💠پای مکتب مولا علی علیه السلام
زیباییهای کلام گهربار حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام هرچند بصورت مختصر.
درس اول ضرورت خودسازی است که ظاهراً خطاب به مالک اشتر ولی در حقیقت خطاب به همهی شیعیان حضرتش است.
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
هُنا یسکُنُ قَلبی..♥️
قلب من اینجا آرام میگیرد..
#عید_غدیر
#مولا_علی_علیہ_السلام
•
•
•
من نمی گویم ولیِ فقیه
معصوم است ؛
اما ملتی که به امر خدا ،
به امرِ ولیِ فقیه اعتماد میکنند ؛
خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمیدهد
و به او نوعی معصومیت می بخشد .
✨۳۱خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران گرامی باد.🤍🕊
#شهیدچمران
#لبيک_یا_خامنه_ای 💚
🍃شهید مصطفی چمران:
ای حسین(علیه السلام)...در کربلا تو یکایک شهدا را در آغوش میکشیدی، میبوسیدی،
وداع میکردی...
آیا ممکن است هنگامی که من نیز به خاک و خون خود میغلطم!+
تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی...
۳۱خردادسالروزشهادت دکترچمران گرامیباد!!
🇮🇷🗳🌷
‹🤍🕊›
پلاک رو پاره کرد و انداخت دور...
گفتم چیکار میکنی؟!
گفت یه لحظه تصور کردم مراسم تشییع جنازم با شکوه میشه...
از اخلاص دور شدم
حالا مطمئن شدم دیگه پیدام نمیکنن...
#شهید_گمنام
🌷وباز پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات🌷
#سلامبرابراهیم📚
بعد هوا روشــن شــد. ما مشــغول تكميل شناســائي مواضع دشمن شديم.
همينطور كه مشــغول كار بوديم يكدفعه ديدم مار بســيار بزرگي درســت به سمت مخفيگاه ما آمد!
مار به آن بزرگي تا حالا نديده بودم. نفس در سينه ما حبس شده بود. هيچ كاري نميشد انجام دهيم.
اگر به ســمت مار شــليك ميكرديم عراقي ها ميفهميدنــد، اگر هم فرار ميكرديــم عراقيها ما را ميديدند. مار هم به ســرعت به ســمت ما مي آمد.
فرصت تصميم گيري نداشتيم.
آب دهانم را فرو دادم. در حالي كه ترسيده بودم نشستم وچشمانم را بستم.
گفتم: بسم الله و بعد خدا را به حق زهراي مرضيه(س) قسم دادم!
زمان به سختي ميگذشت. چند لحظه بعد جواد زد به دستم. چشمانم را باز كردم.
با تعجب ديدم مار تا نزديك ما آمده و بعد مسيرش را عوض كرده و از ما دور شده!
آن شــب آقا ابراهيم چند خاطره خنده دار هم براي ما تعريف كرد. خيلي خنديديم.
بعد هم گفت: ســعي كنيد آخر شــب كه مردم ميخواهند استراحت كنند بازي نكنيد.
از فردا هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. حتي وقتي فهميدم صبح ها براي نماز مسجد ميرود. من هم به خاطر او مسجد ميرفتم.
تاثيــر آقا ابراهيم روي من و بچه هاي محل تا حدي بود كه نماز خواندن ما هم مثل او آهسته و با دقت شده بود.
مدتي بعد وقتي ايشان راهي جبهه شد ما هم نتوانستيم دوريش راتحمل كنيم و راهي جبهه شديم .
#اینحکایتادامهدارد...
مست بردند مرا محکمه قاضی فرمود !
احترامش بکنید ، مست حسین ابن علی است .
https://eitaa.com/Iahosein40
#امام _حسین