☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
#ادامه_قسمت_شصت_و_سوم
ابراهيم طوري حرف ميزدکه طرف مقابل اصلااحساس شرمندگي نکند.اصلاهم خودش رامطرح نميکرد.بعدهافهميدم خانه هايي که رفتيم،منزل چند نفراز بچه هاي رزمنده بود☺️.مردخانواده آنهادرجبهه حضور داشــت.براي همين ابراهيم به آنهارسيدگي ميکرد.كارهاي اومرابه يادســخن امام صادق انداخت که ميفرمايد:🌹ســعي کردن دربرآوردن حاجت مسلمان بهترازهفتادبارطواف دور خانه خداست وباعث در امان بودن درقيامت ميشود🌹ايــن حديث نوراني چراغ راه زندگي ابراهيم💚بود.اوتمام تلاش خودرادرجهت حل مشكلات مردم به كارمي بست.
٭٭٭
دوران دبيرســتان بود.ابراهيم💚عصرهادربازارمشــغول به کارمی شدوبراي خودش درآمد داشت.متوجه شديکي ازهمسايه هامشکل مالي شديدي دارد.آنهاعليرغم ازدست دادن مردخانواده😞،کسي رابراي تأمين هزينه هانداشتند.ابراهيم💚به كســي چيزي نگفت.هرماه وقتي حقوق مي گرفت،بيشترهزينه آن خانــواده راتأمين ميکرد😊!هروقت درخانه زيادغذاپخته ميشــد،حتماًبراي آن خانواده ميفرستاد.اين ماجراتاسال هاوتازمان شهادت🌷ابراهيم ادامه
داشت وتقريباً کسي به جزمادرش ازآن اطلاعي نداشت.
#ادامه_دارد
[❀ @ebrahimdelha ❀]
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️
#ادامه_قسمت_شصت_و_سوم
بــزرگان دين توصيه ميکنندبراي رفع مشــکلات خودتــان،تاميتوانيدمشکل مردم راحل کنيد.همچنين توصيه ميکنندتاميتوانيدبه مردم اطعام کنيدواين گونه،بسياري ازگرفتاري هايتان را برطرف سازيد😍.غروب🌅ماه رمضان بود.ابراهيم آمددرخانه ماوبعدازسلام واحوالپرسي يــک قابلمه ازمن گرفت!بعدداخل کله پزي رفت.به دنبالش آمدم وگفتم:ابرام جون💚کله پاچه براي افطاري!عجب حالي ميده؟!گفت:راســت ميگي،ولي براي من نيست.يك دست کامل کله پاچه وچندتانان ســنگک گرفت.وقتي بيرون آمدايرج باموتور🏍رسيد.ابراهيم هم سوارشدوخداحافظي کرد.باخودم گفتم:لابدچندتارفيق جمع شــدندوباهم افطاري ميخورند.ازاينکه به من تعارف هم نکردناراحت😔شــدم.فــرداي آن روز ايرج را ديدم و پرسيدم:ديروزکجارفتيد🤔!؟گفت:پشت پارک چهل تن،انتهای کوچه،منزل کوچکی بودکه درزدیم وکله پاچه رابه آنهادادیم.چندتابچه وپیرمردی که دم درآمدندخیلی تشکرکردند.ابراهیم💚راکامل میشناختند.آنهاخانواده های بسیارمستحق بودند.بعدهم ابراهیم رارساندم خانه شان.
#ادامه_دارد
[❀ @ebrahimdelha ❀]
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️