eitaa logo
دروس الشباب
398 دنبال‌کننده
122 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
ادلۀ حجت بودن فتوای فقیه: 1. آیاتی مثل: آیه 122 سوره توبه: «فَلَوْ لٰا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذٰا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ». یعنی: «چرا از هر گروهى طايفه‌اى از آنان كوچ نمى‌كنند تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنان را انذار نمايند تا (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند». آیه7 سوره انبیاء: «... فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لٰا تَعْلَمُونَ». یعنی: «اگر نمى‌دانيد از اهل علم بپرسيد». 2. روایاتی مثل: ...... . https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
🖤نماز شب اول قبر ریئس جمهور شهید سید ابراهیم رئیسی 🔹نحوه خواندن نماز دو رکعتی شب اول قبر 🔹نماز لیله الدفن (نماز شب اول قبر) از نماز‌های مستحب موکد است که در اولین شب خاکسپاری مومنان قرائت می‌شود. 🔹این نماز دو رکعت است که در رکعت اول سوره مبارکه حمد و آیت الکرسی و در رکعت دوم، سوره مبارکه حمد و ۱۰ مرتبه سوره مبارکه قدر خوانده می‌شود. 🔹در پایان بعد از سلام نماز، می‌گوییم: " اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قبر ابراهیم ابن سید حاجی"
مقدمه: یکی دیگر از انواع ولایت فقیه، «ولایت در امر» (ولایت در حکومت) است. در صورت تعارض بین فتوای دو ولی فقیه که یکی هم «ولایت در فتوا» و هم «ولایت در امر» دارد و دیگری فقط «ولایت در فتوا» دارد؛ کدام فتوا مقدم است؟ مثلا: «ولی امر»، عقد فارسی را جایز بداند و ولی دیگر که فقط ولایت در فتوا دارد، عقد فارسی را باطل بداند. به عبارت فنی تر: فرض کنید «ولی امر»، فتوایی صادر کرد و ما دلیل قطعی بر فتوای مخالف او نداریم. در حالی که معتقدیم دلیل و مستند «ولی امر» نیز، از شرایط حجیت برخوردار نیست. آیا می توان گفت: این فتوا «ولی امر»از اعتبار و حجیت ساقط است؟ در حالی که احتمال صحت فتوای او نیز می رود. فرض کنید فقیه بر اساس روایتی که به نظر ما شرایط حجیت را ندارد، فتوا داده است، آیا جایز است بر خلاف نظر او عمل کنیم؟ و آیا جایز است که مستند را - بین جامعۀ اسلامی- ضعیف جلوه دهیم؟ آیا می توانیم أمارۀ مورد استناد «ولی امر» را با أماره ای که به نظر ما معتبر است در یک عرض قرار داده و نظر او را مردود بدانیم؟ اساسا راه های علم به منبع حکم او چیست؟ پاسخ: باید توجه داشت که فرض ما بر این است که «ولی امر» شخصی غیر از معصومین علیهم السلام است، و احتمال خطای او می رود، و لذا برای سؤال فوق دو پاسخ متصور است: الف- جواز رد فتوا «ولی امر» به پشتوانۀ این عقیده که: خطا بودن طریق مورد استناد نیز در حکم خطا بودن خود فتوا است. خواه خطا بودن آن را قطعی بدانیم یا به ظن معتبر خطا بودنش را ثابت کرده باشیم. ب- رد فتوای «ولی امر» جایز نیست، و لو غلط بودن خود فتوا یا طریق به آن فتوا برای ما قطعی باشد. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
برای نگران های فردای میهن اسلامی شاید شما هم مثل‌ من نگران فردا باشید ولی چند نکته به ذهنم رسید: 1. همگی جمله (لا یمکن الفرار من حکومت) از دعای کمیل را بارها خوانده ایم. پس مطمئن باشیم که اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی تا نخواهد خدای 2. گاهی به ظاهر چنین می نماید که بر خلاف خواست خدا جریانی شروع شده است ولی در نهایت می بینیم که اثر و نتیجهٔ آن کار خارج از ارادهٔ خداوند نیست. نمونه اش قدرت نمرود است که حضرت ابراهیم را در آتش افکند ولی به ارادهٔ الهی نتیجه اش تبلیغ دین و قانون خدا بود نه خواستهٔ نمرود و طاغوتیان قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ (آیه 69 سوره ابراهیم) 3. اگرچه انتخاب غلط، در حکومت و عدل الهی انحرافی ایجاد نمی کند، ولی طبیعت عالم که بر پایهٔ علت و معلول است اقتضا می کند که همگی مردم به پای آن انتخاب بسوزند تا زمانی که فرج و گشایش الهی بازگردد خطاکاران به خاطر خطایشان و درست کاران به خاطر اینکه به فکر هم نوع خویش نبوده و در آگاهی بخشی هم نوع خود کوتاهی کرده اند. إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۗ وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَومٍ سوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ (سورة رعد آیه 11) یعنی: خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت! رای و تشخیص هر کسی برایم محترم است و به او اعتراضی ندارم، ولی به فهم من اصلح است. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
بسم رب الحسین هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند یکی ار دغدغه های شیعیان از همان دوران حضور امامان معصوم علیهم السلام، ناسازگاری بین نظریۀ و برخی از آیات بود. مثلا خداوند در قرآن کریم (سورۀ شوری آیۀ 30) می فرماید: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» یعنی: هر چه از ناگواری ها و مصیبت ها به شما می رسد به خاطر آن چیزی است که خودتان به دست آورده اید (کنایه از اینکه اعمال ناشایست بندگان سبب مصیبت دیدن و بلا کشیدن آنها می شود) پیداست که واژۀ «ما» به معنای (هر چیزی) از الفاظ عام بوده و همگی مصیبت ها را شامل می شود. و لذا از امام صادق علیه السلام سؤال کردند که: آیا ناگواری ها و مصیبت های امیر المؤمنین علی علیه السلام و اولاد او هم به خاطر اعمال خودشان بوده است؟ همین شبهه را یزید ملعون نیز با استدلال به آیۀ فوق بر امام سجاد عرضه کرده و گفت: امام حسین علیه السلام به خاطر کردار بدش کشته شد و شما اینچنین بلا کش شده اید. اما حضرتش در پاسخ آن پلید دور از رحمت الهی فرمود: «اين آيه دربارۀ ما نيست. بلکه این آیه دربارۀ ماست: «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»؛ يعنى: هیچ مصیبت و بلایی در زمین و در جان های شما نمی رسد مگر اینکه قبل از آفرینش آنها، آن مصیبت را در کتابی (نوشته ایم). براستی که این کار بر خداوند آسان است. بنابراین امام علیه السلام به این نکته اشاره فرمودند که مصیبت ها بر دو گونه اند: 1. مصیبت هایی که الهی یا پاداش کردار بد انسان هاست. 2. مصیبت هایی که همچون کورۀ زرگر، باعث رشد و بالندگی و خالص شدن بندگان خاص است. شعر: هر که در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
چند روز قبل از من خواستند عقد ازدواج زوج جوانی را بخوانم، با خودم گفتم صیغۀ وکالت در عقد ازدواج دائم را برای دوستان هم بنویسم، بالأخره ممکن است لازم شود: ای که مستحب است ابتدا خوانده شود: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدُ ِلله الذی أحَلَّ النِکاحَ و حَرَّمَ السّفاحَ و الزِّنا، و اَلَّفَ بینَ القلوب بعدَ الفِراق و الشِقاق، و آنسَهُم بالرأفه و الصَلاحِ، ثم الصّلوهُ و السلام علی سیدنا محمدٍ و آله البَرَرهِ الکرام. و قال اللهُ تبارک و تعالی: وَ اَنْکِحُوا آلْاَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ اِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ واسِعٌ عَلیمٌ (نور آیه 32) وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (21) و قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی‏. و قال (ص): مَنْ تَزَوَّج فَقَدْ أَحرَزَ نِصفَ دینِهِ فلیَتّقِ اللهَ فی النِصفِ الباقی. واژگان اجماعی در صیغۀ ازدواج عبارتند از (یعنی باب إفعال) و (یعنی باب تفعیل) دلیلش نیز وجود این دو واژه در قرآن است که بحثش مفصّل است همان طور که در تعدیۀ آن و نوع حرف جر نیز بحث زیادی است. آنچه می خوانید در فرضی است که وکیل زن غیر از وکیل مرد باشد و به جای (....) نام موکّل را بگویید. و در صورتی که یک نفر وکیل هر دو طرف باشد باید به جای «موکّلک» نیز از تعبیر «موکّلی» استفاده کند. نخست- وكيل زن: «أنكحت موكّلتي ... موكّلك .... على الصّداق المعلوم». يعنى: به زنى دائمى دادم مؤكّلۀ خود .... را به موكّل تو .... بر صداق معلوم. وكيل مرد: «قبلت النّكاح لموكّلي .... على الصّداق المعلوم». يعنى: قبول كردم به زنى دائمى موكّلۀ تو .... را، از براى موكّل خودم .... بر صداق معلوم. دوم- وکیل زن: «أنكحت موكّلك ..... موكّلتى ..... على الصّداق المعلوم». یعنی: به زنى دادم به موكّل تو .... موكّله خودم .... را بر صداق معلوم. وکیل مرد: «قبلت النكاح لموكّلي احمد على الصّداق المعلوم». يعنى: قبول كردم به زنى دائمى موكّلۀ تو .... را از براى موكّل خودم .... بر صداق معلوم. سوم: این صیغه با عبارت «زَوَّجَ» است: وكيل زن: «زوّجت موكّلتى ... موكّلك ... على الصّداق المعلوم». يعنى: به زنى دائمى دادم موكّله خود ....، را به موكّل تو ...، بر صداق معلوم. پس وكيل مرد: «قبلت التزويج لموكّلي ... على الصّداق المعلوم». يعنى: قبول كردم به زنى دائمى موكّله تو ... را، از براى موكّل خودم ...، بر صداق معلوم. نکته: صیغۀ سوم را می توان به سه وجه خواند: متعدی بنفسه، متعدی با «مِن» و متعدی با «باء». بعد از عقد: اللهم انصُرِ الاسلامَ و اهلَه و اخذُلِ الکفرَ و اهلَه و شَتِّت شَملَهم و فَرِّق جمعَهم و قَلِّب تَدبیرَهم. اللهم ألِّف بینَهما کما ألَّفتَ بین آدمَ و حوا، اللهم ألِّف بینهما کما ألَّفتَ بین ابراهیمَ و سارا، اللهم ألِّف بینهما کما ألَّفتَ بین موسی و صَفورا، اللهم ألِّف بینهما کما ألَّفتَ بین محمد و خدیجهَ الکبری، اللهم ألِّف بینهما کما ألَّفتَ بین علی و فاطمهَ الزهرا علیهما السلام، اللهم طَیِّب نسلَهما واجعَلهما ملازمین لِمحمدٍ و آله الطیبینَ الطاهرینَ و اجعَلهُما ممَّن قُلتَ فیهم : اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ (زخرف ، 70) اللهم اخلُف لهما ولداً صالحاً و أوسِع فی رزقهما إنک واسع علیم. اللهم انی اُعیذُهما بک و ذریتَهما من الشیطان الرجیم بحق محمدٍ و آله الطاهرین. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
آیا قرآن و احکام آن جاودانه است؟ نظر قرآن دربارۀ ادعای قدیمی بودن احکام اسلامی و قرآنی چیست؟ آیا احکام اسلام همیشگی است؟ پاسخ به این سؤال یکی مقدمه های ضروری و پرکاربرد در فهم و استدلال به قرآن و حدیث خواهد بود. خداوند در آیات 41 و 43 از سورۀ فصلت می فرماید: إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ (41) لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ (42) ترجمۀ آیات فوق: قطعا کسانی که به هنگام نازل شدن قرآن و آمدنش برای آنان، به آن کفر می ورزند [به عذابى سخت دچار خواهند شد] بى ‏ترديد قرآن كتابى شكست ‏ناپذير است. (41) كه هيچ باطلى از پيش رو (در زمان نزول) و پشت سرش (در زمانهای آینده) به سويش نمى ‏آيد، در حالی که از سوى (خدای) حكيم و ستوده نازل شده است. (42) عبارت (لا یأتیه الباطل ....) در آیات فوق به معنای این است که هیچ سخن و قانون و قدرتی یارای ابطال این قرآن را ندارد و نخواهد داشت. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
: گاهی با لحنی روشنفکرنما گفته می شود: قرآن برای 1400 سال پیش است اکنون که بشر در اوج علم و دانش است، نیازی به وحی و احکام قرآنی ندارد. دیروز پاسخ این ادعا را با نگاه به آیات 41و42 سوره فصلت بیان کردیم امروز می خواهم پاسخی منطقی از زبان مبارک علیه السلام بنویسم: با توجه به اینکه دین اسلام آخرین دین الهی و حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) خاتم پیامبران است، (سوره أحزاب آیه 40: رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ ) اکنون خلاصه و توضیح آنچه معصوم پنجم امام باقر علیه السلام می فرمایند از این قرار است: «درست است که هر آیه ای از قرآن در زمان و مکان خاصی نازل شده است، ولی آن آیات اختصاص به آن زمان ها و مردمان آن دوران ندارد و در هر زمانی مصداقش یافت می شود و دلیل بر این ادعا آن است که اگر این آیات فقط مربوط به مردمان زمان نزول قرآن باشد، با مرگ آن مردمان، قرآن هم خواهد مرد و جاودانه نخواهد بود. در حالی که می دانیم قرآن آخرین کتاب خدا و برای تمام مردمان تا روز قیامت است.» روایت فوق را ذیل آیه « يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْرا» ببینید. منبع: تفسير فرات الكوفي ؛ ؛ ص138 https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
اصولیان ظهور را از دو جهت بررسی می کنند: 1. از جهت صغروی یعنی: در مباحث الفاظ به دنبال پاسخ این سؤال هستند: فلان ترکیب یا هیئت ظهوری دارد یا خیر؟ اگر دارد، ظهورش در چیست؟ مثلا: ظهور صیغۀ امر یا نهی یا ... چیست؟ یا آیا عامّ بعد از تخصیص، ظهوری دارد یا مجمل است؟ و اگر دارد ظهورش در چیست؟ 2. از جهت کبروی: یعنی: در مباحث أمارات به دنبال پاسخ این سؤالها هستند: آیا ظهور ادلۀ شرعیۀ لفظیه حجت است؟ یا حجیت فقط به نصّ اختصاص دارد؟ آیا قول لغوی حجت است؟ https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
مباحث اصولی زیر به بررسی منشأ ظهور می‌پردازد، یعنی اصولی در ابوابی که ذیلا بیان می کنم به دنبال این است که ببیند آیا این مسأله می تواند منشأ ظهور باشد؟ 1. وقوع امر بعد از منع (وقوع الامر عقيب‏ الحظر) 2. استثنا بعد از جملات متعدد 3. ذکر عام و سپس ضمیری که به برخی افراد آن عام بر می گردد. آیا این اسلوب می تواند قرینه بر ظهور عام در خاص باشد؟ 4. مقدمات حکمت؛ شرط یا شروط اثبات ظهور اطلاقی چیست؟ 5. اصول لفظیه 6. علائم حقیقت و مجاز و مباحث مربوط به وضع نکته: بحث از مباحثی است که می تواند در بحث یا نیز مورد بررسی قرار گیرد و فقط به اکتفا نشود. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
آیا حضرت سلیمان به خاطر اینکه نمازش شد، و اسبهایی را حواسش را پرت کردند، کرد؟!! دیروز عزیزی که خاطرش برایم عزیز است گفت: برای فهم قرآن نیازی به مفسّر نداریم و خودمان می فهمیم چون خود قرآن گفته به زبان ساده و روشن با مردم سخن می گوید. گفتم: همین قرآن گفته: برخی از آیات متشابه است و علم آن فقط نزد خدا و راسخان در علم (کسانی که علم استوار و الهی دارند) –یعنی معصومان- می باشد. امروز تصمیم گرفتم آیه ای را با ترجمه های مختلفش گزارش کنم ببینم این برادر من چگونه می خواهد معنای درست این آیات را بفهمد؟ سورۀ: ص آیات 31 تا 33 دربارۀ حضرت سلیمان: «إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ * فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ * رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ» ترجمه (عضو نهضت ملی) (بر اساس این ترجمه نماز حضرت سلیمان قضا شد و بدین خاطر ایشان ساق و گردن اسبها را با شمشیر زد) چون شامگاهى اسبان تيزتك را به نمايش از برابرش عبور دادند، (31) گفت: من بجاى ياد پروردگارم عشق به مال را در دل پروردم تا خورشيد در پس پرده گشت، (32) آنها را بازپس آوريد. آنگاه بنا كرد به تيغ نهادن بر ساق و گردنشان (و به راه خدا قربانى كرد به توبه آن غفلت). (33) ترجمۀ -قمشه_ای (ترجمۀ قبل انقلاب): (بر اساس این ترجمه نماز حضرت سلیمان قضا شد. و حضرت سلیمان اسبان را به همین خاطر وقف کرد) (ياد كن) وقتى كه بر او اسبهاى بسيار تندرو و نيكو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز ديد اسبان پرداخت براى جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند). (31) در آن حال گفت: (افسوس) كه من از علاقه و حبّ اسبهاى نيكو از ذكر و خدا غافل شدم تا آنكه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. (32)آن گاه (با فرشتگان موكّل آفتاب) خطاب كرد كه (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانيد (چون برگشت اداء نماز كرد) و شروع به دست كشيدن بر ساق و يال و گردن اسبان كرد (و همه را براى جهاد در راه خدا وقف كرد). (33) ترحمۀ (از مفسران سنی متوفای 310 هجری قمری): (بر اساس این ترجمه اسبها را برگرداندند نه خورشید را) 31- و چون عرضه شد بر او بشبانگاه اسبان نيكان‏؛ 32- گفت: من دوست داشتم دوستى اسبان از ياد كرد خداى من تا؛ 33- باز گردانيد بر من و اندر ايستاد ماليدن بساقها و گردنها ترجمۀ (از اساتید دانشگاه): (بر اساس این ترجمه، نمازش قضا شد و آنچه برگرداندند اسبها بود نه خورشید و حضرت سلیمان آنها را وقف کرد) هنگامى كه [طرف‏] غروب، اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند، (31) [سليمان‏] گفت: «واقعاً من دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجابِ ظلمت شد.» (32) [گفت: «اسبها] را نزد من بازآوريد.» پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا]. (33) ترجمۀ : (از علما و خطیبان معروف که زنده اند): [ياد كن‏] هنگامى را كه در پايان روز اسب‏هاى چابك و تيزرو بر او عرضه كردند. (31) پس گفت: من دوستى اسبان را بر ياد پروردگارم [كه نماز مستحب پايان روز است‏] اختيار كردم [زيرا مى‏خواهم از آنان در جهاد با دشمن استفاده كنم و همواره به آنها نظر مى‏كرد] تا [خورشيد] پشت پرده افق پنهان شد. (32) [اسب‏ها چنان توجه او را جلب كرده بودند كه گفت:] آنها را به من بازگردانيد. پس [براى نوازش آنها] به دست كشيدن به ساق‏ها و گردن‏هاى آنها پرداخت؛ (33) https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فرق و دو اصطلاح جزء و شرط، در اصول فقه بسیار به کار می روند، و فرق آنها از این قرار است: شرط خودش از هویت و اجزاء واجب نیست اما تقیّد به شرط جزء واجب و لازم الإتیان است، وضوء و طهارت خارج از ماهیت نماز است اما تقیّد الصلاة بالطهارة، جزء نماز و لازم التحصیل است، انسان باید کاری کند که نمازش با وضوء باشد. اما جز، هم خودش واجب التحصیل است و هم تقیّد العمل بالجزء واجب است. به عبارت دیگر رکوع و تکبیر نسبت به نماز چنین است که هم خود قید (یعنی رکوع و تکبیر) و هم تقیّد الواجب به، هر دو لازم الإتیان و جزء ماهیت واجب است. از این مطلب می توانید منظور « جزءٌ و قیدٌ خارجٌ» را به درستی بفهمید. https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB