eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
••♥️🌱•• 🤩👆 ♥️ اینجا شهدا میزبانند و هر روز کــــلی کرامت از شهدا برامون ارسال میشه😵 صبور باشید به مرور همه ارسال میشه کانال😉↯ http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f بزن روی لینک گُم مون نکنی🤭👆 🔴۱۸ آبان چله زیارت عاشورا شهید نوید شروع میشه،،، چله ای که خیلی ها ازش حاجت گرفتن😍
. 😍 ❣ سلام میخواستم بگم من خیلی وقته با شهدا حرف دلمو میزنم و وقتی مشکلی دارم نذر میکنم زیارت یا سوره قران و مشکلم حل میشه فقط یک مشکل بزرگ دادگاهی برای پسرم پیش اومده بود هر کسی فهمید گعت جیگرم دسته کم ۶ ماه درگیرش هستید یکی از دوستان گفت من مشکلم مثلی شماست و سه ساله میریم و میام هنوز مشکلم حل نشده .خیلی دلم شکست و ترس برم داشت گفتم خدایا سه سال ؟ رفتم گلزار شهدای اصفهان و حرف دلم را پیش شهید چشم به راه پیش جلال افشار زدم بعد زیارت عاشورا نذر نوید جان کردم ولی هنوز دلم ارامش نداشت همینطوری تلویزیون را روشن کردم داشت برای نحوه شهید شدن روح الله عجمیان صحبت میکرد و دوستاش گفتن این شهید خیلی حضرت رقیه امام حسین را دوست میداشت منم یک مرتبه دلم شکست اشکم جاری شد گفتم ای شهید اگر مشکل بجه من زود حل بشه یک سفره خانم رقیه میندازم ثوابش را میفرستم برا تو ولی به شرطی که دیگه گره هی تو کار پیش نیاد و مشکل بچه من حل بشه خدا شاهد هست که تو عرض بیست روز مشکلی که همه میگفتن دو سه سال طول میکشه حل شد اونم به طریقی خیلی خوب و راحت الانم میخام روز وفات خانم ام البتین نذرم ادا کنم و به نیایت شهید عجمیان سفره نذرمو بندازم شهدا زنده ان و از همه حال دل ما خبر دارند 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍 ❣ سلام میخاستم از کرامت شهدا براتون بگم واقعا شهدا عند ربهم یرزقون هستن حدود یک سالی هست که میخاستم خونه ام را بفروشم با یک زمین کشاورزی تا ی خونه نو ساز بخریم ولی فروش نمیرفت خیلی ختم گرفتم ولی جور نمیشد باشهید ابراهیم هادی اشنا بودم ولی نه مثل الان اربعین رفتم کربلا به نیابت شهدا ابراهیم هادی نوید صفری وبابک نوری خیلی یادشون کردم به امید اینکه مشکلم را حل کنن وقتی برگشتم شاید یک ماه نشد زمین کشاورزی به صورت معجزه فروش رفت همه اینا را مدیون شهدا هستم تا اینکه هنوز پول خونه جور نشده بود خیلی غصه میخوردم مشتری برای خونه می امد ومیگفتن پسند هست میرفتن برنمی گشتن تا اینکه دوشب پیش قبل از نماز صبح داشتم صلوات میفرستیدم که خیلی منقلب شدم شروع کردم با ابراهیم درد دل کردن چرا من را به حال خود گذاشتی ورفتی چرا جورش نکردی پول خونه را با گریه یهو تو عالم خواب بیداری شخصی مثل شهید ابراهیم هادی جلوم ایستاد ی برگه تو دستش بود با ی خودکار برگه که تو دستشون بود ی زیر دستی هم داشت بهم اشاره کردن گفتن چی میخای منم اشاره کردم به خونه گفتم فروش بره و خونه مورد نظرم را بخرم همینجور که من گفتم ابراهیم نوشتن ورفتن خدا شاهده از اون شب یک روز گذشت که ناغافل بنگاهی زنگمون زد که بیاید تا کارهای خونه مورد نظر مون را انجام بدهید بدون اینکه مشتری پیدا بشه خود بنگاهی چک خونه را دادن قولنامه کردیم همه اینا را مدیون شهدا هسم واقعا شهدا زنده هستن وجواب میدهند فقط باید متوسل شد ببخشید که طولانی شد واقعا خودم که کرامت شهدا را میخوندم از دوستان واقعا غبطه میخوردم میگفتم کاش برا منم این اتفاق می افتاد شهدا ممنونم از شماها ممنونم از نوید ابراهیم وبابک شادی روح همه شهدا ی صلواتی بفرستید 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍 ❣ من یه دختری بودم که اصلا اهل نماز و قرآن نبودم به اسلام و ائمه‌ اعتقادی نداشتم حجاب نداشتم اصلا روزما فقط با خوشگذرونی های پر از گناه میگذروندم تا یه روز رفتم سرخاک یه شهید گمنام کلا وقتی چشمم افتاد به نوشته های سنگ قبر حالم یه جوری شد انگاری متحول شده بودم کلا دلم شکست اون دختری نبودم که وقتی چشمم به همچین چیزایی میوفتاد میخندیدم و میگفتم چقدر مردم سادن اومدم خونه و گفتم مامان حالم اینجوری شده وقتی چشمم به سنگ قبر این شهید گمنام افتاده خب مامانم یکم باهام حرف زد و شب خوابیدم و خواب دیدم که رفتم تو یه باغ خیلی بزرگ و دورم کلی مرد و زن بود تا دیدم حاج قاسم اومدم جلوم و گفت خوش اومدی دخترم و منم فقط اشک می‌ریختم تا یهو از خواب بیدار شدم و اون شب بلند شدم یه نماز شب خوندم منی که اصلا اهل نماز نبودم و فردا به مامانم گفتم مامان من چادر میخوام رفتم چادر خریدم و تصمیم گرفتم نماز بخونم چادر بپوشم و دلمو زهرایی کنم و الان ۵ ماهه که چادر میپوشم و هرشب با حاج قاسم حرف میزنم وقتایی دلم میگیره باهاش حرف میزنم و واقعا آروم میشم و الان واقعا اعتقاد دارم که شهدا زنده هستن 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍 ❣ سلام بر شما عزیزان سلام بر شهدا من خانم33 ساله ای هستم از یاسوج نزدیک ده سالی بود مشکل اعصاب افسردگی داشتم کلی دکتر رفتم اصلا حالم خوب نمی‌شود اما همیشه ارادت خاصی به شهدا داشتم همیشه دعا میکردم ی چیزی بشه برام که حالم خوب بشه و بتونم زندگی کنم مثل بقیه تقریبا اوایل پاییز ی روزی که بشدت حالم بد بود وکلی داشتم گریه میکردم توی خونمون راه میرفتم وهمش باخدا حرف میزدم که خدایا چرا بدادم نمیرسی چرا من چندین ساله حالم خوب نمیشه ار صمیم قلبم دعا کردم و نمیدونم چی شد سمت کنترل تلویزیون رفتم تلویزیون روشن کردم و ناخداگاه بااینکه خیلی بیقرار بودم کانال عوض میکردم که شبکه قرآن اومد ی خانمی داشت از خاطرات برادرش تعریف می‌کرد گفتم بزارم ببینم درمورد چه کسی حرف میزنه ی ده دقیقه گذشت منم اصلا شهید نوید صفری رانمیشناختم بین صحبتاش دیدم میگه که برادرشون وصیتی کرده که هرکسی زیارت عاشورا را به نیابت ازایشون بخونه قول داده دعا کنه تا حاجتمون برآورده بشه من اون لحظه کلی گریه کردم و ناخداگاه باهاشون حرف زدم بعداز یک ساعت وضو گرفتم زایرت عاشورا راخوندم وچله گرفتم وازش التماس کردم که برام دعا کنه تا مریضی افسرگی که دارم خوب بشه خداشاهده ازشون حاجت گرفتم تا ی مدت پیش هم خیلی دوست داشتم ی چیزی بشه تا انس بگیرم با شهدا توی ایتا بودم همین طور به کانالها نگاه میکردم که گروه شما رادیدم انشالا بتونم نماز شب خون بشم تا ارتباطم باخدا شهدا اهل بیت بیشتر بشه تا برای همیشه حلام خوب بشه..... من مشکلات خیلی زیادی داشتم به لطف وکرم شهدا اهل بیت دوسه ماهی میشه حالم خوبه مشکلاتم کمتر شده 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍 ❣ سلام وقت بخیر چندروز پیش که گلزار شهدا میرفتین توکانال اعلام کردید دلنوشته های خودرابه طور ناشناس بفرستید تا شما دردیدارباگلزارشهدا نایب الزیاره باشید وبه شهدا سفارش کنيد 🙏🙏🙏 منم فرستادم که خواهش میکنم از داداش هادی وداداش نوید وبابک بخواهید جواب منم بدهندکه خیلی گرفتارموبدهی دارم بگید دعاکنن قرعه کشی ام بهم بیفته تا قسط وقرضم رابدهم🙏 اینم بگم شب لیله الرغائب عجیب توحرم امام رضاپسرم عکسی از شهید بابک بهم داد گفت مامان این عکسه کیه من بین کتاب دعاپیدا کردم عکس رو دیدم دلم لرزید امروز حاجتم رادادن به لطف خدا ودعای شما بزرگوار 😭 قرعه کشی ۵۰ میلیون تومنی به اسمم افتاد خداروشکر به لطف خدا وشهداکه من واقعا مدیون شدم چون ته دلم وقتی تو کانال حاجت روایی پیام میداد از شهدا هدیه گرفته‌ وحاجت روا شده میگفتم پس چرا جواب منو نمیدن منکه خیلی متوسل میشم اما باور م شد دقیقا همون جایی که خیییییلی ناامید بودم حاجتم رادادن ومنو مدیون کردند چند ماه هست که باکانال شما آشنا شدم ونماز شبم ترک نمیشه بلطف خداوشهدا الهی عاقبت بخیر باشید هم در دنیا وهم آخرت که همچین کانالی زدین وخییییلی هارا با خداوند وشهدا وصل کردید 🌹🙏🙏 من به نیابت این فرشته های آسمانی هروقت حرم میرم زیارت عاشورا میخونم 🙏انشاالله بپذیرند 🙏 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😇 ❣ سلام صبح‌تون بخیر منم اهل رشت هستم البته اطرافش سنگر..منم جزءعاشقای شهدام .اولین باربادل شکسته رفتم مزارشهدای رشت کلی گریه کردم وگفتم اگه حاجتم بدن همیشه بادخترام میرم پیششون خداروشکر لطفشون شامل حالم شدحالاهروقت تونستم باهم میریم .همونجاازشون سفر کربلا ومشهد رو خواستم دخترام تاحالامشهد نرفته بودند کربلا که هیچکدوم نرفته بودیم وضع مالی چندان خوبی هم نداشتیم که بتونیم سفربریم باورتون نمیشه چند وقت بعد دختران با یه موسسه رفتند مشهد وجالبتر از اون چند هفته بعد هممون تو راه اربعین بودیم.ولی چیزی که خیییلی برام عجیب وجالب بود این بود که شروع حرکت کاروان از گلزار شهدای رشت بود درحالی که ما سنگر ثبت نام کرده بودیم.قربونشون برم شهدا خواستند بهمون بفهمونند کارماست ماهم به نیابت از چند تاشهید رفتیم حالا هم هروقت میریم گلزار اول میرم سرمزار برادر بابک وبعد میریم پیش شهدای گمنام تابراشون خواهری کنیم.خداکنه سال بعد هم هم شهدا مارو برای اربعین بفرستند 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید ،،، برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
😍 ❣ سلام وقت بخیر این اتفاقی ک برام افتاد نزدیک دو سال پیش بود ب خونه یکی از اقوام شوهرم رفتیم پسرم او موقعه ۱سال خورده ای داشت رو گردن پسر خاله شوهرم بود داخل حیاط اون پسر قدی بلند داشت پسرم رو گردن پسر سرش گیر میکنه ب طناب میوفته نصف سر پسرم مثل بچه تازه ب دنیا بیاد آب بود بردمش پیش متخصص اطفال گف احتمالا جمجمه ضربه خوردهبعد فرستادن پیش مغز اعصاب ماه رمضون بود سحری ب شوهرم دادم خودم چون فردا نوبت دکتر با پسرم داشتم گریه کردم از خدا امام حسین خواستم پسرم شفا بده ب خداوندی خداقسم شب خواب دیدم هرچه آدم رو زمین هست جمع شدن ی گوشه دارن نماز جماعت میخونن نگاه میکنم ببینم جماعت ک پوشت سرکی نماز میخونن می بینم پشت سر سردار سلیمانی وقتی دیدمش گریه کردم گفتم شهید نزاشت کلامم بگم بجان پسرم قسم کلامش همین بودگف برو مریضت شفا میدم بخداقسم بردمش دکتر گفت هیچیش نشده همه گفتن واقعااااا معجزه بود ک هیچی نشد سالم بود 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
😍 ❣ سلام شهدا واقعا زنده هستن اول تشکر میکنم از کسانی که این گروه را درست کردن و شبانه روز رحمت میکشند که ما را با نور شهدا هدایت کنند من بیست روز پیش رفتم دندان پزشکی و دکتر تشخیص داد که دو تا دندانها احتیاج به روکش داره بعد بنا شد زود روکش اا را درست کنه چون برای دندان های جلو دهانم بود و خیلی حرف زدن برام مشکل بود سه روز پیش تماس گرفتم دکتر گفت اومده فردا ببا وقتی روز بعد رفتم نیومده بود و دکتر گفت شاید من اشتباه کردم دوباره دیروز رفتم دکتر هر چی گشت سفارش های بقیه اومده بود ولی از من نیومده بود خیلی ناراحت شدم چون شب هم میخاستم برم مهمانی بعد به دکتر گفتم حالا که نیامده یکی دیگه از دندان هام که خراب هست درست کن اقای دکتر گفتن تو نوبت بشین تا برات درست کنم وقتی نشستم گوشبمو روشن کردم و با عکس پروفایل گروه که از سه شهید گرامی هست حرف زدم گفتم شما زنده اید منم به شما متوسل شدم که روکش ها زود بیاد ولی از همه اومده از من نیومده و باهاشون درد دل کردم به حالت دلخوری * نوبتم که شد برم دندان خراب را درست کنم دکتر رفت تو اتاق بغلی و با روکش دندان من برگشت گفت این روکش بدون نام بود و انگار یک اتفاق غیر منتظره بود چون رو میزی که تمام روکش ها بود روکش من نبود و جای دیگه پیدا شد واقعا اون موقعه میخاستم گریه کنم ولی از دکتر خجالت میکشیدم 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
😍 ❣ سلام من نمی دونستم شهید ابراهیم هادی کجا شهید شدن و همچنین نحوه ی شهادتش که کسی اون رو ندیده. سال تحویل ۱۴۰۱ رفتیم برا بازدید از مناطق جنگی بعد از اینکه سال تحویل شد پسرم چهار سالش بود از شدت تشنگی فلاکس پر از آبجوش رو سر کشید که کل دهانش سوخت بدجوری اعصابمون خورد شد از شهدا شروع کردم گله گی و گفتم این بود مهمون نوازی و اینجوری بهمون عیدی دادین خلاصش کنم دو روز گذشت که همسرم تابش تمام شد به خاطر بی قراریای پسرمون بهم گفت برگردیم خونه دقیقا تو قسمت کانال کمیل نشسته بودیم راوی هم داشت از اون کانال روایتگری میکرد اشاره کردم میبینی که میگه چندین نفر تو این کانال شهید شدن اونم به چه نحوی یعنی یکیشون نگاه بچمون نمیکنه. اینم نگفتم هیچی نمیتونست بخوره حتی آب میگفت میخوام ولی نمیتونست بخوره بچه بیقراری میکرد بغلش کرد از اونجا رفت بعد چند ساعتی اومد پیشمون گفت آب میخواس گفتم نمیتونی بخوری چطور بهت آب بدم از صلواتی آب میگیره میده بچه با راحتی آب رو میخوره همسرم از خوشحالی یکی دیگه آب پر میکنه میده بهش اونجا واقعا ما نظر شهدا رو دیدیم حس میکنم شهید ابراهیم هادی اونجا به دادمون رسید 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍 ❣ یه عنایت دیگه از شهید دیدم ...چندوقت پیش مشکلی برای همسرم پیش اومد که دکترها گفتن باید عمل بشه با وجود عمل هم شانسش برای بهبودی خیلی کمه واحتمال فلج شدنش زیاده ۸۰درصد احتمال داشت فلج بشه و۲۰درصد گفتن خوب میشه علاوه براون هزینه درمانش زیاد بود نمیتونستیم این هزینه را فراهم کنیم شانس کم هزینه بالا ریسک بزرگی بود خلاصه از همه جا رونده ومونده بودیم توکل وتوسل وهمه کار کردیم دکترهای معتبری رفتیم اما جواب همون بود خیلی حالم بد بود به همسرم گفتم من و ببر قم حرم حضرت معصومه فقط برم کمی دلم باز بشه دارم دق میکنم شب رفتیم حرم بعد زیارت ونماز گفتم بی بی توی حرم شما از طرف شهید نوید صفری چله زیارت عاشورا را شروع میکنم مشکلم حل بشه راه خیری بذاری پیش پامون هرچی خیره همون بشه حتی اگه عمل خیره عمل بشه فقط راه خیر باشه اومدم خونه توکانال را دیدم شوکه شدم دیدم شب شهادت آقانویده ومن چله را شروع کردم اینو به فال نیک گرفتم خلاصه از شب جمعه شروع کردم مرتب زیارت عاشورا خوندن مشکلمون حل نشد دردهای همسرم بیشتر شده بود اما امیدم را از دست ندادم تا اینکه سه شنبه شب برادرم تماس گرفت واز حال همسرم پرسید گفت ببریدش فلان شخص منم گفتم همه گفتن عمل تو میگی ببرم پیش کسی که تخصصم نداره وفلان گفت ببر خیره انشالله دوروزبعدش بردیمش خدا شاهده با چند راهکار ساده خوب شد همسرم گفت آخه مگه میشه گفتم آره من شهید صفری را به رفیق شهیدش رسول خلیلی قسم دادم گفتم امروز کارمون درست بشه یعنی به فاصله یک هفته از شروع چله من حاجت گرفتم وخدا راه خیر را پیش پای ما گذاشت من مدیون شهدام حتی نفس کشیدنم 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
💚 ❣ سلام وقتتون بخیر بنده چندماه هس که با کانال بسیار خوب ومعنوی شما آشنا شدم وچندبار ازشهیدای عزیز مخصوصا شهید هادی وشهید نوید حاجت گرفتم .چله زیارت عاشورا به نیابت از شهید نویدکه خوندم و خاستم ازشون برادرم ک چندباری کنکور داده بود امسال دگ قبول بشن آخه خیلی زحمت کشیده بود این چند سال وامشب بعدکلی انتظار بلخره برادرم درفرهنگیان قبول شد وهمه خانواده مون بشدت خوشحال شدند. حاجت بعدی را از برادرشهیدم هادی خاسته بودم همسرم بتونن شغل خوب ودرآمد خوب نصیبشون بشه آخه چندوقتی بیکاربود وبسیار کلافه بودن و مقداری هم بدهی داشتن واین براشون ناراحت کننده بود وشکرخدا الان هم شغل ودرآمد خوب دارند وتونستن مبلغ بیشتری ازبدهیشونوپرداخت کنند. مورد بعدی ک از داداش هادی خاستم این بود کارخواهرم ک خیاطی هست رونق بگیره ومنم بتونم کنارش کمک کاربشم ومستقل والحمدلله وبلطف خداوند هروز داره کارشون رونق میگیره ومشتریای خوبی دارند ومن از این بابت خوشحالم وهمه این موفقیتارو لطف خدای بزرگ وعنایت برادرای شهیدم میدونم انشاالله درآخرت شفاعتمون کنند وماشرمنده شهدا نشیم.الهی آمین 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
.😍 ❣ سلام من از شهید هادی خیلی حاجت گرفتم وبهش اعتقاد دارم آرزومه برم کانال کمیل محل شهادتش ولی قسمت نمیشه دلم میخواست برم‌مزارش تو بهشت زهرا میخواستیم برای کاری بریم قم متوسل شدم به شهید هادی (من بهش میگم داداش هادی )گفتم داداش یه کاری کن بیام مزارت قم که رسیدیم فهمیدیم یکی از اقوام دور همسرم تو تهران فوت کردن وما چون نزدیک بودیم باید میرفتیم همسرم اول قبول نکرد گفت دیره وباید برگردیم مشهد بعد رفتیم بهشت زهرا که اقوامو پیدا کنیم ولی نتونستیم پیدا شون کنیم گفتیم حالا که تا اینحا اومدیم بریم مزار شهدا وبا کلی گشتن بلاخره مزار شهیدو پیدا کردم نمک نذری هم گذاشته بودن من برداشتم چون من پیش خودم قرار گذاشتم اگه به کسی که متوسل میشم یه چیزی بهم بده این یه نشونه س برای گرفتن حاجتم ومن نمک اون روزو به همین نیت گرفتم وقلبم اروم شد واقعا مدیون شهید هادی هستم وخیلی دوسش دارم 😊 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍 ❣ امروز قرار بود همکاران از طرف مدرسه به دیدار خانواده شهید بروند. زنگ دوم شد و مشغول در آوردن درصد برای یکی از درسها بودم . نتونستم باهاشون برم، یکی از همکارا چادرم رو گرفت و با مدیر رفتند. با خودم فکر می کردم چادرم رفت و من موندم. وقتی بر گشتن همکارم عذر خواهی می کرد که چادرم رو برده ،گفتم نه چادرم تبرک شد. بعد به اتفاق رفتیم به طرف خونه وقتی از هم جدا شدیم. معاون یه مدرسه دیگه بهم زنگ زد که دارند میرن دیدن مادر شهید نمیدونید چقدر خوشحال شدم وخودمو بهشون رسوندم و رفتم . من اینو از لطف شهدا می دونم.🙏 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍 ❣ باسلام خدمت شما بزرگواران: همین الآن از طرف شهید هادی یه عنایتی بمن شد. من کارم با کامپیوتره. از پشت کامپیوتر بلندشدم تا استراحتی کنم غافل از اینکه بچه ی کوچکم میاد توی اتاقم و وقتی میبینه سیستم روشنه ذوق زده میشه و پشت میزکارم میشینه و سیستم رو دستکاری میکنه و هر پنجره ای که بازمیشه دکمه تایید یا انصراف رو میزنه وقتی داخل آشپزخونه دیدم صدای پسرم نمیاد متوجه شدم یه کاسه ای زیر نیم کاسه است. اومدم دیدم هیچ اطلاعاتی داخل رایانه ام نیست. اصطلاحاً اطلاعاتم پریده بود. کلی اطلاعات محرمانه داخل درایوها داشتم. دوسه بار ریست کردم دیدم برنمیگرده. دست آخر رایانه رو خاموش کردم دوباره روشن کردم بازم نبود. بغض کردم و گریه ام گرفته بود چون کارم رو فردا باید به کارفرما تحویل میدادم از یه طرف نمیخواستم با پسرم دعواکنم از یه طرف نمیتونستم فردا کار رو اول وقت برسونم چون قول داده بودم. همینطور که پشت سیستم نشسته بودم دستامو گره کردم و جلوی چشمام گرفتم و چشمام رو بستم. و با خدا نجوا کردم. گفتم خدایا به حق خون شهید هادی، نذر میکنم صدتا صلوات برای شادی روحش بفرستم. خودت سیستم رو راه بنداز. همینطور که چشمام هنوز بسته بود دکمه پاور رو فشار دادم و رفتم سراغ مای کامپیوتر. دیدم تمام اطلاعات صحیح و سالم برگشته. از خوشحالی چشمام برق زد. الآنم دارم باخیال راحت کارمیکنم.این گوشه ای از عنایات ایشون هست در زندگی ام. کلاً شهدا نظر خاصی به زندگی ام دارن. من هروقت فرزندانم به مدرسه میروند به شهید حاج قاسم میسپارمشون. همیشه حالشون خوبه و نمراتشون عالیه. من سه تا فرزند دارم ممنون از لطف عنایات ایشان.🥀🥀🥀 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍/ ❣ سلام وقتتون بخیر.من مشکلات خیلی بزرگی توزندگیم دارم وداشتم بعد دوسه ساله که ابراهیم هادی وشهید مصطفی صدر وشهید حججی اشنا هستم.اومدم عکس شهدا رو بزرگ کردم گذاشتمشون داخل پذیرای خونم هر کاری کنم یا برم بیرون یا بیام داخل جلو چشمم باشن. با توسل به شهدا مخصوصا شهید نوید صفری هنوز مشکلات زندگیم دارم و هنوز حل نشدن ولی یه احساس ارامشی دارم نه من تنها کل خانواده. دیشب موقع خواب پسرم ۱۰ سالشه اومد گفت مامان خیلی وقت خواستم یه چیزی بهت بگم ولی نمیدونم چطوری.مامان میدونی من هر جا میرم تو مدرسه داخل مدرسه فوتبال تو خونمون داخل اتاقامون این شهدا همش پیشمن 😭😭 بعد دیدم پسرکوچکم که ۵ سالشه اونم گفت من دوست دارم خودم داداشم مثل فلسطینی ها شهید بشیم گفتم ان شالله بعد گفت مامان ای شهدا مامان داشتن از دیشب حالم نمیدنم خیلی خوب هست یا هنگم. خدا رو شکر میکنم که شهدا یه نگاه کوچکی به فرزندانم میکنند. و از ته دلم برا شما دعای عاقبت بخیری و عمر طولانی از خدا و شهدا میخوام که شما ما رو بیشتر با این شهدا و زندگی انها اشنا کردی.🙏 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .
. 😍 ❣ سلام خدمت عزیزان کانال. قربون شهدای عزیزمون بشم مخصوصا این سه شهید عزیز که پروفایل کانال،هم مزین به تصویر این عزیزان هست. دارم خونه درست میکنم در به در دنبال وام بودم به هر کی هم رو زدم با توجه به شرایط اقتصادی جوابی نگرفتم. متوسل شدم به این سه شهید عزیز و نذر صلوات و چله برداشتم. یکی از دوستام تو بانک بود برا وام باهاش تماس گرفتم گفت باید حسابت کار کرده باشه که اونم متاسفانه منفی بود. امروز صبح از بانک‌ تماس گرفتند یک عزیزی بدون اینکه من دیده باشمش وقتی دوستم تو بانک‌ مشکلمو بهش گفته بود بزرگواری کرده بود و گفته بود حساب من کار کرده از حسابم به ایشون وام بدید. خدا میدونه الان که دارم این پیام رو میدم چشام پر اشک است. مدیون شهدامون هستیم. ممنون از کانال خوبتون. 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra .