پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ᰔᩚ🌟ᰔᩚ
🎉 تولدِ شهید آغازی ست
کــــــــه پایان نــــــــــــدارد ×××
شهید آمده تا دلها را به نور
الــهی مــــــــزین کند 😍⚡️
#سالروزتولدشهیدجهادمغنیه🎈
📿۱۴صلواتسهمشماهدیهبهشهید
...
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #پـــــــارت_پنجم🌸/#آن_روزهـــــا🕊 در خانوا
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#پـارت_ششم🌸/#پسرک_فلافل_فروش🥖
کار فرهنگی مسجد موسی ابن جعفر بسیار گسترده شده بود. سید علی مصطفوی برنامه های ورزشی و اردویی زیادی را ترتیب می داد. همیشه برای جلسات هیئت یا برنامه های اردویی فلافل می خرید. می گفت هم سالم است هم ارزان یک فلافل فروشی به نام جوادین در خیابان پشت مسجد بود که از آنجا خرید می کرد. شاگرد این فلافل فروشی یک پسر با ادب بود با یک نگاه میشد فهمید این پسر زمینه ی معنوی خوبی دارد. بارها با خود سید علی مصطفوی رفته بودیم سراغ این فلافل فروشی و با این جوان حرف می زدیم. سید علی می گفت این پسر باطن پاکی دارد، باید او را جذب مسجد کنیم. برای همین چند بار با او صحبت کرد و گفت که ما در مسجد چندین برنامه ی فرهنگی و ورزشی داریم اگر دوست داشتی بیا و توی این برنامه ها شرکت کن. حتی پیشنهاد کرد که اگر فرصت نداری در برنامه ی فوتبال بچه های مسجد شرکت کن آن پسرک هم لبخندی میزد و می گفت: چشم اگر فرصت شد، می یام.رفاقت ما با این پسر در حد سلام و علیک بود. تا اینکه یک شب مراسم یادواره ی شهدا در مسجد برگزار شد. این اولین یادواره ی شهدا بعد از پایان دوران دفاع مقدس بود. در پایان مراسم دیدم همان پسرک فلافل فروش انتهای مسجد نشسته به سید علی اشاره کردم و گفتم: رفیقت اومده مسجد. سید علی تا او را دید بلند شد و با گرمی از او استقبال کرد. بعد او را در جمع بچه های بسیج وارد کرد و گفت ایشان دوست صمیمی بنده است کهحاصل زحماتش را بارها نوش جان کرده اید خلاصه کلی گفتیم و خندیدیم بعد سید علی گفت: چی شد این طرفا اومدی؟! او هم با صداقتی که داشت گفت داشتم از جلوی مسجد رد می شدم که دیدم مراسم دارید. گفتم بیام ببینم چه خبره که شما رو دیدم. سید علی خندید و گفت: پس شهدا تو رو دعوت کردن. بعد با هم شروع کردیم به جمع آوری وسایل مراسم یک کلاه آهنی مربوط به دوران جنگ بود که این دوست جدید ما با تعجب به آن نگاه می کرد. سید علی گفت اگه دوست داری بگذار روی سرت او هم کلاه رو گذاشت روی سرش و گفت: به من می یاد؟ سید علی هم لبخندی زد و به شوخی گفت دیگه تموم شد، شهدا برای همیشه سرت کلاه گذاشتند! همه خندیدیم. اما واقعیت همانی بود که سید گفت. این پسر را گویی شهدا در همان مراسم انتخاب کردند.پسرک فلافل فروش همان هادی ذوالفقاری بود که سید علی مصطفوی او را جذب مسجد کرد و بعدها اسوه و الگوی بچه های مسجدی شد.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید😉
🌸|@ebrahim_babak_navid_delha
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🖇📕.
📝 کلام شـــــــهید:
معلم بايد نيروي فکري متعلم را
پـــرورش دهــــد و او را بـــــه ســوي
اســـتــــقلال رهــــنمــــــون شود🕊
بايد قـــوه ابـــتکار او را زنـــده کند؛
يـــــعني در واقـــع، کــــار مـــــعلـــــم
آتــش گيره دادن اســـت🔥👌
✍#شهید_مرتضی_مطهری
🎊#روز_معلم
.
.
#چالـــــــــــــش_شــــــــــــهدایــــــــی⚡️
💚بهمناسبتروزمعلم💚
معلم زندگیتون کدوم شهید هست ؟؟
اسم و فامیل شهید رو اینجا بفرستید😇👇
@ya_fatemat_al_zahra
❣تا ساعت 20:15 وقت دارید بفرستید💌
.
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
. #چالـــــــــــــش_شــــــــــــهدایــــــــی⚡️ 💚بهمناسبتروزمعلم💚 معلم زندگیتون کدوم شهید هس
::
رفقا اسم شهدا رو به همراه یک
قلب رنگی بفرستید👇👇
❤️🧡💛💚💙💜🖤🤍🤎
مثلا : شهید ابراهیم هادی 💚
بعد چالش میگم رنگ قلب ها برای چی بوده🤫
::