مهدیه شادمانی
🔴به او و امثال او مشکوک باشید لطفا با نشر گسترده این مطلب، به یاری فضای فرهنگی اربعین حسینی بشتابید
یک ماه قبل از اربعین با رصد برخی برخی بلاگرها و تحلیلی که نسبت به اوضاع گذشته و حال و آینده داشتم، به این یقین رسیدم از امسال استارت حضور برخی عناصر مشکوک در راهپیمایی اربعین زده خواهد شد.
نمیخواهم شخص حاضر در این کلیپ را متهم به حمایت و هدایت شدن توسط سرویس امنیتی بیگانه کنم
ولیکن این شخص قطعا در پازل طراحی شده سرویسهای اطلاعاتی بیگانه دارد حرکت میکند.
یکی از برنامههای پیشِروی دشمن، آلوده کردن فضای راهپیمایی اربعین است.
این خانم الان با این آرایش غلیظ، ناخنهای کاشته شده و لاکزده و مژههای کاشته شده، حضورش در حرم عتبات عالیات مشکل شرعی دارد و حرام الهی است.
فعلا کاری به حضورش در ملاء عالم با چنین وضعیتی ندارم.
با شناخت نسبتا دقیقی که از مردم عراق دارم، آنها به شدت متنفر از چنین ریخت و قیافههای هستند و میگویند و معتقد هم هستند زنان ایرانی با آرایش خود در ایام عزای اهلبیت در کربلا، دارند فضای فکری زنان عراقی و... را هم تغییر میدهند.
حالا شما حساب کنید سال دیگر، یک نفر با وضعیتی بدتر از این خانم در #اربعین حضور پیدا میکند
و مردان عراقی یا ایرانی با او برخورد کنند
عدهای شلوغش کنند «مخالفان چنین اشخاصی با او داد و بیداد کنند»؛
خود شخص هم مأموریت دارد فضا را ملتهب کند؛
موافقانش و همانانی که میگویند مهمان حسین است، بگویند کاری نداشته باشید «چون او زائر حسین است، هرکسی با هر پوششی میتواند بیاید و...»؛
اصلا
فرقی ندارد مخالف این اتفاقات ایرانی باشد یا عراقی،
شما فقط لحظهای فکر کنید، چه جو ملتهبی ایجاد خواهد شد و اربعین چگونه با برخی اتفاقات به حاشیه خواهد رفت و
دشمن به خواستهاش خواهد رسید.
امثال این خانم، خواسته یا ناخواسته دارند در پازل دشمن بازی میکنند.
اربعین خار چشم آمریکا و اسرائیل است. چندسال قبل سرویس امنیتی آمریکا «CiA»
500 نفر را باعنوان دانشجو بین زائران حسینی میفرستد تا با سوالاتی علت حضور آنان را بدانند.
پاسخ به آن سوالات در نهایت به مقامات امنیتی آمریکا میرسد و با بررسی آن گزارش و پاسخها
نتیجهگیری دشمنان این میشود که «راهپیمایی #اربعین، بزرگترین تهدید علیه امنیت ملی آمریکا است.»
امروز به تعبیر رهبر اندیشمند و حکیم انقلاب: اربعین جهانی شده و از این هم جهانیتر خواهد شد.
امروز دشمن به خوبی میداند چگونه برنامه ریزی کند و کجا را چگونه و با چه آدمهایی هدف قرار دهد.
امثال این زن، پیاده نظام سرويسهای اطلاعاتی دشمن هستند.
سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نظیر سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات، باید روی پدیده از حالا کار کنند و ریشه این افراد را بررسی کنند که علت حضور اینان در راهپیمایی اربعین چیست؟
کسانی که اگر زندگیشان را بررسی کنیم میبینیم به نشستن روی کمتر از پر قو راضی نمیشوند، حالا اینجا، با این پوشش، با این موارد عدم رعایت اصول شرعی...!
حتی زنانی که از لبنان، دیگر کشورهای عربی و حتی برخی کشورهای اروپایی برای زیارت امام حسین علیه السلام میآیند، در سادهترین حالت ممکن میآیند، آنوقت این خانم و امثال او...!
القصه، ما قبلا در مطالب و تحلیلهای گوناگون، هشدارهای لازم را دادیم، حضرات مسئول خواه پند گیرند و خواه ملال شوند.
و در تکمله عرائضم، با تک بیتی که اشاره به فرمایشات ولی امر مسلمین جهان در جهانی شدن اربعین است، مطلب را به پایان میرسانم
حسین جان
اربعین تو جهانی شده و حالا من
کربلا با همهی اهل جهان میآیم
✍سیدمحمد سلیمبهرامی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
https://eitaa.com/drshadmani
#اربعین
.
راستش را بخواهید سفر اربعین همینطوری سخت است چه برسد بخواهی کاروانی به دنبال خودت راه بیندازی. کاروان نوجوانان باشد که دیگر سخت تر.
اما سختی کاروان دختران نوجوان و جوان مضاعف است. با مشکلاتی مواجه می شوی که تصورش را هم نمی کردی.
عراقی ها هم کمتر به تسهیل بخش بانوان توجه می کنند. برق که می رفت اگر موتور برقی روشن میشد اول بخش آقایان بود و حالا ما باید می رفتیم و چونه می زدیم که ما گرما را تحمل میکنیم ، بخش بانوان را وصل کن که اینها گرما زده نشوند.
هر روز حداقل ۲۵ باری بیمارستان می رفتیم. شب ها که خسته می رسیدیم جایی استراحت کنیم ، تازه تلفات نیمه شب ها خودش را نشان می داد.
این اواخر اجاره ی ستوته ها ( موتور باری) دائمی بود.
کار وقتی سخت تر میشد که کاروان ما از همه ی کشور بودند و فرهنگ و حال و هواشون متفاوت بود. یکی گرمایی بود و یکی سرمایی. اینها خودشان چند روز در راه بودند تا به تهران برسند و ما سفر مان را شروع کنیم.
همه ی اینها جزء کوچکی از مشکلات اربعینی ماست.
.
اما ما پای کادر سازی برای انقلاب اسلامی و قیام و رشد نوجوانان ایستاده ایم. اگر می گوییم اربعین حادثه ی بزرگ تمدنی و انسان ساز است ، اگر می گوییم برای هویت سازی بهترین سفر و رویداد است ، اگر می گوییم بانوان فرماندهان و راویان گام دوم انقلاب اسلامی هستند ، پس باید اسباب حضورشان را فراهم کنیم. باید کمک کنیم رنج سفر شان و سختی هایشان کمتر شود که خودشان کم مشکل و سختی ندارند. چادر های مشکی و گرمای بسیار زیاد و تغییر آب و هوا و غذا و پیاده روی ، امر ساده ای برای دختران نوجوان و جوان نیست.
.
من باشم پیشنهاد میکنم همه مان روی موکب اسکان در نجف و کربلا و خدمت پذیرایی و درمانی برای دختران و بانوان تمرکز کنیم. آقایان و پسران همیشه جا پیدا می کنند. من جای آموزش و پرورش بودم همه ی مدارس عراق در نجف و کربلا در محدوده حرم را گرفته بودم و در اختیار دختران نوجوان گذاشته بودم.
من جای شما بودم کمک میکردم یک دخترخانم بیشتر به اربعین سفر کند و هزینه های سفرش را تأمین میکردم.
.
ما امسال هم انشاالله عازم سفریم. با همان سختی ها و بی پولی ها. اما حالا دیگر دختران حاج قاسم سالها تجربه دارند، عراق و نخلستان میشناسند ، چگونگی تعامل با زنان و دختران عراقی را یاد گرفته اند و حواسشان به ارتباط موثر با آنها هست . خیلی هایشان کاروان جدا راه انداخته اند و تعداد ورودی به این مسیر را بالا برده اند و راه #دختران_اربعین_ساز را بزرگ تر کرده اند.
✍ حامد تقدیری ۴صفر ۱۴۴۶، ۱۹ مرداد
@drshadmani
هدایت شده از خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_کوتاه
سال 95 وسیروز قبل از اربعین بود که من و حسین و رسول و چندنفر از همکارانم در واحد ضدجاسوسی و ضد تروریسم ستاد، طی ماموریتی به عراق رفتیم. یکی از ماموریتهای ما این بود که در پوششهای مختلف مستقر بشویم و چهره زنی کنیم.
خیانت برخی از افسران عراقی در زمان حضور داعش بیش از حد بود و چون که نزدیک اربعین بود، هراتفافی محتمل بود.
یک هفته قبل از اربعین از بالا به من دستور دادند که از کربلا خارج میشوی و میروی به سمت سامراء و در فلان نقطه مستقر میشوی!
فورا با یکی از همکاران و با یک خودروی پرادو عازم شدیم سمت سامراء!
اما...
شب اربعین شد
من در 2 کیلومتری حرم ایستاده بودم و گاهی هم برخی خیابانها را قدم میزدم و مشغول چهرهزنی بودم.
در حین مأموریت، به یک نفر مشکوک شدم. وقتی نگاهم به او افتاد، زیر نظرش گرفتم تا اینکه رفت و در گوشهای از خیابان روی جدول پیاده رو نشست. خیلی نامحسوس او را زیر نظر و زیر چتر امنیتیام گرفتم.
به مرصاد که به دستور سازمان از کربلا به سامراء آمده بود، با اشارهای هشدار دادم که حواسش را جمع کند.
اما سوژه...
نیم ساعتب گذشته بود که دیدم مرد عرب که محاسن بلندی هم داشت و دشداشه مشکی پوشیده بود وَ روی دشداشهاش کاپشنی هم پوشیده بود، کمی دست به محاسن و دستار سرش کشید از جایش بلند شد.
به مرصاد که حالا به من نزدیکتر شده بود و سوژه را چهار چشمی زیر نظر داشت، اشارهای زدم که باید برویم دنبالش.
مرد عرب که لاغر اندام بود، لحظه به لحظه به حرم نزدیکتر میشد.
یک لحظه احساس کردم طبیعی راه نمیرود و برخلاف زمان نشستن روی زمین، لباسش حالا کمی گشادتر به نظر میرسد. چون موقع نشستن لباس جمع میشود و نمیشود به خوبی تشخیص داد.
حالا داشتم یقین میکردم که فیسآف کرده و حالت لباس این مرد طبیعی به نظر نمیرسد و به جثهاش نمیخورد.
اما اینکه این آدم چطور با خیانت برخی افسران عراقی حالا به 2 کیلو متری حرم رسیده بود هم بماند.
یک ایست بازرسی بود که نمیخواستم به او به آنجا برسد. چون فاجعه بود. احساس میکردم این آدم میتواند عامل انتحاری باشد...
مرصاد کمی دورتر از من و از پشت سرم حرکت میکرد تا من را کاور «تامین» کند و درصورت لزوم، سایه سوژه شود.
مظنون عرب، مجددا به سمت پیاده رو رفت و کنار یک مغازهای که کرکرهاش پایین بود نشست. حواسش فقط به سمت مسیر حرم بود.
یقین داشتم در زیر لباسش خالی از سلاح یا جلیقه نیست. چون برآمدگی دور کمرش را میتوانستنم به خوبی ببینم.
رفتم نزدیکش و به آرامی نشستم.
خلاصه بعد از سالها کارهای اطلاعاتی و امنیتی و عملیاتی در داخل مرزها و بیرون از مرزها، میدانستم که نسبت به چه کسی باید حساس شد.
کمی به او نزدیکتر شدم، همینطور مرصاد.
مرد عرب خودش را جمع کرد. معلوم بود ترسیده.
احساس کردم دستش را دارد آرام آرام به سمت جیبش میبرد تا چیزی را خارج کند.
نزدیک تر شدم.
حساس تر شدم.
استرس گرفتم...
دیدم دستش را کامل به داخل جیبش برد
همزمان بلند شد
الله اکبر بلندی گفت...
چشمانم گرد شد
مرصاد منتظر حرکت من بود...
مرد عرب دستانش را که بیرون آورد
ریموت را در دستانش دیدم...
او یک کیس انتحاری بود...
خودم را فورا بر روی او انداختم. طوری که سر هر دویمان خورد به کرکره مغازه.
زائران وحشت زده بودند...
فورا مچ دست سمت چپش را که ریموت در آن بود، به زور بازش کردم و مرصاد با اسلحه بالای سرش حاضر شد و با لگدی محکم به صورتش کوبید. ریموت را گرفتم و گذاشتم در جیبم...
برشگرداندم و فورا به دستانش دستبند زدم و سپس با بچههای حشدالشعبی که نزدیکمان بودند هماهنگ شدیم تا منطقه را خلوت و سوژه را به جای امن و خلوتتری جهت از کار انداختن جلیقه ببرند.
لحظه بردن سوژه، لبخندی تحویلم داد...
بچههای حشد او را بردند و حدود 500 متر از ما فاصله گرفتند تا اینکه صدای یک انفجار، تمام وجودم را به هم ریخت...
نیروی انتحاری داعش، عمل کننده از راه دور داشت...
ریموت از راه دور توسط هادی ِ نیروی اجرایی عملیاتِ انتحاری، زده شد...
5 تن از بچههای حشد شهید شدند...
❌کپی و هرگونه استفاده از این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک کانال خیمهگاه ولایت مجاز است
#اربعین
#سامراء
#امنیتی
📢 #برای_آگاهی_جامعه_نشر_دهید
➖➖➖➖➖➖➖➖
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را از #خیمه_گاه_ولایت به جهت آگاهی جامعه با دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
⭕️ سید بزرگواری در سفر #اربعین خاطرهای از همسرش تعریف میکرد که بخاطر سرطان فوت کرده بود؛ میگفت چند سال قبل در راه برگشت اربعین حالش بد شد، بردیمش بیمارستان کرمانشاه، پرستارها و دکترهای اونجا هر کدوم یک گوشه چادرشو میگرفتند و میبوسیدن میگفتن این زائر امام حسین.
همه یکی نیستند...
👤 مهدی پناهی
@drshadmani