♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌷✨🌷✨🌷✨🌷 #قسمت:صد_و_بیستم #توسلات #بروایت:حجه_الاسلام_رضايي_و_جمعي_از_دوستان ☘☘☘ خيلي نگران شدم
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
#قسمت:صد_و_بیست_و_یک
#کاروان آشتي
#بروایت:علي_احسان_حسني
🍀🍀🍀
✍اردوگاه شهيد درويشي خادم الشهدابوديم.يه شب ساعت يازده شب بودکه کارواني
ازقزوين براي اسکان به اردوگاه اومد. اکثر كاروان جوانهايي بودندکه اهل شهداو
اينطورمسائل نبودند.
#سيدتا اين جوانها روديد به من گفت علي جان بيابريم سراغ
اينهابراشون صحبت کنيم.حيفه اينهاتااينجااومدندکسي نيست براشون حرف بزنه.
گفتم #سيد جان چشم. رفتيم وبه زائرين شهدا خوش آمد گفتيم.
#سيد با دو سه
نفرشون گرم گرفت وبااونهاشروع کردصحبت کردن،اول ازواجبات دين صحبت
کرد از نماز خوندن گفت و.. بعد وصل کرد به شهداواز رشادتهاي شهدا براي
اون بچه هاگفت. اون هاچنان بااشتياق محوصحبتهاي #سيدبودندکه؛گوئي اهل اين
مملکت نبودند وهيچ شناختي از شهدا نداشتند.
من خيلي افسوس ميخوردم که چرا کسي نبوده تا با اين جوانها از شهدا بگه تا
الگوي مناسبي براي خودشون پيدا کنند. باصحبتهاي #سيد کم کم به تعدادبچه ها
اضافه شد. جوانها سؤال مي کردند و #سيد جوابهاي زيبائي ميداد.واقعًا من يقين
پيدا کردم که همه اين جوابها و صحبت هايي که #سيد ميکرد عنايت شهدا بود و به
همين خاطرتأثيرعجيبي روي مخاطبين گذاشت.
من چشمام گرم شده بود. گفتم:
#سيدجان من رفتم بخوابم.گفت:کيشه (مرد)بمون کمکم کن شماهم صحبت کن.
خواب که هميشه هست، اما اين جوانها رو دوباره از کجاميخواي پيدا کني؟
من رفتم خوابيدم. رسم بود برخي از خادم ها براي نماز شب بيدار مي شدند من
هم بيدار شدم تا مهياي نماز بشم،ديدم #سيد سر جاش نيست ؟!رفتم ببينم نماز شب
ميخونه يا نه؟! ديدم اونجا هم نيست. رفتم بالاي پشت بام همون جايي که هر روزغروب به سمت غروب آفتاب خلوت ميکرد ومناجات داشت.ديدم اونجا هم نيست.
#ادامه_دارد..
@ebrahimdelha
🌷✨🌷✨🌷✨🌷