم خویی اشتباه فهمیده شده است بلکه مقصود ایشان این است که فی" وضع شده برای ظرفیت و لازمه این ظرفیت تحصیص است
رد بر اشکال دوم:
اولا تمامی حروف تحصیص می زنند حتی حرف تفسیر (که مفسَّر خود را تحصیص می زند)
جواب مثال الحرارة و البرودة لاتجتمعان: این است که طبق مبنای خودتان در جملات حملیه فرمودید اول موضوع باید تصور شود و بعد محمول بر آن حمل شود فرض محال هم محال نیست لذا در اینجا حرارت و برودت ذهنی جمع شده اند نه خارجی و همچنین بنابر همان مبنای شما در جملات حملیه این اگر نتوانیم جمع حرارت و برودت را تصور کنیم چگونه می توانیم عدم اجتماع را بر آن حمل کنیم
جواب مثال اکرم العشرة الا واحدا:
حرف "الا" برای استثناء مستثنی منه که وضع نشده بلکه وضع شده برای اینکه جمله یا فعل ماقبل را استثناء و تحصیص کند در جاء القوم الا زیدا مجیء وم به عدم زید تحصیص خورده است
در مثال اکرم العشره هم اکرام برا عشره تحصیص می خورد به حصه ای که واحدی از آن داخل نیست نه اینکه عشره برای نه بعلاوه یک وضع شده باشد و واحدی از آن تحصیص بخورد
همچنین اگر حروف در کلام وجود نداشت حصه کردن اسماء یا بعبارتی بیان حالات آنها بوجود نمی آمد و آوردن هزار اسم در کنار یکدیگر چیزی نیست جز تراکم اسماء و ربط بین آنها فقط بواسطه حروف و معانی حرفیه است مثلا در جملات اسمیه و وصفیه و...تحصیص آنها مربوط به هیئات آنهاست و هیئات معانی حرفیه هستند
➖➖➖
اشکال بر قول مرحوم خویی(وجود رابط خارجی):
همان اشکالی که بر مرحوم اصفهانی وارد بود بر ایشان نیز وارد است اگر "من" وضع شده باشد برای وجود ظرفیت ربطی که اشکال حکایت از خارج به وجود می آید و اگر وضع شده باشد برای ماهیت ابتدائیت ربطی این همان ابتدائیت ربطی جزئی است که فقط می تواند از یک ابتدائیت تحصیص پذیر در خارج حکایت کند یعنی فقط همان ابتدائیت بصره و استعمال آن برای ابتداء مشهد اشتباه است
➖➖➖
قول چهارم(قول مرحوم آغاضیاء عراقی):
مقدمه؛
در خارج سه چیز وجود دارد جوهر و عرض و رابط بین جوهرها و عرض ها و عرض و جوهر
در قالب مثال زید و بکر و عمرو و... جوهر اند و کمّ و کیف و ٵین و ظرفیت و ... عرض هستند و ربط بین اینها نیز در خارج وجود دارد در مثال زید فی الدار زید و دار جوهر اند و ظرفیت عرض است در اینجا یک چیز دیگر وجود دارد و آن ربط بین زید و ظرفیت و همچنین دار و ظرفیت است
مرحوم آغاضیاء با این مقدمه میفرماید برای اعراض(ظرفیت در مثال) حروف وضع شده اند و برای ربط بین آنها هیئات (در مثال زید فی الدار هیئت جمله اسمیه) وضع شده اند
نکته: فرق قول مرحوم آغاضیاء با مرحوم اصفهانی این است که در آنجا گفته شد حرف وضع شده برای وجود رابط و حروف معنای ربطی را ایجاد می کنند اما در اینجا هیئات ربط را ایجاد می کنند و حروف برای ماهیت اعراض وضع شده اند
(بدائع الافکار ج١ ص۴٢)
➖➖➖
اشکالات آقای صدر به قول مرحوم آغاضیاء:
اشکال اول:
به مقدمه مرحوم آغاضیاء نیز اشکال وارد است که فرمود هر لفظی که وضع می شود موضوع له آن باید در خارج وجود داشته باشد این مطلب نقض می شود که در مفاهیم انتزاعی و همچنین خود لفظ "عدم" که موضوع له آنها در خارج نیست
اشکال دوم:
همچنین شما فرمودید که "فی" وضع شده برای عرض نسبی در اینجا سوال این است که آیا وضع شده برای مفهوم ذهنی عرض نسبی یا برای مصداق جزئی آن در خارج؟
اگر برای مفهوم عرض نسبی وضع شده باشد که فرقی بین حرف و اسم نمیماند و مثل این است که بگوییم "من" وضع شده برای ابتداء و مشکل آن با قائم به طرفین بودن هم حل نمی شود چرا که ابتدائیت هم قائم به طرفین است
و اگر قائل شوید که وضع شده برای مصداق جزئی خارجی همان اشکالی که بر مرحوم اصفهانی وارد شد بر شما هم وارد می شود که نمی تواند در ذهن تصور شود و حاکی از خارج باشد
جلسه ی بیست و یکم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل والشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
اشکال سوم:
بنابر مبنای شما که فرمودید حروف وضع شده اند برای عرض نسبی اشکال می شود که اگر حرف برای خود کلمه ٵین(کلمه ٵین هم ظرفیت را و هم رابطه مکانی را می فهماند) وضع شده باشد فی عرض می شود و می بینیم که بالوجدان اینگونه نیست
اما اگر بگویید که برای ٵین جزئی (ظرفیت جزئی) یا همان نسبت خاصه وضع شده است در اینجا اشکال این است باید ربط را خود حرف ایجاد کند لذا چرا فرمودید که ربط را هیئت می فهماند
توضیح به مثال:
در مثال زید فی الدار اگر جای "فی" را با اسم عوض کنیم و بگوییم ظرف زید الدار فرق این دو جمله این است که در جمله اول حرف "فی" هم ظرفیت را فهماند و هم ربطیت را اما در جمله دوم لفظ ظرف فقط ظرفیت را فهماند و ربطیت را هیئت اضافیه فهماند و لذا می فهمیم که "فی" معنایی کاملا متباین با "ظرف" دارد
➖➖➖
حل مشکلات و قول مختار در معنای حرفی:
مشکله ای که باید در معنای حرفی حل شود تطبیق معنای حرفی است با وضع عام موضوع له خاص (چرا که قول وضع عام موضوع له عام رد شد) یا بعبارتی تصور بوجهه بودن معنی و اینکه واضع می تواند معنی را تصور کند و لفظ را برای آن وضع کند
همچنین باید قبول کنیم که معنای حرفی یک معنای متباین اسماء نیست بلکه رابطه آنها کلی و فرد است مثل رابطه انسان و زید
لهذا نزدیک ترین قول در اقول با در نظر گرفتن دو مقدمه گذشته همان قول تحصیص مرحوم خویی است
➖➖➖
《مبحث وضع هیئات》
قسم دیگری از معانی حرفیه هیئات هستند و تعریف آن حرکات و سکناتی است که قائم به لفظ هستند مثل هیئت ضَرَبَ که همان ـَـَـَ در آن می باشد
هیئات دو قسم می باشد:
قسم اول:
هیئت در جمله(انواع جملات اعم از جملات تامه و ناقصه و ...)
قسم دوم:
هیئت افرادیه(مثل هیئت مصدر و مشتق و...)
➖➖➖
بررسی در وضع هیئات و ثمره اصل بحث سیاتی ان شاء الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل والشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
اقوال در هیئت جمله ناقصه:
قول اول(مرحوم خویی):
طبق همان مبنایی که ایشان در حروف داشتند همین جا نیز می فرمایند که هیئت جمله ناقصه وضع شده است برای نسبتی که بوسیله آن اسم را تحصیص می کند مثل جمله ناقصه اصافیه در غلامُ زیدٍ که هیئت آن وضع شده برای بیان حالت ملکیت غلام برای زید
(محاضرات ج١ ص١٩٠)
➖➖➖
قول دوم(مشهور):
همانطور که هیئت جمله تامه(یصح السکوت علیها) وضع شده برای نسبت تامه هیئت جمله ناقصه (لایصح السکوت علیها) نیز وضع شده برای نسبت ناقصه یعنی بین دو شیء ربط ایجاد می کند اما به نحو ناقصه و لایصح السکوت
➖➖➖
قول سوم (آقای صدر):
هیئت جمله تامه وضع شده برای هیئت تصادقیه و هیئت جمله ناقصه وضع شده برای هیئت تحلیلیه
توضیح به مثال؛
در مثال زیدٌ قائمٌ در خارج زید و قائم یک چیز است و در خارج بینشان نسبتی اتفاق نمی افتد بلکه نسبت و اسناد بین این دو در ذهن جاری می شود لذا می فرمایند که چون این دو در ذهن بر یکدیگر صدق می کنند وضع شده اند برای نسبت تصادقیه ذهنیه
اما در مثال ضرب ُزیدٍ دقیقا بالعکس جمله تامه در خارج یک نسبت حقیقیه وجود دارد اما در ذهن یک چیز بیشتر تصور نمی شود آن هم ضرب است و نسبتی بین دو شیء جاری نمی شود اما به تحلیل عقلی ما می فهمیم که دو چیز است و با عملیات عقلیه بین آن دو رابطه ایجاد می کنیم لذا هیئت جمله ناقصه وضع شده برای نسبت تحلیلیه عقلیه
استدلال آقای صدر برای این که در جمله ناقصه یک چیز تصور می شود؛
نسبت در جمله ناقصه
یا می خواهد مفهوم نسبت صدوری را در ذهن ایجاد کند این قسم باطل است چون مفهوم نسبت صدوری یک مفهوم اسمی است و نسبت یک مفهوم حرفی است و یک مفهوم حرفی نمی تواند مفهوم اسمی را در ذهن ایجاد کند
یا واقع (همان ماهیت) نسبـت صدوری را در ذهن ایجاد کند که این همنمی شود چرا که واقع نسبت صدوری جزئی است و نمی تواند حاکی از تمام افراد نسبت های صدوری باشد
یا یک نسبت صدوری دیگر را می خواهد بفهماند که باطل است چرا که محال است یک نسبت در جمله نسبت دیگری را به ذهنخطور دهد
لهذا جملات ناقصه وضع شده اند برای نسبت تحلیلیه ذهنیه چون در ذهن نسبتی نیست و عملیه تحلیلیه آن را تصور می کند
(بحوث ج١ ص ٢۶۶)
➖➖➖
سه اشکال بر قول آقای صدر:
اشکال اول:
اینکلام شما در فرق بین زیدٌضاربٌ و ضربُ زیدٍ نقض می شود در جملات وصفیه چرا که در مثال زیدٌ الضاربُ ، الضارب جمله صفتی برای زید است
و در خارج زید و ضارب یکی هستند و درذهن دو شیء بین این دو نسبت جاری است لذا نسبتشان تصادقیه است و جملیه وصفیه (با وجود ناقصه بودنش) یصح السکوت می باشد
➖➖➖
اشکال دوم:
این که شما فرمودید که نسبت در جمله ناقصه نمی تواند واقع نسبت صدوری را در ذهن ایجاد کند و استدلال شما این بود که واقع نسبت جزئی است و نمی تواند جامع برای افراد نسبت صدوری باشد
اشکال اینجاست که شما در وضع حروف وضع عام موضوع له خاص را اختیار کردید در اینجا هم همینطور است باید بگویید که که واضع تصور کرده نسبت صدوری کلی را و آن را برای مصادیقش وضع کرد و حکایت آن از افرادش هم به صورت حمل شایع صناعی بلامانع است (چرا واقع یا همان ماهیت را به ذهن می رساند و ماهیت یجتمع مع الف وجود خارجی)
➖➖➖
اشکال سوم:
اصل و پایه کلام شما هم محل اشکال قرار میگیرد چرا که در جمله تامه که شما فرمودید در خارج یک چیز هستند (قیام و زید یک چیز است) همین کلام را ما در جمله ناقصه ایراد میکنیم چرا که در ضربُ زیدٍ در خارج یک عمل اتفاق افتاده است آن هم ضرب است
بعبارتی اگر بحث شما در مفهوم است که قطعا مفهوم قیام با مفهوم زید یک چیز نیست چرا که ممکن است مفهوم قیام بر شخصی غیر از زید بار شود
اما اگر بحث در خارج است فرقی بین زید قائم و ضرب زید نمی ماند
➖➖➖
بحث بعد سیاتی ان شاء الله
تقریرجلسه بیست و سوم👆
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل والشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
<<بحث هیئت جمله تامه خبریه>>
اقوال در این بحث:
قول اول(قول مشهور):
هیئت جمله تامه وضع شده برای ثبوت چیزی برای چیزی دیگر(ثبوتُ شیءٍ لشیءٍ) چه در آن قصد متکلم باشد یا نباشد
قول دوم(مرحوم خویی):
هیئت جمله تامه وضع شده برای قصد حکایت بواسطه یک مبرز
اشکالات مرحوم خویی به قول مشهور:
اشکال اول:
کلام مشهور نقض می شود در مواردی که وجود نسبت خارجی آنها عقلا محال است مثل شریکُ الباری ممتنعٌ
که در اینجا وجود تعقل وجود خارجی شریک الباری محال است و نمی توان بر آن چیزی را ثابت کرد
(محاضرت ج١ ص٩٠)
➖➖➖
جوابیه آقای صدر به این اشکال:
جواب اول:
قول مشهور ثبوت شیء برای شیئی دیگر است این ثبوت برای ماهیت است و اصلا مقصود مشهور ثبوت در خارج نیست
جواب دوم:
این اشکال در تمام نسبت ها وارد است و فقط مختص به جاهایی که موضوع محال است در خارج محقق شود مثل شریک الباری (و امثال آن) نیست بلکه در زیدٌ عالمٌ هم در خارج نسبت علم به زید تعلق نمیگیرد بلکه زید و عالم در خارج یک چیز هستند
(بحوث ج١ ص٢۶۴)
➖➖➖
رد بر جوابیه آقای صدر:
جواب دوم شما که مؤید بر قول مرحوم خویی بود اما جواب اول شما اینگونه رد می شود که مرحوم خویی بنابر مبنای خود مشهور بر آن ها اشکال کرده اند چرا مشهور قائل هستند معانی و نسبت ها در خارج وجو دارند (در بحث حروف گفته شد و با مثال تحتیت و فوقیت میز و قلم رد شد) فلذا آقای خویی اشکال برمشهور را موضوعاتی می کنند که وجود خارجی آنها محال است محقق شود(مثل شریک الباری)
➖➖➖
اشکال دوم(مرحوم خویی برمشهور):
در بحث حقیقت وضع ما قائل به تعهد شدیم و تعهد همیشه بر امر اختیاری تعلق میگیرد و تعهد بدون قصد بی معناست لذا ما قائل به قصد حکایت شدیم چرا که مبنای ثبوت شیء لشیء با مبنای تعهد سازگاری ندارد در قول مشهور گفتیم که قصد و اختیار در آن فرقی نمی کند و دو سنگ به هم برخورد کند و صدای زیدقائم بدهد معنای قیام تام را برای زید به ذهن می رساند
➖➖➖
تقریر جلسه ی بیست و چهارم👆
بسم الله الرحمن الرحیم
جوابیه آقای صدر به این اشکال:
نقضی:
کلام شما در دو چیز نقض می شود یکی در حروف که فرمودید وضع شده اند برا تحصیص چرا که باید می فرمودید وضع شده اندبرامای قصد تحصیص بعبارتی اگر دو سنگ به هم برخورد کنند و صدای زید فی الدار بیاید معنای تحصیص از آن فهمیده می شود
و یک نقض دیگر در وضع لفظ "نار" برای وجود محرق چرا که اگر بلااختیار لفظ نار گفته شود باز هم وجود محرق به ذهن خطور میکند
حلی:
حل بحث در آنجاست که ما بگوییم بنابر مبنای مرحوم خویی باید در وضع حروف قائل به قصد تحصیص شوند و در مفردات (حل مثال نار) قائل شوند که وضع شده برای قصد اراده
در قول مشهور نیز برای حل مسئله و جمع با مبنای تعهد ، میگوییم که وضع شده برای قصد ثبوت شیء لشیء تصورا بعبارتی آقای صدر می فرماید که نزاع در قصد نیست بلکه نزاع در حکایت و ثبوت شیء لشیء می باشد و این که متکلم قصد کند ثبوت چیزی را برای چیزی را بکند تصوراً
➖➖➖
رد بر جواب آقای صدر:
نفس قصد تلازم با مراد استعمالی و مدلول تصدیقی دارد چطور شما می فرمایید که متکلم قصد ثبوت چیزی برای چیزی را تصوراً بکند بعبارتی با آمدن قصد لامحاله می شود وجود تصدیقی (چه اولی چه ثانی) و مدلول تصوری آن است که قصد در آن نباشد لذا بنابر مبنای تعهد لامحاله باید قائل به قول مرحوم خویی شویم
➖➖➖
اشکال سوم مرحوم خویی بر قول مشهور:
اشکال بعد این است که نفس قول مشهور دال بر تصدیق است اصلا ثبوت شیء لشیء یعنی تصور مع الحکم ، وقتی می گوییم زید قائم ذهن زید و قیام را تصور کرده و آن را تصدیق کرده است بعبارتی خود یصح السکوت بودن جمله تامه دال بر تصدیقی بودن آن است (لهذا در نسبت تامه وضع منشا تصدیق است)
➖➖➖
جواب آقای صدر بر این اشکال:
این اشکال بنابر مبنای تعهد درست است اما بنابر مبنای مشهور منشا دلالت تصوری وضع است و جمله تامه خبریه دلالت تصوری دارد
➖➖➖
رد بر جواب آقای صدر:
در جمله تامه خبریه بنابر مبنای اعتبار هم منشا وضع دلالت تصدیقی است چرا که ثبوت شیء لشیء یعنی تصدیق و تصور مع الحکم (بعبارتی وقتی دو سنگ به هم بخورد و صدای زید قائم بدهد فقط در ذهن تداعی معنا می کند نه اینکه ثبوت شیء لشیء حاصل شود)
➖➖➖
جلسه ی بیست و پنجم👆
بسم الله الرحمن الرحیم
توجه توجه
شروع درس کفایه با نظارت بر بحوث از اول کتاب زیر نظر مستقیم استاد چهاردهی از اول کتاب.
دوستان درس بصورت خصوصی برگزار میشود برای شرکت در کلاس به آیدیه خود استاد پیام بدین.
@aminchahardehi
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال چهارم مرحوم خویی بر قول مشهور:
بنابر مبنای مشهور در نسبت تامه خبریه هیچ فرقی بین نسبت ناقصه و تامه نمی ماند چرا که نسبت یک مفهوم متواطی نیست و نمی تواند شدت و ضعف را در آن راه داد یعنی در اشیائی که تعداد و قلت و کثرت راه دارد تشکیک صحیح است اما در مفاهیم متواطی مثل خط نمی توان گفت که یک خط از خط دیگر خط تر است نسبت هم مثل خط است و نمی توان گفت که یک نسبت ناقص است و نسبتی دیگر تام است
➖➖➖
جواب آقای صدر بر این اشکال:
کلام شما در متواطی بودن نسبت صحیح است اما این اشکال بر مبنای خود شما هم وارد است چرا که شما در نسبت ناقصه قائل به قصد تحصیص و درنسبت تامه قائل به قصد حکایت شدید و لازمه کلام شما این است که در مرحله مدلول تصوری یک جمله ناقصه را جای یک جمله تامه قرار دهیم بعبارتی در عالم تصور نباید فرقی بین زید قائم و زیدالقائم بماند(همین اشکال سرایت پیدا می کند بر اصل مبنای مرحوم خویی در حقیقت وضع)
➖➖➖
رد بر اشکال آقای صدر:
مرحوم خویی اصلا قائل به مدلول تصوری نیستند یعنی وقتی از غیر ذی شعور زید قائم صادر می شود برای ما فقط تداعی معانی می آورد و علتش هم کثرت استعمالی است فلذا اصلا مدلول تصوری وجود ندارد که بتوانیم در این مرحله نسبت تامه و ناقصه را به جای هم قرار دهیم
➖➖➖
جواب بر اشکال چهارم مرحوم خویی:
اصل کلام در متواطی بودن نسبت صحیح است اما اصلا بحث و مناقشه ما در خود نسبت نیست و ما نمی گوییم که نسبت تامه نسبتش از نسبت ناقصه بیشتر است بلکه زمانی که نسبت ناقصه در ابتدا به صورت لایصح السکوت به وجود آمده و نسبت تامه یصح السکوت به وجود آمده است
➖➖➖
قول مختار:
ما در اصل حقیقت وضع قول مرحوم خویی(تعهد) را قبول نکردیم و قائل به اعتبار شدیم و گفتیم وضع منشا دلالت تصوری است اما در وضع جمله تامه خبریه قول مرحوم خویی صحیح است و وضع منشا دلالت تصدیقی است و برای قصد حکایت وضع شده است
➖➖➖
فرق نسبت تامه و ناقصه در کلام مرحوم آغاضیاء سیاتی ان شاءالله
جلسه ی بیست و ششم👆
32.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا با وجود عقل نیاز به روایات داریم؟!
#عقلانیت_در_پرتو_معصوم
#چهاردهی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل والشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
سه فرق بین نسبت تامه و ناقصه در کلام مرحوم آغاضیاء:
فرق اول:
جمله ناقصه دلالت بر وجود می کند اما جمله تامه دلالت بر ایجاد می کند یعنی زمانی که می گوید زیدالعالم علم برای زید در ذهن ثابت است و این دارد از ذهن حکایت می کند اما زمانی که می گوید زید عالم مفهوم علم را برای زید در خارج ایجاد می کند
➖➖➖
اشکال:
به نظر ما فرقی بین زید عالم د زید العالم از حیث حکایت و مفهوم وجود ندارد بلکه در هر دو ذهن وجود دارد و از خارج حکایت می کنند(این همان کلام مرحوم نایینی در معنای حرفی است و در محل خودش ردشد)
➖➖➖
فرق دوم:
جمله تامه حکایت از خارج می کند اما در جمله ناقصه ذهن قطع نظر از نسبت موجود در خارج دارد و تنها چیزی که وجود دارد نسبت محکیه ذهنیه است
توضیح؛
وقتی می گوییم زید قائم در اینجا جمله حکایت از خارج می کند اما در زید القائم حکایتی از خارج وجود ندارد بلکه ذهن از نسبت قیام و زید در خارج قطع نظر دارد و نسبت آن نسبت محکیه ذهنیه می باشد
استدلال؛
می بینیم که بر سر جمله ناقصه حرف نفی می آید مثل عدم قیام زید اما برا جمله تامه حرف نفی نمی آید
➖➖➖
اشکال آقای صدر:
نقضی:
این که شما فرمودید جمله تامه از خارج حکایت می کند و جمل ناقصه حکایت نمی کند نقض می شود در مثال قیام زید الموجود در این مثال جمله ناقصه است اما می گوید قیام زید موجود (زیدی که موجود است در خارج) و از خارج حکایت می کند
همچنین این که شما فرمودید حرف نفی بر سر جمله تامه نمی آید در مثال های بسیاری نقض می شود مثلا لیس زید بقائم (اصلا ما نفهمیدیم که منظور شما چیست)
حلی :
در این که شما فرمودید جمله تامه از خارج حکایت می کند چند حالت وجود دارد:
حالت اول: مفهوم وجود در ذهن بیاید که محال است بواسطه الفاظ مفهوم وجود خارجی به ذهن بیاید
حالت دوم: این است که بواسطه لفظ واقع یا وجود خارجی به ذهن بیاید که این هم به وضوح محال است که وجود خارجی به ذهن بیاید
حالت سوم: این است که ماهیت وجود به ذهن بیاید که این حالت در جمله ناقصه هم هست مثل اینکه می گوییم زیدالقائم ضرب در اینجا ماهیت به ذهن می آید حال آنکه نسبت ناقصه است
➖➖➖
رد بر اشکال آقای صدر:
در اشکال نقضی شما فرمودید که قیام زید الموجود حاکی از خارج است این حکایت از نفس نسبت ناقصه نیست بلکه حکایت از الموجود می باشد حال آنکه کلام مرحوم آغاضیاء دال بر این است که نفس نسبت ناقصه حکایت از خارج ندارد و به خودی خود در حکایت از خارج لابشرط است
اما نقض شما در آمدن ادات نفی بر سر جملات ناقصه صحیح است و ما هم کلام مرحوم را نفهمیدیم ظاهرا که تقریرات اشتباه نوشته اند
اما رد بر اشکال حلی شما این است که قیاس شما بین دو مثال زید قائم و زید القائم ضرب اشتباه است چرا که با آمدن ضرب نسبت جمله تامه می شود و از خارج حکایت می کند اما در مثال قیام زید یا زیدالقائم حکایتی از خارج ندارد مثل همان کلمه الموجود که در مثال اخیر آوردید که باعث حکایت از خارج شد اما نسبت ناقصه بما هی هی هیچ حکایتی از خارج نمی کند و اشکال شما بر مرحوم آغاضیاء وارد نیست
➖➖➖
جلسه ی بیست و هفتم👆
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
دروس امسال استاد چهاردهی
عمومی: بحوث فی علم الاصول از اول کتاب همراه با نقد
خصوصی: فقه استدلالی آقای ایروانی از ابتدا همراه با نقد
خصوصی: کفایه از ابتدا همراه با نقد
دوستان برای شرکت در دروس خصوصیه استاد فقط به آیدی خودشون پیام بدین و هماهنگ کنین
@aminchahardehi
تشکر از همراهی شما
بسم الله الرحمن الرحیم
فرق سوم(ادامه کلام مرحوم آغاضیاء):
فرق سوم بعبارتی همان فرق دوم است اما اثر شرعی بر آن مترتب شده که آن را بیان کرده اند
وقتی که جمله تامه حاکی از خارج باشد اما جمله ناقصه حاکی نباشد
ثمره آن در بحث استصحاب عدم ازلی فهمیده می شود
توضیح به مثال؛ مثال اول الماءُ الکرّ معتصمٌ می باشد که جمله الماء الکر موضوع حکم است و جمله ناقصه می باشد و به آن موضوع نعتیو بسیط می گویند در اینجا به ذهن ما یک ماهیت بسیط آب می آید که متصف به صفت کرّیت است لهذا ما نمی توانیم کریت را از آب جدا کنیم و استصحاب عدم ازلی عدم کریت جاری کنیم و بگوییم آب کر نبوده است فلذا حالا نیز کر نیست
اما مثال دوم می گوید اذا کان الماءُ کراً اعتصم در اینجا موضوعکه جمله تامه است مستقل و مرکب از دو موضوع (آب و کریت)می باشد و ثمره ی حکایت آن از خارج این است که در ذهن ماهیت آب و ماهیت کریت تصور می شود و ما حکم کریت را بر آن بار می کنیم لذا ما می توانیم بگوییم که آب در قبل وجود داشته اما کر نبوده فلذا استصحاب عدم ازلی جاری می شود
فلذا اگر در موضوع حکم شرعی جمله ناقصه اخذ شود استصحاب عدم ازلی جاری نمی شود اما اگر جمله تامه اخذ شود جاری می شود
➖➖➖
اشکال آقای صدر:
جاری شدن استصحاب عدم ازلی بر مبنای تامه و ناقصه بودن موضوع حکم جاری نمی شود بلکه بر اساس مناسبات حکم شرعی و هیئت کلام جاری می شود مثل این که مرحوم خویی در المرٵة القرشیه موضوع را مرکب دانسته اند استصحاب عدم ازلی جاری کرده اند و اگر زن شک کند به قرشی بودن در سن غیر قرشی یائسه می شود
➖➖➖
قول مختار:
کلام مرحومآغاضیاء در حکایت ازخارج صحیح است و این همان کلام مرحوم خویی در جمله تامه است که فرمودند در مرحله مراد استعمالی است مدلول تصدیقی می باشد
➖➖➖
در جمله انشائیه در دو مقام بحث می کنیم:
مقام اول:فرق بین جمله اخباریه و انشائیه
مقام دوم: حقیقت وضع جمله انشائیه
در فرق بین جمله انشائیه و اخباریه جامع بین اقوال این است که جمله انشائیه برای ایجادیت و جمله اخباریه برای اخطاریت است اما پنج تفسیر از ایجادیت گفته شده که بیان می کنیم:
تفسیر اول :
ایجادیت در جمله انشائیه همان ایجادیت در حروف است که در قول مرحوم نایینی بیان شد
اشکال:
اگر ما قائل شویم که ایجادیت در جمله انشائیه همان ایجادیت در حروف باشد اشکال این است که اولا ما اصل مبنای ایجادیت را در حروف قبول نداریم و ثانیا لوسلم که ایجادیت در حروف صحیح باشد اشکال این است که اگر ما قائل شویم که چون هیئت جمله انشائیه معنای حرفی است و باید معنای حرفی وضع شده باشد برای ایجادیت همین حرف را باید در جمله اخباریه هم بزنیم چون هیئت جمله خبریه هم معنای حرفی است و فرقی بین جمله خبریه و انشائیه نمی ماند
➖➖➖
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ی بیست و هشتم👆
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل والشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
در جمله انشائیه در دو مقام بحث می کنیم:
مقام اول:فرق بین جمله اخباریه و انشائیه
مقام دوم: حقیقت وضع جمله انشائیه
در فرق بین جمله انشائیه و اخباریه جامع بین اقوال این است که جمله انشائیه برای ایجادیت و جمله اخباریه برای اخطاریت است اما پنج تفسیر از ایجادیت گفته شده که بیان می کنیم:
تفسیر اول :
ایجادیت در جمله انشائیه همان ایجادیت در حروف است که در قول مرحوم نایینی بیان شد
اشکال:
اگر ما قائل شویم که ایجادیت در جمله انشائیه همان ایجادیت در حروف باشد اشکال این است که اولا ما اصل مبنای ایجادیت را در حروف قبول نداریم و ثانیا لوسلم که ایجادیت در حروف صحیح باشد اشکال این است که اگر ما قائل شویم که چون هیئت جمله انشائیه معنای حرفی است و باید معنای حرفی وضع شده باشد برای ایجادیت همین حرف را باید در جمله اخباریه هم بزنیم چون هیئت جمله خبریه هم معنای حرفی است و فرقی بین جمله خبریه و انشائیه نمی ماند
➖➖➖
تفسیر دوم:
در این تفسیر ایجادیت به معنای تولیدیت می باشد یعنی جمله انشائیه وجود خارجی را تولید می کند و به تبع آن مفهوم ذهنی به ذهن مخاطب می آید مثلا وقتی می گوید اضرب معنای طلب زدن را در خارج تولید و ایجاد می کند و بعد مفهوم طلب به ذهن می آید
➖➖➖
دو اشکال آقای صدر بر این تفسیر:
اشکال اول: این تفسیر شما در دو حالت تصور می شود:
حالت اول: تولیدی که شما فرمودید اگر به وجود آمدن وجودخارجی بدون وضع باشد این می شود سببیت ذاتی و محال است حتما باید با وضع محقق شود
حالت دوم: اما اگر وجود خارجی با وضع به وجود آید در اینجا بنابر مبنای ما که قرن اکید بود وضع فقط منشٵ دلالت تصوری است و وجود خارجی در قسم مدلول تصدیقی می باشد لذا با وضع هم نمی توان مبنای تولیدیت را اختیار کرد
(بحوث ج١ ص ٩٠)
➖➖➖
رد بر این اشکال:
در بحثی که از لسان مرحوم خویی در جمل تامه خبریه مطرح شد اثبات کردیم که بنابر مبنای اعتبار و قرن اکید هم وضع می تواند منشٵ دلالت تصدیقی گردد مثلا بنابر مبنای قرن اکید(مبنای خود آقای صدر) در بحث جمله تامه خبریه گفتیم که قرن اکید بین هیئت و قصد حکایت ایجاد می شود و هیئت جمله وضع شده برای مدلول تصدیقی و مراد استعمالی در اینجا هم قرن اکید بین ایجادیت یا تولیدیت و هیئت جمله انشائیه بوجود آمده و برای آن وضع شده است لذا کلام شما نقض می گردد
➖➖➖
اشکال دوم:
اگر جمله انشائیه وجود خارجی را ایجاد می کند چرا ما در برخی موارد می بینیم که قبل از انشاء جمله وجود خارجی وجود دارد؟ مثل این که شخص از خودش چیزی را طلب می کند
➖➖➖
جواب اشکال آقای صدر:
این که قبل از ایراد جمله وجود خارجی موجود است تولیدیت جمله انشائیه را نفی نمیکند چرا که بحث ما در این است که جمله انشائیه فقط وجود خارجی خود را ایجاد می کند و با آمدن اضرب معنی طلب محقق می شود حال آنکه قبل از آن در ذهن به واسطه ای دیگر باشد و یا نباشد بلکه بالوجدان می بینیم که جمله انشائیه یک وجودی را تولید می کند مثل اینکه یک آتش وجود دارد و ما بگوییم چون آتش وجود دارد اگر آتش دیگری بیاید آتش دوم حرارت ندارد
➖➖➖
تفسیر سوم از ایجادیت(مرحوم اصفهانی):
ایشانمی فرماید رابطه بین ایجادیت و اخطاریت رابطه اقل و اکثر است بعبارتی اخطار و ایجاد در عرض هم قرار دارند و ایجادیت در عرض اخطاریت به وجود می آید و این کلام مرحوم اصفهانی دال بر این است که در مرحله مراد جدی ایجادیت به وجود می آید اما در مرحله دلالت تصوری و مراد استعمالی معنای اخطاری دارد یعنی در جمله اخباری غرض متکلم اخطار از خارج است و با گفتن زید قائم حتی در مرحله مرادی جدی می خواهد از خارج قیام زید را حکایت کند اما در جمله انشائیه متکلم در مرحله تصور و مراد استعمالی معنای استفهام از وجود ذهنی هل و زید و قائم اخطا می کند اما در مرحل مراد جدی معنای انشائی استفهام را ایجاد می کند
➖➖➖
اشکال آقای صدر بر این تفسیر:
در مثال بعت داری متکلم در مرتبه ای قصد اخبار می کند و از بیع خانه خود که قبلا محقق شده حکایت می کند اما در مرتبه دوم از بعت داری قصد انشاء میکند و با آوردن این جمله صیغه بیع را جاری میکند اشکال در این جاست که بنابر تفسیر مرحوم اصفهانی مراد استعمالی در هر دو مرتبه باید یکی باشد اما می بینیم که این دو در مراد استعمالی هم با هم فرق دارند چرا که وضع نمی تواند منشا مراد استعمالی باشد
➖➖➖
جواب اشکال آقای صدر:
گفتیم که بنابر فرموده مرحوم خویی در مرحله مراد استعمالی قرن اکید بین جمله و قصد حکایت محقق می شود و وضع می شود برای قصد حکایت و درمرحله مراد جدی وضع می شود برای معنای ایجادیت و اصلا مدلول تصوری ندارد
➖➖➖
تفسیر چهارم از ایجادیت سیاتی ان شاء الله و علی ابن ابی طالب علیهما السلام
جلسه ی بیست و نهم👆
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل والشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
اما تفسیر چهارم از ایجادیت:
در تفسیر سوم مرحوم اصفهانی ایجادیت را در عرض اخطاریت دانستند اما در اینجا ایجادیت در طول اخطاریت است و مرادی جدی بالاصاله ایجادیت می باشد یعنی با گفتن هل زید قائم در مرحله مراد جدی بالعرض اخطاریت فهمیده می شود اما اصل مراد جدی همان ایجادیت و استفهام است و بعبارتی علت به وجود آمدن ایجادیت و استفهام همان اخطاریت است
➖➖➖
اشکال آقای صدر بهداین تفسیر:
فرق بین موارد هزل و جدی این است که موارد هزل مراد جدی ندارند یعنی وقتی ما به شوخی می گوییم زید قائم و اصلا در خارج زید و قیامی وجود ندارد اصلا مراد جدی در کار نیست و کلام فقط در مرحله مراد استعمالی محقق می شود
شما فرمودید ایجادیت در مرحله مراد جدی محقق می شود و در مرحله مراد استعمالی معنی اخطاریت دارد
اشکال اینجاست که ما بالوجدان می بینیم که بین زید قائم و هل زید قائم حتی در حالت هزل هم فرق وجود دارد حال آنکه بنابر تفسیر شما وقتی اینها مراد جدی ندارند باید یک معنای اخطاریت را در مرحله مراد استعمالی بفهمانند
➖➖➖
تتمه:
همین آقای صدر را در بحث عام و خاص مطرح می کنیم که بعد از این کشف خاص و تخصیص خوردن عام بواسطه آن می فهمیم که مراد جدی مولا از همان ابتدا عام مخصص بود نه تمام افراد عام
یعنی وقتی مولا فرمود اکرم العلما و بعد فرمود لاتکرم الفساق منهم در اینجا مراد جدی مولا در العلما فقط علمای عادل است اما معنا و موضوع له علما به جای باقی است
فلذا مراد جدی نمی تواند سبب عوض شدن موضوع له شود بلکه با وجود مراد جدی یا مراد استعمالی متکلم عوض می شود و یا مدلول تصوری
➖➖➖
دو اشکال آغا ضیاء به تفسیر چهارم:
اشکال اول:
شما فرمودید که مراد جدی از هل زید قائم ایجاد معنی استفهام است در خارج ، اما مشکل اینجاست که وجود خارجی استفهام با وجود ذهنی تباین دارد و استفهام خارجی نمی تواند باعث ایجاد وجود ذهنی استفهامشود که آن وجود ذهنی بتواند از خارج حکایت کند
به تعبیر واضح تر اینکه تا زمانی که مفهوم استفهام به ذهن نیاید و آن وجود ذهنی از خارج حکایت نکند مراد جدی محقق نمی شود (ما وقتی می گوییم زید قائم ، وجود زید و قیام به ذهن می آید و از خارج حکایت می کنند و در مرحله مراد جدی کلام محقق می گردد) اما بنابر گفته شما اول در مرحله مراد جدی وجود استفهام در خارج محقق می شود و بعد به ذهن می آید و بعد از خارج حکایت می کند
➖➖➖
جواب اشکال:
این اشکال قبلا هم تفصیلا جواب داده شد به این صورت که حتما نباید وجود ذهنی (که با وجود خارجی تباین دارد) از خارج حکایت کند بلکه ماهیت (که با هر وجودی جمع می شود) از خارج حکایت می کند
➖➖➖
اشکال دوم:
اگر مستعمل فیه ما وجود خارجی باشد و ما تا استعمال نکنیم وجود خارجی (مثلا وجود خارجی استفهام)
محقق نمی شود از طرف دیگر تا وجودی در خارج نباشد استعمالی صورت نمی گیرد لذا وجود متوقف بر استعمال است و استعمال متوقف بر وجود است تا هل زید قائم استعمال نشود معنای ایجادی استفهام در خارج محقق نمی گردد و تا زمانی که معنای استفهام در خارج نباشد استعمال معنا ندارد
➖➖➖
جواب اشکال:
دوری که مرحوم آغاضیاء تصویر کردند اشتباه است چرا که اولا اگر مستعمل فیه وجود خارجی باشد دور صحیح است اما در تفسیر چهارم مراد جدی وجود خارجی است نه مستعمل فیه
ثانیا این ادعای شماست که استعمال بدون وجود خارجی محقق نمی شود بلکه اصل در جمله انشائیه و ایجادیت همین است که وجود خارجی نباشد و به واسطه استعمال وجود خارجی یا همان معنی انشائی محقق گردد و این کلام شما فقط در اخطاریت صحیح است
➖➖➖
جلسه ی سیم👆
حکم حتاکی به اهل بیت علیهم السلام در آینه ی روایات و نظر مراجع
حتما ببینین #چهاردهی
برای تماشا روی لینک زیر بزنید👇
https://www.instagram.com/tv/CHfPOvFh9V4/?igshid=10vujok3i4im6
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل والشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
تفسیر پنجم ایجادیت (آقای صدر):
ایجادیت در مرحله مدلول تصوری است نه در مرحله مراد استعمالی و نه در مرحله مراد جدی
یعنی فرق بین جمله اخباریه و انشائیه این است که جمله اخباری وضع شده برای نسبتی که فانی شده برای واقعه ای که آن واقعه مفروغ عنه است اما جمله انشائی وضع شده برای واقعه ای که آن واقعه بواسطه همین کلام ایجاد می شود
مثلا در بعت که به معنای انشائی استعمال می شود یعنی همین الان صیغه بیع را جاری می کند و بیع را ایجاد می کند
اما زمانی که به معنای اخباری استعمال می شود حکایت می کند از واقعه خریدنی که مفروغ عنه است
البته این کلام ما در جمله انشائی فقط در مواردی است که انشاء در خارج مصداق داشته باشد مثل مثال اخیر که بیع در خارج مصداق دارد و مواردی که در خارج مصداق ندارند مثل تمنی و ترجی و ... اخباری هستند
➖➖➖
اشکال اول بر آقای صدر:
تفسیر شما مردود است چرا که وقتی از غیر ذی شعور بعت (حتی با قرینه مثلا بعت داری فی الامس) شنیده شود در مدلول تصوری هیچ فرقی بین انشائی و اخباری بودن آن فهمیده نمی شود بلکه حق در این مطلب همان کلام مرحوم خویی است که در جملات اخباریه و انشائیه برای اینکه معنی و مقصود فهمانده شود و حکایت از خارج محقق گردد باید کلام از یک ذی شعور با قصد صادر شود و الا اگر غیر ذی شعور باشد فقط تداعی معانی است
➖➖➖
اشکال دوم:
اینکه شما فرمودید اگر جمله مصداق انشاء در خارج نداشته باشد مثل تمنی و ... اخباری است و نمی توان آن را انشائی خواند چرا که در خارج چیزی ایجاد نکرده اشتباه است
بلکه ایجادیت به حسب هر نسبتی متفاوت است گاهی مثل بعت در خارج مصداق دارد و گاهی در خارج مصداقی ندارد بلکه مانند ترجی فقط مفهوم آن در ذهن محقق می شود استدلال ما هم این است که اگر کلام انشائی تمنی صادر نشود مفهوم تمنی به ذهن مخاطب نمی آید همچنان که بدون بعت مصداق خارجی بیع در خارج محقق نمیگردد
➖➖➖
مرحوم آخوند و مرحوم آغاضیاء و مرحوم اصفهانی شبهه و اشکالی بر اصل ایجادیت دارند:
فرموده اند لفظ اضرب وضع شده که مستقلا معنی طلب را ایجاد کند (لحاظ استقلالی) و زمانی که مستعمل لفظ اضرب را استعمال می کند اضرب را آلت قرار می دهد تا معنی طلب را ایجاد کند(لحاظ آلی)
لذا در استعمال جملات انشائیه با قول به ایجادیت جمع می شود بین لحاظ آلی و استقلالی همچنان که در وضع بالاستعمال همین اشکال وارد شد
➖➖➖
جواب این اشکال:
این که شما فرمودید اضرب در مرحله ایجاد لحاظ استقلالی دارد صرفا ادعاست بلکه در این مرحله هم لفظ اضرب آلت است این برای اینکه معنی طلب را ایجاد کند چرا که قبلا برای ایجادیت وضع شده و الان به مرحله فعلیت می رسد و معنی خود را ایجاد می کند نه اینکه در مرحله استعمال وضع شود
➖➖➖
بحث بعد سیٵتی ان شاء الله و علی ابن ابی طالب علیهما السلام
جلسه ی سی و یکم👆
#حکم فقهی کاشتن ناخن مصنوعی
#شبهه در مورد فدک و جواب آن
#حتما ببینین #چهاردهی
برای مشاهده روی لینک زیر بزنید👇
https://www.instagram.com/tv/CHv8YYZBuqT/?igshid=zp0y470qxbkm