eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ 📝سلام... دلم می‌خواد کمی از برکت وجود شهید براتون بنویسم... 🔹من از دوران دبیرستان با آقا امام زمان(عج) آشنا شدم.🙂 یه اکیپ بودیم که بعدها از هم جدا شدیم و به واسطه ی این جدایی آقا و هم تو زندگیمون کمرنگ شد!😔 🔹تا اینکه با کتابِ📖 "" و برادر هادی آشنا شدم... بعد از تمام شدن کتاب کلی دلم برا اون ایام تنگ شد و با خودم گفتم ای کاش اون روزها برمی گشت...😢 🔹شاید شهید صدامو شنید. چون طولی نکشید که یکی از اعضاء گروه ، پیشنهاد داد دوباره دور هم جمع بشیم و گروه مهدویمون رو راه بندازیم! 🤗 🔹همه موافقت کردن و گروه کوچیک ما به یه گروه بزرگ تبدیل شد و ما تونستیم آقا امام زمان(عج) رو زیر آسمان شهر به خیلیا معرفی کنیم.☺️😇 🔹خب! من معتقدم شنونده های خوبی برای حرف دل ما هستند. عزیز هرکجا هستی دعاگوی ما هم باش... ✨🙏✨ 📎 ✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ 📝سلام 🔹من چقد وقت پیش یه مشکل بزرگ برام پیش اومد... 🔹خیلی نگران بودم که چیکار کنم!😔 🔹اومدم داخل کانال دیدم یه نفر نوشته که حاجتمو از شهید محمد رضا تورجی زاده گرفتم... 😍 🔹ازقبل این شهید بزرگوار رو میشناختم.☺️ 🔹همون موقع نیت کردم که اگر حاجتم رو گرفتم‌؛ بیام واین رو توی کانال بذارم... 🔹وحالا الهی شکرمشکلم تا حد خیلی زیادی حل شده😊 فقط یه قسمت کوچیکیش مونده... 🔹الانم که دارم اینو مینویسم✍ عکس شهید ابراهیم هادی جلوم هست... 🙂 🔹برام دعا کنید تا حاجت روا بشم🙏💐 📎🌹 ✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ 📝دلنوشته‌ای ازعنایت شهید محسن حججی پارسال روزِ دختر👧 رفته بودم زیارتِ حضرت معصومه سلام‌اللّه علیها... البته باهزار گرفتاری تونستم برم... 😔 پسرم👶 چهارسالشه... قبل از اینکه برم زیارتِ حضرت معصومه سلام‌اللّه‌علیها، سونو گرافی بهم گفته بود: نمیتونی باردار بشی!😞 بعدازجواب سونو رفتم قم... 🕌 تو راه برگشت با دوستان رفتیم مزار شهید بزرگوار حججی... 🌷🕊🌷 با شهید بزرگوار خیلی دردودل کردم وگریه کردم.😢 شبش رسیدم خونه،فرداش یه نفر تو دلم❤️ می‌گفت برو آزمایش خون بده ولی من با خودم می‌گفتم مگه میشه!؟دکتر گفته نمی‌تونی باردار بشی.🙁 ولی به ندای دلم گوش دادم وصبح رفتم آزمایش دادم☺️در کمال ناباوری من باردار بودم. 😳 آزمایشِ خونم دقیقا در روز تولدم 🎊🎂🎊 بود.😍 این هدیه‌ی🎁 حضرت ‌معصومه ‌سلام‌اللّه‌علیها وشهید حججی در روز تولدم برای من بود...💝🙏 الان دخترم👧 دوماهه که بدنیا اومده... ☺️ 📎صلوات ✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 📝به نام آنکه دست یافتنی‌ترین دست نیافتنی‌هاست.🤗 بعضی وقتا کافیه به اطراف خودمون نگاه👀 کنیم تا متوجه شیم خیلی هم جامعه خالی از نعمت نشده😊👌 خیلی هم اوضاع بد نیست. 😍 گوشه گوشه‌ی شهر میشه پیداشون کرد.🙂 شایدم اونا پیدا هستن و ما گم شدیم.😔 شایدم علی رقم فراموش شدن هنوزم خدا روی حساب وجود اون‌ها بهمون رحم میکنه. 😇 منظورم مادر‌های شهداست.❤️ مادرانی که عمری رو به اشک و امید گذروندن... وحالا در جلو چشم هاشون یه عده به اعتبار خون بچه های گلگون🌷 کفنشون دارن می‌چاپند و می‌تازند. چیزی نمی‌گویند چون شخصیتی فراتر از درک و تصور ما دارند. فرشته هایی ک به تبع تربیت فرزندانی صالح از زمین دل کندند و حالا سیما و سیرتی آسمانی دارند.💫🕊💫 آری این مادران آبروی زمین و آسمان اند... 🍃🌸🍃 مادرانی از جنس عزت و احترام و غرور ک الگوی آنها حضرت زینب (س) است... کاش ما هم قدری مادر شهید باشیم😔💔 📎صلوات 🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 📝سلام تازه پیکر مطهر شهید🕊 مجید قربان‌خانی🕊 رو آورده بودند. یه حال وهوای خاصی داشتم😇 تصمیم گرفتم بعنوان دوست شهیدم انتخابش کنم😊 بعد فهمیدم مادرشون گفتند: برایش نماز📿 بخوانید... ۱ روز نماز براشون برداشتم اون روزا خیلی دلم راهیان می‌خو است حدودا ۱۰ اردیبهشت که خبری از کاروان‌های راهیان نبود... اما پایگاه مون می برد قم وجمکران... بهش گفتم منو دعوتم کن تا آخرین نمازو اونجا بخونم. 😔 اما یه مشکل بزرگ داشتم😞 اینکه اونها می‌خواستند پنجشنبه صبح راهی شوند و من فکر می‌کردم در روز حرکت من کلاس ریاضی دارم! اما حواسم نبود که اون روز کلاس نداریم! و در نهایت به لطف شهدا🤗 و خواست خدا من رفتم و آخری نمازِ شهید 🕊مجید قربان‌خانی🕊 رو تو حرم حضرت معصومه سلام الله‌علیها خوندم‌ 😍❤️ عیدتون🎉🎉 مبارک خدانگهدار... 💐 📎صلوات 🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 📝طریقه آشنایی ام با آقا ابراهیم👇👇 از آنجایی که خیلی خیلی خیلی مدیون پهلوان گره گشا ✨شهید گمنام آقا ابراهیم هادی✨ هستم و قول دادم هر جا که شد معرفی شون کنم و از ایشون بگم براتون طریقه آشنایمو میگم.🙂 من از طریق کتاب📖 سلام بر ابراهیم۱ با ✨شهید گمنام آقا ابراهیم هادی✨ اونم خیلی خیلی اتفاقی آشنا شدم. قبل از این حتی یکبار هم اسم مبارکشون را نشنیده بودم... سال دوم دانشگاه بودم که به خاطر یه سری مسائل و مشکلات یه ماه کامل بی نماز شده بودم☹️ خیلی دوست داشتم بخونم ولی نمیشد دوستان هم تذکر میدادن ولی بی فایده بود... هرکس که اینجور مسائل را رعایت نکنه بی‌شک به مشکل می‌خوره برا من همینطور شد مشکل مالی خیلی بدی برام پیش اومد😔 که هیچ راهی به ذهنم نمی رسید حتی خانواده و دوستان رو فراموش کردم که ازشون کمک بخوام! دردانشگاه خدارو شکر🙏 مراسم مذهبی هم می‌گذاشتند... شب قبل از آشنایی‌ام با ✨شهید گمنام آقا ابراهیم هادی✨ برا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مراسم گذاشته بودن منم قسمتم شد رفتم هیچ دعایی نتونستم بگم فقط چند بار اسم مادر پهلو شکسته خانم حضرت زهرا سلام الله علیهارو صدازدم. 😢 من خیلی علاقه به کتاب خوندن دارم در دانشگاه هر ماه امورفرهنگی و بسیج دانشگاه مسابقه کتابخوانی میگذاشتند. کتاب‌های مسابقه هم جذاب و مورد علاقه‌ام بود اغلب جایزه اش بیشتر نقدی بود. صبح همون شب که تو مراسم حضرت زهرا شرکت کرده بودم خیلی اتفاقی وقتی میرفتم سر کلاس چشمم به پوستر مسابقه کتابخوانی افتاد اسم کتاب سلام بر ابراهیم۱ و عکس بزرگی از ❤️شهید گمنام آقا ابراهیم هادی❤️ داخل پوستر بود. دیگه رفتم سر کلاس بعد کلاس از حیاط دانشگاه به بیرون میرفتم. شنیدم دارن صدام میزنن دیدم مسئول پخش کتاب هست و کتاب سلام بر ابراهیم رو به سمت من دراز کرده بود بهم گفت چون قبلا در مسابقات برنده شدی این کتاب رو هدیه بهت میدیم، مسابقه‌اش فردا هست دوست داشتین شرکت کنین😊 با بی‌میلی😓 گرفتم داخل کیفم گذاشتم وقتی رسیدم خونه دست کردم از کیفم چیزی بردارم این کتاب به دستم اومد با خودم گفتم نگاه کنم ببینم چی هست همین که باز کردم قسمت نماز اول وقت اومد خوندم عالی بود! همون موقع اذان می‌گفت من هم وضو گرفتم نماز خوندم. در طول نصف روز درس های فردا و هم کتاب سلام بر ابراهیم رو خوندم در مسابقه شرکت کردم و مشکلم حل شد. 🙏 این قسمت کوچیک از لطف حلالِ مشکلات شهید گمنام آقا ابراهیم هادی برای من هست‌. در واقع شهید گمنام آقا ابراهیم هادی را خانم حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها برام فرستاد و من برای همیشه مدیون این دو بزرگوار هستم...💔 بعد از آشنایی با شهید هادی واقعا دنیا به کامم بود حتی در اوج ناراحتی وسختی شده سال آخر دانشگام برا پروژه دانشگاهیم چون به تابستان خورده بود تو خرداد ماه ودر دانشگاه کارکرده بودم ولی تابستان به خاطر یه سری مشکلات نتونستم آماده اش کنم... مهر ماه اومدم دانشگاه فقط خدا را به حق ابراهیم قسم می‌دادم دوباره تشکیل بشه و بهم وقت بدن دوباره بردارم تا به ترم های دیگه نکشه در اوج ناباوری وقتی وارد اتاق مدیر گروه شدم تا بهشون درباره پروژه بگم فک کنین تا اینکه وارد شدم بایه خورده سلام و احوال پرسی تا تو حرفهام اسم پروژه آوردم دیدم بخش نمرات رو آورده کل فکر وذکرم این بود که مردود نشده باشم اگه هم شدم فرصت دوباره بهم بدن. 😔 دیدم صفحه لپ تاشون به سمت من گذاشتن گفتن که نمره چند بهت داده باشیم خوبه نگاه کن اگ ناراضی هستی اعتراض بزار بدون نگاه کردن فقط میگفتم بزارین دوباره پروژه بردارم .. بهم می‌گفت حالا نگاه کن.🙂 نگاه کردم باورم نمی‌شد! با نمره خوب قبول شدم... واقعا آقا ابراهیم با مرام و اقاست... 📎صلوات 🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 📝سلام داستانه من... امیدوارم یکی باخوندنش یه جرقه تو زندگیش بخوره 👇👇 من۳۲سالمه قبلا دختر بد حجاب بودم😔بر جذب جنس مخالف هرکاری میکردم یکسال میشد که خدارو یادم رفته بود و به هرگناهی تن میدادم😔 یادمه نزدیکای ماه رمضون بود ساله۹۵اون یکماه نمازم روزم همه چیم به جاش بود ولی بعد اون باز دوباره شروع شد....تحولم رو بگم👇👇 من اول با شهید تورجی زاده اشنا شدم و بعد شهید ابراهیم هادی چقدر بهم ارامش دادن...چقدر اون موقعها به پوچی خورده بودم یادمه سر مزار شهدایی شهرمون رفتم وبا شهید مدافع حرممون حاج حیدر اشنا شدم همونجا ازش خاستم کمکم کنه.... یه اتفافی افتاد برام که همون شب همش فکر اون شهدا بودم که باهاشون اشنا شده بودم🌹 شبی که اون مشکل و پیش اومد،به ته خط رسیده بودم 😔😔 ولی تو ذهنم بازم خدا بود اون شهدا همش صداشون میکردم کمکم کنید کمکم کنید... 📎صلوات 🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 📝راستش هر چی فکر کردم نفهمیدم از کجا شروع کنم! گفتم شروع به نوشتن کنم تا هر آنچه را که در ذهنم مرور می‌کنم؛ تایپ کنم🙂 دیگه اگه زیاد یا کم شد ببخشید🙏 اوایل تابستون ۹۷بود که تو اینستا یک استوری درباره ثبت نام خادمین شهدا دیدم اسم سایتشو یادداشت کردم و چند وقت گذشت تا اینکه تو یادداشت‌های گوشیم دوباره دیدم رفتم کارای ثبت نام رو انجام دادم قرار شد که توی یه تاریخی برم برای مصاحبه حضوری اما از طرفی چون میفهمیدم بامخالفت شدید خانواده روبرو میشم خیلی استرس داشتم😓 اخه می‌دونستم که نمیزارن،چون قبلا برای هیئت رفتن و گلزار رفتن اینجور کارا با مشکل مواجه بودم. اینم بگم من یک پسرم ولی با این وجود چنین مشکلاتی داشتم ک نگرانی بیش از حد خانواده اذیتم میکرد. خلاصه چون می‌فهمیدم نمیزارن روز مصاحبه شهرمون نبودم که برم دیگه گفتم بفرما خود شهداهم نمیخوان پس بیخیال😔 چند وقت گذشت یه شماره تلفن از قم برام زنگ زد که چرا دنبال کارام نرفتم گفتم که تو سفر بودم، گفتند: که با مسئول کمیته شهرتون حرف بزنید اگه مشکلی نبود برید برا مصاحبه مجدد منم شماره رو از تو سایت برداشتم با یه روزنه امیدی،که دوباره برام بوجود اومده بود زنگ زدم و قرار مصاحبه رو گذاشتم ولی باز از این طرف استرس داشتم... ادامه دارد...👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸════⚘ @ebrahimdelha ⚘════🌸
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 📝مثل شمابودن لیــــاقت می‌خواهد مثل شما زندگی کردن شجاعت می‌خواهد... درموردتان حرف زدن دلی به وسعت دریا می‌طلبد... 💙 لایق نیستم و دلی کوچک دارم امــــا شجاعتم رادرقلم🖌 جمع می‌کنم تابگویم ازشمایی که شجاعت ودلیری دربرابرتان به زانودرآمده‌اند... 😔 از شمایی که واژه‌ها توانایی توصیفتان را ندارند و عشق با شما تفسیر می‌شود... ❤️ شما انسان بودید و ما فقط اسمِ انسانیت را یدک می‌کشیم...😓 خوشا بحالتان!چراکه شما زنده شده‌اید پس،دست ما مردگان را بگیرید و از مرداب زشتی‌های دنیا بیرون کشید... 😔 آمین یا رب العالمین🌷 📎صلوات 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🍃 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 پریروز داشتم از شرکت میومدم خونه خواستم سوار بی آرتی🚌 شم که یه خانم کاملا بدحجاب با لباس زرد رنگ و شالی که از سرش افتاده بود با فاصله و از روبه رو بهم خیره شد😐... منم دیدم خیلی بد نیگاه میکنه یه لبخند ملیح☺️ تحویل دادمش... وقتی از کنارش رد شدم گفتم عذرخواهی میکنم میشه برید کنار من میخوام رد شم سوار بی آرتی🚌 شم. شروع کرد فحش دادن اما چه فحشهایی که هرکسی جام بود چشماشو👀 می بست دهنش باز میکرد جوابشو میداد ☹️ یاد شهید ابراهیم هادی افتادم اروم برگشتم سمتش گفتم خانم و صداش کردم حالا ملت دارن نگاه میکنن گفتم شما از من بی ادبی و بی احترامی دیدید که فحشم میدین ؟ 😞 گفتم میشه بپرسم کدوم رفتارم باعث شد بهم فحش بدین من عذرخواهی کنم ازتون... وسط جمعیت مونده بود چی بگه... 👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
🍃 🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 سلام بر شهید ابراهیم. من از وقتی که برای اولین بار رفتم شلمچه کتاب شمارو که خریدم دوست داشتم با شما رفیق بشوم ولی احساس کردم لیاقت دوستی باشمارو ندارم😔 اصلا من هیچ وقت نتونستم بطور درست و حسابی با شهدا دوست بشم .اول با شهید همت و زین الدین وباکری و باقری و (کاظمی مدافع حرم) و سیاهکالی مرادی و حجت الله رحیمی واندرزگو و... هنوزهستند شهدای دیگر و شما شهید ابراهیم هادی تصمیم گرفتم دوست شوم تا اینکه یه پیام دیدم که گفته بود یه رفیق شهید برا خودتون پیدا کنید حتما نمیخواد یه گردان باشه منم توش موندم و گفتم باشه از میون این شهدا یکیشون انتخاب میکنم ولی نتونستم و هنوز بقول اونا باهمین گردان رفیقم ولیکن هروقت تلاش کردم ازم گناهی سرنزنه نشد ومن مدیون شماها شدم و همش باخودم فکر میکنم که واقعا من لیاقت دوستی باشهدارو ندارم. 😒😔😒 دلم میخواد که یه یاعلی بگم و شمامنو باتمام گناهانی که مرتکب شدم بلندم کنید خیلی خسته م .دیگه نمیتونم تحمل کنم یه شب خوابتون رو دیدم شهید ابراهیم هادی کوله پشتی شمارو برداشتم و میخواستم شما رو به خونه مون ببرم تا وقتی که... ادامه دارد... 👇👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═ 🌸════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════🌸 ═╝
در بـزمـ وصـالـشـ هــمهـ کسـ طـالبـ دیـدار تـا یــــار کهـ را خواهد و میلشـ بهـ کهـ باشد | °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f