eitaa logo
رمان لند 📖
869 دنبال‌کننده
560 عکس
40 ویدیو
1 فایل
این کانال مخصوص رمان هایی است که نویسندگان محترم با ذکرنام آنهارا در کانال منتشر می‌کنند. کپی بدون نام نویسنده =حرام ❌ یاصاحب الزمان(عج)💚 رفیق بمون توی کانال تاباهم بهترین هارو رقم بزنیم... 🥰🙂🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان لند 📖
🌮بسمه تعالی🌮 رمان نون و ریحون پارت 38 _سعید یه چیزی بهت بگم؟ _هوم... _ازالان یکم به خودت بیا... _یع
🌮بسمه تعالی🌮 رمان نون و ریحون پارت39 _خب به جمالت...ببین بیا فکر کن من بابای مهتابم...الان رفتی پیشش میخوای چی بگی؟اون که به قول خودت یه شب مسجدش ترک نمیشه و یه سال محرم میزبانی روضه هاش ترک نمیشه و فلان...چرا باید به یکی که معلوم نیست آخرین بار کی نماز خوند و یادش نمیاد آخرین بار کی روزه گرفت و از اسپانیا تا ایران بگیر با هزار تا دختر بوده و اینا...دختر بده ..! ازجام پاشدم و نشستم... _راست میگی هاااا...چیکار کنم؟یعنی ازفردا برم بشم حاج آقا؟! _خود دانی...هرجور که فکر می کنی میتونی بخریشون... با حرف های سیاوش رفتم تو فکر... ....... اززبان مهتاب: امشب قرار بود داداش محمد و آبجی مطهره بیان خونمون...مامان داشت شام درست می کرد...از وقتی مامان فهمیده همه ی صحبت هام با سعید زیر نظر اونه..نه این که بیاد پیشم وایسه تا تلفنم تموم شه...نه!منطورم اینه که حواسش به ماهست و رفتارش جوریه که کسی نفهمه!مخصوصاً بابا... ...... بچه های محمد؛محسن و حسام با بچه های مطهره؛حسن وحلماو حانیه داشتن تو حیاط بازی می کردن...هواخیلی خوب بود! مامان برای شام قورمه سبزی پخته بود.داشتیم شام میخوردیم که گوشیم زنگ خورد...سعید بود ...واییی!عادت خانوادگیمون این بود که کسی نباید سر غذا باگوشی باشه!.... ادامه دارد.... ✍نویسندگان:ساجده و فاطمه تبرایی https://eitaa.com/duhdtv
🌮بسمه تعالی🌮 رمان نون و ریحون پارت40 مامان که متوجه شد گفت:وااا!خوب چرا گوشیتو جواب نمیدی؟! _ولش کن بعدا خودم زنگ میزنم! محمد:کیه مگه؟ تا بخوام جواب بدم مامان گفت:محمد جان من بهت یاد دادم که تو کار دیگران دخالت نکنی! محمدخندید و گفت:تسلیم...چشم. سعید قطع کرده بود. شاممون و که خوردیم ظرف هارو جمع کردیم و مطهره و لیلا زنداداشم داشتن ظرف هارو میشستن که من اومدم تو اتاقم! به سعید زنگ زدم. _جانم! _سلام... _سلام...چطوری؟چه خبر؟ _سلامتی!ببخشید موقع شام زنگ زدی نتونستم جواب بدم! _نه عیبی نداره!تو ببخش که مزاحم شدم... _این چه حرفیه... ...... از زبان سعید: تلفنم که با مهتاب تموم شد از ماشین پیاده شدم. از دیشب تا امشب خونه امیر بودم...وارد خونه که شدم مامان مثل موشک اومد جلوم ایستاد... _سعییییید!مادر تو کجاییی از دیشب تا الان بهت زنگ میزنم چرا جواب نمیدی؟!نمیگی ما نگران میشیم؟! _سلام...خوب چیکار میکردم...خونه امیر بودیم با بروبچه هاااامگه میخواستم... _می خواستی چی؟!می خواستی مارو دِق بدی... ادامه دارد.... ✍نویسندگان:ساجده و فاطمه تبرایی https://eitaa.com/duhdtv
🌮بسمه تعالی🌮 رمان نون و ریحون پارت41 _دیگه چقدر بگم مامان....بسه ...خواهش می کنم بسه.... بابا عصبی از روی مبل بلند شد و گفت :علیک سلام آقاسعید...خوش اومدی! مامان:سعید 13سال بودی اسپانیا ازم دور بودی و نتونستم خیلی چیزارو یادت بدم...ولی این و بدون نمیزارم از اینی که هستی بدتر بشی! کلافه گفتم:مگه من چمه؟بچم مگه هی میگین نگران میشین نگران میشین! باپوزخند ادامه دادم:ازاین بعد به خودم جی پی اس وصل می کنم که تعقیبم کنید تا نگران نشین.... مامان گفت:یعنی چی این حرفت...بابات حال خوشی نداره این روزا...دوست داره تو پیشش باشی.... عصبی صدامو بردم بالا و گفتم:دوسالم نیست که هرچی بگین بگم چشم و هرجا بگین بیام و هرکاری بگین بکنم...یا 13سال پیش نیست که بخواین به زورمن و ببرین جایی که دوست ندارم...من الان 27سالمه... مامان:مگه ما چی گفتیم پسرم...فقط گفتیم هرجا میری یه اطلاع بده ما بدونیم...الان دوروزه ازت خبری نیست خب!من و بابات دلمون میخواد مثل ما باشی! داد زدم وگفتم: _مثل شما همیشه سرم روی مهر و جانماز باشه...یا... مامان خیره به چشمم موند که میخوام چی بگم! _یا مثل بابا ناقص بشم که چی؟!که مثلا رفته از کشور و ناموسش دفاع کرده... یهو نمیدونم چی شد که بابا اومد جلو و.... ادامه دارد.... ✍نویسندگان:ساجده و فاطمه تبرایی https://eitaa.com/duhdtv
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏ بار الها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روى زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید، درود و رحمتى فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپى و دنبال هم همچون بهترین رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى. (ع) https://eitaa.com/duhdtv
آخر شب با وضو بخواب😴هم ثواب داره...هم برای خودت آرامش...😇 یه آیه الکرسی هم بخون...که خواب های خوب ببینی🥲 https://eitaa.com/duhdtv
شبتون نورانی و امام زمانی💚 https://eitaa.com/duhdtv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ali Fani - Elahi azamal bala (128).mp3
3.63M
رسم هرروزمان باشد ان شاالله ... الهی عظم البلاء...💚💔 https://eitaa.com/duhdtv
🔑امام مهدی(عج)می فرمایند: برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید!که فرج من؛فرج وگشایش کارشماست. 🌼🌼🌼🌼🌼 (عج) https://eitaa.com/duhdtv
🍃🌸امام صادق عليه‌السلام: اَ لْبَنونَ نَعيمٌ وَ الْبَناتُ حَسَناتٌ وَ اللّه ُ يَسْألُ عَنِ النَّعيمِ ، وَ يُثيبُعَلَى الحَسَناتِ؛ پسران، نعمت‌اند و دختران خوبى. خداوند، از نعمت‌ها سؤال مى‌كند و به خوبى‌ها پاداش مى‌دهد. 📚كافى،ج۶،ص۷،ح۱۲ https://eitaa.com/duhdtv
تا ساعاتی دیگه پارت های بعدی رمان نون و ریحون براتون ارسال میشه💙 https://eitaa.com/duhdtv
🍃 متن کامل زیارت پرفیض عاشورا 🍃 https://eitaa.com/duhdtv