🌷🍃☀️🌷🍃☀️🌷🍃☀️🌷
#قسمت–هفتاد—و—پنج
#اوج مظلومیت
#در ادامه👇👇
💙💙💙
⏪ساعتي بعد حجم آتش🔥 دشمن خيلي زيادتر شد.😡
ديگر هيچكس نميتوانست
كاري انجام دهد.😕
عصــر 22 بهمن،🇮🇷 کماندوهاي دشــمن پــس از گلوله باران شــديد 💥💥کانال
،
خودشــان را به ما رســاندند! 😳يکدفعه ديديم که لوله اسلحه عراقيها از بالای
کانال به طرف ما گرفته شد!🔫
يک افسر عراقي از مسير پله اي که بچه ها ساخته بودند وارد کانال شد.😔
يک
سرباز هم پشت سرش بود.🍂
به اولين مجروح ما يک لگد زد😡. وقتي فهميد که او زنده اســت،
به ســرباز
گفت: شليک کن.💥
سرباز هم با تير زد و مجروح ما به
شهـــــ🌹ـــادت رسيد.🍃 مجروح بعدي يک نوجوان
معصوم ⚜بود
که افسر بعثي با لگد به صورت او زد!😡😭 بعد به سرباز گفت: بزن🔫
سرباز امتناع کرد و شليک نکرد!🤔
#ادامه دارد👇👇
@ebrahimdelha
🌷🍃🕊🌷🍃🕊🌷🍃🕊🌷
🌷🍃🕊🌷🍃🕊🌷🍃🕊🌷
#افسر عراقي در حضور ما سر او داد زد. اما⁉️
سرباز عقب رفت و حاضر به شليک نشد! 😳
ُ افسر هم اسلحه کلت🔫 خودش را بيرون آورد و گلوله اي به صورت او زد.😕
سرباز عراقي در کنار شهـــ🌹ــــداي ما به زمين افتاد! 🍃افسر عراقي هم سريع از کانال
بيرون رفت!
بعد به نيروهايش دستور شليک داد و...🍂🍂🍂
دقايقي بعد عراقي ها، با اين تصور که همه افراد داخل کانال شهـــــ🌹ـــيد شده اند،
برگشــتند.🍂 ديگر صداي تيراندازي نمي آمد.
با غروب آفتاب سکوت عجيبي
در فکه ايجاد شد!🕊🕊
من و چندين نفر ديگر که در ميان
شهـــ🌹ـــــدا، زنده مانده بوديم از جا بلند شديم
.
کمي به اطراف نگاه کرديم. کســي آنجا نبود.
بيشــتر آنهــا که زنده بودند
جراحت داشتند.💔
هوا كاملا تاريک بود که حرکت خودمان را آغاز کرديم و
قبل از روشن شدن هوا ☀️خودمان را به
نيروهاي خودي رسانديم و...🌺
#پایان این قسمت
@ebrahimdelha
🌷🍃🕊🌷🍃🕊🌷🍃🕊🌷
#طنز_جبهه
#رفاقت_با_شهدا
اولین عملیاتی بود که شركت میکردم.
بس كه گفته بودند ممكن است موقع حركت
به سوی مواضع دشمن،
در دل شب عراقیها بپرند تو ستون
و سرتان را با سیم مخصوص از جا بكنند،
دچار وهم و ترس شده بودم.😰
ساكت و بی صدا در یک ستون طولانی
كه مثل مار در دشتی میخزید جلو میرفتیم.
جایی نشستیم.
یك موقع دیدم یك نفر كنار دستم نشسته
و نفس نفس میزند.
کم مانده بود از ترس سكته كنم.
فهمیدم كه همان عراقی سرپران است.
تا دست طرف رفت بالا معطل نكردم
با قنداق سلاحم محکم كوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم.😱🏃♂
لحظاتی بعد عملیات شروع شد.
روز بعد در خط بودیم که
فرمانده گروهان مان گفت:
«دیشب اتفاق عجیبی افتاده،
معلوم نیست کدام شیر پاك خوردهای
با قنداق اسلحه به پهلوی فرمانده گردان
كوبیده كه همان اول بسم الله
دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.»
😱
از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاك خورده من بوده ام.🏃🙄
😂
╔═ 🌸🌿════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha ✾
╚═ ⚘════🌸 🌿═╝
💕"یا امام رضـــــــــــا" ..💕
بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور
هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور
دستی به روی سینه و دستی به سوی تور
وروی لبم گُل می کند : آقا سلام از دور
💙السَلام عَلَیک یا عَلی بن موسی الرِضا المُرتَضی..💙
#به رسم عاشقی هرشب 😍
#رأس ساعت هشت🕗
به نیابت تمامی شهـــــ🌙ــــدا
#بویژه
#شهید_محمـــــد_تیموریان❤
#سال_رونق_تولید🌱
🌻اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ🌻
╔═ 🌸 ════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha✾
╚═ ⚘════ 🌸 ═╝
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
🌺امامزاده سلطانعلی بن امام محمدباقر*ع* (ڪربلای ایران) روستای اردهال ڪاشان🌺🍃
@ebrahimdelha🌹
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
💫✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم✨💫
#زیارت_نیابتی
🌺🍃امامزاده سلطانعلی بن امام محمدباقر*ع* (ڪربلای ایران) روستای اردهال ڪاشان 🌺🍃
🗓جمعه ۱۳۹۸/۱/۲
🌻خادمِ "امامزاده سلطانعلی بن امام محمدباقر*ع* (ڪربلای ایران) روستای اردهال ڪاشان " امروز نائب الزیاره بزرگوارانی بودند که نامشان ثبت شده🍃
⚜🍃ان شاءالله به حق چهارده معصوم علیه السلام وامام زمان(عج)وشهدا
حاجت دل همه ی عزیزان ختم بخیر شود ...🍃
»آمین یٰارَبَّ الْعٰالَمینٰ«
@ebrahimdelha🌹
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺
#شهید_رضااسماعیلی_مدافع_حرم_فاطمیون
#قسمت_سوم
🌷و رضا شد اولین ذبیح فاطمیون؟
🍃( گریه میکند😭...) بله... نحوه شهادت رضا نه فقط برای ما که خانوادهاش هستیم، نه فقط برای من که مادرش هستم، برای همه شوکهکننده است😞... تا مدتها من اصلا نمیتوانستم به چگونگی این موضوع فکر کنم😭
🌷شما کی از شهادت او باخبر شدید؟
🍃ما تقریبا 10 روز از رضا بیخبر بودیم. نگران هم شده بودیم، اما فکر نمیکردیم شهید شدهباشد😞، با خودمان میگفتیم شاید زخمی شده، چون قبلا هم دوسه بار مجروح شده بود و آن مدتی که در بیمارستان حلب بستری بود ما از او بیخبر بودیم😢. درآن روزهایی که ما از رضا بی خبربودیم، خبر شهادتش در اینترنت پخش شده بود، در محله مهرآباد کسی نمانده بود که این را نشنیده باشد، حتی فامیل هایمان هم میدانستند،اماکسی جرات نمیکرد به ما خبر بدهد😞. فقط همه تماس میگرفتند و میگفتند حال رضا چطور است؟ از رضا خبر دارید؟که این تماسها بیشتر مارا نگران میکرد😕. تا اینکه یک شب خواهرم آمد و مقدمه چینی کرد و از لابلای حرفهایش من فهمیدم رضا شهید شده.آن موقع حتی دامادم هم از شهادت رضا خبر داشت اما به ماکسی چیزی نمیگفت😭
#ادامه_دارد....
[ @ebrahimdelha]
🌹
🌺
🌸
🌿🍃
🍃🌺🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌸🌹🌺