eitaa logo
آستان مقدس امامزاده حسین ( ع ) قزوین
760 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
777 ویدیو
4 فایل
امامزاده حسین (علیه السلام) فرزند بلافصل حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اطلاع رسانی مراسمات و گزارشات آستان و مطالب ناب ادمین @tahan1367
مشاهده در ایتا
دانلود
قلبی که با حضور شما پا نمی شود محبوب خانواده ی زهرا نمی شود انسان بی حسین چو بیمار لاعلاج دردش به هیچ وجه مداوا نمی شود عین هزار سال رکوعش قبول نیست قدی که سمت کرببلا تا نمی شود تنها نه اینکه زنده کند مرده را حسین بی مهر او مسیح، مسیحا نمی شود همچون رسالتی که روی دوش مصطفاست جز او کسی به دوش نبی جا نمی شود روزی به روی سینه ی احمد نشسته بود امروز، شمر از بدنش پا نمی شود می خواست از گلو سر او را جدا کند خـیـلـی تلاش می کند، اما نمی شود جز آن که از قفا ببرد از حسین سر از کار قاتلش گرهی وا نمی شود نــوكـــر نـوشـــت: بدون اذن تو خورشید دیده وا نڪند سحـر بدون خیالٺ دلـی دعـا نڪند دوباره زندگـیه مـن نمی شود آغـاز لبم سلام اگـر سمٺ ڪـربلا نڪند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام ارباب بی کفن
قصـه ی نوکـری ام را همه جا بنویسید و بـرای مـنِ مسـکـوت، صـدا بنویسید حسرتی که به دلم مانده، خودش دیوانیست مو به مو، خط به خطش را، همه را بنویسید بنـویسیـد، رفت، ولـی در رویا جای مـن را وسط صحن و سرا بنویسید و مـرا زائـر اربـاب، شمـا فـرض کـنـیـد گوشه ی قصه ی من کـرب و بلا بنویسید بنویسید که دستم به ضریحش خورد و... روی یک پنجـره اش نـام مـرا بنـویسیـد داغ جاماندگی ام گـر چه مرا کشت، ولـی ننـویسیـد کـه دق کـرد، شـفـا بنـویسیـد سرگذشت دل من روضـه ی مکشوفه شده مـقـتـلـم را روی ایـوان طـلـا بنـویسیـد مـن کـلـاغـم که به خـانـه نرسیـدم آخـر قـصـه ی سر شده ام را همه جا بنـویسیـد : نوڪر ڪنار سفره ی ارباب دل خوش اسٺ شڪـر خـدا کـه گشته خـریـدار ما حسین آری وصـیّـٺ همـه ی مـا هـمـیـن بُـوَد بـر روی قـبـر مـا بنـویسیـد: صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
واژه به واژه شعر و غزل داده اي به ما اين گنج را تو روز ازل داده اي به ما اينجا كسى به عاشقى ما محل نداد تنها تو بوده اى كه محل داده اى به ما اين روزگار يكسره سم داد دست ما اما تو نه، هميشه عسل داده اى به ما مردم كه جاي خود، چقَدَر حُسنِ آبرو نزد خـداى عـزوجـل داده اى به ما ما پنج وعده وقت قنوت ازتو گفته ايم خيرت قبول، خيرالعمل داده اى به ما نامت چقدر گريه ز چشمان ما گرفت تو گـوهـر بدون بَـدَل داده اى به ما يكبار دست خالى از اين در نرفته ايم يک كـربلا كه حداقل داده اى به ما يادش بخير دفعه اول، چه خوب بود تصوير گـنبد حَـرَمَـت در غروب بود : دارم سلام حـضـرت اربـاب ڪربلا از عمق جان خسته و بی‌تاب ڪربلا آرامشم دوباره ربوده ست دیدم دوباره نیمه‌ی شب خواب ڪربلا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
تا در نگاه لطفِ تو دیده شدیم ما شکر خدا به دست تو چیده شدیم ما نارس میان خاکِ زمین، پا گذاشتیم با تو بود، رسیده شدیم ما ما را به زیرِ پرچم تو دیده اند و بس با ذکرِ شنیده شدیم ما تا جار می زنیم تو را، جمع می شوند در نفخ صورِ عشق دمیده شدیم ما با سن و سال، کار ندارد عزای تو پیر و جوان ز غصه خمیده شدیم ما از آن زمان که تیغ، گلویِ تو را گرفت از این جهان، حسین بریده شدیم ما تا که شنیده ایم به روی تو تاختند انگار رویِ خاک کشیده شدیم ما : با خیال هر روز هق هق میکنم ظهر روز اربعینت من نباشم کربلا، دق می‌کنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
قلبم برای صحن تو پر در می آورد هر روز، کوله بار سفر در می آورد تا ساعتی بحال خودش می کنم رهاش در بین زائران تو سر در می آورد از زیر پای خیل زیارت کنندگان دائم به جای خاک، گهر در می آورد از بین گرد و خاک کف صحنِ کربلا نابرده رنج، گنج وَ زر در می آورد در پیش تندبادِ بلاهای روزگار با ذکر سپر در می آورد این ذکر عجب گریه آور است اشک از نهادِ سختِ حَجَر در می آورد این دائم البکاءِ تو تلخی ندیده است از اشکِ شور، قند و شکر در می آورد تاثیر داغ توست، اگر داد میزنم الحق که روضه هات، جگر در می آورد صبرم زیاد هست، ولی تو قبول کن دوری ز کربلات، پدر در می آورد : 💔 چون شمع سحرگاه مرا کشته‌ ی خود کن حیف است که گریان تو سر داشته باشد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست راهِ نجات، خوف و رجا بوده از قدیم شغل گدایی اش به دو عالم نمیدهد هر کس گدای بوده از قدیم می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی دلگرمی ام بوده از قدیم نزد کریم هر که فقیر است بُرده است آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم من عاشق تمام ائمه شدم ولی در سینه جای دوست سوا بوده از قدیم با توبه ی آدم قبول شد ذکرش همیشه عقده گشا بوده از قدیم صوم و صلاة تمام ماست حب الحسین نیت ما بوده از قدیم در روضه و میان مناجات حاجتم برگ برات کرب و بلا بوده از قدیم : نشسته‌ام چو غباری به شوقِ اذنِ دخول بیا بگو نتِکانند پادَری‌ها را سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
نوکر همیشه عشق خود ابراز می‌کند با  نوکـری آغاز می‌کند دل خوش نکرده‌ایم به اعمال خیر خود ما را غم حسین سرافراز می‌کند هر کار کوچکی که در این خیمه می‌کنیم زهرا به دست خویش، پس انداز می‌کند دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه تا کـربلا دو مرتبه پرواز می‌کند سرّ است روضه‌ها و دلم را امام عصر مَحرم به درک قدری از این راز می‌کند ویرانه‌ی دلی که پُر از معصیت شده ذکر حسین، قلعه‌ی نوساز می کند درهای معرفت که به عالم گشوده نیست گریه به داغ دختر او باز می‌کند ما را محبتی که به دل بر هست نزد عزیز ممتاز می‌کند جانم فدای شأن عظیمش که سالهاست با دستهای کوچکش اعجاز می‌کند فرمود رو به نیزه‌ی بابا: ببین که زجر با ضرب تازیانه مرا ناز می‌کند پرده‌نشین عرش خداییم، پس چرا بر ما نگاه، شمر نظرباز می‌کند؟ : 💔 دستم بر آسمان و دعایم شده چنین یا رب مرا به جان سه ساله بیا ببخش سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
حسین گفتم و دل باز در کمندِ شماست که بند بندِ وجودم به بند بندِ شماست پدر به تربت تو باز کرده کامِ مرا دلم زِ بدوِ تولد، علاقه‌مندِ شماست دو چشمِ هرچه گرفتار بعدِ هر روضه پیِ شفا و تبرک به چای و قندِ شماست کسی که مادرتان فاطمه پسندش کرد به صبحگاه جزا موردِ پسندِ شماست به اهل روضه بگویید روز رستاخیز به زیر سایه‌ای از پرچمِ بلندِ شماست دلم به ساکنِ کـرببلا حسودی کرد خوشا به حال محبی که شهروندِ شماست همیشه معتقدم وقت مرگ میایی مبر زِ یاد، کسی را که مستمندِ شماست : خوب بنگر در میان نوکرانت دستهای خالی این بینوا بالاتر است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط می شود زنجیر را از پای نوکـر وا کنی من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی واسطه چه بهتر از این نام هست که آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی من گرفتاری خود را میبرم امشب تا گره های مرا با دست وا کنی هرشبى كه روزه ام وا مى شود با مى شود رويم حسابى صد برابر وا كنى : لبهای من کویری و چشمم پر از نم است از روضه ی عطش همه جانم پر از غم است در چشم نوکرت رمضان هم مـحـرم است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام