برتری سلمان و مقداد و ابوذر بر عمار
روایت زیر نشان می دهد که همۀ خوبان مثل هم نیستند.
خوب بی بصیرت؛ خوب بصیر؛ و خوب بصیرتر
همۀ علما هم مثل هم نیستند
برخی فقط برای سجاده و مناجات و منبر و محراب دل می سوزانند
و برخی علاوه بر اینها برای سرزمین های اسلامی و آسایش و راحتی دنیا و آخرت مردم؛ خود را به آب و آتش می زنند و دل خوش دارند که آنکه باید ببیند و بپسندد می بیند.
چقدر فرق است
بین آنکه با تکیه بر فهم خودش از یک روایت، مسلمات فقهی و روایی خودش را کنار می گذارد و فکر می کند فقیه است.
و آنکه وقتی احکام حکومتی اسلام را می بیند، با نگاهی واسع و همه جانبه به دنبال احیای کلمۀ حق و اعتلای مذهب شیعۀ اثناعشری می دود.
حمران بن أعين می گويد: به امام باقر (علیه السلام) {با تعجب} گفتم: قربانت گردم، ما (شیعیان) چقدر كم هستيم؟!!، که اگر همه بر سر يك گوسفند جمع شويم، آن را تمام نمىكنيم!
حضرتش فرمود: من براى تو شگفت آورتر از اين را بازنگويم؟ همه مهاجر و انصار {از حقيقت ايمان} بیرون رفتند جز- حضرت با دستِ خود اشاره كرد- سه تا،
حمران گويد: من گفتم: قربانت، حال عمّار چگونه است؟
فرمود: خداوند ابالیقظان عمار را رحمت كند؛ او (هم با امام علی علیه السلام) بيعت كرد و شهيد از دنیا رفت.
حمران می گوید: من با خود گفتم: چيزى از شهادت بهتر نيست.
پس حضرت فرمود: تو می پندارى كه او (یعنی عمار) هم مانند آن سه تن بود؟ دور است. دور است.
توضیح:
در روایات دیگر فرموده اند آن سه نفر (سلمان و مقداد و ابوذر) بودند.
ابالیقظان به معنای (پدر بیداری و هشیاری) است و استفادۀ آن در این کلام اشاره دارد به اینکه با همۀ بیداری و زرنگی اش از آن سه نفر عقب است اگر چه بعدا بیعت کرد و با معرف امامش شهید شد.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص244
6- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنِ النَّضْرِ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّنَا لَوِ اجْتَمَعْنَا عَلَى شَاةٍ مَا أَفْنَيْنَاهَا فَقَالَ أَ لَا أُحَدِّثُكَ بِأَعْجَبَ مِنْ ذَلِكَ- الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ ذَهَبُوا إِلَّا -وَ أَشَارَ بِيَدِهِ- ثَلَاثَةً.
قَالَ حُمْرَانُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَالُ عَمَّارٍ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ عَمَّاراً أَبَا الْيَقْظَانِ بَايَعَ وَ قُتِلَ شَهِيداً فَقُلْتُ فِي نَفْسِي مَا شَيْءٌ أَفْضَلَ مِنَ الشَّهَادَةِ فَنَظَرَ إِلَيَّ فَقَالَ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّهُ مِثْلُ الثَّلَاثَةِ أَيْهَاتَ أَيْهَاتَ.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به گفتۀ رهبرمان (حفظه الله) در هیچ یک از امور این نظام و ملت وقفه ای ایجاد نخواهد شد.
این انقلاب توقف ناپذیر است
#شهید_جمهوری_اسلامی
#سید_شهیدان_خدمت
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
وظایف #فقیه
حداقل وظایف فقیه که از دیدگاه منکران حکومت اسلامی نیز پذیرفته است:
در چه مسائلى بايد به فقيه رجوع كرد؟
اگر از حكومت فقيه صرف نظر كنيم، آيا فقيه به طور كلّى از مسائل اجتماعى بر كنار خواهد بود و تنها حقّ اظهار نظر در مسائل فقهى خواهد داشت و يا آنكه در مسائل اجتماعى نيز نظارت او شرط است؟ هر چند كه حكومت كشور در دست ديگران باشد.
از آن طرف آيا مسلمين مىتوانند فقها را به طور كلّى كنار بگذارند و يا آنكه وظيفه دارند در مسائل اجتماعى به ايشان مراجعه نمايند؟
به حكم عقل و شرع انجام بسيارى از امور اجتماعى ضرورى است، ولى مسلمين نمىتوانند آنها را مستقلا انجام دهند. مانند:
1- رسيدگى به ايتام و مجانين بىسرپرست و رسيدگى به اموال آنها و نصب قيّم كه بايد از طريق حاكم شرع انجام گيرد.
2- رسيدگى به اموال اشخاص مفقود الأثر و يا غايبينى كه دسترسى به آنان ممكن نيست.
3- زنانى كه شوهرشان مفقود الأثر و يا فرارى هستند و يا از انفاق امتناع مىكنند كه تكليف آنها را از جهت طلاق بايد حاكم شرع معيّن كند.
4- رسيدگى به كار افرادى كه به علت ورشكستگى و افلاس، محجور شدهاند، پس از اقامۀ دعوى از طرف غرما، به حكم حاكم از تصرف در اموالشان ممنوع خواهند شد.
5- استيفاى دين از اشخاصى كه از اداى دين امتناع مىورزند، حاكم مىتواند از اموال آنان برداشته به طلبكار بدهد.
6- رسيدگى به اوقاف عامّه و يا خاصّه كه متولّى مخصوصى نداشته باشد و نصب متولّى از طرف حاكم.
7- اختيار گرفتن اموال بىوارث.
8- رسيدگى به اموال بيت المال از قبيل زكات، خمس، مجهول المالك و زمينهاى «مفتوح العنوه» و ديگر از اموال عمومى كه بايد با نظر حاكم شرع به مصرف مشروع و صحيح آن برسد و يا در اختيار افراد قرار گيرد.
رسيدگى به امور فوق که در فقه به امور حسبيه (كارهاى ضرورى) معروف اند؛
برای ضرورت و حفظ نظم،
ابتدا بايد با نظر امام عليه السّلام و يا نايب خاصّ او انجام گيرد
و در مرحله دوم، مجاز بودن غير فقيه- واجد الشرائط- در زمان غيبت، مشكوك و مورد ترديد است و اصل عدم مجاز بودن اوست، ولى فقيه- به عنوان نايب امام- قطعا مجاز است.
منبع:
حاكميت در اسلام يا ولايت فقيه؛ ص: 242
خلخالى، سيد محمد مهدى موسوى - مترجم، جعفر الهادى، حاكميت در اسلام يا ولايت فقيه، در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1422 ه ق
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
ولايت فقيه در فتوا
«ولايت فتوا» به معناى «حقّ اظهار نظر در مسائل شرعى» است.
وجود چنين سِمَتى براى فقيه، يك واقعيت علمى است، زیرا فقيه همانند ديگر صاحب نظران است كه در علوم تخصصى خود، حقّ اظهار نظر دارند.
حجّت بودن فتواى فقيه
فقيه جامع الشرائط هم حقّ فتوا و هم دارای مقام مرجعيّت است. یعنی: فتواى او در مسائل فرعى براى ديگران قابل عمل است و مسلمين مىتوانند در اين باره به او مراجعه كنند.
حجّت بودن فتوای فقیه، یعنی: سند بودن فتوای او برای دیگران. یعنی: در محضر الهی و معصومان می توانند بگویند چون فقیه جامع الشرایط چنین گفت.
ادلۀ حجت بودن فتوای فقیه: .....
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
ادلۀ حجت بودن فتوای فقیه:
1. آیاتی مثل:
آیه 122 سوره توبه: «فَلَوْ لٰا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذٰا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ».
یعنی: «چرا از هر گروهى طايفهاى از آنان كوچ نمىكنند تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنان را انذار نمايند تا (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى كنند».
آیه7 سوره انبیاء: «... فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لٰا تَعْلَمُونَ».
یعنی: «اگر نمىدانيد از اهل علم بپرسيد».
2. روایاتی مثل: ...... .
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
🖤نماز شب اول قبر ریئس جمهور شهید
سید ابراهیم رئیسی
🔹نحوه خواندن نماز دو رکعتی شب اول قبر
🔹نماز لیله الدفن (نماز شب اول قبر) از نمازهای مستحب موکد است که در اولین شب خاکسپاری مومنان قرائت میشود.
🔹این نماز دو رکعت است که در رکعت اول سوره مبارکه حمد و آیت الکرسی و در رکعت دوم، سوره مبارکه حمد و ۱۰ مرتبه سوره مبارکه قدر خوانده میشود.
🔹در پایان بعد از سلام نماز، میگوییم:
" اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قبر ابراهیم ابن سید حاجی"
#نماز_لیلة_الدفن
#شهید_جمهوری_اسلامی
#ولایت_امر
#ولایت_فتوا
#تعارض
مقدمه:
یکی دیگر از انواع ولایت فقیه، «ولایت در امر» (ولایت در حکومت) است.
در صورت تعارض بین فتوای دو ولی فقیه
که یکی هم «ولایت در فتوا» و هم «ولایت در امر» دارد
و دیگری فقط «ولایت در فتوا» دارد؛
کدام فتوا مقدم است؟
مثلا:
«ولی امر»، عقد فارسی را جایز بداند و ولی دیگر که فقط ولایت در فتوا دارد، عقد فارسی را باطل بداند.
به عبارت فنی تر:
فرض کنید «ولی امر»، فتوایی صادر کرد
و ما دلیل قطعی بر فتوای مخالف او نداریم.
در حالی که معتقدیم دلیل و مستند «ولی امر» نیز، از شرایط حجیت برخوردار نیست.
آیا می توان گفت: این فتوا «ولی امر»از اعتبار و حجیت ساقط است؟ در حالی که احتمال صحت فتوای او نیز می رود.
فرض کنید فقیه بر اساس روایتی که به نظر ما شرایط حجیت را ندارد، فتوا داده است،
آیا جایز است بر خلاف نظر او عمل کنیم؟
و آیا جایز است که مستند را - بین جامعۀ اسلامی- ضعیف جلوه دهیم؟
آیا می توانیم أمارۀ مورد استناد «ولی امر» را با أماره ای که به نظر ما معتبر است در یک عرض قرار داده و نظر او را مردود بدانیم؟
اساسا راه های علم به منبع حکم او چیست؟
پاسخ:
باید توجه داشت که فرض ما بر این است که «ولی امر» شخصی غیر از معصومین علیهم السلام است، و احتمال خطای او می رود، و لذا برای سؤال فوق دو پاسخ متصور است:
الف- جواز رد فتوا «ولی امر» به پشتوانۀ این عقیده که:
خطا بودن طریق مورد استناد نیز در حکم خطا بودن خود فتوا است. خواه خطا بودن آن را قطعی بدانیم یا به ظن معتبر خطا بودنش را ثابت کرده باشیم.
ب- رد فتوای «ولی امر» جایز نیست، و لو غلط بودن خود فتوا یا طریق به آن فتوا برای ما قطعی باشد.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
برای نگران های فردای میهن اسلامی
شاید شما هم مثل من نگران فردا باشید
ولی چند نکته به ذهنم رسید:
1. همگی جمله (لا یمکن الفرار من حکومت) از دعای کمیل را بارها خوانده ایم. پس مطمئن باشیم که
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبرد رگی تا نخواهد خدای
2. گاهی به ظاهر چنین می نماید که بر خلاف خواست خدا جریانی شروع شده است ولی در نهایت می بینیم که اثر و نتیجهٔ آن کار خارج از ارادهٔ خداوند نیست.
نمونه اش قدرت نمرود است که حضرت ابراهیم را در آتش افکند
ولی به ارادهٔ الهی نتیجه اش تبلیغ دین و قانون خدا بود نه خواستهٔ نمرود و طاغوتیان
قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ (آیه 69 سوره ابراهیم)
3. اگرچه انتخاب غلط، در حکومت و عدل الهی انحرافی ایجاد نمی کند، ولی طبیعت عالم که بر پایهٔ علت و معلول است اقتضا می کند که
همگی مردم به پای آن انتخاب بسوزند
تا زمانی که فرج و گشایش الهی بازگردد
خطاکاران به خاطر خطایشان و درست کاران به خاطر اینکه به فکر هم نوع خویش نبوده و در آگاهی بخشی هم نوع خود کوتاهی کرده اند.
إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۗ وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَومٍ سوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ (سورة رعد آیه 11)
یعنی:
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!
رای و تشخیص هر کسی برایم محترم است و به او اعتراضی ندارم، ولی به فهم من #جلیلی اصلح است.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
بسم رب الحسین
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
یکی ار دغدغه های شیعیان از همان دوران حضور امامان معصوم علیهم السلام، ناسازگاری بین نظریۀ #عصمت_امام و برخی از آیات #قرآن بود.
مثلا خداوند در قرآن کریم (سورۀ شوری آیۀ 30) می فرماید:
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»
یعنی: هر چه از ناگواری ها و مصیبت ها به شما می رسد به خاطر آن چیزی است که خودتان به دست آورده اید (کنایه از اینکه اعمال ناشایست بندگان سبب مصیبت دیدن و بلا کشیدن آنها می شود)
پیداست که واژۀ «ما» به معنای (هر چیزی) از الفاظ عام بوده و همگی مصیبت ها را شامل می شود.
و لذا از امام صادق علیه السلام سؤال کردند که:
آیا ناگواری ها و مصیبت های امیر المؤمنین علی علیه السلام و اولاد او هم به خاطر اعمال خودشان بوده است؟
همین شبهه را یزید ملعون نیز با استدلال به آیۀ فوق بر امام سجاد عرضه کرده و گفت:
امام حسین علیه السلام به خاطر کردار بدش کشته شد و شما اینچنین بلا کش شده اید.
اما حضرتش در پاسخ آن پلید دور از رحمت الهی فرمود:
«اين آيه دربارۀ ما نيست.
بلکه این آیه دربارۀ ماست:
«ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»؛
يعنى:
هیچ مصیبت و بلایی در زمین و در جان های شما نمی رسد مگر اینکه قبل از آفرینش آنها، آن مصیبت را در کتابی (نوشته ایم). براستی که این کار بر خداوند آسان است.
بنابراین امام علیه السلام به این نکته اشاره فرمودند که مصیبت ها بر دو گونه اند:
1. مصیبت هایی که #عذاب الهی یا پاداش کردار بد انسان هاست.
2. مصیبت هایی که همچون کورۀ زرگر، باعث رشد و بالندگی و خالص شدن بندگان خاص است.
شعر:
هر که در این بزم مقرب تر است،
جام بلا بیشترش می دهند.
#عاشورا
#شبهه_قرآنی
#تعارض_نما
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#عقد_ازدواج
#وکالت_در_اجرای_عقد
چند روز قبل از من خواستند عقد ازدواج زوج جوانی را بخوانم،
با خودم گفتم صیغۀ وکالت در عقد ازدواج دائم را برای دوستان هم بنویسم، بالأخره ممکن است لازم شود:
#خطبه ای که مستحب است ابتدا خوانده شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدُ ِلله الذی أحَلَّ النِکاحَ و حَرَّمَ السّفاحَ و الزِّنا،
و اَلَّفَ بینَ القلوب بعدَ الفِراق و الشِقاق،
و آنسَهُم بالرأفه و الصَلاحِ،
ثم الصّلوهُ و السلام علی سیدنا محمدٍ و آله البَرَرهِ الکرام.
و قال اللهُ تبارک و تعالی: وَ اَنْکِحُوا آلْاَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ اِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ واسِعٌ عَلیمٌ (نور آیه 32)
وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (21)
و قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی.
و قال (ص): مَنْ تَزَوَّج فَقَدْ أَحرَزَ نِصفَ دینِهِ فلیَتّقِ اللهَ فی النِصفِ الباقی.
#صیغۀ_ازدواج
واژگان اجماعی در صیغۀ ازدواج عبارتند از #أنکحت (یعنی باب إفعال) و #زوّجت (یعنی باب تفعیل) دلیلش نیز وجود این دو واژه در قرآن است که بحثش مفصّل است همان طور که در تعدیۀ آن و نوع حرف جر نیز بحث زیادی است.
آنچه می خوانید در فرضی است که وکیل زن غیر از وکیل مرد باشد و به جای (....) نام موکّل را بگویید. و در صورتی که یک نفر وکیل هر دو طرف باشد باید به جای «موکّلک» نیز از تعبیر «موکّلی» استفاده کند.
#صیغۀ نخست-
وكيل زن: «أنكحت موكّلتي ... موكّلك .... على الصّداق المعلوم».
يعنى: به زنى دائمى دادم مؤكّلۀ خود .... را به موكّل تو .... بر صداق معلوم.
وكيل مرد: «قبلت النّكاح لموكّلي .... على الصّداق المعلوم».
يعنى: قبول كردم به زنى دائمى موكّلۀ تو .... را، از براى موكّل خودم .... بر صداق معلوم.
#صیغۀ دوم-
وکیل زن: «أنكحت موكّلك ..... موكّلتى ..... على الصّداق المعلوم».
یعنی: به زنى دادم به موكّل تو .... موكّله خودم .... را بر صداق معلوم.
وکیل مرد: «قبلت النكاح لموكّلي احمد على الصّداق المعلوم».
يعنى: قبول كردم به زنى دائمى موكّلۀ تو .... را از براى موكّل خودم .... بر صداق معلوم.
#صیغۀ سوم:
این صیغه با عبارت «زَوَّجَ» است:
وكيل زن: «زوّجت موكّلتى ... موكّلك ... على الصّداق المعلوم».
يعنى: به زنى دائمى دادم موكّله خود ....، را به موكّل تو ...، بر صداق معلوم.
پس وكيل مرد: «قبلت التزويج لموكّلي ... على الصّداق المعلوم».
يعنى: قبول كردم به زنى دائمى موكّله تو ... را، از براى موكّل خودم ...، بر صداق معلوم.
نکته: صیغۀ سوم را می توان به سه وجه خواند: متعدی بنفسه، متعدی با «مِن» و متعدی با «باء».
#دعای بعد از عقد:
اللهم انصُرِ الاسلامَ و اهلَه و اخذُلِ الکفرَ و اهلَه
و شَتِّت شَملَهم و فَرِّق جمعَهم و قَلِّب تَدبیرَهم.
اللهم ألِّف بینَهما کما ألَّفتَ بین آدمَ و حوا،
اللهم ألِّف بینهما کما ألَّفتَ بین ابراهیمَ و سارا،
اللهم ألِّف بینهما کما ألَّفتَ بین موسی و صَفورا،
اللهم ألِّف بینهما کما ألَّفتَ بین محمد و خدیجهَ الکبری،
اللهم ألِّف بینهما کما ألَّفتَ بین علی و فاطمهَ الزهرا علیهما السلام،
اللهم طَیِّب نسلَهما واجعَلهما ملازمین لِمحمدٍ و آله الطیبینَ الطاهرینَ و اجعَلهُما ممَّن قُلتَ فیهم : اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ (زخرف ، 70)
اللهم اخلُف لهما ولداً صالحاً و أوسِع فی رزقهما إنک واسع علیم.
اللهم انی اُعیذُهما بک و ذریتَهما من الشیطان الرجیم بحق محمدٍ و آله الطاهرین.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
آیا قرآن و احکام آن جاودانه است؟
نظر قرآن دربارۀ ادعای قدیمی بودن احکام اسلامی و قرآنی چیست؟
آیا احکام اسلام همیشگی است؟
پاسخ به این سؤال یکی مقدمه های ضروری و پرکاربرد در فهم و استدلال به قرآن و حدیث خواهد بود.
خداوند در آیات 41 و 43 از سورۀ فصلت می فرماید:
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ (41) لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ (42)
ترجمۀ آیات فوق:
قطعا کسانی که به هنگام نازل شدن قرآن و آمدنش برای آنان، به آن کفر می ورزند [به عذابى سخت دچار خواهند شد] بى ترديد قرآن كتابى شكست ناپذير است. (41) كه هيچ باطلى از پيش رو (در زمان نزول) و پشت سرش (در زمانهای آینده) به سويش نمى آيد، در حالی که از سوى (خدای) حكيم و ستوده نازل شده است. (42)
عبارت (لا یأتیه الباطل ....) در آیات فوق به معنای این است که
هیچ سخن و قانون و قدرتی یارای ابطال این قرآن را ندارد و نخواهد داشت.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB
#جاودانگی_احکام_قرآن:
گاهی با لحنی روشنفکرنما گفته می شود:
قرآن برای 1400 سال پیش است
اکنون که بشر در اوج علم و دانش است، نیازی به وحی و احکام قرآنی ندارد.
دیروز پاسخ این ادعا را با نگاه به آیات 41و42 سوره فصلت بیان کردیم
امروز می خواهم پاسخی منطقی از زبان مبارک #امام_محمد_باقر علیه السلام بنویسم:
با توجه به اینکه دین اسلام آخرین دین الهی و حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) خاتم پیامبران است،
(سوره أحزاب آیه 40: رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ )
اکنون خلاصه و توضیح آنچه معصوم پنجم امام باقر علیه السلام می فرمایند از این قرار است:
«درست است که هر آیه ای از قرآن در زمان و مکان خاصی نازل شده است، ولی آن آیات اختصاص به آن زمان ها و مردمان آن دوران ندارد و در هر زمانی مصداقش یافت می شود
و دلیل بر این ادعا آن است که اگر این آیات فقط مربوط به مردمان زمان نزول قرآن باشد، با مرگ آن مردمان، قرآن هم خواهد مرد و جاودانه نخواهد بود. در حالی که می دانیم قرآن آخرین کتاب خدا و برای تمام مردمان تا روز قیامت است.»
روایت فوق را ذیل آیه
« يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْرا»
ببینید.
منبع:
تفسير فرات الكوفي ؛ ؛ ص138
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB