فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام_شرعی
☑️سئوال
آیا خون آمدن از اعضای وضو یا اعضای غیر آن و یا استفراغ کردن باعث بطلان وضو می شود؟ اگر در حال وضو گرفتن این حالت ها پیش آمد چطور؟
✅پاسخ
▫️ خونریزی ونجاست اعضا وضو و سایر اعضاء بدن و یا استفراغ کردن بعد از وضو یا در حال وضو به اتفاق تمام فقهاء موجب باطل شدن #وضو نمی باشد . مبطلات وضو هفت چیز است (بول، غائط، باد معده و روده که از مخرج غائط خارج شود، خوابی که به واسطه آن نه چشم ببیند و نه گوش بشوند، چیزهایی که عقل را از بین می برد مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی، استحاضه زنان، کاری که برای آن باید غسل کرد مانند جنابت[1]) که نجس شدن اعضا و وضو و یا استفراغ کردن بعد از وضو جزء آن هفت چیز نیست.
▫️ البته یکی از شرایط وضو این است که با آب پاک باشد بنابراین اگر در حین وضو از یکی از اعضاء وضو خون جاری شود ممکن است آب وضو یا مسح نجس شود که از این جهت ممکن است وضو دچار مشکل شود. بنابراین در موارد خونریزی بدن باید مواظبت کرد که آب وضو نجس نشود و نجاست به اعضاء دیگر اعضا وضو سرایت نکند.
-------------------------
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
15.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙#تلنگر
📹 انسان؛ موجودی که به همه چیز عادت میکند!
➕خاطره علیرضا پناهیان از شنیدن یک قطعه موسیقی در خارج از کشور
#تصویری 🖥
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🚫 توهمات یک دیوانه.....🤡
⭕️ خدایی که برای اثبات قدرتش و دفاع از حقانیت خودش و پیامبرش، پرنده های ابابیل رو می فرستاد، مرده زنده میکرد، کوه طور رو ازجا بلند میکرد، دریا رو برای حفظ جان مومنانش می شکافت و غالب مسلمونا به خاطر همین قدرتش (بخاطر همین لاف زدن هاش) بهش اعتماد و تکیه میکردن و بهش پناه میبردن ، الان بوسیله ی یه ویروس، قدرتش به چالش کشیده شده و بنظر دیگه قدرتش قابل اعتماد وتکیه نیست.
به همین دلیل کعبه و امامزاده و... رو تعطیل کردن.
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔰 و اما چند پند حکیمانه
❗️هی هی مجید جان دلبندم کلا کوچه رو اشتباهی رفتی...برگرد بیا بیرون!!
🔹اون خدایی که راجع بهش حرف زدی فکر نمیکنی کمی با اون کعبه البته فقط یکم کوچولو فرق داشته باشن!!
خدایی که از توی منکرش هم برای اقرار به قدرتش استفاده میکند...👌
❇️همان خدایی که مجبوری با تمام حقارتت با او بجنگی ولی چون درکی از او نداری درگیر با جنگ با خدای توهمات احمقانه ی خود شده ای که بلکه شکستش دهی...😊
🔹او همان خدایی است که با وجود یک هستی پرستشگر موجود عجیبی چون تورا خلق کرد که اینگونه قدرت طغیان و سرکشی داشته باشد..❗️
⚠️این خدا آنقدر عظیم است که می تواند با یک ویروس غیر قابل دیدن تو را چنین رسوا کند!که حتی خودت نفهمی!!
🔘فعلا برو با ویروسی که خدا تورو با اون به چالش کشیده و ذلالت و حقارت و کوچکی و ضعف انسان را به رخ کشیده مبارزه کن اگر بر آن غلبه کردی دوباره بازهم قرقره کن...
☑️چقدر خدای توهمات این بیخدایان حقیر و ضعیف و زبون و مادی است مثل خودشان....
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀
✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀
#کلام_شهدا
#شهید_عباس_دانشگر:
حرکت جوهره ی اصلی انسان است و #گناه زنجیر،من سکون را دوست ندارم.عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است...!!!
#گناه_یعنی_خداحافظ_شهادت
✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀
✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀
╔═. ♡♡♡.════♡══╗
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝
انتشار بادرج لینک مجاز است👆
👆👆👆👆
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📌شهید عبدالحسین برونسی، متولد ۱۳۲۱
محل تولد: روستای گلبوی کدکن( تربیت حیدریه)
تاریخ شهادت:۲۳ اسفند ۱۳۶۳✨✨
✍🏻 مادر شهید: در مقطع تحصیلی ابتدایی با این که همزمان با تحصیل کار هم می کرد، نمره هایش همیشه خوب بود👌یک روز گفت «از فردا اجازه بدین مدرسه نرم… ❗️اون مدرسه دیگه نجس شده!»😳
علت را پرسیدیم.
با غیظ گفت: دیروز این معلم طاغوتی رو با یک دختری دیدم که …»😞 از فردا گذاشتیمش مکتب به یاد گرفتن قرآن.☺️
🔷شهید برونسی در خاطراتش می نویسد: در دوران سربازی و در پایان دوره آموزشی یکبار من را از طرف پادگان بردند بیرجند، جلوی یک خانه ویلایی بزرگ❗️گفتند از این به بعد در اختیار صاحب این خانه هستی!😕
وارد خانه که شدم دریکی از اتاق ها باز بود. گفتم یا الله، صدای زن #جوانی بلند شد:
یا الله گفتنت دیگه چیه؟! بیا تو!😟
زیر لب گفتم خدایا توکل بر خودت. داخل که رفتم، چشم هایم یکهو سیاهی رفت…😰 گوشه اتاق روی مبل، زن جوان #بی_حجابی لم داده بود. با یک آرایش غلیظ و حال بهم زن!😣
بلافاصله از اتاق زدم بیرون. گوشم بدهکار هارت و هورتش نشد…😡
خدمتکارهای خانم دنبالم بودند که دوباره من را بکشانند داخل. ولی حریفم نشدند.😡
وقتی موضوع به گوش مافوقم در پادگان رسید، قرار شد به عنوان تنبیه تمام توالت ها را تمیز کنم.😐 امیدوار بودند زیر بار نظافت توالت ها کمر خم کنم و کوتاه بیایم.اما وقتی دیدند حریف #اعتقاد و #مسلکم نمی شوند کوتاه آمدند.✨
📌همسر شهید: بعضی ها از #تقسیم_اراضی خوشحال بودند ولی عبدالحسین ناراحت❗️
صاحب زمین گفته بود زمین ها از شیر مادر حلال تر.😊
اما در جوابش گفت اگر شما هم راضی باشی #حق_یتیم رو نمی شه کاری کرد.....
#ادامه_فردا
❗مطالب کانال بالینک ارسال شود❗
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌🕌🕌
کمیل مدافعان حرم به روایت شهید نوید صفری+فیلم🎥
حضور شهید سعید علیزاده در جبهههای سوریه، بازسازی صحنه شهادت وی و فعالیتهای فرهنگی و مذهبی او در دامغان در یک مستند به نام مستند کمیل به تصویر کشیده شده است.
#شهیدنویدصفری 🕊
#پیشنهاددانلود🎥
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
•┈┈••✾❀♡°• ❤️•°♡ ❀✾••┈┈• #داستان_عاشقانه_مذهبی💘 #دومدافع #قسمت5⃣2⃣ _اومدم
•┈┈••✾❀♡°• ❤️•°♡ ❀✾••┈┈•
#داستان_عاشقانه_مذهبی💘
#دومدافع
#قسمت6⃣2⃣
_داشتم میخوابیدم کہ اردلان در اتاق وزد و اومد داخل...
برق و روشـݧ کرد و گفت:
خواهر گلم ساعت ۱۰ از کے تا حالا تو انقدر زود میخوابے❓
نمیخواے داداشتو ببینے باهاش حرف بزنے❓حالشو بپرسے❓مثلا تازه اومدمااااا
درازکشیده بودم بلند شدم رو تخت نشستم و باخنده گفتم:
داداش خلِ کچلم ماماݧ بهت یاد نداده وقتے یہ نفر میخواد بخوابہ یا داره استراحت میکنہ مزاحمش نشے❓😂
_اردلان اخم کرد و برگشت کہ بره
باسرعت از رو تخت بلند شدم و بازوش و گرفتم
کجااااااا لوس ماما❓
_اخماش بیشتر رفت تو هم و گفت میرم شما استراحت کنے....لوسم خودتے
همونطور کہ میکشوندمش سمت تختم گفتم خوب حالا قهر نکـݧ بیا بشیـݧ ببینم چیکار داشتے
اردلان نشست رو تختم
مـݧ هم رو صندلے روبروش دستم گذاشتم زیر چونم و گفتم
به به داداش اردلاݧ حموم لازم بودیااااا
ترو خدا زود بزود برو حموم
اینطورے پیش برے کسے بهت زݧ نمیده هااااااا
خندید و گفت:
_تو بہ فکر خودت باش یواش یواش بوے ترشیدگیت داره در میاد.
همہ از خداشونہ مـݧ دامادشوݧ بشم حیف کہ مـݧ قصد ازدواج ندارم
دوتایے زدیم زیر خنده.
ماماݧ در اتاق و باز کرد و با یہ سینے شربت و بیسکوییت وارد شد بہ بہ خواهر برادر باهم خلوت کردید
راستے اسماء با،بابات حرف زدم بہ مادر اقاے سجادے هم گفتم براے فردا مشکلے نیست
جلوے اردلاݧ خجالت کشیدم و سرمو انداختم پاییـݧ
اردلاݧ خندید و گفت:
خوبہ دیگہ اسماء خانوم مـݧ باید از ماماݧ میشنیدم❓
_سرم همونطور پاییـݧ و گفتم آخہ داداش یدفہ اے شد بعدشم هنوز کہ خبرے نیست...
ماماݧ لیواݧ شربت و یہ بیسکوییت داد دست اردلاݧ و گفت بخور جوݧ بگیرے ببیـݧ چہ لاغر شدے
چپ چپ بہ ماماݧ نگاه کردم و گفتم:
ماماݧ مـݧ احتیاج ندارم بخورم جوݧ بگیرم❓
اردلاݧ بادست زد پشتم و گفت:
آخ آخ حســـــودے❓
ماماݧ هم لیواݧ شربت و داد دستم و گفت بیا تو هم بخور جوݧ بگیرے
لیواݧ و ازش گرفتم و گفتم پس بیسکوییتش کو بلند شد و همونطور کہ از اتاق میرفت بیروݧ گفت
واااااااا بچہ شدے اسماء❓خودت بردار دیگہ
حرصم گرفتہ بود لیواݧ شربت گذاشتم تو سینے و بہ اردلاݧ کہ داشت میخندید دهـݧ کجے کردم
اردلاݧ شربت و تا تہ خورد و گفت:آخیش چہ چسبید...
_بعد دستش و گذاشت رو شونم و گفت:اسماء میخوام باهات جدے حرف بزنم
سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم
اردلاݧ آهے کشید و شروع کرد:
سہ سال پیش اونقدرے کہ الاݧ برام عزیزے، عزیز نبودے
اسماء حجابتو دوست نداشتم نوع تیپ زدنات، دوستات،بیروݧ رفتنات و.....
همیشہ متفاوت بودے با کل خوانواده
اینکہ بگم همه چیت بد بود و دوست نداشتما ݧ بالاخره خواهرم بودے
چند بار بہ ماماݧ و بابا شکایتت و کردم اما اونا اجازه ے دخالت و بهم ندادݧ براے همیـݧ منم کارے بهت نداشتم
_تا وقتے کہ اوݧ اتفاق برات افتاد،نمیدونم چے باعث شده بود کہ خواهر همیشہ شیطوݧ و درس خوݧ مـݧ گوشہ گیر بشہ و با هیچ کسے حرف نزنہ،دنبالشم نیستم چوݧ هرچے کہ بود باعث شد تو اینے بشے کہ الاݧ هستے،اسماء وقتے تورو،تو اوݧ وضعیت میدیدم داغوݧ میشدم
کلے برات نذرو نیاز کردم کہ خوب بشے، حضرت زهرا رو قسم دادم کہ بہ خواهرم کمک کـݧ،اشک ریختم ،زجہ زدم و....
روزے کہ چادرے شدے
_فهمیدم کہ حضرت زهرا جوابمو داده
دیگہ خیالم از بابتت راحت شد فهمیدم کہ راهت رو درست انتخاب کردے.
وقتے ماماݧ بهم قضیہ ے خواستگارے و گفت:خیلے خوشحال شدم و میدونستم کہ تو اونقدر بزرگ شدے کہ تونستے تصمیم بگیرے
_همچنیـݧ مشتاق شدم ببینم کیہ کہ خواهر ما بیـݧ ایـݧ همہ آدم اجازہ داده بیاد براے خواستگارے....
خندیدمو گفتم:
یکے مث خودت
مثل من❓خوب پس قبول کن دیگه..
خندیدمو گفتم:
ارہ تسبیحش همیشہ دستش دکمہ هاے پیرهنشو تا آخر میبنده سر وتهش بزنے تو بسیج دانشگاس
وقتے هم کہ با آدم حرف میزنہ زمینو نگاه میکنہ
اهاݧ راستے ریشم داره برادریہ براے خودش هههههه...
دستشو گذاشت روشونم گفت خستہ نباشے،یکم از اخلاقش بگوووو
_إ اردلاݧ پاشووو برو میخوام بخوابم خستم
إ اسماء مـݧ هنوز کلے حرف دارم حرفاے اصلیم موند....
♻️#ادامہ_دارد...
فردا شب ساعت 22⏰
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ #احکام_شرعی
#احکام_غسل
❓پرسش
آیا بر زبان آوردن نیت در هنگام غسل لازم است؟
📝پاسخ
لازم نيست در وقت غسل نيت كند كه غسل واجب يا مستحبّ مىكنم و اگر فقط به قصد قربت، يعنى: براى انجام فرمان خداوند عالم غسل كند كافى است. و به زبان آوردن نیت لازم نمی باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جهت فراگیری احکام، حداقل به یک نفر بفرستید...
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
♡#انتشاربادرج_لینک_مجازاست♡👆
🍃🌸✨《دعوت نامہ》✨🌸🍃
دوستان شهـــــــــ❤️ـــدایی توجه توجه❗️❗️❗️❗️📣📣📣
🥀«ابرگروه ختم قرآن وذکرشهیدان»🥀
🕊«ابراهیم هادی و نوید صفری»🕊
💢اگه حاجت داری بیااااا💯
💢اگه میخوای به نیابت از شهـــــــدا ذکر بگین📿 و ختم قران بخونین📖
💢اینجا یه گروه معنوی و شهـــــــدایی هست✨
💢جهت حاجت روایی شما عزیزان ختم قران و ذکر گفته میشه☺️
آمدنت تو این گروه اتفاقی نیست ❣
❣خادمین ما منتظر شما هستن تا برای حاجت روایی اسم شما را ثبت کنن❣
خادمین گروه ذکر ♡ ↴
➣
🆔 @zahrayyy
خادمین گروه ختم قران ♡ ↴
➣
🆔 @hedari44
•┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈•