🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🔴چرا #الاحواز عقب کشید و #داعش را بعنوان مسئول معرفی کرد!!
1⃣ گروهک #الاحوازیه_انکار کرد زیرا الاحوازیه رسما در #دانمارک دفتر دارد و در کشورهای #اروپایی فعالیت میکند لذا اگر مسئولیت اقدام #تروریستی_اهواز را بپذیرند قانونا امکان شکایت و بسته شدن دفتر آنها و پیگیری بوسیله اینترپل و ... پیش میآید. از این رو مسئولیت آن را نپذیرفتند #تا از تبعات مذکور #در_امان باشند.
2⃣ از آنجایی که الاحواز در منطقه پایگاه مشخصی ندارد و توسط سرویسهای جاسوسی مدیریت میشوند لذا کشورهای منطقهای حامی و پشتیبانی کننده از الاحواز مانند #عربستان_سعودی و #امارات با دیدن خشم #ایرانیان، موشک باران تلافی جویانه #ریاض و #دبی توسط نیروهای مسلح #ایران را محتمل دیده، لذا برای در امان ماندن خود از نتیجه جنایتشان، #داعش را جلو فرستادند تا با بعهده گرفتن مسئولیت حمله تروریستی در اهواز برای آنها #مصونیت ایجاد کند.
✍بدون تردید جمهوری اسلامی یکبار برای همیشه به شرارتهای #سعودی و #امارات در منطقه بصورت قاطعانه پایان خواهد داد.
#دفاع همچنان باقیست
🌾🍁🍁🍁🌾🍁🍁🍁🌾🍁🍁🍁
#شهیدابراهیم_هادی
همیشه #آیه_وجعلنا را زمزمه میکرد.گفتم آقا ابراهیم این آیه برای #محافظت در مقابل #دشمن است.اینجا که #دشمن نیست!ابراهیم نگاه معنا داری کرد و گفت: #دشمنی_بزرگتر_از_شیطان هم وجود دارد؟!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
⚫️ @ebrahiimhadi74
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
#شهید_محسن_حججی خاطرات شهید محسن حججی #قسمت7 چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکا
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_هشتم
دو هفته قبل از #اعزام محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊
خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره."
لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه."
گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه."
روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست.
خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم.
همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای #امام_حسین علیه السلام #نامه نوشتم.
به آقا نوشتم: "آقاجان.منتی ندارم سرتون. اما من محسنم رو سالم فرستادم،باید هم سالم بهم برگردونی ما بچه توی راهی داریم. این بار محسن برگرده،دفعه بعد شهید بشه!"
.
از سوریه برام زنگ زد و گفت: "خانم، میخوان ما رو برگردونن. دارم میام #ایران."😇
از خوشحالی بال درآوردم می خواستم جیغ بزنم.😍 فردا پس فرداش دوباره بهم زنگ زد گفت:" تهرانم. دارم میام سمت نجف آباد." ذوق زده بهش گفتم: "محسن می خواهیم تو کوچه برات بنر بزنیم."
فکر میکردم خوشش میاد و خوشحال میشود یکدفعه لحنش تغییر کرد.
گفت: "نکنین این کارو خانم. اگه بیام ببینم بنری یا پارچه ای زده اید و مردم چیزی از سوریه رفتن فهمیدهاند از همون مسیری که اومدم برمیگردم."😔 میدانستم توی این جور چیزا محکم و روی حرفش می ایستد. تند تند گفتم: " باشه باشه. هرچی تو بگی."
بنر را نزدیم.
فقط برایش یک گوسفند قربانی کردیم. گوشتش را هم دادیم به فقرا.
همین که پایش را توی خانه گذاشت و سلام و احوالپرسی کرد شک کردم که اتفاقی برای گوش هایش افتاده‼️
میگفتم: " خوبی محسن؟" الکی و بی ربط جواب میداد: "منم دلم براتون تنگ شده بود!"🤔
همانجا فهمیدم بله. کاسه ای زیر نیم کاسه است.
تا اینکه یک #فرمانده اش را دعوت کرد خانه.
آن بنده ی خدا هم یکهو سوتی داد و جلوی همه ما گفت: "محسن یادته اون موقع که تانکت موشک خورد؟ خدا بهت رحم کردها. "😅👌🏻
ما همه کپ کردیم. نفسمان بند آمد.
تانک محسن و موشک‼️
یک دفعه محسن #دستپاچه شد حسابی رنگ به رنگ شد.
نمیخواست ما چیزی درباره مجروحیتش بدانیم. 😔نمی خواست بفهمیم که شنوایی یکی از گوشه هایش را را از دست داده.می دانست اگر بویی از این مسئله ببریم، دیگر نمی گذاریم به سوریه برود. 😭
بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین."
رفتم کنارش نشستم. کوله اش را باز کرد.👀 دست کرد توی آن و یک عالمه #صدف بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم."😍
دوباره دست کرد توی کوله. اینبار قطعه چوبی را درآورد.🤔دیدم روی آن چوب،یک قلب و یک شمع حکاکی کرده. خیلی ظریف و قشنگ.
پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم."😍
قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه کنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابی برات تنگ شده بود. دلم پر می زد برا اینکه یه ثانیه تورو ببینم.😔
رفتم روی تخته سنگ ایستادم. نگاه کردم به دریا و شروع کردم باهات حرف زدن. باور می کنی؟"
سرم را تکان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود که همین جور شروع کردم به گریه."😔
بعد نگاهی بهم کرد و گفت:"زهرا، یه چیزی را می دونستی؟"
گفتم: "چی؟" گفت: "اینکه تو از همه کس برام عزیزتری."
آرام شدم. خیلی آرام. 💙
🌷
چند ماهی گذشت. فروردین ۹۵ بود. بچه مان به دنیا آمد. علی کوچولومان.😍
پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشکر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فکر و خیال سوریه بیرون میاد."
همان روز بچه را برداشت و برد #اصفهان پیش #آیت_الله_ناصری که توی گوشش #اذان و #اقامه بگوید.
ما را هم با خودش برد. آقای ناصری که اذان و اقامه در گوش علی گفت محسن رو کرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا کنید من شهید بشم."
حاج آقا نگاهی به محسن کرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشی پسرم."
تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این کله اش داغه. حسابی هوایی یه."😑
فهمیدم نه زخمی شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد کرده نه بچه دار شدن الانش.
حتی یک درصد هم فکر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود.
از وقتی از #سوریه برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود.
بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و #شهید نشدم؟"😔 بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشه و تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم."😔
لحظه سکوت میکرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره میگفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟"😭
دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه #آلرژی پیدا کرده بودم
@ebrahiimhadi74
✅بخونیــد خیـــلی قشنــگه👇
ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه:
توی #جبهه جنوب مشغول نبرد با #ایران بودیم که دژبانی من رو خواست.
فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن #پسرم رو بهم داد.
خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم.
کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم:
اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
من رو مجبور کردند که جسد را به #بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به #کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم.
چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم
سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است . #اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد.
به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد
پسرم گفت: من رو یه جوون #بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده.
وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم.
بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای.
اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه #شهید میشم، قراره توی #کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز #قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
📚منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه
@ebrahiimhadi74
🍃🌷
﷽
#حجاب_و_عفاف
⁉️سوال:
چرا #حجاب اجباری است در #ایران
حتی برای خارجی ها؟؟😳🤔
✅جواب:
⚛اولا:حجاب مهمتره یا #نماز؟😳
مطمئنا نماز.☝️
پس چرا نماز در سطح جامعه اجباری نیست؟🤔
مگر ارزشش بالاتر از حجاب نیست؟😳
بله ارزش نماز بالاتره👌
ولی☝️
فردیه√
اما #حجاب_عمومیه☝️
پس به حجاب سعی کنید
که به عنوان یک کار ارزشی نگاه نکنید.⛔️
حجاب برای این است
⬅️که جامعه #امنیت داشته باشه
پس باید اجباری باشه.☝️☺️
چون عمومیه ولی نماز فردی حتی اگر ما یک کشور مسلمان نبودیم.🙄
باید حجاب در کشورمان اجباری می بود.
پس هرکس با هر تفکری باید به ان عمل کند.☺️
⚛دوما:شما برای منزل خود که یک واحد بسیار کوچک از یک اجتماع بزرگ میباشد قاعده و مقرراتی دارید.⛔️🚫🚯🚷
مثلا میگین کسی با کفش تو خونه نیاد.🚫
چرا اونجا نمیگین حق انتخاب رو میخوام به
مهمونا بدم؟؟؟؟؟؟ 🤔😳😳
یا الان فروش مواد مخدر جرمه😰
چرا نمیگین باید فروش مواد آزاد باشه هرکی هر کی خواست میخره هرکی نخواست نمیخره؟؟؟🤔😳🤔
برای تمام اداره جات و مؤسسات و کارخانهها آییننامهای نگاشته شده و هر روز اجرا میشود.
جالب اینجاست که ممالک دیگر نیز برای خود مقرراتی دارند. ☝️
مثلاً بیشتر کشورهای غربی نمیگذارند فرد با #چادر در سطح شهر تردد نماید.😕😔
در کشور ایران نیز این یکی از مقررات است😉
که هرگاه کسی بخواهد داخل این کشور شود باید به مقرراتی پایبند باشد ✋
که ازجمله آنها حجاب است👌☺️
و حال ده ها چیز دیگر هست که آن هم جزء مقررات ایران است.🙄
🆔
👇
@ebrahiimhadi74
🌸🦋🌸 ﷽ 🦋🌸🦋
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند خواهید دید که چه قدر آرامش خانواده ها بیشتر می شود 😉
صدای بلند در پیش نامحرم مقدمه ی آلودگی و گناه را فراهم میکند.😢
اگر حریم ها رعایت شود نامحرم جرأت ندارد کاری انجام دهد👌👌
#ایران
#امام_زمان
@ebrahiimhadi74
چشم و دل ،
دانے چہ خواهند این حوالے؟
بودنت را ، دیدنت را،
قانعام ، حتے ڪمی...!🙃
کانال فرهنگی انقلابی شهید ابراهیم هادی
#امام_زمان #ایران
#حجاب
صبحتون شهدایی🌷🌷🌷
@ebrahiimhadi74
🍃🌷
﷽
#چکامه
#لبیک_رهبرم
نائب #امام_زمان
ما یار توئیم
اهل توئیم
اهل بهشتیمـ🌸
هر کس که تو را دوست ندارد
به جهنمـ🔥
#مرگ_بر_منافق
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#مقام_معظم_رهبری
جانمان پیشکش سیدنا خامنه ای
#مقام_معظم_دلبری
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران
@ebrahiimhadi74
#خدا به بعضیا صدا داده، قرآن رو با صوت میخونن، دل همه رو میبرن!
به بعضیا سیرت داده، درباره خدا حرف میزنن و آدما رو با خدا رفیق میکنن!
به بعضیا انرژی مثبت داده، کنارشون که هستی مثل اینکه رفتی پیش خدا!
به بعضیا اخلاق خوب داده، هر کاری میکنن یاد خدا میافتی!
به بعضیا نور داده، وقتی میان، راه خدا رو نشونت میدن!
به بعضیا احساس و مهربونی داده، با کاراشون یاد مهربونی و بنده نوازی خدا میفتی!
خدا به همه ما یه چیزی داده! بگرد تو وجودت ببین به تو چی داده، همونو بردار تو راه خدا خرج کن، هی نگو من که صدا ندارم! من که قیافه ندارم! من که انرژی مثبت ندارم و...
باور کن خیلی چیزها داری، الکی خلقت نکرده!
بشین فکر کن و سهم خودتو از بندگی خدا تو این دنیا پیدا کن، ببین چطوری میتونی یه نماینده و نشونه خدا باشی برای بقیه، ببین چطوری میتونی جلوهای از حضور خدا باشی و لبخند خدا رو هدیه بدی به این دنیا و مخلوقاتش...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#ایران
@ebrahiimhadi74
32.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سفارش مادر محترم رئیسجمهور شهید
🎥 سفارش مادر رئیسجمهور شهید به مردم در حاشیه تشییع پیکر مطهر ایشان در مشهد
#شهید_خدمت
#ایران
#سید_الشهدای_خدمت
@ebrahiimhadi74
🌹امام خامنه ای:
مظهر قدرت ايران #شهدا هستند
🇮🇷 این ملت بزرگ #ایران است که با قامتی استوار، بر بام بلند شهادت و ایثار ایستاده است و هر روز نشاط و تحرک و فریاد او برای ادامه راه بیشتر میشود.
دنیایمان را با شما
آذین بسته ایم..تا با شما نفس بکشیم...
با شما زندگی کنیم
تا مگر روزی
مثل شما بشویم...روزی کنار ناممان
بنویسند #شهیــد...🌷
#اللهم_ارزقنا_شهادت_فی_سبیلک
🍃
🌸🍃@ebrahiimhadi74
امنیت يعني اینکه خیلی از مردم عزیز الان هنوز خوابن و نمیدونن اسرائیل حمله کرده.
و حتی کوچکترین صدا نشنیدن
می دونید شلیک پیاپی پدافند و عدم انفجار روی زمین یعنی چی؟
بله درسته! یعنی پرتابه های دشمن رو هوا حذف شدند
امنیت بامداد امروز رو تا ابد مدیون تدابیر حضرت آقا هستیم.
#ایران #امنیت
#شهدای_امنیت
#وعده_صادق
🍃🌱↷
『@ebrahiimhadi74