eitaa logo
تجارت الکترونیک
272 دنبال‌کننده
687 عکس
259 ویدیو
50 فایل
انتشار مطالب در حوزه علم, فناوری، نوآوری، استارتاپ و ایده‌هایی برای #تجارت_الکترونیک @eCommerceIdeas ارتباط با ادمین 👇 @j_ghadiri
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار جدی درباره کارت‌خوان‌های کنار خیابانی بفرستید واسه بقیه تا حواسشان جمع باشه 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
هر موفقیتی پشت صحنه‌ و داستانی دارد که دانستن آن می‌تواند الهام‌ بخش مسیر دیگران هم باشد. درست است که موفقیت‌های افراد متفاوت است اما بعضی وجوه مشترک بین آن‌ها قرار دارد. چه عاملی باعث راه‌اندازی یک کسب و کار موفق می‌شود؟ یک ایده‌ فوق‌العاده؟ یک تیم کاری قوی؟ داشتن سرمایه؟ همه‌ این موارد دخیل هستند. اما آنچه بیشتر از همه اهمیت دارد باور افراد است. داستان همه این موفقیت ها با یک باور ساده شروع می‌شود و در نهایت کمپانی‌های قدرتمندی در سطح جهانی می‌سازد. بسیاری از این داستان‌های موفقیت در کسب و کارهای مختلف را می‌توانید در کانال از اینجا مطالعه فرمایید👇 https://eitaa.com/eCommerceIdeas/65 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
📌 فدرال اکسپرس بنیان‌گذار آن "فرد اسمیت" در سال ۱۹۶۵ از دانشگاه ییل در مقطع کارشناسی فارغ‌التحصیل شد. او مقاله ای با عنوان کار کلاسی ارائه داد که در رابطه با بررسی روند حمل و نقل در ایالات متحده بود. اسمیت متوجه شد که شرکت‌های باربری، بسته‌های بزرگ در سراسر ایالات متحده را با استفاده از کامیون یا هواپیماهای مسافربری جابه جا می‌کنند. همین عامل باعث شد که یک ایده جدید در این خصوص به ذهن او خطور کند. نظر اسمیت این بود که حمل و نقل بسته‌ها از طریق هوایی باصرفه‌تر خواهد بود. او که نوشتن مقاله کلاسی خود را به آخرین لحظات موکول کرده بود، در دقایق آخر کلیات ایده‌اش را نوشت و به جزئیات آن اشاره ای نکرد. در نهایت مقاله اسمیت نمره C گرفت. اما اسمیت تسلیم نشد و ایده خود را بی‌ارزش تلقی نکرد. وی بر اساس همان ایده شرکت خود را به نام فدرال اکسپرس (معروف به فدکس) در سال ۱۹۷۱ تاسیس کرد. 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
📌 فروچیو لامبورگینی وی بنیان‌گذار شرکت لامبورگینی است که در اصل یک کشاورز بود که تراکتور می‌ساخت. موفقیت او در کسب و کارش باعث شد که یکی از ثروتمندترین افراد ایتالیا محسوب شود. او در بین خودروهای لوکس بازار، فراری را انتخاب کرد. فراری او یک مشکل همیشگی داشت و آن این بود که هنگام شتاب گرفتن، کلاچ از زیر پای راننده سر می‌خورد. دقیقا همان مشکلی که فروچیو با تراکتورهایش داشت. فروچیو به طور منظم فراری‌اش را برای تعمیر یا تعویض کلاچ به تعمیرگاه می‌برد. خودروی وی ساعت‌ها در تعمیرگاه باقی می‌ماند و او اجازه نداشت که روند تعمیر را تماشا کند. مشکل کلاچ فراری هیچ وقت حل نشد و فروچیو تصمیم گرفت که با “انزو فراری” رو در رو صحبت کند. او ساعات زیادی معطل شد تا بتواند انزو فراری را ملاقات کند و در نهایت به او بگوید: “فراری! ماشین‌های کمپانی تو آشغال است!” فراری هم که سخت عصبانی شده بود در جواب گفت: “لامبورگینی! تو شاید بتوانی یک تراکتور را برانی اما عرضه‌ رانندگی با فراری را نداری.” این مشاجره جرقه‌ ساخت یک خودروی کامل و بی عیب و نقص را در ذهن فروچیو ایجاد کرد و به این ترتیب لامبورگینی متولد شد. 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
📌 سرهنگ سندرز، بنیان‌گذار KFC سرهنگ سندرز در سن ۶۵ سالگی اولین چک ۹۹ دلاری بازنشستگی خود را دریافت کرد. او ورشکسته شده بود و کل دارایی‌هایش یک خانه‌ کوچک و یک خودروی قراضه بود. یک روز سرهنگ تصمیم گرفت که اوضاع را تغییر دهد. دوستان سرهنگ سندرز همیشه از مرغ‌های سوخاری که او برای آن‌ها درست می‌کرد، تعریف و تمجید می‌کردند. در واقع این تنها ایده‌ او بود و سندرز تصمیم گرفت که آن را عملی کند. او ایالت کنتاکی را به مقصد دیگر ایالت‌های آمریکا ترک کرد تا ایده خود را بفروشد. سندرز به صاحبان رستوران‌ها پیشنهاد داد که دستور پخت مرغ‌های سوخاری پر طرفدار خود را به آن‌ها رایگان می‌دهد و در مقابل درصد کمی ‌از سود فروش مرغ‌های سوخاری را دریافت می‌کند. دست ردهای زیادی به سینه سندرز خورد اما او خود را نباخت. در حقیقت سرهنگ بیش از هزار بار “نه” شنید. او قبل از شنیدن جواب “بله” از اولین سرآشپز، ۱۰۰۹ پاسخ منفی را پشت سر گذاشته بود. به این ترتیب سرهنگ توانست محصول خود را به تمام مردم دنیا معرفی کند. 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
📌 سویی شیرو هوندا، بنیان‌گذار شرکت هوندا موتور سویی شیرو هوندا، یک تعمیرکار بود که در گاراژ کار می‌کرد. شغل هوندا این بود که اتومبیل‌ها را برای مسابقه آماده کند. در سال ۱۹۳۷ هوندا شرکت Tokai Seiki را تاسیس کرد و به عنوان سازنده‌ رینگ و پیستون مشغول به کار شد. این کمپانی موفق شد طی قرارداری با تویوتا، مسئولیت تامین رینگ و پیستون‌های خودروهای این شرکت را به عهده بگیرد. اما هنوز مدت زیادی نگذشته بود که به علت کیفیت پایین محصولاتش، این قرارداد فسخ شد. هوندا زمان زیادی صرف این موضوع کرد که چطور می‌تواند کیفیت محصولش را بالا ببرد. سرانجام در سال ۱۹۴۱ هوندا توانست رینگ و پیستون‌های مورد قبول تویوتا را تولید کند. در بمباران و حمله ایالات متحده به ژاپن در سال ۱۹۴۴ کارخانه Tokai Seiki تخریب شد و هوندا محصولات باقی مانده‌اش را به تویوتا فروخت و در اکتبر سال ۱۹۴۶ موسسه‌ تحقیقات فنی هوندا را تاسیس کرد.او کار خود را با ۱۲ نفر در یک فضای ۱۷۲ فوت مربعی (معادل تقریبا ۱۶ متر مربع) آغاز کرد. کار این شرکت جدید ساخت موتورهای کوچکی بود که مشتریان، آن‌ها را به دوچرخه‌های خود متصل می‌کردند. کمپانی هوندا موتور در مدت کوتاهی رشد کرد و تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین سازندگان موتورسیکلت در سال ۱۹۶۴ شد. پس از آن هوندا به تولید محصولات دیگری نظیر کامیون وانت و خودروهای سواری پرداخت و زمینه فعالیت خود را گسترده‌تر کرد. اکنون کمپانی هوندا یکی از جدی‌ترین رقبای تویوتا محسوب می‌شود. "من که نمی‌توانم چنین کارهایی را انجام دهم.". مطمئنا گفتن این جمله بعد از مرور زندگی حرفه‌ای این افراد کار راحتی باشد اما به خاطر داشته باشیم که این شرکت‌ها یک شبه به نتیجه نرسیدند و ده‌ها سال زمان برد که شهرت و اعتبار امروز را به دست آوردند. پس ایده‌های خود را جدی‌ بگیریم و به راحتی از کنار آن‌ها نگذریم. 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
ویدئوی آموزشی الگوریتم های کلان داده به زبان فارسی دریافت ویدئو‌های آموزشی «الگوریتم‌های داده‌های حجیم» به زبان فارسی که توسط دکتر آبام در دانشگاه صنعتی شریف تدریس میشوند. http://maktabkhooneh.org/video/abam-bigdata-1 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
تیتر : برنامه نویس چیست؟ واقعیت اینه که برنامه نویسها همون کسانی هستند که باعث شدن شما بتونید این کلمات رو بخونید یا مثلا بازی کلش بازی کنید یا آخرین اخبار روز رو سر صبح دریافت کنید یا هر وقت اراده کردین بجای استفاده از چاپار و تاخیر چند روزه و یا چند ماهه هر چه دل ﺗﻨﮕﺘﻮن خواست به هر کسی هر جای دنیا درقالب ایمیل بفرستید. شاید بنظر شما برنامه نویسها افراد عجیبی باشند اما همونجوری که وجود باکتری برای درست کردن ماست و نون لازمه وﺟﻮﺩ برنامه نویسها هم برای دنیای تکنولوژی لازمه و به نوعی ما زندگی آنلاینمون رو به برنامه نویسها مدیون هستیم. برناﻣﻪ ﻧﻮﻳﺲ موجودیست زنده که اغلب بصورت نشسته با کمی خمیدگی روبروی خود را نگاه می کند. این موجودات توانایی بسیار زیادی در گیر دادن به یک موضوع و پلک نزدن را دارند. بیشتر طول عمر خود را بدون تحرک سپری می کند و فقط انگشتانش دارای فعالیت بسیار زیاد هستند. غالبا بصورت انفرادی یافت می شود و در پاسخ به مخاطب همواره می گوید: چی؟ ۹۹٪ آنها شب زیست هستند. ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﯾﺲ، ﮐﻠﯿﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻭ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﺗﺎﺑﻊ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﯾﺎ ﻣﺘﻐﯿﺮ ﯾﺎ ﺣﻠﻘﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ مشکلی ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩﯼ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﯾﺲ ریستارت ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺧﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ، ﺑﺼﻮﺭﺕ ﭘﯿﺶ ﻓﺮﺽ ﻫﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﻓﺸﺮﺩﻥ ﮐﻠﯿﺪ ﻫﺎﯼ Ctrl+S ﻭ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ F5 ﯾﺎ F9 ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺻﺪﻡ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ. ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﯾﺲ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎ 12 ﺳﺎﻋﺖ ﯾﮏ ﻣﻮﺯﯾﮏ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﺪﺳﺖ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺮﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﺩ . ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺟﻬﻪ ﺑﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﯾﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﯾﺲ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻭﺱ ﺗﮑﺎﻥ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ۱ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﺩ و ﻭﻗﺘﯽ ﻣﮑﺮﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﻠﻪ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﮐﻨﯿﺪ در غیر این صورت یا کیبورد در حلقتان فرو میرود و یا مانیتور ﺑﺮ سرتان خورد میشود. تصوری که بسیاری از مردم از یک برنامه نویس دارند موجودی است که در پای کامپیوترش لم داده و با فشار دادن چند دکمه یک نرم افزار را فورا می نویسد و به پول کلانی دست پیدا میکند. گروهی دیگر هم برنامه نویسان را به شکل سارقان فیلمهای تخیلی تصور میکنند که شبها مشغول دزدیدن پول از حسابهای بانکی مردم است. اما راستشو بخواهید برنامه نویسها افراد معمولی هستند که بدلیل ابزاری که استفاده میکنند (کامپیوتر) ساختار مغزیشون برای انجام کارهای منطقی بیشتر پرورش پیدا کرده و همه چیز رو با دید منطقی نگاه میکنند و شاید دلیل برخی رفتارهای عجیبشون نفوذ بیش از حد منطق در زندگیشون باشه. در آخر نصیحتی که میتونم به همه دوستان غیر برنامه نویس بکنم اینه که همونطور که در دنیای واقعی قانونی داریم که میگه سر به سر کسی که غذاتون رو درست میکنه نذارید چون میتونه هر کاری با غذاتون قبل از اینکه جلوتون بزاره بکنه در مورد برنامه نویسها هم در دنیای مجازی صادقه. 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
📌 هاروارد و استنفورد! آیا می دانید ضعف مديريت رييس دانشگاه هاروارد باعث تاسیس بارگاه استنفورد شد! پس داستان آن را مطالعه کنید. روزی خانمی با لباس کتان راه راه و شوهرش با کت و شلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن آمریکا از قطار پیاده شدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد گردیدند. منشی رییس فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.» منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.» خانم جواب داد: «ما منتظر خواهیم شد.» منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید؛ چون از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از این که اشخاصی با لباس کتان و راه راه و کت و شلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد. خانم به او گفت: ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم. رییس با غیظ گفت : خانم محترم ما نمی توانیم برای هر کسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. خانم به سرعت توضیح داد: آه نه، نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم. رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است. خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟ شوهرش سری تکان داد. اما رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ لیلاند استنفورد بلند شدند و راهی ایالت کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را بر روی خود دارد. دانشگاه استنفورد یکی از بزرگترین دانشگاههای جهان به عنوان یادبود پسری است که هاروارد به او اهمیت نداد. شما چقدر از ظاهرانسانها قضاوت میکنید؟ و حتی شاید آنها را پس می زنید؟ پس انسانها را به شعور و شخصیت و اصالت آنها بشناسید نه به لباس ظاهری. انسانهارا به انسان بودنشان بخواهید. 🔻 🆔 @eCommerceIdeas
ضربه چکش 10 هزار دلاری موتور کشتی بزرگی خراب شد . مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند اما هیچکدام موفق نشدند! سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند. وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد. دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربه ای به قسمتی از موتور زد بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد. یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد: او واقعا هیچ کاری نکرد! ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟ بنابر این از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند. مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد : ضربه زدن با آچار : ۲دلار و تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود : ۹۹۹۸ دلار. نتیجه تلاش کردن مهم است؛ اما دانستن اینکه کجای زندگی باید تلاش کرد میتواند همه چیز را تغییر بدهد. 🔻 🆔 @eCommerceIdeas