#ولایت_فقیه
#اجرای_حدود در #عصر_غیبت
#جواهر_الکلام
برشی از کتاب امر به معروف و نهی از منکر جواهر الکلام
اجرای حدود و قضاوت توسط فقهاء عصر غیبت:
و در هر حال، برخی - بنا به آنچه از بعضی از آنان نقل شده - گفته اند:
برای فقهائی که با تمسک به ادله تفصیلی و استدلالیِ، به احکام شرعی آگاهند، جایز است که در حال غیبت امام علیه السلام، حدود شرعی را اجرا نمایند،
همان طور که در صورت ایمنی از ضررِ سلطان و حاکم وقت، برای آنان حکم کردن(قضاوت) بین مردم، جایز است.
و نیز بر مردم واجب است که آنان را بر اجرای حدود، یاری نمایند، همان طور که یاری امام بر آنان واجب است.
و قائلین این فتوا عبارتند از:
#إسکافی ، #شیخ_مفید و #شیخ_طوسی ، #سلار_دیلمی ، #علامه_حلی ، #شهید_اول و #شهید_دوم ، #مقداد ، #ابن_فهد_حلّی ، #محقق_کرکی ، #سبزواری ، #کاشانی ، و ... . بلکه این فتوا بین فقهاء مشهور است،
و بلکه – بالاتر از این –،
من نسبت به این فتوا مخالفتی نیافتم، جز آنچه که از ظاهر عبارات ابن زهره و ابن ادریس نقل شده؛
ولی من خودم این مسأله را در آثار این دو نفر بررسی ننموده ام، و ممکن است که بررسی آراء این دو، خلافِ این نقل را ثابت کند –،
یعنی آنان هم همین فتوا را قبول داشته باشند –
زیرا سابقاً شنیدی که
این دو، بر جواز اجرای حدود توسط حاکم منصوب از جانب امام ادعای اجماع نموده اند،
و فقیه نیز در ضمن حاکمِ منصوب از ناحیه امام، داخل است .
پس بنابر این توضیحات، و با توجه به عبارتی که سابقاً از ابن زهره و ابن ادریس نقل کردیم،
بر جواز اجرای حدود توسط فقیه اجماع است،
نه بر عدم جواز .
.....
او در ادامه به بررسی تفصیلی روایات و اقوال فقها می پردازد و در نهایت از منکرین ولایت فقیه در اجرای حدود، تعجب می کند و می گوید:
گویا این عده، طعم فقه را نچشیده اند. و گویا از لحن و سبک و رموز اقوال ائمه هیچ چیزی را نفهمیده اند، و در منظور امام از این سخن:« من او را حاکم بر شما و قاضی و حجت و خلیفه و... قرار دادم »، درنگ ننموده اند، در حالی که ظاهر است که مراد از این عبارات، نظم بخشیدن به شیعه است، نسبت به بسیاری از اموری که به ائمه مربوط می شود.
و به خاطر همین است که سلار در کتاب مراسم – در همان عبارتی که چند صفحه قبل نقل کردیم – معتقد است که ائمه امور مربوط به منصب امامت را به فقهاء تفویض نموده اند .
@DUROUS_ALSHABAB
#رجال
#اصل#عدالت
#علامه_حلی
#آیت_الله_خویی
#نقد انتساب اصالة العدالة به علامه حلی با استفاده از کتب اصولی علامه
آیا علامه در تعدیل راویان حدیث به اصل عدالت عمل می کرد؟ با وجود این که علامه خبر واحد را حجت میداند اما نسبت به راوی شرایطی مثل عدالت را شرط کرده است. این در صورتی است که راوی مسلمان باشد و جرح و تعدیلی [مجهول]
در مورد او نقل نشده باشد.
برخی معتقدند که علامه به اصل عدالت عمل کرده و راوی را تعدیل میکند.
در معجم رجال الحدیث ج ۲، ص ۳۲۸ اثر #آیت_الله_خویی در ترجمه احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی چنین آمده است:
والثاني: تصحيح العلامة، في الفائدة الثامنة من الخلاصة ... ويرده - ما مر - من أن تصحيح العلامة مبنى على بنائه على أصالة العدالة ....
(دوم، تصحیح علامه در فایده هشتم از خلاصه است .... و این نظر مردود است؛ زیرا تصحیح علامه مبتنی بر مبنای او بر اصالت عدالت است .......)
نتیجه چنین تفکری، عدم حجیت توثیقات علامه در رجال خواهد بود.
پاسخ:
این که حقیقت عدالت چیست سه دیدگاه وجود دارد:
یکی، حسن ظاهر
دیگری، اصالت عدالت یعنی وجود ایمان و عدم ظهور فسق
و سوم، ملکه نفسانی کسی که به مبنای سوم معتقد باشد قطعاً اصل عدالت نزد او معتبر نخواهد بود.
علامه در تعریف عدالت در تهذيب الوصول، ص ۷۸ چنین نوشته است:
والعدالة كيفية نفسانية راسخة، تبعث على ملازمة التقوى والمرؤة، ويقدح فيها فعل الكبيرة، والاصرار على الصغيرة، وتعود بالتوبة ...
( عدالت کیفیت نفسانی راسخ در نفس است که موجب ملازمت با تقوا و مروت است. و انجام گناه کبیره و اصرار بر گناه صغیره به عدالت ضربه می زند و این عدالت با توبه بر می گردد.)
پس علامه معنای عدالت را ملکه نفسانی میداند از این رو اصل عدالت در نظر او اعتباری ندارد.
شاهد دوم:
علاوه بر این علامه خبر مجهول الحال را در مواردی حجت ندانسته است. (همان ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الاقوی المنع ...)
در صورتی که اگر مبنای او در تعدیل راویان حدیث، اصل عدالت بود باید خبر مجهول را حجت می دانست.
علامه در مبادی الوصول می نویسد:
بر خلاف ابو حنیفه روایت مجهول الحال پذیرفته نیست؛ زیرا عدم فسق در پذیرش روایت شرط شده است و این شرط مورد جهل است و جهل به شرط مستلزم جهل به مشروط خواهد شد.
(مبادی الوصول، ص ۲۰۸: ولا تقبل رواية المجهول حاله، خلافاً لأبي حنيفة؛ لأن عدم الفسق شرط في الرواية، وهو مجهول، والجهل بالشرط يستلزم الجهل بالمشروط.)
نیز
علامه در تهذیب میگوید
آیا روایت شخص مجهول پذیرفته میشود؟ نظر قوی تر منع از پذیرش است. ( تهذيب الوصول، ص ۷۸ وهل يقبل رواية المجهول، الأقوى المنع ..)
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB