eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
35.2هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم💫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸السلام علیک یاحسین بن علی (ع) السلام علیک یاصاحب الزمان(عج)🌸 آغاز چله 98/5/25♦️ #ختم_چله_زیارت_عاشورا ماشیعه ایم پابه رکاب ولایتیم 🌷 اری طلایه دارمسیرشهادتیم🌷 اینجاهنوزمأمن چشم انتظارهاست 🌷 سرشارازعطرسجده ی شب زنده دارهاست 🌸اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌸 ↙️ روز #سے_وهشتم به نیت سلامتی وظهور امام زمان (عج)، هر روز ترڪ یڪ گناه،و یڪ قدم نزدیڪ شدن به مهدی فاطمه (س)و براورده شدن حاجات قلبی اعضای چله 🕊به نیابت از شهید🕊 #شهید محسن حججے🌹🍃 🌸تاامرفرج شودمهیابفرست بهرفرج وظهورمهدی صلوات🌸 @ebrahimdelha
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃 🌸 #سلام_ارباب_خووبم🌷 🌿هر چـہ مےخواهـے بگیر امـا سـلامم را نگیـــر🙏 من بہ عشـ❤️ــقِ این سلامِ 🌿صُبحگاهـ🌤ـے زِنـده ام #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله🌹 #دلتنگم_ای_کرب_و_بلا به نیابت از همه شهــــ🌺ـــــدا #شهید_احد_مقیمی💖 🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ╔═ 🌸🌿════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha ✾ ╚═ ⚘════🌸 🌿═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 بِســـمِ اللهِ الرَحمـــنِ الرَحیــــم ✿ وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَکُمْ ✿ ☝️ بخوانید مرا، تا اجابتـــــ ڪنمـ شما را ... #تلاوت_روزانه_قرآن_ڪریم 😍 #صفحه۲۴۰💌 🌺به نیت جمیـــع شهـــدا به ویـــژه #شهید_احد_مقیمی💓 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿 ╔═ ════⚘ ═╗ ❣ @ebrahimdelha❣ ╚═⚘════ ═╝
ولادت🌹 بنیانگذاران لشکر فاطمیون مدافع حرم علیرضا توسلی معروف به ابوحامد ☀️طلوع:۱۳۴۱/۷/۱ 🕊عروج:۱۳۹۳/۱۲/۹ ایشان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و یکی از فرماندهان تاثیرگذار نبرد با تروریست‌های تکفیری در سوریه بودند که در منطقه درعا سوریه به دست تروریست‌های جبهه النصره به مقام والای شهادت رسیدند. در بزرگی اش همین بس که در یک عملیات که چند گردان با هم عملیات کرده و همه گردان ها به جز گردان فاطمیون شکست خورده بودند، از حاج قاسم سلیمانی سوال شد که نبرد را ادامه بدهیم یا عقب نشینی کنیم. حاج قاسم پاسخ جالب توجهی داده و پرسیده بود: آقای توسلی در عملیات حضور دارند؟ پاسخ شنیده بود: بله حضور دارند. حاج قاسم پاسخ داده بود: پس ادامه بدهیم که انشاءالله پیروزید.» •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @ebrahimdelha •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#امام_خامنه_ای: تا ۵۰سال دیگرهم می‌توان درباره #دفاع_مقدس کار کرد ... 🌹 #هفته_دفاع_مقدس_گرامی‌باد ✊ #ما_پیروزیم @ebrahimdelha 🇮🇷•┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈•🇮🇷
حاج حسین یکتا: فرمانده‌ی گردانی به خودم گفت:«خواب امام زمانو دیدم. آقا بهم گفت لیست گردانو بهم بده؛ لیست رو بهشون دادم، ایشون با خودکار قرمز زیر بعضی اسم‌ها رو خط کشیدن. [گفت:] حاج حسین! هر اسمی رو که اون شب توی خواب امام زمان زیرشون خط کشیدن شهید شدن». بچه‌ها الان امام زمان دارن برای ظهور یارگیری میکنن... @ebrahimdelha 🇮🇷•┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈•🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌷🇮🇷🕊🇮🇷🕊🇮🇷🕊🇮🇷🕊🇮🇷🕊🇮🇷🕊 🌷🕊 🕊 🇮🇷 🕊 🕊 🕊 🕊 🕊 🇮🇷 🕊 🕊 🕊 💠بِسْمِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ💠 سلام خدمت اعضای محترم کانال 🌺عزیزان با توجه به اینکه بعد از اتمام ، را شروع خواهیم کرد ✨ و قصد داریم ثواب سوره جن را از دست ندیم بنابراین تصمیم بر این شد که را برگزار کنیم.. ⚜ به نیابت از هدیه کنیم به امام زمان(عج)⚜ 🔅و چه خوبه که این سوره وآیات الهی جن رو به نیابت از دوست شهیدمون بخونیم.😍 ✅بنابراین هرکدوم از شما بزرگواران که قصد دارید در این چله شرکت کنید میتونید اسم و عکس دوست شهیدتون رو برای ما بفرستید تا هرروز ختم به نیابت از یک شهید باشه.. ان شاءالله ایدی خادم چله👇👇 @Lyz2323 @ebrahimdelha🌺 🌷 🌷🍃 🍃🌷🍃 🌷🍃🌷🍃 🍃🌷🍃🌷🍃 🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✅آثار و بركات سوره جن 1) ملاقات كردن پیامبر اكرم صلی اله علیه و آله وسلم در خواب از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است: هر كس بر تلاوت سوره جن مداومت ورزد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب می بیند و هر چه بخواهد به او داده می شود. 3 2) افزایش فهم و درك هر كه این سوره را بخواند و بشوید و بنوشد هر چه بشنود یاد بگیرد و با هر كس مناظره كند غالب گردد...4 3) ادای قرض ...اگر صاحب حزن و اندوه این سوره را بخواند اندوهش به شادی مبدل می گردد و اگر قرض دار این سوره را به نیت ادای قرض بخواند ادا می گردد...5 4) آزاد شدن محبوس ...اگر این سوره برای اسیری خوانده شود آزاد می شود...6 5) برای دور شدن جن و... ╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🏴حی علی الصلاة🏴 🕋لحظات ناب بندگی 🕋در یک قرار معنوی 🕋بر سر سجاده عاشقی اول وقت •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @ebrahimdelha •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 ••✾ِدوستان گرامی••✾ِ سلام وعــرض ادب ✍منتظر دلنوشته هاتون هستیم... ✾دوستانی ڪه عنایت شهدا شامل حالشون شده باعث افتخار ماست ڪه دلنوشته های خودتونو به آیدی زیر ارسال بفرمایید...☺️ خادم دل نوشته: @Yazahra9430 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 ╔═ 🍃════⚘ ═╗ ✾ @ebrahimdelha✾ ╚═ ⚘════🍃 ═╝
- ای شهید یادش بخیر بودی و در کنارت مردم با دیدنت به یاد خدا آرام می گرفتند تو چه کردی که همه تا زمانی که زمین لیاقتت را داشت عاشقت بودند و هم زمانی که در آغوش آسمانها به ذکر خدا مشغولی تو چه داری که من با نگریستن به چشمانت دنیای مادی و آرزوهای طولانی اش را به یک لبخندت می فروشم؟ آری تو باید می بودی تا جهان بداند خوبی و فداکاری یعنی چه تا دنیا بداند عشق یعنی چه! تو همانی که از همه چیز به خاطر عشق گذشتی عشقی که قرآن می فرماید فقط متقین دارند. الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلاة... تو را به جان مادرت زهرا (س) دست ما یتیمان دنیا را بگیر که به دنیا گرفتار شده ایم ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @ebrahimdelha ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مداحـی‌تایـم🎙 دهه دوم محرم الحرام من‌حرم‌لازمم‌دلم‌تنگ‌است...💌 #محمدحسین‌پویانفر🏴 #پیشنهاد_دانلود🌱 #اربعین ❤️ ┏━━━🍃🕊🍂━━━┓ @ebrahimdelha ┗━━━🍂🕊🍃━━━┛
🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤 💖 «همیشه دوست داشت پلیس شود. یک تابستان کلاس کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود🌸 تمام بچه‌ها را تکه‌تکه کرده است.⚡️ می‌گوید من کاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم. عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا می‌رود پز دایی‌های بسیجی‌اش را می داد. چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. 💓بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش می‌گوید آن‌قدر عشق بی‌سیم بود که آخر یک بی‌سیم به مجید دادیم 💫و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دست‌بردار نبود.»💛همه اهل خانه مجید را صدا می‌کنند.🌺 پدر، مادر، خواهرها وقتی می‌خواهند از مجید بگویند پسوند «داداش» را با تمام حسرتشان به نام مجید می‌چسبانند و خاطراتش را مرور می‌کنند.💞 خاطرات روزهایی که باید دفترچه سربازی را پر می‌کرد اما نمی‌خواست سربازی برود. مادر داداش مجید داستان جالبی از روزهای سربازی مجید دارد: ..💗 🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤 ╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤 «با بدبختی مجید را به سربازی فرستادیم. گفتم نمی‌شود که سربازی نرود. فردا که خواست ازدواج کند،💐 حداقل سربازی رفته باشد. وقتی دید دفترچه سربازی را گرفته‌ام. گفت برای خودت گرفته‌ای! من نمی‌روم. با یک مصیبتی اطلاعاتش را از زبانش بیرون کشیدیم و فرستادیم؛🌻 اما مجید واقعاً خوش‌شانس بود. از شانس خوبش سربازی افتاد کهریزک که یکی از آشناهایمان هم آنجا مسئول بود. مدرسه کم بود هرروز پادگان هم می‌رفتم. 🍃مجید که نبود کلاً بی‌قرار می‌شدم. من حتی برای تولد مجید کیک تولد پادگان بردم. 🌙انگار نه انگار که سربازی است. آموزشی که تمام شد دوباره نگران بودیم. دوباره از شانس خوبش «پرند» افتاد که به خانه نزدیک بود. 🏡مجید هر جا می‌رفت همه‌چیز را روی سرش می‌گذاشت. مهر تائید مرخصی آنجا را گیر آورده بود یک کپی از آن برای خودش گرفته بود. پدرش هرروز که مجید را پادگان می‌رساند. وقتی یک دور می‌زد وبرمی گشت خانه می‌دید که پوتین‌های مجید دم خانه است.🏠 شاکی می‌شد که.... ادامه دارد... در این شب ها مارو از دعای خیر خودتون محروم نگذارید...💗 تا فردا... یا رضا(ع) 🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤🌺🖤 ╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🏴حی علی الصلاة🏴 🕋لحظات ناب بندگی 🕋در یک قرار معنوی 🕋بر سر سجاده عاشقی اول وقت •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @ebrahimdelha •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 .. روایت:علےغیبےویکےازدوستـان شهید 🍂🍁🍂🍁🍂 بعد از شهادت سيد همراه خادمين اردوگاه شهيد درويشي رفتيم مشهد پابوسي آقا، تقريبًا اولين سفر دسته جمعي دوستان بعد از شهادت سيد ميلاد بود. جاي خالي سيد خيلي احساس مي شد. بچه ها با سوزعجيبي زيارت مي رفتند. يک روز تو صحن باصفاي آقا نشسته بودم که صداي گوشي تلفن همراهم، من رو از خلوتم جدا کرد. جواب تلفن رودادم. يکي ازرفقام بود كه گفت:علي جان کجايي؟! گفتم جات خالي الان روبروي حرم امارضاعلیه السلام ايستادم، گفت تو رو خدا من روهم دعا کن. خيلي درگيرم؛ مشکل دارم. ً فعلا که دست ما از زيارت آقا کوتاهه؛ ما رو هم ياد کن.گفتم حتمًا ازدوستم خداحافظي کردم وصورتم روبه سمت گنبدطالئي ونوراني آقا کردم و گفتم:آقا جان،دوستان التماس دعا گفتن. بعد با سيد ميلاد خلوت کردم. گفتم: سيد جان،من که پيش خداواهل بيت سلام الله علیهم آبرويي ندارم، شما پيش ارباب آبروداري، سادات هستي دعاکن براي اين دوست ما. دلم شکست. ياد روزهاي قشنگي که با سيد بوديم افتادم و کلي گريه کردم. فردا دوباره گوشي ام زنگ خورد،همون دوستم بود. گوشي روبرداشتم،صداي لرزان دوستم پشت تلفن نگرانم کرد، گفتم چيه چت شده؟! گفت علي آقا راستش ديشب خواب عجيبي ديدم! گفتم چه خوابي؟! گفت ديشب خواب يک جواني رو ديدم، اومد سراغم وگفت:رفيق نگران نباش،علي سفارشت روبه من کرده. انشاالله به برکت آقا علي ابن موسي الرضا علیه السلام مشکلت حل ميشه! گفتم اون جوان کي بود كه تو خوابت اومد؟ميشناختيش؟ گفت تاحالا نديده بودمش. ... @ebrahimdelha 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 ... گوشي رو قطع کردم، تو دلم ميدونستم سفارش هام به سيد کار خودش رو کرده،عکس سيد روتو فضاي مجازي براش فرستادم. گفتم:رفيق راستش روبگو، اين عکس رو ميشناسي؟ گفت به خدا قسم خود همين جوان بود که تو خواب اومد سراغم. با اينکه اون دوستم هيچ شناختي از سيد ميلاد نداشت، اماعکس سيد رو که براي اولين بارديد شناختش.. تو همين سفر، قبل ازاينکه بريم مشهد به پيشنهاد دوستان رفتيم شمال که بعد از اونجا بريم زيارت، به تعبيري اول سياحت کنيم بعد بريم زيارت! کنار دريا، بچه ها تني به آب زدند و خسته و کوفته اومديم استراحت کنيم. تا چشمانم روبستم، سيدميلاد روديدم. کنار درب اتاق ايستاده بود. پيراهن چهارخانه اش به تنش بود و گفت: بچه ها بلند شيد، بلند شيد. الان چه وقت استراحته؟امام رضا علیه السلام منتظرتونه. هراسان از خواب پريدم، بي اختيار گريه کردم. همه بچه ها متعجب بودند، پسر عموي سيد اومد سراغم وگفت چي شده ؟! گفتم: الان ميلاد رو تو خواب ديدم. گفت زود بياييد مشهد امام رضا علیه السلام منتظرتونه شمال چيکارداريد ميکنيد! *** سيد هميشه تو هيئت هواي ما رو داشت. به ما خيلي توصيه ميکرد ميگفت: بچه هاسر به زير باشيد. به من ميگفت: اميرحسين،داداش من،با موتور تند نرو،خطر داره، بلائي سرت مياد. اما گوشم بدهکاراين حرفها نبود. تا اينكه يكبار با سرعت ميرفتم. تعادلم به هم خورد و محکم به درخت کنار خيابان خوردم و ضربه ي مغزي شدم. هفته هادر کما بودم. تو حالت کما بودم که يک دفعه ديدم سيد ميلاد اومد بالاي سرم، خم شد و پيشاني ام رو بوسيد. باهام صحبت کرد. نصيحتم کرد.آروم شده بودم.مقداري که با من صحبت کرد گفت:من ديگه بايد برم، داشت ميرفت كه داد زدم: سيدجان نرو، تو رو خدا بمون پيشم... همان لحظه برادرم با عجله آمد بالاي سرم وگفت سيد کيه؟ منم داداشت چي شده؟! خدارو شكربه هوش اومدي. .. @ebrahimdelha 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 ... من بعد ازهفته ها که در کما بودم،به هوش آمده بودم. همه شوکه بودند.من مدام سيد ميلاد رو صدا ميزدم.دکتر اومد بالاي سرم. اون ها فکر مي کردند که اثر ضربه اي است که به سرم خورده اما من مطمئن بودم که سيد اومده بودبه عيادتم. من هنوز خبرنداشتم که سيد شهيد شده!! ميگفتم بگيد سيد ميلاد باز بياد پيشم. اطرافيان فکرميکردند که من هذيان ميگم. داداشم گفت: امير جان، سيد ميلاد شهيد شده. اما من باورنميکردم، سيد کجا شهيد شده؟پسردائي ام رفت از بنرهاي سيد ميلاد عکس گرفت وبرام آورد. گفتند اوني که الان اومده بود پيشت اين عکس بود؟ گفتم آره به خدا اين سيد ميلاد خودمونه،مگه من دروغ ميگم؟! دکترها تعجب ميكردند و حرفهاي مختلفي ميزدند. بالاخره بعد از چند روز که آزمايش هاي مختلفي از من گرفتند و سلامتي من رو تأئيد کردند، من رو از بيمارستان مرخص کردند.هيچ کدوم ازدوستان وآشنايان باورشون نميشد که من خوب شدم.همه مي اومدند بهم تبريک ميگفتند و... بعد از شهادت سيد تو مسيري داشتم پياده مي اومدم. صداي بوق ممتد ماشيني، من روبه سمت اون ماشين متوجه کرد.راننده به من اشاره کرد که نزديکتر بروم. جلو رفتم و سلام دادم. راننده گفت بفرما بشين تو ماشين، بعد رو کردبه من وگفت: شنيدم شما يکي از صميمي ترين رفقاي سيد بودي؟! گفتم بله چطور مگه؟! تا اين رو گفتم زد زير گريه و گفت: اهل يکي ازروستاهاي اطراف هستم، من خيلي آدم فاسقي هستم،هر گناهي که بگي ازمن سرزده. طعم همه نوع گناه زير زبونم چرخيده، تا اينکه سال گذشته با سيد تو خريد وفرش محصوالت کشاورزي آشنا شدم. سيدمن روازاين روبه اون رو کرد.دستم روگرفت،خيلي نصيحتم کرد. کمکم کرد تا گناهام رو کنار بذارم. داشتم با كمك سيد آدم ميشدم. مدتي ازش خبر نداشتم، اومدم شهرببينم سيد کجاست که يكدفعه خبر شهادتش رو شنيدم. به من گفت: خوش به حالت که با سيد چند سال بيشتر رفيق بودي، با گريه خودش رو لعن و نفرين ميکرد و... .. @ebrahimdelha 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 .. اما روايت حضور معنوي سيد بارها بعد از شهادتش اتفاق افتاد. اين يکي از پيام هايي بود که همون دوران براي من اومد: اسفندماه، اردوي راهيان نور، شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تو شلمچه، حاج آقاي فرجام راوي عزيز آخر مراسم تو تاريکی شب ِشلمچه با نور گوشيشون عکس پيکر بدون سر شهيد سيد ميلاد مصطفوي رو نشون دادند. از همون جا همه فکرم و شهيد شاخص سفرم سيد بود.آخه سيد ازهرنظرنمونه بود. باورم نميشد اون پيکر بدون سر، پيکر همون مهندس و قهرمان باشه. آنقدر باسيد ميلاد مأنوس شده بودم که داداش ميلادصداشون ميکردم. اولين بار كه رفتم سرمزار سيد، پارچه سبز دور مزارشون خيلي برام خاص بود. روز تولد سيد، به پدر بزرگوار وخواهر عزيز سيد گفتم از وقتي با سيد آشنا شدم زندگيم خيلي بهتر شده وداداش ميلاد شده سنگ صبور زندگيم. پدرآقاسيد عکساي شون رو بهم هديه دادند. چندين ماه بود که منتظر يه نشونه از سيدميلاد بودم و خيلي التماسش ميکردم که سيدميلاد اگه از من راضي هستي که اونقدر مزاحم شما ميشم به خوابم بيا. تا اينکه درعالم خواب ديدم يه جاي غريب، اسيرفردي که ظاهرش شبيه داعشي ها بود شدم. هيچکسي کمکم نميکرد. يکدفعه سيدميلادرو ديدم که يه پارچه سبز دور گردنش بودو چندنفراطرافشون بودند.داد زدم»داداش ميلاد....« سيدنگاهم کردو گفت: بريد کمکش کنيد. بعد سيد به يه چادري که شبيه موکب بوداشاره کردوگفت برو داخل اونجا، امنه و کسي اذيتت نميکنه. در همون عالم خواب گريه ميکردم و ميگفتم: سيد فداي پيکر بي سرت که اينقدر شهامت داشتي. من نميتونم هيچ وقت مثل شما بشم. از خواب پريدم و واحسرتا که داداش سيدميلاد رو فقط چند ثانيه در عالم خواب ديدم. من آقاسيدميلادرو هرگز نديده بودم،ولي اونقدر بهشون مأنوس شدم كه انگار چند ساله ميشناسمشون. . @ebrahimdelha 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا