15.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنران🎤 :
حجتالاسلام #قرائتے🌹
❣تاحالاشده #امامزمان(عج)ازدیدن تولذت ببره...🥰
#صبحتون_مہدوے🌤
#التماس_دعاے_فرج🤲
#مہدویت
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
@ebrahim_navid_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
🌺🦋🌺🦋🌺🦋
.🦋🌺🦋🌺🦋
🌺🦋🌺🦋
🦋🌺🦋
🌺🦋
🦋
.
#دلنوشتہ❤️
من تو دو راهے بدے بودم میدونستم ڪارم اشتباهہ اما توان و قدرت اصلاحشو نداشتم مثل همیشہ راهے قطعه شہدا شدم و رفتم سر مزار ایشون و ازش خواستم ڪمڪم ڪنہ هنوز بلند نشده بودم تلفنم زنگ خورد و موضوع به طرز عجیبی درست شد ..من هر وقت گرفتارم سراغ شهید هادے میرم و خیلی وقتا هنوز از بہشت زهرا خارج نشده ڪارم درست میشہ .
#ارسالی_اعضا🌹
.@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
@ebrahim_navid_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
#شہیدمحسنحججے🕊:
🌹از همہ خواهران عزیزم و از همہے زنان امت رسول الله مے خواهم روز بہ روز #حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویے از شما نظر نامحرمے را بہ خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابے بر صورتتان باعث جلب توجہ شود؛ مبادا #چادر را کنار بگذارید. همیشہ الگوے خود را #حضرتزهرا(س) و زنان اهل بیت قرار دهید.❣
|ولادت:۲۱ تیر ۱۳۷۰|
#سالروزولادت❤
#روزحجابوعفاف🌸
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے🌱
❣#سیرهشہدا❣
🌸وقتے میخواست بہ فقیرے کمک کند، پول را بہ ما مےداد تا بہ آن شخص بدهیم. اینطورے هم ما را بہ کمک کردن تشویق میکرد و هم خودش گرفتار ریا نمیشد.
#رفیقشہیدم🕊
#شہید_ابراهیم_هادے🌹
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
📖«««﷽»»»📖
#اطلاعیه🔈
√|| مجموعه
شهیدابراهیم_هادی_وشهیدنویدصفری❣||√
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💠 با سلام و عرض ادب خدمت کاربران عزیز جهت ارتقاء کیفیت کانال از شما همراهان همیشگی خواهشمندیم نظرات پیشنهادات و انتقادهای خود را درمورد پستهای کانال به ایدی زیر بفرستین
🌺راستی دلنوشته شهدایی و عنایت شهدا که شامل حال شما عزیزان شده هم برامون بفرستین
🆔 @Majnon_135
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
📜# رمان جانم می رود 🔹قسمت : هفتاد _و هفتم با کمک شهاب، از پله ها بالارفتند. وارد اتاق شهاب شدند. ش
📜# رمان جانم می رود
🔹قسمت : هفتاد _و هشتم
سریع، تلفن مهیا را، از کیفش بیرون آورد. خاموش بود. بین وسایل شهاب گشت و شارژر را درآورد و گوشی را به شارژ زد. به محض اینکه روشن شد، دنبال شماره مهلا خانم، گشت؛ که با پیدا کردنش، دکمه اتصال را لمس کرد.
ــ الو! مهیا مادر! چرا جواب نمیدی؟!
ــ سلام خاله مهلا، من مریمم!
ــ سلام دخترم! شرمنده فک کردم مهیایی... تو خوبی؟! آقا محسن خوبند؟!
ــ خداروشگر سلام داره خدمتتون... راستش، زنگ زدم بگم؛ مهیا امشب پیش من میمونه. الآن هم خودش داره شام درست میکنه، دیگه من زنگ زدم.
ــ چرا چیزی شده؟!
ــ نه خاله جان! مامان و بابام رفتند روستا؛ خونه ی عمه نسترن. چون تنهام؛ گفتم، کنارم بمونه. چون ممکنه شهاب هم بره کار دیر بیاد.
ــ می خواید بیاید خونمون؟!
ــ نه نه خاله! منم کار دارم. بمونیم بهتره...
ــ باشه عزیزم! مهیا کارش تموم شد یه زنگ بهم بزنه...
ــ باشه حتما!
ــ عزیزم سلام برسون!
ــ سلامت باشید. خداحافظ!
گوشی را قطع کرد. نفس عمیقی کشید. سریع به اتاقش رفت و لباسش را عوض کرد. کتاب هایش را برداشت و به اتاق شهاب برگشت.
ــ باورم نمیشه همچین کاری کرده باشه!!
شهاب، پوزخندی زد.
ــ من از اول بهت گفتم؛ این دختره ولکن ماجرا، نیست.
ــ حالا می خوای بری اونجا برای چی؟!
ــ اونجا پاتوقشونه!
ــ خب بری... می خوای چیکار کنی؟!
ــ بپیج تو همین خیابون.
محسن پیچید.
ــ جواب منو بده!
ــ همینجاست. بایست.
محسن، ماشین را نگه داشت.
شهاب، زود پیاده شد و به صدا زدن های محسن هم، توجه نکرد.
صدای آهنگ، از خانه بیرون می آمد. شهاب پشت سرهم آیفون را زد.
که نازنین؛ با لباس نامناسب در را باز کرد. شهاب سرش را برگرداند. فریاد زد:
ــ یه چیزی تنت کن!
نازنین، که از حضور شهاب، شکه شده بود؛ آرام آرام به عقب رفت و یک مانتو و شال سرش کرد.
پارتی، دخترانه بود. دخترها با دیدن تیپ شهاب و محسن با فکر اینکه پارتی لو رفته، با جیغ و داد؛ به طبقه بالا رفتند.
شهاب، به سمت نازنین رفت. نازنین به عقب برگشت و نیشخندی روی لبش جای گرفت.
ــ میدونستم برمیگردی پیشمـ...
شهاب، با عصبانیت، نگاهی به نازنین انداخت.
ــ الان کارت به جایی میرسه میری سراغ زنم؟!!!!!
چرا لالمونی گرفتی...؟!!!
نازنین، دوست نداشت، از خودش ضعفی نشان بدهد.
ــ من فقط می خواستم بهش حقیقت رو بگمـ...
شهاب با اخم به نازنین نزدیک شد و با عصبانیت غرید:
ــ حقیقت رو بگی؟! کدوم حقیقت؟! حقیقت اینکه عوضی تر از تو، پیدا نمیشه؟!
خجالت نمیکشی بعد اون گندکاریت! دوباره برگشتی؟! چرا بهش نگفتی چه گندی زدی؟!! هان؟؟! چرا؟! اگه می خواستی حقیقت رو بگی؛ چرا کامل براش تعریف نکردی؟!
نازنین، از خشم و عصبانیت شهاب ترسید.
ــ حالا زن من رو میترسونید. حالا به جایی رسیدی، که برای انتقام از من، سراغ زنم میری! اینجوری عذابش میدی! ولی کور خوندی...
فریاد زد:
ـــ پای کسی که بخواد مهیای منو اذیت کنه؛ قلم میکنم... شنیدی؟! پاش رو قلم میکنم!!
نازنین که نمی خواست کم بیاورد؛ گفت:
ــ اینقدر زنم زنم نکن... زن تو هم با دخترای خیابونی، فرقی نمیکنه...
شهاب، با عصبانیت به طرفش آمد. دستش را بالا آورد، که نازنین عقب برگشت و پایش به میز گیر کرد وروی زمین افتاد. شهاب از عصبانیت به نفس نفس زدن، افتاد.
دستش را پایین آورد.
ــ حیفه که دستمو نجس کنم... به پاکی زنم، ایمان دارم. اینقدر ایمان دارم ،که به حرف های چرت تو اهمیت ندم. حالا مثل بچه ی آدم، آدرس اون عوضی! مهران رو بهم میدی...
فریاد زد:
ــ باتوام! آدرس اون عوضی رو بده!
نازنین، که به این همه عشق شهاب به مهیا، حسادت می کرد؛ حاضر نبود که آدرس را به شهاب بدهد.
ــ من هیچ آدرسی ازش ندارم!
شهاب فریاد زد:
ــ نزار دیونه شم... دارم بهت میگم، آدرس اون آشغال رو بده!
ــ آدرسش رو بهت نمیدم. برا چیته؟ می خوای بری سراغش، چون مهیا جونت رو، یکم ترسوند؟! اصلا خوب کرد. خودم بهش گفتم. تقصیر منه؛ برنامه رو عوض کردم. والا قرار بود کارای بیشتری انجام بدیم.
با نعره شهاب، از ترس به مبل چسبید.
شهاب اسلحه اش
را به سمت نازنین گرفت.
ــ ببند دهنتو تا برات نبستمش!
محسن به سمتش آمد.
ــ شهاب داری چیکار میکنی؛ شهاب؟! اسلحتو بکش اونور...
شهاب، بی توجه به محسن، روبه نازنین که از ترس اسلحه، میلرزید؛ گفت:
ــ اینقدر برام کم ارزشی، که میتونم... همین الان میتونم... کارتو یه سره کنم... پس مثل بچه ی آدم آدرس رو بده!
نازنین، تند تند سرش را تکان داد؛ و با گریه و زاری گفت:
ــ باشه! آدرس رو میدم. فقط اسلحه رو بکش اونور!
شهاب اسلحه را پشت کمرش گذاشت.
محسن، نفس آسوده ای کشید...
ـــ زود باش...!
↩#ادامه_دارد...
نویسنده:فاطمه امیری
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
📖🔰«««﷽»»»🔰📖
#اطلاعیه🔈
√|| گروه ختم قران و ذکر
#شهیدابراهیم_هادی_وشهیدنویدصفری❣||√
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💠 جهت حاجت روایی خود در گروه ختم قران و ختم ذکر نام خود رابه ایدی خادمین ما بفرستید
💫خادمین گروه ختم قران👇
🆔 @Khademalali
💫خادمین گروه ختم ذکر👇
🆔 @Zahrayyy
🔴همچنین هر شب جمعه هیئت مجازی در کانال های مجموعه برگزار خواهیم کرد منتظر همراهی و حضور گرمتون هستیم😊
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
🕊بنام پروردگار هستی بخش🕊
📦#صندوق_کمکهای_مردمی💌
🖇درخواست از نیکوکاران و خیرین برای کمک رسانی فوری، آگاهانه و مستقیم 📩
📌در راستای پیشرفت و گسترش مجموعه و برنامه های فرهنگی نیـازبه تبلیغ بزرگو گسترده هست
🚺 لذا از همراهان عزیز درخواست دارم بـه نیت چهارده معصوم وبرآورده شـدن حوائج کمکهای نقدی خود را به شماره حساب زیر پراخت نمایند⤵️
💳 6037997291276690 💌
❣#خداخیرتون_بده. 🌷 اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ❣
❤️🌺🌸💕⚜✨
•
🌸•| ازش پرسیدند :
اینڪہ امامزمان(عج) غایباند
← یعنے چہ⁉️
•| گفت :
غایب⁉️ ڪدام غایب ⁉️
بچہ دستش را از دست پدر رها
ڪرده و گم شده ، مےگوید
پدرم گم شده استــ🍃
#حاجاسماعیلدولابے🌹
#صبحتون_مہدوے🌤
#التماس_دعاے_فرج🤲
#مہدویت
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تنگر🍃
رفقا👋
یادموننره☝️
#حقالناس فقطازخونهمردمبالارفتنیا
دلشکستنو...اینانیست✋🙄
وقتی #من وقتی #تو ماسک نزنیم😷
بعدخودمونیاآشناهامونیایکعابرپیاده
مریضبشهوجونشروازدستبدهماهم
مسئولیم🙂
اگهکادردرمانمریضبشنبهواسطهرعایت
نکردنمااونوقتاونجاهممسئولیم🙌
اینممیشه #حقالناس
همونکهخداگفتنمیبخشم😔
اینروزاداریمتکتکمردمکشورمونوازدست
میدیم😞
بیایدبخاطررضایخداهمکهشده #ماسک بزنیماصلاکارسختینیست🙅♂
فقطشایدشایدباعثبشیمجونیکی ازعزیزانمونیامردمسرزمینمونونجاتبدیم!
رفقاییکهکارمیکنیددر
زمینهامربهمعروفونهیازمنکر👀
حتمامیدونیدکهیکیازراههایامربهمعروف؛
امربهمعروفعملیه👀🖐
وقتیتوماسکبزنیبریخیابونداریامربه
معروفعملیمیکنی☝️😎
همچنینتاحدخیلیخیلیزیادیسلامتی
خودتواطرافیانتوحفظکردی😉😍
واقعاهستندکسانیکهرعایتمیکننوماسک
میزننکهخداخیرشونبده😍🍃
ولیاینحرفاهمدلگرمیهواسه
کساییکهرعایت میکنن وهمیه #تلنگر واسه
کساییکهیکمبیاحتیاطیمیکنن☺️😇
انشاللهکهبلاومریضیازخودتونو
عزیزانتونبهدورباشه🌸☺️
#اجرکمعندالله
#منهمماسکمیزنم 😷
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸من مجید هستم، میزون ده روز قلیون رو ترڪ ڪردم🙃، روزے پانزده تا میڪشیدم، میدونے یعنے چے⁉️
یعنے اگر هشت ساعت خواب حساب ڪنیم میشہ شانزده ساعت بیدارے، و پانزده تا قیلیون رو در این مدت مے کشید.
❣چہ زیبا روے نفست پا گذاشتے،مے شود یاد ماهم بدهے؟ نگاهے بہ ما کنے؟💔
مجید پاک شد، ریہ هایش پاڪ پاڪ خالڪوبے هاے دستش با خاڪ خانطومان پاک شد🥀
#شہیدمجیدقربانخانے🌹
#شہدا🕊
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
@shohadaa_sticker
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆