eitaa logo
مهدیه شادمانی
6.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
793 ویدیو
5 فایل
انعکاس نوشته و فعالیت های مهدیه شادمانی(دکتری روابط بین الملل.مدرس دانشگاه،نویسنده، پژوهشگر ارشد حوزه زنان و سیاست و کارشناس رسانه ملی) @Lahoot65
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺جنگِ محدود امّا ...! اسرائیل دیشب یک روز پس از شبیخون به زیر ساخت ارتباطی حزب الله، و بعد از سخنرانی سید حسن نصر الله موج سنگینی از حملات هوایی را در جنوب لبنان شروع کرد. رهبر حزب الله ضمن توصیف انفجارهای سه شنبه و چهارشنبه به حمله‌ای بی‌سابقه و ضربه‌ای سنگین بر رد خواسته اسرائیل مبنی بر توقف حملات و قطع ارتباط با جبهه غزه برای بازگشت اسرائیلی‌ها به شهرک‌های خود در شمال تاکید کرد. دبیر کل حزب الله هر چند انفجارها را نوعی اعلان جنگ خواند و بر آمادگی نیروهای خود تاکید کرد، اما سقف تهدیدات را تا سر حد کاربرد ادبیات جنگی بالا نبرد و کوتاه گفت که پاسخ به انفجارها «سخت و شدید» خواهد بود. این نشان می‌دهد که حزب الله همچنان تمایلی به وقوع جنگ فراگیر ندارد. در مقابل نیز «تا این لحظه» حملات سنگین اسرائیل و ماهیت و جغرافیای اهداف نیز نشانگر شروع جنگی همه جانبه نیست. این حملات همچنان در همان جغرافیای درگیری یک سال اخیر و علیه اهداف نظامی حزب الله است. با این حال، تشدید حملات و انفجارها خود نوعی جنگ است؛ اما همچنان جنگی محدود و بیانگر تحول کمّی در حملات است و تحولی کیفی به معنای حمله کلاسیک به زیرساخت‌های مدنی و کشتار غیرنظامیان مانند غزه و گسترش جغرافیای درگیری "هنوز" رخ نداده است. آنچه تاکنون مانع این تحول کیفی شده، نگرانی اسرائیل از اقدام مشابه حزب‌الله در حمله گسترده به اهداف غیرنظامی و زیرساخت‌هاست. احتمالا اسرائیل با این حملات هوایی سنگین می‌خواهد ابتدا آن مانع را بردارد و زیرساخت‌های موشکی حزب الله در منطقه جنوب را به شکل موثری از بین ببرد. سپس همان فاز تحول کیفی و راهبرد "سرزمین سوخته" را کلید بزند. در این وضع، اگر حزب‌الله بتواند در همین ابتدای جنگ محدود، توانمندی‌های موشکی و پهپادی خود را حفظ و با حملات نامتعارف سنگین، خسارت جدی به شمال اسرائیل وارد کند، می‌تواند مانع اسرائیل در گذار به تحول کیفی از بیم تحولی مشابه در حملات طرف لبنانی شود. در غیر این صورت، می‌توان انتظار پیشروی تدریجی و کیفی اسرائیل در حملات خود را داشت. در برتری تکنولوژیک و نظامی اسرائیل شکی نیست. با همین برتری در جنگ‌های برق آسا در طول دهه‌های نخست تاسیس خود، ارتش‌های عربی را در جنگ‌های کلاسیک و متعارف ضربه فنی و مجبور به ترک مخاصمه کرد. پس از پایان عصر جنگ‌های کلاسیک اسرائیل، از دهه هشتاد میلادی نبردهای نامتقارن شروع شده که برتری تکنولوژی نظامی به تنهایی تعیین کننده و پایان دهنده به این نوع جنگ‌ها نیست که ابعاد فرسایشی درازدامنی پیدا کرده‌اند.نمونه آن جنگ غزه است که در آستانه یک سالگی است؛ اما هنوز ادامه دارد و به طولانی‌ترین جنگ تاریخ اسرائیل و البته فرسایشی تبدیل شده و این برتری، نابودی طرف نامتعارف را رقم نزده است؛ طرفی که نقطه قوت بنیادی‌اش در نامتعارف بودن است و استقبال سید حسن نصرالله از هر گونه حمله زمینی اسرائیل به لبنان نیز از این جهت است. اما نقطه ضعفی که در طرف‌های نامتعارف اسرائیل در غزه در جنوب لبنان از دو دهه قبل پدیدار شده، تبدیل شدن تدریجی حماس و حزب الله به حکمرانانی شبه دولتی است که آن هم مولود طبیعی سلطه بر جغرافیای مشخصی است و همین نیز ملاحظات و محاسبات متفاوتی را بر آنها تحمیل کرده است. البته اگر این سلطه ژئوگرافیک هم نبود، نمی‌توانستند به این قدرت نامتعارف دست یابند. طوفان الاقصای حماس در واقع نوعی عبور از ملاحظات شبه دولتی بود؛ اما این محاسبات همچنان حزب‌الله را از کاربست جدی قدرت نامتعارف خود در جنگ کنونی بازداشته است. طرف مقابل هم با بهره‌برداری از این وضعیت و کاربست مزیت‌های امنیتی و جنگ‌افزاری خود، دستاوردهای «تاکتیکی» اخیر را رقم زده و از این طریق می‌خواهد معادلات و موازنه‌ها دگرگون کند. با این حال، هر چه جنگ محدود اسرائیل در جبهه شمالی گسترش بیشتری یابد، حزب الله نیز دیر یا زود ناچار به عبور از آن ملاحظات و ورود به یک نبرد کاملا نامتعارف خواهد شد. تجربه یک سال جنگ غزه نشان می‌دهد که این جنگ موجب تضعیف جدی توانمندی‌های حکمرانی طرف نامتعارف شده؛ اما در پایان دادن به آن ناکام بوده و به نوشته روزنامه نیویورک تایمز، به محض خروج نیروهای اسرائیلی از هر منطقه، نیروهای حماس در عرض ۱۵ دقیقه آن منطقه را دوباره به دست می‌گیرند. بن بست اصلی اسرائیل در غزه همین است که پس از یک سال جنگ، قادر به حذف حماس و ایجاد جایگزینی برای آن نیست. در جنوب لبنان هم این تجربه آسان‌تر قابل تکرار است. در هر صورت، چه جنگ در جبهه شمالی محدود بماند چه به جنگی همه جانبه تبدیل شود، زیاد محتمل نیست که هدف تعریف شده در بازگرداندن ساکنان شهرک‌های تخلیه شده محقق شود؛ مگر این که اسرائیل کل توان موشکی و پهپادی حزب الله را نابود کند که این امر نیز در سایه خطوط پشتیبانی حزب الله امکانپذیر نیست و بن بست جنگ تعمیق می‌یابد. @drshadmani
🔺جنگ سوم لبنان! امروز حملات اسرائیل به لبنان وارد مرحله جدیدتری شد و برای نخستین بار هم عمق لبنان در بقاع و نیز منازل مسکونی را با ادعای وجود انبارهای سلاح و مهمات هدف قرار داد؛ همان بهانه‌ای که مدام برای هدف قرار دادن غیر نظامیان در نوار غزه مطرح می‌کند. حمله به منازل و فشار بر غیر نظامیان برای تخلیه مناطق خود می‌تواند مقدمه اجرای راهبرد «سرزمین سوخته» باشد که اسرائیل در غزه پیاده کرده است. در کنار آن هم، از ساکنان مناطق وسیعی از جنوب و شرق لبنان خواسته است که منازل خود را تخلیه کنند. حزب الله نیز امروز دامنه حملات موشکی خود را به اسرائیل گسترش داد و به گفته منابع عبری برای نخستین بار موشک دور برد شلیک کرده است. امروز تقریبا همه قواعد درگیری تغییر کرد و تنها معادله بیروت در مقابل تل آویو هنوز پابرجاست. این معادله نیز احتمالا در روزهای آتی شکسته شود. احتمالا طی روزها و هفته‌های آتی نیز حمله زمینی در همان محدوده مرزی شروع شود. با این حساب، جنگ کنونی رفته رفته در حال تبدیل شدن به جنگی تمام عیار است و می‌توان گفت که جنگ سوم لبنان عملا از امروز شروع شده است و به احتمال زیاد شاهد گسترش حملات از عراق و یمن نیز به اسرائیل باشیم. پس از شروع جنگ لبنان ‌در یک سالگی جنگ غزه، اکنون سوال کانونی این است که آیا جنگ لبنان به جنگ منطقه‌ای بزرگی تبدیل می‌شود. @drshadmani
🔺آتش بس در لبنان! تحرکات دیپلماتیک فشرده‌ای با محوریت آمریکا و فرانسه در مورد جنگ لبنان شروع شده است و گویا واشنگتن و پاریس طرحی برای آتش بس موقت 21 روزه میان اسرائیل و حزب الله پیشنهاد کرده‌اند. از عصر دیروز هم تقریبا نوعی آرامش سوال برانگیز در جبهه شمال حاکم شده است؛ با وجود تداوم حملات اسرائیل اما از شدت آن‌ها تا حدودی کاسته شده و از عصر دیروز حزب الله نیز حملات موشکی خاصی انجام نداده است. به احتمال زیاد این آرامش نسبی در پیوند با تحرکات دیپلماتیک باشد. پرسش این است که این تحرکات چرا خیلی زود شروع شده است؟ در پاسخ می‌توان گفت که طرف اسرائیلی به این جمع بندی رسیده است که باید دستاوردهای خود تاکنون در این جنگ را حفظ کند و از آن بیم دارد که فرسایشی شدن جنگ و درگیر شدن بیشتر عمق اسرائیل، آن‌ها را بر باد دهد. از این رو، می‌خواهد با هماهنگی طرف آمریکایی تحقق اهداف جنگ را از طریق دیپلماسی و تحت فشار این جنگ ویرانگر که تاکنون گوشه‌ای از آن را به نمایش گذاشته است، پیگیری کند. به همین خاطر، طرح آتش بس 21 روزه ارائه شده است که پس از برقراری آن، طی این مدت مذاکراتی برای رسیدن به توافق صورت گیرد. اما این طرح دیپلماتیک یعنی آتش بس موقت در جبهه شمال بدون شمول غزه عملا به معنای گسست میان دو جبهه، توقف حملات حزب الله و مقدمه‌سازی برای بازگشت آوارگان اسرائیلی به شهرک‌های خود در شمال است و اینها دقیقا همان اهدافی است که اسرائیل برای جنگ خود علیه حزب الله تعریف کرده است. علی رغم نابرابری‌ در امکانات و تسلیحات و قدرت تخریب دو طرف، اما معمولا در چنین جنگ‌هایی معیار برد و باخت تحقق و یا عدم تحقق اهداف است. به همین خاطر، دبیر کل حزب الله در سخنرانی یک هفته قبل خود پس از انفجار پیجرها و بی‌سیم‌ها تاکید داشت که اجازه نخواهیم داد دشمن به اهداف خود یعنی قطع ارتباط دو جبهه لبنان و غزه و بازگشت ساکنان شهرک‌های تخلیه شده به آنجا برسد. حالا اسرائیل و در همکاری با آمریکا و بعضا فرانسه می‌خواهد پس از یک هفته جنگ ویرانگر اسرائیل و ضربات به حزب الله از طریق دیپلماسی اهداف پیشگفته را تحقق بخشد. از این رو، طرح کنونی آتش بس در جبهه شمال منهای غزه را می‌توان یک نوع تله دیپلماتیک برای حزب الله و اعلام پیروزی اسرائیل پنداشت. واقعیت هم این است که حزب الله در برابر معادله بسیار دشواری قرار گرفته است. اگر با این آتش بس مخالفت کند، خود را در مظان اتهام ادامه جنگ قرار می‌دهد و اگر هم آن را بپذیرد، اهداف طرف مقابل برآورد شده است و به معنای باخت در این جنگ است. کما این که جنگ کنونی به شدت ویرانگر و تلفات و خسارات آن بالاست و حزب الله نمی‌خواست درگیری محدود یک سال اخیر در شمال به چنین جنگی ختم شود. اما در عین حال نیز با توجه به این که اهداف حزب الله در جبهه شمال در حمایت از غزه به نوعی جنبه حیثیتی برای خود حزب و کلیت محور پیدا کرده است، گسست پیوند دو جبهه لبنان و غزه پیامدهای فراتر از تحقق اهداف اسرائیل در جنگ علیه لبنان دارد. از این رو، بعید است که حزب الله با طرح آتش بس موقت در لبنان بدون غزه موافقت کند، مگر با این توجیه که در مدت برقراری این آتش بس مذاکرات غزه از سرگرفته شود و حتما توافقی حاصل شود که البته در آن صورت باید دید که رسیدن به توافق در غزه هم در این مدت تا چه اندازه محتمل خواهد بود. اگر توافقی هم در غزه حاصل نشود، بعد از پایان آتش بس نیز از سرگیری حملات حزب الله دشوار به نظر می‌رسد و اسرائیل پس از تحقق گسست پیوند میان دو جبهه و تبدیل کردن دستاوردهای تاکتیکی خود به بردی راهبردی، وارد فاز بازگرداندن نیروهای حزب الله به شمال رودخانه لیتانی خواهد شد. حزب الله اکنون در برابر تصمیم سرنوشت‌سازی در این معادله سخت قرار گرفته است و باید دید که چه تصمیمی خواهد گرفت. @drshadmani
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺معنای حمله به خود حیفا! از اوایل جنگ لبنان حملات موشکی حزب الله به حیفا صرفا اهداف نظامی را هدف قرار می‌داد. اما امشب در این حملات برای نخستین بار خود شهر حیفا هدف قرار گرفت و به چند ساختمان و خیابان آسیب وارد شد. در معادله دیرینه میان حزب الله و اسرائیل، کل بیروت در مقابل تل آویو و ضاحیه بیروت در مقابل حیفا قرار داشت. از اوایل بمباران ضاحیه و شروع ترورها، حزب الله از بیم تکرار دکترین ضاحیه بیروت از حمله به خود شهر حیفا پرهیز می‌کرد. اما ظاهرا پدیدار شدن نشانه‌های اجرای دوباره این دکترین موجب بازنگری حزب الله در این مساله شده است. در حملات موشکی به اسرائیل نباید صرفا تلفات را معیار ارزیابی قرار داد. حملات به شهرک‌های مرزی در یک سال اخیر اساسا تلفات خاصی نداشته است، اما تداوم آن و فضای رعب باعث تخلیه تعدادی از آن‌ها و آآواره شدن 100 هزار اسرائیلی شد. اکنون تمرکز حزب‌الله بر حیفا در عمق 50 کیلومتری است. تداوم حملات به این شهر راهبردی، دولت نتانیاهو را در برابر معضلی جدی و افزایش آوارگان قرار می‌دهد؛ در حالی که هدف اعلامی جنگ بسترسازی برای بازگشت آوارگان قبلی بود. @drshadmani
🔺چرا اسرائیل پاسخ نداد؟! یک هفته از حملات موشکی سنگین ایران به اسرائیل گذشت. در این یک هفته پیوست رسانه‌ای چند لایه و تنومندِ اسرائیل در ابعاد داخلی، منطقه‌ای و جهانی تمام و کمال فعال بود و اظهارنظرهای مستقیم و نقل‌قول‌های متعدد و بعضا متعارض از مقامات اسرائیلی و آمریکایی در رسانه‌های هر دو دال بر پاسخی بی‌سابقه، بزرگ، سخت و تعریف اهداف متعدد مطرح شده است حجم سنگین پمپاژ خبر، تقریبا در هر لحظه همه را در منطقه و به ویژه ایران در انتظار حمله «بزرگ» اسرائیل می‌گذاشت. اما یک هفته گذشت و خبری نشد که این امر پرسش‌برانگیز است. دو احتمال در این خصوص مطرح است که قبل از پرداختن به آن‌ها باید گفت که در این شرایط نباید بدترین سناریوها را هم از نظر دور داشت. احتمال نخست این که اسرائیل خود را برای یک حمله بزرگ و غافلگیرکننده مثل حمله به لبنان با شمول اهداف متعدد ایرانی (تاسیسات نظامی، هسته‌ای و اقتصادی) آماده می‌کند و در حال هماهنگی لازم با آمریکا و طرف‌های دیگر در این خصوص و اتخاذ تدابیر لازم برای مقابله با پاسخ بعدی ایران است. برخی در این زمینه با بازنمایی برخی تحرکات و مواضع اپوزیسیون در این روزها معتقدند که این سناریو محتمل‌تر است و هدف را هم براندازی توصیف می‌کنند. این احتمال به معنای شروع یک جنگ تمام عیار در منطقه است و نگارنده آن را دستکم در این مرحله بعید و غیر واقع‌بینانه می‌داند. البته هم اکنون هم جنگ منطقه‌‎ای محدودی در جریان است و دو جنگ غزه و لبنان معنایی جز این ندارد؛ اما جنگی تمام عیار با طرفیت مستقیم ایران حداقل فعلا زود است. اگر تصمیمی برای چنین حمله بزرگی با هدف شعله‌ور کردن جنگی تمام عیار در منطقه بود که طرح و برنامه آن «لزوما» می‌بایست از قبل آماده شده و به محض حمله ایران سریعا به اجرا گذاشته می‌شد و دلیلی برای تاخیر آن نبود. فکر نمی‌کنم آمریکا شرایط کنونی را برای جنگی فراگیر در خاورمیانه مناسب بداند. خود اسرائیل نیز بعید است بدون آمریکا و موافقت آن و دستکم قبل از رساندن دو جنگ غزه و لبنان به ایستگاهی ما قبل آخر بخواهد درگیر جنگ تمام عیاری در منطقه شود. به اعتقاد نگارنده، اسرائیل از لحاظ فنی و جنگ‌افزاری توان لازم برای حمله همزمان و سنگین به اهداف استراتژیک متعددی را دارد، اما این عامل تنها شرط لازم است و کافی نیست. رهگیری و ساقط کردن موشک‌ها و پهپادها در عملیات «وعده صادق 1» با اطلاع قبلی، موجب شکل‌گیری این برآورد در ذهنیت تصمیم‌گیران اسرائیل و متحدان آن شد که امکان مقابله جدی و موفق با هر گونه حمله گسترده موشکی از جانب ایران وجود دارد. اما عملیات «وعده صادق 2» همراه با قسمی غافل‌گیری و عبور تعداد قابل توجهی موشک و اصابت آن‌ها به مراکز حساس اسرائیل (صرف نظر از میزان تلفات و خسارت) برآورد و جمع‌بندی پیشگفته را در سطح مشخصی مخدوش کرد. از این جهت که پاشنه آشیل اسرائیل، جغرافیای کوچک و نبود عمق جغرافیایی است و همین امر آن را در برابر حملات «گسترده» و «موفق» موشکی به شدت آسیب‌پذیر می‌کند. اما تنها در یک حال حمله بزرگ اسرائیل ممکن است و آن هم این که اطلاعاتی کافی و وافی از سایت‌های موشکی یا موشک‌های ایران با قابلیت بالای عبور از سامانه پدافندی داشته باشد و مطمئن شود در چنین حمله‌ای می‌تواند با زدن آن‌ها هر گونه واکنش گسترده از ایران را به حداقل ممکن برساند. احتمال دوم این که علت تاخیر، تلاش اسرائیل برای موازنه میان یک پاسخ «موثر» و «مهم» و جلوگیری از وقوع یک جنگ فراگیر است. به دلایل مختلف این سناریو را محتمل‌تر می‌دانم و لحظاتی بعد از حمله موشکی دوم ایران نیز طی یادداشتی به آن پرداختم. این احتمال مطلوب آمریکا در این شرایط نیز هست که از پاسخ اسرائیل در سطح مشخصی حمایت می‌کند و چه بسا آن را ضروری نیز بداند. اما اینجا پرسش کانونی درباره ماهیت و سطح پاسخ اسرائیل است که ممکن است آمیخته‌ای از حمله نظامی محدود و نه گسترده به هدفی یا اهدافی (غالبا نظامی) تا ترور مهم و حملاتی سایبری یا برخی از این اقدامات به شکل منفصل باشد. در واکنش پیش‌روی اسرائیل حمله به تاسیسات اتمی چندان محتمل نیست؛ اما در آینده پس از بالاگرفتن تنش‌ها در شرایط خاصی احتمال آن پس از کسب حمایت آمریکا بیشتر است. به نظر می‌رسد که فعلا تمرکز اسرائیل و کانون قدرت جهانی بر خارج کردن متحدان ایران از معادلات و ادامه راهبرد تضعیف جدی خود ایران و سرمایه‌گذاری فزاینده‌تر بر تداوم اشتباهات و اوضاع داخلی با هدف تحقق اهداف یک جنگ تمام عیار به شکلی متفاوت و بدون پرداخت هزینه‌های سهمگین این جنگ است. از این رو، چنان که قبلا نیز گفته‌ام توافق هسته‌ای با آمریکا یا کاهش«موثر» ولغو تحریم‌ها دستکم تا چند سال آینده محتمل نیست. در این میان، نشست شنبه آینده بایدن با سران آلمان، انگلیس و فرانسه متغیر مهمی در تعیین جهت تحولات کنونی است. @drshadmani
🔺ساعت صفر و چند اما و اگر! رسانه‌های اسرائیلی مدعی شدند که واحد سانسور نظامی امروز اجازه انتشار این خبر را صادر کرده که دولت به توافق کامل درباره شیوه، زمان و سطح پاسخ به حمله ایران رسیده است. از این دست اخبار پیداست که تل‌آویو تصمیم نهایی خود را گرفته است. اکنون پرسش درباره زمان واکنش احتمالی اسرائیل و سطح آن است. درباره زمان پاسخ اسرائیل، برخی رسانه‌های آمریکایی گفته‌اند که این اتفاق قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر آینده می‌افتد. تا این انتخابات هم حدودا سه هفته مانده است. اگر تصمیم به این واکنش قبل از این تاریخ باشد که به احتمال زیاد باید با فاصله زمانی مناسبی تا انتخابات آمریکا صورت گیرد و در آستانه آن رخ ندهد؛ از این نظر که آمریکا وقت کافی برای بررسی وضعیت و مهار تنش داشته باشد تا انتخابات در وضعیت جنگی ناخواسته‌ای برگزار نشود. مگر این که حجم پاسخ اسرائیل در حدی نباشد که از دید آمریکا موجب گسترش تنش و جنگ در منطقه و ورود آمریکا به آن شود. در این حالت، فاصله زمانی حمله اسرائیل و انتخابات آمریکا مساله مهمی نخواهد بود. اما درباره سطح واکنش اسرائیل به حمله موشکی ایران هم، چنان که ظرف دو هفته اخیر طی دو یادداشت هم بیان شد، بعید است که در این مرحله تاسیسات اتمی و نفتی ایران مورد «حمله مستقیم» قرار گیرند و تمرکز اسرائیل بر هدف قرار دادن اهداف نظامی به ویژه قدرت تهاجمی و دفاعی خواهد بود. دیروز نیز روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک مقام آمریکایی تاکید کرد که حمله اسرائیل علیه اهداف نظامی خواهد بود نه هسته‌ای و نفتی. با این حال، چنان که قبلا نیز گفته شد، احتمال خرابکاری غیر مستقیم در این تاسیسات دور از ذهن نیست. در شرایط فعلی اسرائیل نگران مواجهه با وضعیتی فرسایشی در جبهه لبنان است و به تبع آن، به دنبال دستاوردهای تاکتیکی بزرگ و «شوک آور»ی در واکنش احتمالی خود به ایران است که بر همه جبهه‌ها و فضای کلی منطقه سایه سنگین بیفکند و تاثیر مطلوب خود را بگذارد. اما این که بعد از حمله احتمالی اسرائیل چه خواهد شد، بستگی به دو عامل دارد؛ نخست سطح و شدت و ضعف آن و دیگری واکنش ایران. اگر حمله اسرائیل به نوعی باشد که برای ایران قابل هضم باشد و نهایتا واکنشی محدود نشان دهد که اتفاق خاصی نمی‌افتد. اما اگر گسترده و شدید باشد، باید منتظر رفتار ایران بود. در این صورت، باید دید ایران سریعا واکنش نشان می‌دهد یا با تاخیر. هر کدام از این فاکتورها تاثیر خاص خود را دارد. بعید نیست که ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ با درنگ کند و ابتدا بخواهد با تشدید قابل توجه حملات از لبنان، یمن و عراق فضای برآمده از حملات اسرائیل را تا حدودی کنترل کند و سپس خود در زمانی که مناسب می‌داند پاسخ دهد. اما این زمان هم نظر به نتیجه انتخابات آمریکا یک متغیر حساس دیگر است. اگر پاسخ بعدی ایران به بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات موکول و ترامپ پیروز انتخابات شود، وضعیت متفاوت خواهد بود. در این حالت، بعید نیست که اسرائیل کنش واکنش‌ها را تا به دست گرفتن قدرت به وسیله ترامپ در ژانویه 2025 ادامه دهد. فارغ از آن، حمله تلافی‌جویانه سریع یا دیرهنگام ایران نقش مهم و موثری در برآورد اسرائیل و آمریکا و حرکت بعدی آن‌ها خواهد داشت؛ به این معنا که دو طرف به سطح و تاثیر پاسخ ایران از جهت عبور کردن یا نکردن موشک‌ها از سامانه پدافندی اسرائیل به ویژه سامانه تاد و اصابت یا عدم اصابت به اهداف به عنوان سنجه‌ای مهم برای برآورد میزان آسیب‌های احتمالی به سایت‌های موشکی و توان موشکی (در حمله احتمالی اسرائیل) و به تبع آن تنظیم واکنش‌های بعدی می‌نگرند. اگر اسرائیل به برآوردی مبتنی بر موثر بودن حمله خود و امکان دفع حملات بعدی تهران برسد که بعید نیست که در مراحل رفت و برگشتی بعدی به تاسیسات راهبردی نیز حمله کند. فعلا اولویت طرف مقابل، از کار انداختن قدرت تهاجمی و دفاعی ایران است و حرکات دیگر آن محصول ارزیابی نتیجه آن خواهد بود. در کل، می‌توان گفت احتمالا شاهد حملات رفت و برگشتی میان ایران و اسرائیل باشیم؛ اما این که این حملات در نقطه خاصی به جنگی فراگیر تبدیل شود، نمی‌توان آن را منتفی دانست؛ هر چند «فعلا» هم چندان محتمل نیست. اگر حملات پینگ پنگی ایران و اسرائیل در نقطه توازن و تعادلی متوقف شود و پس از آن، جنگ لبنان علی‌رغم هزینه‌های بالای آن برای حزب‌الله به وضعیتی فرسایش برای اسرائیل منجر شود، می‌توان گفت که اوضاع به نفع آن پیش نخواهد رفت. در نهایت، آینده تنش به تحولات میدانی پس از پاسخ اسرائیل و برآورد جدید طرف‌ها از یکدیگر بستگی دارد. جنگ تمام عیار در هر شرایطی به نفع نیست و نگرانی از پیامدهای آن می‌تواند ترمز سیر تحولات به آن سو را در نقطه خاصی بکشد؛ مگر این که ادراک و برآوردها کلا به دلایلی تغییر کند. @drshadmani
مهدیه شادمانی
🚨#فوری مسئول رسانه‌ای حزب‌الله: حمله به منزل نتانیاهو را ما انجام دادیم. #حزب_الله😎💙 @drshadmani
🔺حزب‌الله ناشناخته شد! پر واضح است که اسرائیل با ترور رهبر و فرماندهان ارشد حزب‌الله چه ضربه‌ای به آن وارد و چه دستاوردی هم کسب کرد. اما در عین حال، همین مساله اسرائیل را با معضلی مواجه کرده است که در تحلیل‌ها دیده نمی‌شود. اسرائیل قبلا با رهبران شناخته شده به ویژه خود دبیر کل حزب‌الله روبرو بود و با سخنرانی‌های ایشان در بحبوحه جنگ‌ها و تنش‌ها تقریبا می‌دانست که حزب‌الله به چه می‌اندیشد و چکار می‌خواهد بکند. در کنار آن هم رخنه‌ای که مسبب این ترورها و انفجارها شد -چه انسانی و چه سایبری- محمل و مدخل خوبی برای شناخت گام‌های حزب‌‌الله و اندرون آن بود. اما امروز با ترور سیدحسن نصرالله و فرماندهان ارشد آن و همچنین بسته شدن روزنه رخنه(چنان که کاهش قابل توجه ترورها تا حد زیاد گویای آن است) اسرائیل با حزب‌الله‌ی روبرو است که آن را نمی‌شناسد! علت هم این است که فرماندهان و رهبران جایگزین را نمی‌شناسد و نمی‌داند به چه می‌اندیشند و گام‌های بعدی آن‌ها چیست. این گونه هم پیداست که پس از رهبران غالبا میانسال این گروه، افراد جدید عموما جوان هستند و چه بسا مصمم‌تر بوده و چندان خود را در گیر و دار ملاحظات نبینند. ناگفته هم نماند که شواهد و قراینی نشان می‌دهد که هاشم صفی‌الدین رئیس شورای اجرایی به احتمال زیاد از بمباران چند وقت پیش جان سالم به در برده است. جدا از شواهد دیگر، مسکوت ماندن این قضیه در اظهارنظرها و رسانه‌های اسرائیلی چه بسا اماره مهمی باشد. معمولا اگر احتمال موفقیت ترور بالا بود، رسانه‌های اسرائیلی در این سه هفته به نقل از منابع خود می‌نوشتند. سکوت معنادار اسرائیل در این باره دو دلیل می‌تواند داشته باشد، نخست این که واقعا اطلاع دقیقی درباره سرنوشت صفی‌الدین ندارد که موفقیت ترور یا عدم آن را تایید کند. این عدم اطلاع هم می‌تواند نشانه‌ای دیگر از بسته شدن منفذ «نفوذ بزرگ» باشد. دلیل دوم نیز می‌تواند این باشد که اسرائیل می‌داند که رئیس شورای اجرایی حزب‌الله هنوز زنده است و نمی‌خواهد شکست عملیات ترور را اعلام کند. عدم اعلان جانشین رهبر سابق نیز می‌تواند با این مساله در پیوند باشد. @drshadmani
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اسرائیل یک استثناست! این تصاویر استفاده اسرائیل از آمبولانس برای یک عملیات نظامی را در نابلس در کرانه باختری نشان می‌دهد که با خونسردی یک پیرزن ویک جوان را به قتل می‌رسانند. قبلا هم شبیه این اتفاق افتاده؛ اما این بار تصویری مستند و واضح وجود دارد. استفاده نظامی آشکار اسرائیل از آمبولانس در حالی است که او همه بیمارستان‌های نوار غزه را به بهانه استفاده نیروهای حماس از آن‌ها نابود کرده و بیش از 1000 پزشک، نیروی درمانی و صدها مجروح را نیز کشته است؛ در حالی که هم تحقیقات رسانه‌های معتبر جهان چون نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست و هم گزارش برخی نهادهای بین‌المللی نافی این ادعای اسرائیل است. غزه‌ِ تحت اشغال که نه کشور است و نه عضو سازمان ملل با مسئولیت‌های تعریف شده؛ اما طرفِ اشغالگرِ عضو سازمان ملل اینگونه ناقض قوانین آن است. هیچ طرفی بنا به حقوق بین‌الملل و کنوانسیون‌های ژنو حق استفاده نظامی از مراکز و وسایل درمانی و حمله به آن‌ها را ندارد، اما این برخورد گزینشی ترجمان همان منطق زور و استبداد در سیاست بین‌الملل است که مولد استانداردهای دوگانه وبرساختی استثنایی بنام اسرائیل است. @drshadmani
🔺پیام ترامپ از حمله به یمن! امشب جنگنده‌های آمریکایی به دستور دونالد ترامپ به چند سایت در یمن حمله کرده و به نوشته روزنامه نیویورک تایمز این حملات چند روز ادامه می‌یابد. ترامپ در این باره به انصار الله یمن نسبت به ادامه حملات به کشتی‌های آمریکایی در آب‌های منطقه هشدار داده و در عین حال هم خطاب به ایران گفته است که «باید فورا» حمایت خود را از حوثی‌ها قطع کند. یمن در طول جنگ غزه بارها هدف حملات آمریکایی‌ها بوده است و از این منظر حملات امشب اتفاق جدیدی نیست، اما با این حال به چند دلیل از اهمیت خاصی برخوردار است. نخست است که اولین حملات در دوران دونالد ترامپ است. دوم این که اهداف این عملیات را می‌توان فراتر از تلاشی برای توقف حملات حوثی‌ها در دریای سرخ و باب المندب به کشتی‌های عازم به اسرائیل دانست. از این رو، حملات امروز آمریکا به یمن را می‌توان پیامی به ایران و بخشی از فشار عملی حداکثری با هدف وادار کردن آن به مذاکره و همچنین واکنشی به رد درخواست مذاکره دانست. چنان که نوعی واکنش نیز نسبت به بی‌توجهی تهران به نامه‌ای است که ترامپ ارسال کرده است و هنوز محتوای آن روشن نیست؛ اما برخی رسانه‌ها گفته‌اند که به نوعی از ایران خواسته شده است که از حمایت متحدان خود در یمن، لبنان و عراق دست بکشد. در واقع حملات به یمن، آینده آن و واکنش انصار الله سنجه مهمی برای شناخت گام‌های بعدی ترامپ در خاورمیانه خواهد بود. این که این عملیات تا کی ادامه خواهد یافت و تا چه اندازه می‌تواند بر تصمیمات و عملیات‌های انصار الله و همچنین ایران اثرگذار باشد. بر اساس تجربه یک سال و نیم گذشته، بعید است که حوثی‌ها به حملات خود پایان دهند؛ هر چند ممکن است وقفه‌ای کوتاه در آن روی دهد؛ اما به احتمال زیاد هم یمن و هم ایران توقف این حملات را در این شرایط پالس ضعفی به ترامپ بپندارند که موجب جری‌تر شدن آن می‌شود. از این رو، به احتمال زیاد چنین حملاتی همچنان ادامه یابد، اما مدیریت شده و در سطح خاصی و بدون تشدید آن‌ها. در چنین حالتی، در مقابل باید دید ترامپ چکار خواهد کرد و تا کجا پیش می‌رود. آیا حملات به یمن را تشدید خواهد کرد و فشارهای خود بر ایران را افزایش خواهد داد؟ یا در صورت ادامه عملیات‌های انصار الله در نهایت برای توافق میان حماس و اسرائیل و بازگشایی گذرگاه‌های نوار غزه فشار خواهد آورد تا از این طریق حملات حوثی‌ها نیز پایان یابد و کار به درگیری گسترده در منطقه کشیده نشود. اینجاست که نوع واکنش ترامپ برای پیش‌بینی دورنمای سیاست او در قبال ایران از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود. فعلا تا این لحظه پس از حملات امشب آمریکا به یمن کار مذاکره و گفتگو به صورت غیر مستقیم نیز به دلایلی دستکم برای مدتی دشوارتر از قبل می‌شود. ✍️
🔺تكانه امام اوغلو در ترکیه! خبر بازداشت اکرم امام اوغلو شهردار استانبول و رقیب جدی اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری آتی در 2028 یا در انتخابات زودهنگام و پیش از موعد به همراه 105 نفر دیگر تکانه سنگینی بود که ترکیه را لرزاند و معترضان را به خیابان‌ها کشاند. امام اوغلو با طیفی از اتهامات از جمله فساد و کمک به «سازمانی تروریستی» مواجه است؛ اما مخالفان اردوغان و حکومت این اتهامات را سیاسی و با هدف حذف امام اوغلو از صحنه رقابت در انتخابات ریاست جمهوری می‌دانند. ولي این اتهامات و تشکیل پرونده قضایی برای شهردار استانبول، باعث حذف او نمی‌شود و قبلا هم صلاح الدین دیمرتاش رهبر زندانی کُرد با چنین اتهاماتی مواجه بوده و در انتخابات ریاست جمهوری 2018 نامزد شده است. اما آنچه امام اوغلو را کاملا از رقابت در هر انتخابات ریاست جمهوری حذف می‌کند، ابطال مدرک تحصیلی «مدیریت بازرگانی» او پس از 31 سال از دریافت آن از جانب دانشگاه استانبول است. یکی از شروط نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری داشتن مدرک تحصیلی دانشگاهی است و اکنون شهردار بازداشت شده استانبول فاقد این شرط شده است. ابطال مدرک اکرم امام اوغلو هم درست در زمانی اتفاق افتاد که حزب جمهوری‌خواه خلق ترکیه در آستانه اعلام نامزدی او برای انتخابات آتی ریاست جمهوری بود. همین خود شائبه سیاسی بودن این اقدامات علیه امام اوغلو را تقویت کرده است. وزیر دادگستری ترکیه امروز در واکنش به اعتراضات و اتهامات به دولت به «کودتا علیه رئیس جمهور آینده» از بازداشت امام اوعلو و نزدیکان او دفاع کرد و آن را قانونی دانست. در این بحبوجه اما عقب‌نشینی منصور یاواش شهردار آنکارا و همحزبی امام اوغلو از اظهارات تندش در واکنش به زنجیره بازداشت‌ها مورد توجه ناظران قرار گرفته است. یاواش گفته است که «هیچ کسی فراتر از قانون نیست و هر کسی اگر جرمی مرتکب شده باشد، می‌تواند محاکمه و مجازات شود». این «عقب‌نشینی» شهردار آنکارا بی‌ارتباط با نگرانی او از احتمال مواجه شدن با اتهاماتی مشابه در آینده نیست. یواش با حذف امام اوغلو یکی از گزینه‌های مطرح حزب جمهوری‌خواه خلق است و از این منظر می‌توان به این دست سخنان او نگریست. اما در مورد پیامدهای این بازداشت در ترکیه بعید است که این اعتراضات به ناآرامی‌ها و آشوب‌های گسترده ختم شود. اما تبعات این اقدامات جدا از تنگ‌تر شدن عرصه به روی مخالفان، فربه‌کردن اقتدارگرایی و لاغر شدن دموکراسی معیوب ترکیه، بیشتر از ناحیه اقتصادی است و با افت شدید 15 درصدی لیر ترکیه خود را نشان داد و این روند با گسترش نااطمینانی در اقتصاد این کشور می‌تواند در آینده هم تشدید شود. اقتصاد در این دو دهه همواره برگ برنده حزب عدالت و توسعه و اردوغان با وجود بحران اقتصادی سال‌های اخیر و افت پایگاه اجتماعی آن بوده است، اما در عین حال نیز بزرگ‌ترین چالش و تهدید فراروی آن برای تداوم حکمرانی است. از دیگر سو، نتایج بازدداشت‌های اخیر به نوعی با «آشتی» با اوجالان و پ.ک.ک پیوند دارد. در واقع توافق دولت ترکیه و رهبر حزب کارگران کردستان راه را برای تعدیل قانون اساسی و حذف امام اوغلو هم راه را برای پیروزی اردوغان در انتخابات زودهنگام فراهم می‌کند. به نظر می‌رسد که راه تداوم ریاست جمهوری اردوغان بدون مواجهه با موانع قانونی برگزاری انتخابات پیش از موعد با موافقت 360 نماینده از 600 نماینده مجلس است. چنین انتخاباتی هم ممکن است در 2027 برگزار شود و اردوغان در صورت پیروزی در آن می‌تواند تا 2032 در قدرت بماند. نظر به تحولات «تاریخی» جاری و ادامه دار در خاورمیانه، هر گونه تغییر و تحول در ترکیه طی سالیان آتی فراتر از ابعاد داخلی آن، واجد ابعاد منطقه‌ای بسیار مهمی خواهد بود. در حقیقت هر گونه نظم نوین منطقه‌ای در سال‌های پیش‌رو به دور از تحولات مرتبط با ایران و ترکیه شکل نمی‌گیرد که هر چند هر دو بازیگر رقیب یکدیگرند، اما در عین حال «دولت پنهان جهانی» در نظام بین‌الملل نظمی منطقه‌ای در خاورمیانه با نقش‌آفرینی تاثیرگذار اسرائیل را می‌خواهد که جایگاه این دو بازیگر در این نظم در حد و اندازه دو کشور تعریف شود نه دو قدرت منطقه‌ای. @drshadmani
🔺انفجار بندرعباس و فرضیه خرابکاری! انفجار امروز در بندر عباس در هنگامه حساس و مهمی یعنی در روز برگزاری دور سوم مذاکرات در مسقط رخ داده و به همین علت متعاقب وقوع انفجار نگاه‌ها به سمت اسرائیل به عنوان مظنون اصلی حادثه رفته است که از این طریق می‌خواهد این مذاکرات را بر هم بزند و به شکست بکشاند. هنوز با گذشت ساعت‌ها از این واقعه، طبق معمول روایت دقیقی از علت آن و حجم خسارت اقتصادی منتشر نشده و دقیقا مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده و علت حادثه چیست و چه بسا فعلا هم روشن نشود. از این رو، هنوز مشخص نیست که حادثه‌ای طبیعی بوده که به صورت تصادفی در روز دور سوم مذاکرات رخ داده یا نه و اقدامی خرابکارانه است. اما اگر فرضیه دوم را مبنا قرار دهیم، باید دید هدف چه بوده است؟ در این حالت هدف هر چه بوده باشد، به شکست کشاندن مذاکرات نبوده است. خود اسرائیل هم به خوبی می‌داند که چنین عملیاتی به فرض دست داشتن در آن موجب پایان دادن و به شکست کشاندن مذاکرات نمی‌شود. بنابراین این فرضیه که اسرائیل با هدف شکست مذاکرات مسقط دست به این کار زده باشد، چندان موضوعیت پیدا نمی‌کند. واقعیت این است که نه این اقدام -اگر خرابکارانه باشد- و حتی عملیاتی غیر مستقیم فراتر از آن هم از جمله ترور و .... موجب تعطیلی مذکرات نمی‌شود؛ هر چند ممکن است در صورت تکرار به آن لطمه بزند. تنها اقدامی که این روند را به شکست و تعطیلی می‌کشاند و یا دستکم موجب تعلیق آن می‌شود، حمله آشکار و صریح اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران است. اما اتفاق دیگری که می‌تواند موجب پایان دادن به دیپلماسی با ایران از طرف ترامپ شود، این است که یک حادثه بزرگ علیه نیروهای آمریکایی در منطقه رخ دهد که تلفات جانی قابل توجه در پی داشته باشد و به ایران یا متحدان آن منتسب شود. حمله به تاسیسات هسته‌ای نیز، هم فعلا بعید به نظر می‌رسد و هم این که بدون موافقت و چراغ سبز آمریکا ممکن نیست که اسرائیل به این اقدام دست بزند؛ به ویژه در این دوره که ترامپ در کاخ سفید حاکم است و نتانیاهو به شدت در مقابل او دست به عصا حرکت می‌کند؛ تا جایی که حتی عصبانیت و خشم خود از روند دیپلماتیک کنونی میان تهران و واشنگتن را در حرف و حدیث هم بروز نمی‌دهد و در موضع‌گیری کلامی به شدت محتاطانه سخن می‌گوید. این رویکرد بی‌بی برخلاف رویه نه چندان دور اوست که در ایام اوباما و بایدن در پیش گرفته بود و به کنگره آمریکا می‌رفت و علنا سیاست‌های دو رئیس جمهور دموکرات حاکم را به چالش می‌کشید. اما اکنون که نتانیاهو اولویت و تمام هم و غمش ماندن در قدرت است و در بعد کلامی تا این اندازه ملاحظه ترامپ را می‌کند، بدون هماهنگی با او دست به کاری نمی‌زند که موجب خشم و انتقام او شود. البته این بدان معنا نیست که فرضیه خرابکاری در حادثه انفجار در بندرعباس کلا منتفی است، بلکه در یک حالت دیگر این فرضیه همچنان پابرجاست و آن هم این که اگر واقعا خرابکاری باشد، می‌تواند کار موساد و با هماهنگی آمریکا باشد، اما چنان که گفته شد هدف تعطیلی مذاکرات نیست، چون اساسا چنین هدفی با این حادثه محقق نمی‌شود، بلکه هدف می‌تواند فشار عملی در خارج از میز مذاکرات برای گرفتن امتیازات بیشتر و دادن امتیازات کمتر در خود مذاکرات باشد. در این راستا به فرض صحت چنین فرضیه‌ای، وقوع خرابکاری در بزرگ‌ترین بندر کانتینری ایران و دومین از این نوع در سطح منطقه با توجه به حجم آسیب اقتصادی که می‌تواند به شاهراه‌ تجارت کشور وارد شود، واجد اهمیت و پیام خاص خود است. از این رو باز تاکید می‌شود اگر فرضیه وقوع خرابکاری صحت داشته باشد، می‌توان انتظار داشت که در آینده نیز چنین حوادثی با اهداف پیشگفته تکرار شود که در این صورت به چالشی جدی فراروی مذاکرات تبدیل خواهد شد. ✍️ @drshadmani
🔺منطقه در آستانه درگیری یا….؟! از دیروز ناگهان حمله به ایران پس از مجموعه تحرکات و تصمیمات غیر منتظره آمریکا در سطح منطقه از افزایش آماده باش در پایگاه‌های خود تا کاهش تعداد کارکنان در برخی سفارتخانه‌ها در منطقه در صدر اخبار رسانه‌های جهان قرار گرفته است. این تحولات در آستانه دو اتفاق مهم رخ می‌دهد؛ نخست رسیدن بحران داخلی در اسرائیل به آستانه انحلال کنست و به تبع آن سقوط کابینه نتانیاهو و دوم نیز برگزاری دور ششم مذاکرات میان ایران و آمریکا در یکشنبه آینده آن هم پس از کش و قوس‌های فراروان متعاقب ارسال طرح پیشنهادی به ایران و انتظار پاسخ تهران. در خوشبیانه‌ترین حالت می‌توان اتفاقات را تلاشی هدفمند برای عبور نتانیاهو از بحران انحلال کنست و در عین حال تاثیر آمریکا بر تصمیم تهران و به نوعی قبولاندن پذیرش توقف غنی‌سازی و طرح آمریکا قبل از دور ششم مذاکرات در یکشنبه آینده در مسقط دانست. اما در بدبینانه‌ترین حالت می‌توان این اتفاقات را نوعی پیش‌درآمد برای حمله اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران دانست که شواهد و قراینی هم در این خصوص وجود دارد؛ از تحرکات اسرائیل در دو سه هفته اخیر گرفته تا بیانیه‌ها و مواضع چند روز اخیر تهران و نوعی ابراز نومیدی ترامپ نسبت به آینده مذاکرات با ایران و تاکید بر این که «احتمال رسیدن به توافق را خیلی کمتر از قبل می‌دانم». این در حالی است که ترامپ قبلا قبل و بعد از مذاکرات از احتمال «توافق قریب الوقوع» می‌گفت. این بدبینی رئیس جمهور آمریکا می‌تواند فی نفسه نوعی «چراغ سبز اولیه» به اسرائیل برای اقدام علیه ایران تلقی شود. در این میان، هم گزارش اخیر آژانس و همچنین اقدام تروئیکای اروپا (فرانسه، انگلیس و آلمان) در شورای حکام آژانس بین‌المللی برای صدور قطعنامه ضد ایرانی نیز خواسته یا ناخواسته می‌تواند در جهت آماده کردن بستر و فضای بین‌المللی برای تحرک نظامی احتمالی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران باشد. از این رو، می‌توان گفت که پرونده هسته‌ای ایران وارد حساس‌ترین و بی‌سابقه‌ترین وضعیت خود شده است که احتمالا اسرائیل آن را فرصتی «راهبردی» برای حمله به تاسیسات هسته‌ای بداند. ناگفته هم نماند که از 15 سال پیش همواره مترصد فرصتی برای این کار بوده؛ اما با مخالفت آمریکا روبرو شده است، ولی اکنون به نظر می‌رسد که یک «‌هم‌پوشانی کامل منافع» میان دو طرف حداقل برای سطحی از حمله وجود دارد. با وجود تدابیری امنیتی که آمریکا در حال اتخاذ آن‌ها در منطقه است، اما قابل توجه این که حضور نیروها و جنگ افزارهای آن در منطقه دستکم «تا این لحظه» در سطحی نیست که نشانگر آماده شدن آمریکا برای یک حمله نظامی یا درگیری بزرگ در منطقه باشد. با این حال، هر گونه حمله احتمالی اسرائیل به ایران نیز بدون موافقت و همکاری اعلام نشده آمریکا تقریبا منتفی است. به هر حال اسرائیل برای چنین حمله‌ای به بمب آمریکایی «جی بی یو-43/بی» معروف به «مادر همه بمب‌ها» نیاز دارد. اما اکنون پرسش این است که آیا ترامپ «چراغ سبز نهایی» را برای این حمله اسرائیل نشان داده است و این که در صورت وقوع در چه سطحی خواهد بود؟ سطح فعلی حضور نظامی «غیر جنگی» آمریکا در منطقه یا نشانه آن است که این حمله در آینده نزدیک اتفاق نمی‌افتد یا این که رخ می‌دهد اما «محدود و متمرکز» و معطوف به این برآورد آمریکایی‌هاست که به یک درگیری نظامی بزرگ در منطقه ختم نمی‌شود که در این صورت مفروض آن اعزام بیشتر ناوهای جنگی بیشتری به منطقه و در کل تقویت گسترده سطح حضور نظامی متناسب این وضعیت بود. اما چرا هر گونه حمله در صورت وقوع می‌تواند محدود شروع شود؟ واقعیت این است که هر گونه حمله بزرگی می‌‎تواند اولا به یک درگیری و جنگ گسترده و کنترل نشده در منطقه تبدیل شود و این چیزی نیست که ترامپ و حتی خود اسرائیل بخواهد و ثانیا ممکن است که اهداف مورد نظر را هم محقق نکند. اما تبعات حمله محدود «ولی متمرکز» هم قابل کنترل است و هم می‌تواند در کنترل واکنش و رفتار طرف مقابل تاثیرگذار باشد. به این معنا که احتمالا اسرائیل برای کنترل و مهار واکنش طرف مقابل، طرح حمله به تاسیسات هسته‌ای را تدریجی و در قالب حملاتی رفت و برگشتی پیش ببرد و این گونه بدون وقوع یک جنگ گسترده هدف خود را دنبال کند. اما احتمال دیگر که نباید از نظر دور داشت این که دستکم «فعلا» حمله‌ای در کار نباشد و اسرائیل بخواهد یک «خرابکاری یا ترور بزرگ» انجام هد. فعلا قبل از هر چیز باید دید که دور ششم مذاکرات در صورت برگزاری چه نتیجه‌ای خواهد داشت. در واقع می‌توان آن را متفاوت‌ترین دور مذاکراتی نامید که در فضای بدبینی و به نوعی تحت فشار «وضعیت حمله» برگزار می‌شود؛ در حالی که پنج دور قبلی در فضایی از خوشبینی و امیدواری نسبی برگزار شدند. البته در صورت تداوم مواضع کنونی دو طرف دور جدید هم چندان نمی‌تواند راهگشا باشد. @drshadmani