eitaa logo
انقلابی بمانیم ثامن الائمه
10هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
1هزار ویدیو
2.7هزار فایل
ارتباط باما @e_beman ۰۹۱۵۳۰۳۳۶۷۸ https://eitaa.com/joinchat/3854106624Cf45f39fbd0 🚨 گروه اندیشه ورزان خراسان رضوی وابسته به ڪانال نخبگانی انقلابے بمانیم ثامن‌الائمه(👇) 🆔 eitaa.com/joinchat/1422655548C96e48cff85
مشاهده در ایتا
دانلود
طی روزهایی که در زندان بودم، مطلع شدم اوضاع کشور خلاف خواست و نظر رژیم حاکم پیش می‌رود. به دنبال اوج‌گیری فعالیت‌های اسلامیِ حماسه‌آمیز ماه رمضان در برخی مساجد، موجی از بازداشت‌ها به راه افتاده بود. از بازداشتی‌های این جریان تعدادی از همکاران ما بودند؛ مانند شهید باهنر... همچنین تعدادی از وعاظ و خطبای شهر تهران جزو بازداشت‌شدگان بودند... در یکی از روزها... در گوشه‌ای از حیاط [زندان] مردی بلند قد و پنجاه شصت ساله را دیدم که با وقار و آرامش قدم می‌زد. لباس مرتب و تمیز او حاکی از آن بود که از شخصیت‌های مهم بازداشتی است. درباره او پرسیدم، گفتند او سرتیپ قرنی است. سرتیپ قرنی یکی از تیمسار‌های عالی‌رتبه شاه بود که فعالیت‌های انقلابی و شاید دینی داشت. به طریق غیرمستقیم با آقای میلانی _که از مراجع انقلابی شمرده می‌شد_ تماس گرفته بود و طرح رهبری یک جنبش انقلابی را که مشترکان با هم برعهده داشته باشند، به ایشان پیشنهاد کرده بود... ولی کل جریانات، به لورفتن طرح و دستگیری قرنی و فرد رابط میان او و آقای میلانی منتهی شد... قرنی پس از پیروزی انقلاب از سوی امام به عضویت شورای انقلاب درآمد و پس از[آن] به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد و سرانجام توسط گروه انحرافی فرقان به شهادت رسید. مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری https://eitaa.com/e_beman
دیدار با امام پس از زندان وقتی از زندان خارج شدم، شنیدم برخی روحانیون جوان که در بازداشتگاه‌های مختلف زندانی بودند، چند روز پیش از من آزاد شده‌اند و ساواک آنها را برای ملاقات با امام خمینی به محل اقامت اجباری ایشان در منطقه قیطریه تهران برده است. ساواک می‌‌خواست بدین وسیله مقداری از خشم این روحانیون را کاهش دهد. شور و شوق دلم را فرا گرفت و گفتم من هم توکل به خدا کنم و به محل اقامت ایشان بروم شاید به من هم اجازه ملاقات بدهند. آدرس را به دست آوردم و به قیطریه رفتم... من به خانه‌ی امام نزدیک شدم. نگهبانان تمام اطراف خانه را گرفته بودند به یکی از آنها گفتم تازه از زندان آمدم و می‌خواهم مانند سایر زندانیان با آقا ملاقات کنم... آنها با یکدیگر اختلاف نظر پیدا کردند... بالاخره توافق کردند که به من اجازه دهند برای چند دقیقه وارد شوم. در زدم حاج آقا مصطفی در را باز کرد و از دیدن من دچار شگفتی شد. از من پرسید: کی آزاد شدید؟ گفتم دو روز پیش. وارد یکی از اتاق‌ها شدم و آقا را در برابر خودم یافتم. احساساتی که در دلم محبوس مانده بود، غلیان کرد. عواطفم در برابر امام سرریز شد. برای آقا وضع امت و دوستان را در غیاب ایشان بیان کردم و اظهار داشت که موسم رمضان امسال بدون بازده به هدر رفت و لذا باید از هم اکنون برای موسم محرم برنامه‌ریزی کنیم. چند دقیقه بعد از منزل ایشان خارج شدم. مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری