eitaa logo
کانال قرآنی یوسف زهرا(عج)
1.5هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
217 فایل
✨"ان هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشر المومنین "✨ 💞به کانال قرآنی یوسف زهرا(عج) خوش آمدید 💞ارتباط با خادم کانال👇 @Yosofezahra313 💞ارتباط با مدیر کانال 👇 @Yosofezahra313 💞ارتباط با واحد اداری👇 @Yosofzahra12 💞کپی مطالب باذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ⚠️ 🌷◁ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ …ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ …ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ … 🌷◁ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ . 🌷◁ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .…ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ …ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ . 🌷◁دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ 💠امام علی علیه السلام فرمود: 💠ناامیدی، صاحب خود را می کشد. 📚غرر الحکم، ح 6731 💟: @resale_hamrah ┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
✍ از بزرگی پرسیدند مردم در چه حالت شناخته می‌شوند؟ پاسخ داد: 1⃣ اقوام در هنگامِ غربت 2⃣ مرد در بیماریِ همسرش 3⃣ دوست در هنگامِ سختی 4⃣ زن در هنگامِ فقرِ شوهرش 5⃣ مؤمن در بلا و امتحانِ الهی 6⃣ فرزندان در پیریِ پدر و مادر 7⃣ برادر و خواهر در تقسیمِ ارث ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
✨﷽✨ 🔴ارزش نماز ✍مردی تصميم داشت به سفر تجارت برود.خدمت امام صادق عليه السلام که رسيد، درخواست استخاره‌ای کرد. استخاره بد آمد، آن مرد ناديده گرفت و به سفر رفت. اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد. اما از آن استخاره در تعجب بود. پس از مسافرت خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و عرض کرد:يابن رسول‌الله! يادتان هست چندی قبل خدمت شما رسيدم برايم استخاره کرديد و بد آمد؟ استخاره‌ام برای سفر تجارت بود، به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت. امام صادق عليه السّلام تبسمی کردند و به او فرمودند:در سفری که رفتی يادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشايت را خواندی، شام خوردی و خوابيدی و زمانی بيدار شدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟ عرض کرد: آری.حضرت فرمودند: اگر خداوند دنيا و آنچه را که در دنياست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی‌شد. 📚 جهاد با نفس/ج1/ص66 ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
✨﷽✨ 🔴خوشبختی یعنی رضایت و شکرگزاری ✍آن‌ها که موهای صاف دارند، فر می‌زنند و آن‌ها كه موی فر دارند مویشان را صاف می‌كنند.عده‌ای آرزو دارند خارج بروند و آن‌ها كه خارج هستند برای وطن دلشان لک زده و ترانه‌ها می‌سُرايند.مجردها می‌خواهند ازدواج کنند و متأهل‌ها می‌خواهند مجرد باشند.عده‌ای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری می‌كنند و عده‌ای ديگر با قرص و دارو می‌خواهند باردار شوند. لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوند و چاق‌ها همواره حسرت لاغری را می‌كشند. شاغلان از شغلشان می‌نالند و بیکارها دنبال همان شغلند.فقرا حسرت ثروتمندان را می‌خورند و ثروتمندان دغدغه‌ نداشتن صفا و خون‌گرمیِ فقرا را دارند.افراد مشهور از چشم مردم پنهان می‌شوند و مردم عادی می‌خواهند مشهور شده و دیده شوند.سیاه‌پوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه می‌کنند. و هیچ‌کس نمی‌داند تنها فرمول خوشحالی این است:«قدر داشته‌هایت را بدان و از آن‌ها لذت ببر.»قانون‌های ذهنی می‌گویند خوشبختی یعنی رضایت و شکرگزاری.مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر؛ مهم این است که از همانی که داری راضی و شکرگزار باشى، آن‌وقت "خوشبختی". ‌قدر داشته هاتون را بدونید🙏 ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
✨﷽✨ ✨ 🌟صبر تنها عصبانے نشدن نیست! 💠صبر یعنے اینڪـہ قادر باشید هفت احساس ✨تنفر ✨علاقـہ ✨لذت ✨اضطراب ✨خشم ✨غم ✨و ترس 🍃را در خود ڪنترل، مدیریت و مهار ڪنید. ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
✨﷽✨ ✍ خودت را بند عادت‌ها و باورهایت نکن 🔹پادشاهی دو شاهین گرفت و آن‌ها را به مربی پرندگان سپرد تا آموزش شکار ببینند. 🔸اما یکی از آن‌ها از روی شاخه‌ای که نشسته بود، پرواز نمی‌کرد. 🔹پادشاه اعلام کرد: هرکس شاهین را درمان کند، پاداش خوبی می‌گیرد. 🔸کشاورزی موفق شد! 🔹پادشاه از او پرسید: چگونه درمانش کردی؟ 🔸کشاورز گفت: شاخه‌ای را که به آن وابسته شده بود، بریدم. 🔹گاهی اوقات باید شاخه عادت‌ها و باورهای غلط را ببریم تا بتوانیم رها زندگی کنیم. ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
🔅 ✍ ای که نعمت ز حق بسی داری شکر نعمت سزد که بگذاری 🔹در روستایی در ماه رمضان سیلی آمد و گندم‌زار پیرمرد کشاورزی را برد. 🔸پیرمرد ناراحت شده و یک کوزه آب برداشت و با یک کلنگ به پشت‌بام مسجدِ روستا رفت. 🔹آب را از کوزه خورد و با کلنگ بخشی از سقف مسجد را ویران کرد و گفت: خدایا! برای تو روزه بودم، روزه‌ات را خوردم و خانۀ تو را خراب کردم تا تو خانۀ مرا دیگر خراب نکنی و بدانی خانه‌‌‌خرابی تا چه اندازه سخت است. 🔸یک سال سقف مسجد سوراخ بود. سال بعد گندم‌زار آن مرد دو برابر محصول داد. 🔹پسر پیرمرد گفت: پدرم، یاد دارم سال گذشته سیل گندم‌هایمان را برد، رفتی و سریع سقف مسجد را سوراخ کردی. حالا که محصول را همان خدا دو برابر داده و جبران سال گذشته شده، چرا یادت نمی‌افتد که بروی و از خدا تشکر کنی و سقفی را که پارسال سوراخ کردی، مرمت و درست کنی؟ 🔸ای پدر! الحق که انسان بسیار در برابر نعمت‌های خداوند ناسپاس است. ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
🔅 ✍ آدم فقیر، دژی است که نمی‌توان فتحش کرد 🔹دو درويش در راهی با هم می‌رفتند. يكی بی‌پول بود و ديگری پنج دينار داشت. 🔸درویش بی‌پول، بی‌باک می‌رفت و به هر جايی که می‌رسيدند، چه ايمن بود و چه ناامن، به آسودگی می‌خوابيد و به چيزی نمی‌انديشيد. 🔹اما ديگری مدام در بيم و هراس بود كه مبادا پنج دينار را از كف بدهد. 🔸بر چاهی رسيدند كه جای دزدان و راهزنان بود. 🔹اولی بی‌پروا دست و روی خود را شست و زير سايه‌ درختی آرميد. 🔸در همين حين متوجه شد که دوستش با خود چه كنم چه كنم می‌كند! 🔹برخاست و از او پرسيد: اين چندين چه كنم برای چيست؟ 🔸گفت: ای جوانمرد! با من پنج دينار است و اينجا ناامن، و من جرات خفتن ندارم. 🔹مرد گفت: اين پنج دينار را به من دِه تا چارهٔ تو كنم. 🔸پس پنج دينار را از وی گرفت و در چاه انداخت و گفت: رَستی از چه كنم چه كنم! ايمن بنشين، ايمن بخسب و ايمن برو، که آدم فقير، دژی‌ست كه نمی‌توان فتحش كرد. ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
🔅 ✍ برای بچه‌ات باغبان باش نه نجار 🔹نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همه‌چیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً می‌داند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد. 🔸اما باغبان چطور؟ او هم همۀ تلاشش را می‌کند، به جزئی‌ترین نشانه‌ها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گل‌ها و گیاهانش فراهم می‌کند. اما با وجود این، نمی‌تواند تعیین کند که درختی که کاشته یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهد شد. 🔹باغبان برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیش‌بینی‌نشده است. یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند درخت‌ها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کرده‌اند. یا می‌بیند گلدان سرسبزی ناگهان پژمرده شده است. 🔸بعضی از پدر و مادرها می‌خواهند برای بچه‌شان نجار باشند. از همان کودکی نقشۀ راه موفقیت او را پیش خودشان کشیده‌اند: پسرم باید دانشمند شود. دخترم باید پزشک شود! و بعد لحظه‌لحظۀ زندگی کودکشان را مثل نجارها با خط‌کش و پرگار و گونیا اندازه می‌گیرند. 🔹40 دقیقه بازی، دو ساعت درس، 20 دقیقه تلویزیون و همین‌طور تا آخر. 🔸آن‌ها تحت هیچ شرایطی اجازه نمی‌دهند این برنامه به‌هم بریزد، اما نکتۀ بزرگی را فراموش کرده‌اند این است که نجارها با چوب بی‌جان کار می‌کنند، ولی بچه‌ها نهال‌های زنده‌اند. باید برای بچه‌ها باغبان بود. 🔹باید به آن‌ها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگی‌شان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آن‌ها باید راه خودشان را بروند. 🔸با بازی، زندگی‌کردن را بیاموزند و با شلختگی و به‌هم‌ریختگی، اهمیت نظم و برنامه‌ریزی را درک کنند. 🔹یادمان نرود که مرغوب‌ترین میز و صندلی‌ها هم هیچ‌وقت شکوفه نخواهند داد. ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
🔅 ✍ اثر حمایتی که ریشه در باور داشته باشه خیلی متفاوته 🔹پسرم درسش خوب نبود. تو مدرسه اذیتش می‌کردن. لاغر بود و عرضه هیچ ورزشی رو هم نداشت. من و زنم از اینکه این بچه این‌قدر بی‌عرضه‌ست، خجالت‌زده بودیم. 🔸گفتیم ازت حمایت می‌کنیم. تو می‌تونی. کلاس ورزش ثبت‌نامش کردیم. بچه همه‌اش تو ورزش سوتی می‌داد و بقیه مسخره‌اش می‌کردن. 🔹بهش می‌گفتیم به تو باور داریم تو می‌تونی. ازش هر جور می‌تونستیم حمایت می‌کردیم که موفق بشه اما هیچی به هیچی. 🔸اون سال‌ها به شرکت‌ها خدمات مشاوره مدیریت می‌دادم و روی این موضوع کار می‌کردم که شرکت‌هایی که مدیرهاشون از ناتوانی کارمندها شاکی هستن، مشکل اصلی کارمندها نیستن. مشکل از مدیره. چون مدیر واقعا کارمندهاش رو قبول نداره. به خاطر این نگاهش، علی‌رغم همه تلاشی که می‌کنه و در ظاهر تشویقشون می‌کنه اما در باطن کلا قبولشون نداره. برای همین کارمندها همیشه بهش وابسته هستن و به جایی نمی‌رسن. 🔹یک دفعه به شک افتادم که نکنه درمورد پسرم هم مشکل خود بچه نیست. مشکل از منه. تو خودم کنکاش کردم و دیدم آره، برخلاف اینکه تو ظاهر به بچه می‌گم تو می‌تونی و من ازت حمایت می‌کنم، تو باطن احساس می‌کنم ناتوانه. 🔸اصلا برای همین حمایتش می‌کنم. تو باطن و نهان وجودم باورش ندارم. 🔹به زنم این دریافتم رو گفتم. اون هم خوب که درمورد خودش عمیق شد، دید واقعا بچه رو قبول نداره و برای خود بچه و توانش احترامی قائل نیست. 🔸اینجا بود که فهمیدیم اونی که احتیاج به تغییر داره ما هستیم، نه بچه. بعد فهمیدیم ما می‌خوایم بچه موفق باشه تا پزش رو بدیم، چون اون رو بخشی از دارایی خودمون می‌دونیم. 🔹ناتوانی از ماست که بار خواسته خودمون و انتظاری که فکر می‌کنیم جامعه و اطرافیانمون از بچه‌های ما دارن رو به دوش اون‌ها گذاشتیم. ناتوانی از بچه نیست که شبیه خواسته‌ی ما نیست. 🔸سعی کردیم تغییر کنیم و اینجا بود که وقت گذاشتیم خود بچه رو بشناسیم. چیزی براش نخوایم و ببینیم خودش چی می‌خواد. 🔹و تازه از همین موقع بچه‌مون رو پذیرفتیم و از اینجا به بعد تازه شناختیمش و هرچی بیشتر خودش رو شناختیم و باهاش آشنا شدیم بیشتر ازش خوشمون اومد. تازه پذیرای خود واقعی‌اش شدیم. 🔸بچه تازه از اینجا به بعد حمایت ما رو حس کرد و پیشرفت کرد و الان زندگی موفق و خوبی داره. ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
🔅 ✍ تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌کند! 🔹در مراسم عروسی، پیرمردی گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد! آیا منو می‌شناسید؟ 🔸معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم، فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. 🔹داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه، مگه می‌شه منو فراموش کرده باشید؟! 🔸یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران‌قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را می‌برید. 🔹ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه‌ دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ‌کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد. 🔸استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم. 🔹تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌کند! 🔸درود بفرستیم به همه معلم‌هایی كه با روش درست و آموزش صحيح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان می‌كارند و هم تخم پاكی و انسانيت و جوانمردی را. ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
🔅 ✍ خراش‌های عشق خداوند 🔹در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباس‌هایش را درآورد و خنده‌کنان داخل دریاچه شیرجه زد. 🔸مادرش از پنجره نگاهش می‌کرد و از شادی کودکش لذت می‌برد. ناگهان تمساحی را دید که به‌سوی پسرش شنا می‌کرد. 🔹مادر وحشت‌زده به‌سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود. تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. 🔸مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می‌کشید، ولی عشق مادر آن‌قدر زیاد بود که نمی‌گذاشت پسر در کام تمساح رها شود. 🔹کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید و به‌طرف آن‌ها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد. 🔸پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبود پیدا کند. پاهایش با آرواره‌های تمساح سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخن‌های مادرش مانده بود. 🔹خبرنگاری که با کودک مصاحبه می‌کرد از او خواست تا جای زخم‌هایش را به او نشان دهد. 🔸پسر با ناراحتی زخم‌ها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخم‌ها را دوست دارم، این‌ها خراش‌های عشق مادرم هستند. 🔹گاهی مثل یک کودک قدرشناس، خراش‌های عشق خداوند را به خودت نشان بده. خواهی دید چقدر دوست‌داشتنی هستند. ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
🔸در دفتر زندگی مشکلاتت را با مداد بنویس و نعمت‌هایت را با خودکار؛ 🔹امید داشته باش که روزی تمام مشکلاتت را پاک خواهد کرد خدایی که ♥ از احوال تمام بندگانش باخبر است ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ http://eitaa.com/joinchat/217776134C8d89e92271 @dyosofezahra ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━