eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 🍃جمال عشق پیدا می شود وقتی تو می آیی بساط عیش برپا می شود وقتی تو می آیی 🌼نه تنها خاطر دلها شود آشفته از زلفت چه غوغایی به دنیا می شود وقتی تو می آیی میلاد با سعادت منجی عالم بشریت ؛ حضرت صاحب العصر والزمان ارواحنا الفدا را خدمت همه شما عزیزان تبریک و شادباش عرض میکنیم. به امیدظهور هرچه سریعتر 🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊 ...........🌹🌹............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........🌹🌹..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 ✅چقدرامام زمان عج را دوست دارید؟؟ السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) 💫طلوع نزدیک است اگر بخواهیم … ظهور تو زیباتر از ظهور همه‌ی زیبایی‌هاست؛ چشم به راه زیباترین بهاریم🍃 خدایا انتظار چقدر دیر می‌گذرد با صد نگاه خسته، صدا می‌زنیم تو را بیایید همه منتظر آمدنش شویم ... ؛ ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 اخبار🌐 به بهانه سالروز سه سپهبدی که به فاصله ۲۰ سال از هم به شهادت رسیدند🌺 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
38.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ندیدم شهی؛ در دل آرایی تو♥️ به قربانِ اخلاقِ مولایی تو💙 تو خورشیدی و ذره پرورترینی☀️ فدای سجایای زهرایی تو💫 نداری به کویت؛ ز من بینواتر!😔 ندیدم کریمی؛ به طاهایی تو….💚 نداری گدایی به رسوایی من!😔 ندیدم نگاری، به زیبایی تو♥️ نداری مریضی؛ به بدحالی من😔 ندیدم دمی، چون مسیحایی تو♥️ نداری غلامی؛ به تنهایی من😔 ندیدم غریبی، به تنهایی تو…💙 نداری اسیری، به شیدایی من✨ ندیدم کسی را به آقایی تو ♥️ امیدِ غریبانِ تنها، کجایی؟😭 چراغ سر قبرِ زهرا؛ کجایی؟😭 تجلی طه… گل اشک مولا…💚 مـــــیلاد پـــر بــــرکــت مــــهدی فــــاطــــمـــہ مــــبارک باد😍💛 💖 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ═══°✦ ♥️ ✦°═══ ❀.👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی❤: قسمت هشتم سیلی🌺 💢اوایل دهه پنجاه و دوران نوجوانی ما بود. روزها در چراغ سازی در حوالی مزار چهل تن کار می کردم در اوقات بیکاری با دوست و رفیقا دنبال کفتر بازی بودم. 💢اون موقع همسن و سال های ما با اینکه سرشان گرم بود دنبال فساد و گناه بودند من به خاطر برخی از دوستانم به خیابان عجب گل می آمدم. 💢در آنجا با شخصی به نام برخورد کردم که روحیاتش با بقیه فرق می کرد مثل خود ما می خندید و‌ حرف می زد اما اهل گناه نبود. 💢از اینکه با او رفیق شدم خیلی خوشحال بودم کشتی گیر بود و بدنی قوی داشت. 💢من در آن دوران رفقای زیادی داشتم که بعدها به کاروان شهدا پیوستند اما ابراهیم بینشون چیز دیگه بود. 💢یه مثال می زنم تا متوجه بشید. 💢ما عصرهای جمعه دور هم جمع می شدیم گل یا پوچ بازی می کردیم خیلی حال می داد. 💢ابراهیم نیز ما را تشویق به بازی می کرد تا به سراغ کار خلاف نرویم. بعد موقع نماز که می شد ما را به مسجد می کشاند. 💢از مجالس حاج آقا کافی در مهدیه تهران خیلی تعریف می کرد و می گفت صبح جمعه بیا بریم دعای ندبه تو مهدیه. 💢من هم می گفتم ول کن بابا حال داری! 💢حضور در کنار ابراهیم بسیار لذت بخش بود می گفتیم و می خندیدیم. 💢من وقتی آخر هفته مزد می گرفتم همه رفقا را بستنی مهمان می کردم. 💢ابراهیم ناراحت می شد می گفت یه خورده تو کارهات برنامه ریزی داشته باش چرا یکدفعه تمام حقوقت رو خرج می کنی؟ پس انداز داشته باش. 💢یک شب باهم اومدیم مسجد من نماز خوندن ابراهیم رو نگاه می کردم چشماش رو می بست‌. 💢بهش اعتراض کردم که این کار درست نیست. 💢ابراهیم گفت: اگه برای توجه توی نماز بشه اشکالی نداره من هم چشمام رو می بندم تا حواسم بیشتر جمع باشه. 💢ابراهیم نه فقط برای من بلکه برای بچه های دیگه هم وقت می گذاشت. 💢البته همه مومن مسجدی نشدند، اونهایی که مسجدی نشدند اهل کاسبی شدند در هر صورت دنبال خلاف نرفتند. 💢باور کنید خودم می دیدم آدم های بزرگسال هم وقتی با ابراهیم بودند به احترام ابراهیم حرف زشت نمی زدند. 💢برای همین اعتقاد دارم او یک مومن واقعی بود. 💢هیچ وقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمی شد. 💢مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه های ما دعوا افتاده بود و دندان یک نفر را شکست. 💢همسایه ما هم شکایت کرد شاکی رضایت نمی داد. 💢متهم به من گفت: برو ابراهیم رو بگو بیاد. 💢من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم. 💢هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. 💢شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت میدم. 💢ابراهیم خیلی جدی گفت: نه خیر رضایت نده این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا به پا کنه. 💢متهم ۲۴ساعت داخل بازداشگاه بود. 💢بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده باید کمی ادب می شد. 💢اما ماجرایی که بعد چهل سال یاد آن دلم را می سوزاند یک روز بود حال رفتن به سر کار را نداشتم آن روز سراغ ابراهیم رفتم شروع کردم باهاش صحبت کردن. 💢نمی دانید نصیحت و سخنان او چقدر در انسان تاثیر می گذاشت. 💢بعد یک ساعت صاحب کارم با موتور آمد جلوی ما و گفت: حالا جرات کردی سر کار نیای و دنبال دوست و رفیق بری. 💢بعد پیاده شد او که ابراهیم را نمی شناخت یه سیلی محکم به صورت ابراهیم زد و من را باخودش به محل کار برد. 💢اما وقتی به صورت ابراهیم زد بند دل من پاره شد ابراهیم با آن بدن قوی می تونست راحت جوابش رو بده اما چیزی نگفت. 💢بعد از اون هم هروقت ابراهیم رو دیدم چیزی در موردش نگفت تا من خجالت بکشم. 🗣محمد اکبری دولابی @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ═══°✦ ❤️ ✦°═══ ❀.👆🏻
49.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💙سردار شهید سعید قهاری💙 فرمانده لشکر سه نیروی مخصوص قرارگاه حمزه سید الشهدا(ع) - نیروی زمینی سپاه پاسداران. تاریخ ولادت: پنجم فروردین۱۳۳۱🌹 ازدواج: دی ماه ۱۳۶۳ - فرحناز رسولی.💎 تاریخ شهادت: روز جمعه چهارم اسفند سال ۱۳۸۵ 🥀 سقوط هلی کوپتر در شهر خوی🔥 مصاحبه با همسر شهید🌼 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ═══°✦ 🥀 ✦°═══ ❀.👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌺🍃🌺🍃🌺🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃

🎥 کلیپ صحبت‌های متفاوت  در جمع :✌️

راه را درست انتخاب کنید😇☝️
...........🌹🌹............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........🌹🌹..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#عاشقانه_دو_مدافع 💘 #قسمت3⃣5⃣ نتونستم طاقت بیارم اشکام سرازیر شد . چطورے میتونستم بزارم علے بره ،
💘 ⃣5⃣ جلوے چشمام سیاه شداز رو صندلے افتادم دیگہ چیزے نفهمیدم.. چشمامو باز کردم همہ جا سفید بود یادم نمیومد چہ اتفاقے افتاده و کجام از جام بلند شدم اطرافمو نگاه کردم هیچ کسے نبود تازه متوجہ شدم کہ بیمارستانم... با سرعت از تخت اومدم پاییـݧ و سمت در اتاق حرکت کردم، متوجہ سرم تو دستم نشده بودم ،سرم کشیده شد،سوزنش دستم و پاره کردواز دستم خارج شد سوزش شدیدے و تو تمام تنم احساس کردم آخ بلندے گفتم،سرم گیج رفت و افتادم زمیـݧ پرستار با سرعت اومد داخل اتاق رو زمیـݧ افتاده بودم . لباسم و کف اتاق خونے شده بود ترسید و باصداے بلند بقیہ پرستارها،رو و صدا کرد. از زمیـݧ بلندم کردݧ و لباسامو عوض کردݧ و یہ سرم دیگہ وصل کردݧ از پرستار سراغ علے و گرفتم گفت رفتـݧ دارو هاتونو بگیرݧ الاݧ میاݧ مگہ چم شده ؟؟؟ افت فشار شدیدو لرزش بدݧ اگہ یکم دیرتر میاوردنتوݧ میرفتیـݧ تو کما خدا رحم کرده. لبم و گاز گرفتم و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے بالش بیمارستاݧ چکید. علے با شتاب وارد اتاق شد چشماش قرمز شده بود و پف کرده بود معلوم بود هم گریہ کرده هم نخوابیده بغضم گرفت.خستہ شده بودم از بغض و اشک کہ ایـݧ روزا دست از سرم بر نمیداشت .خودمو کنترل کردم کہ اشک نریزم اومد سمتم رو بہ پرستار پرسید:چیشده خانم??? چیزے نشده پس همکاراتوݧ... پرستار حرفشو قطع کرد وخیلے جدے گفت از خودشوݧ بپرسید آمپول آرام بخشے روداخل سرم زد و از اتاق رفت بیروݧ علے صندلے آورد و کنارم نشست لبخندے بهم زدو گفت:خوبے اسماء؟؟میدونے چقد منو ترسوندے؟؟ حالا بگو ببینم چیشده بود مـݧ نبودم؟؟ لبخند تلخے زدم و گفتم:‌مـݧ چرا اینجام علے؟؟ازکے؟؟؟الاݧ ساعت چنده؟؟ هیچے یکم فشارت افتاده بود دیروز آوردیمت اینجا ،نگراݧ نباش چیزے نیست ساعت ۴بعد ازظهرمامانم اینا کجاݧ؟؟؟؟ ایـݧ جا بودݧ تازه رفتـݧ علے مـݧ خوبم ،برو دکترمو صدا کـݧ اجازه بگیریم بریم... کجا بریم اسماء؟؟؟چرا بچہ بازے در میارے؟؟؟ بیا برو بخواب سر جات... علے تو نمیاے خودم میریم .لباسامو برداشتم و رفتم سمت در ،دستم و گرفت و مانع رفتـنم شد آه از نهادم بلند شد، دقیقا هموݧ دستم کہ سوزݧ سرم ،زخمش کرده بود و گرفت دستم و از دستش کشیدم و شروع کـردم بہ گریہ کردݧ گریم از درد نبود از،حالے کہ داشتم بود درد دستم و بهانہ کردم اصلا منتظر یہ تلنگر بودم واسہ اشک ریختـݧ علے ترسیده بود و پشت سر هم ازم معذرت خواهے میکرد دکتر وارد اتاق شد رفتم سمتش ،مثل بچہ ها اشکامو با آستیـݧ لباسم پاک کردم و رو بہ دکتر گفتم:آقاے دکتر میشہ منو مرخص کنید ؟؟مـݧ خوب شدم دکتر متعجب یہ نگاه بہ سرم نصفہ کرد یہ نگاه بہ مـݧ و گفت:اومده بودم مرخصت کنم اما دختر جاݧ چرا سرمو از دستت درآوردے ؟؟چرا از جات بلند شدے؟؟ آخہ حالم خوب شده بود از رنگ و روت مشخصہ با ایـݧ وضع نمیتونم مرخصت کنم ولے مـݧ میخوام برم.تو خونہ بهتر میتونم استراحت کنم با اصرار هاے مـݧ دکتر بالاخره راضے شد کہ مرخصم کنہ علے یک گوشہ وایستاده بود و نگاه میکرد اومد سمتم و گفت بالاخره کار خودتو کردے ؟؟ لبخندے از روے پیروزے زدم کمکم کرد تا لباسامو پوشیدم و باهم از بیمارستاݧ رفتیم بیروݧ بخاطر آرام بخشے کہ تو سرم زده بودݧ یکم گیج میزدم سوار ماشیـݧ کہ شدیم بہ علے گفتم برو بهشت زهرا... چیزے نگفت و بہ راهش ادامہ داد. تو ماشیـݧ خوابم برد ،چشمامو کہ باز کردم جلوے خونہ بودیم پوووووفے کردم و گفتم :علے جاݧ گفتم کہ حالم خوبہ ،اذیتم نکـݧ برو بهشت زهرا خواهش میکنم. آهے کشید و سرشو گذاشت رو فرموݧ و تو هموݧ حالت گفت:اسماء بہ وللہ مـݧ راضے نیستم بہ چے؟؟ ایـݧ کہ تو رو،تو ایـݧ حالت ببینم .اسماء مـݧ نمیرم کے،گفتہ مـݧ بخاطر تو اینطورے شدم ،بعدشم اصلا چیزیم نشده کہ ،مگہ نگفتے فقط یکم فشارت افتاده؟؟ سرشو از فرموݧ بلند کردو و تو چشمام نگاه کرد چشماش کاسہ ے خوݧ بود طاقت نیوردم ،نگاهم و از نگاهش دزدیدم ماشیـݧ رو روشـݧ کرد و حرکت کرد تمام راه بینموݧ سکوت بود . از ماشیـݧ پیاده شدم،سرم گیج میرفت اما بہ راهم ادامہ دادم جاے همیشگیموݧ قطعہ ے سردارای بے پلاک شونہ بہ شونہ ے علے راه میرفتم شهیدمو پیدا کردم و نشستم کنار قبرش اما ایندفعہ ݧ از گل یاس خبرے بود ݧ از گلاب و آب علے میخواست کنارم بشینہ کہ گفتم:علے برو پیش شهید خودت ابروهاشو داد بالا و باتعجب گفت:چرا؟؟؟خوب حالا اونجا هم میرم ݧ برو اے بابا،باشہ میرم . میخواستم قبل رفتنش بہ درد و دل کردنش باشهیدش نگاه کنم ،یقیـݧ داشتم کہ حاجتشو از اوݧ هم خواستہ و بیشتر از اوݧ بہ ایـݧ یقیـݧ داشتم کہ حاجتشو میگیره . رفت و کنار قبر نشست. ادامہ دارد... ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
🎊 عاشقان عیدتان مبارک🎊 🤩لیست برندگان چالش عکس شهید🤩 نفرات اول و دوم و سوم شماره کارت اعلام کنن💳 💵 و نفرات بعدی آدرس و کد پستی و شماره تماس خود را به ایدی زیر ارسال کنن📩📮👇👇 🆔 @Yazahra08 🤩برنده نفر اول : شرکت کننده شماره3⃣6⃣ (سین پست 18/3k)💵 (برنده 150 هزار تومان پول نقد) 💰 🤩برنده نفر دوم : شرکت کننده شماره8⃣5⃣ (سین پست 17/9k)💵 ( برنده 100 هزار تومان پول نقد)💰 🤩برنده نفر سوم : شرکت کننده شماره9⃣7⃣ (سین پست 14/9k)💵 ( برنده 70 هزار تومان پول نقد)💰 🎊 و برندگان بعدی:🎊 1) شرکت کننده 6⃣6⃣ ( سین پست 12/1k) 2) شرکت کننده 4⃣ ( سین پست 10/2k) 3) شرکت کننده 2⃣0⃣1⃣ (سین پست 8/1k) 4) شرکت کننده 9⃣4⃣ ( سین پست 7/4k) 5) شرکت کننده 4⃣6⃣ (سین پست6/3k) 6) شرکت کننده 9⃣ (سین پست 5/9k) 7) شرکت کننده 0⃣4⃣ (سین پست 5k) 8) شرکت کننده 7⃣9⃣ (سین پست 4/1k) 9) شرکت کننده 7⃣2⃣ (سین پست 3/6k) 10) شرکت کننده 3⃣ (سین پست 3/5k) 11) شرکت کننده5⃣6⃣ (سین پست 2/7k)
‼️توجــــــــه توجــــــه ‼️ ‼️😇 مسابقه و جایزه داریم به زودی😉 💯ڪانال با ابراهیم و نوید دلها تاظهور 💯ڪانال با ابراهیم و نوید بهشتی در نظر داره چالشے♨️ با عنوان 📃 دلنوشته عکس رفیق شهید و دوبیتی در وصف امام زمان در کانال قرار دهد 📌لذا از شما همراهان همیشگی درخواست داریم در این چالش شرکت کنید و برنده جوایز نقدی و معنوی ما شوید 🎁جوایز نقدی ما شامل: 💯 نفر اول ۱۵۰ هزار تومان💶 💯نفر دوم ۱۰۰ هزار تومان 💶 💯نفر سوم‌۷۰ هزار تومان 💶 💯و جوایز نفرات بعد هم ۱۱ بسته فرهنگی هست 🎁 بسته فرهنگی که شامل کتاب سلام بر📕 ابراهیم1 و مفاتیح و📗 چفیه متبرک به حرم امام رضا ع و حرم حضرت زینب س و حرم حضرت رقیه س و حرم امام علی ع و حرم حضرت ابوالفضل ع و حرم امام حسین ع 🕌 است که جوایز ارزشمند هستند ❌زمان ارسال پست از 14اسفند تا نیمه شعبان😉 برای اطلاع از شرایط چالش با ما همراه باشین 😉 ایدی خادم چالش 🆔 @Yazahra08 🔻با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔺 ↯ 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯ 💯پیشنهاد عضويت ❤️❤️👇👇👇 ╔═. ♡♡♡.════♡══╗ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ╚═══♡═══. ♡♡♡.═╝ ♡♡👆
♨️ 🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹 لَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ، مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ (انعام/۱۵۱) ⚡️ به فواحش و کارهای زشت اصلاً نزدیک نشوید، چه آشکار باشد چه پنهان. 🕋 لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا، إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِیلًا (اسراء/۳۲) ⚡️ به نزدیک نشوید، که کار بسیار زشت، و راه بدی است! خواهرم! برادرم!⚠ 👀 نگاه به 👤 رابطه با 📱 چت کردن با 🗣 صحبت کردنِ بی‌مورد با و... همه مصداقِ نزدیک شدنِ به هستند. ❌ و جزوِ گناهانِ بنزینی هستند. نباید نزدیکش شد. 😈 برای حضرت موسی قسم خورد، که هرجا زن و مردی تنها باشند، من خودم شخصاً میام کنارشون، نه یارانم. 🔴 پس مراقب باشید تو فضای مجازی پشت تلفن چت و یا هزاران مورد دیگر ..... خود را از هر نامحرمی دور کرده که با شیطان همنشین نشوید ❗️ ☘ آیت الله بهجت(ره) : 🍁 دینداری انسان وقتی معلوم می شود که بر سر دو راهی دنیا و آخرت و متابعت هوای نفس و شیطان ، با بندگی رحمان قرار گیرد. 📛 هیچ چیزی در این جهان اتفاقی نیست بلکه بخاطر اعمال خودمان است ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆.................. 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 🌐 🔴 بدهی گروهی از مردم به کاسبان مشهد توسط خدام رضوی تسویه شد 🔹 بدهی جمعی از مردم به کاسبان مشهدی توسط خادمان حرم تسویه شده است. 🔹 در این حرکت خیرخواهانه، خدام بارگاه منور رضوی در مناطق محروم مشهد حضور پیدا کردند و بدهی مردم به کاسبان این مناطق را تسویه کردند. ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
📖🔰«««﷽»»»🔰📖 🔈 √|| گروه ختم قران و ذکر ❣||√ 💠برای گرفتن لینک گروه ختم به ایدی خادم مراجعه کنید⤵️ 💫ایدی خادم ختم👇 ➣🆔 @Zahrayyy. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 💠 جهت حاجت روایی خود در گروه ختم قران و ختم ذکر نام خود رابه ایدی خادمین ما بفرستید 💫خادمین گروه ختم قران👇 🆔 @Shahadat3133 💫خادمین گروه ختم ذکر👇 🆔 @Zahrayyy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی❤: قسمت نهم چلو کباب🌺 💢با ابراهیم و چند نفر از بچه های محل رفیق بودم. همیشه با هم بویم والیبال و کشتی و زورخانه محل تفریح همگی ما بود ما شش هفت نفر بیشتر وقتمان با همدیگر بودیم‌. 💢از میان ما فقط ابراهیم سر کار می رفت و در بازار مشغول بود او برای خودش در آمد داشت اما بیشتر جمع ما وضع مالی خوبی نداشتند. 💢یک روز ابراهیم همه جمع ما را به چلوکبابی دعوت کرد بهترین غذا را برای جمع ما سفارش داد و مشغول خوردن شدیم. 💢نمی دانید چه لذتی داشت خصوصا برای بعضی از دوستان که وضع مالی خوبی نداشتند و سال تا سال نمی توانستند چنین غذایی بخورند. 💢ابراهیم وقتی می دید که چطور با ولع غذا می خوریم لذت می برد. 💢هفته بعد دوباره همین جمع را به چلو کبابی دعوت کرد. 💢گفتیم نمیشه که همش شما.. 💢گفت: امروز مصطفی ما رو مهمون می کنه وقتی سر میز نشستیم ابراهیم به پای من زد و گفت بگیر! 💢دستش را از زیر میز جلو آورد و مبلغی را کف دستم گذاشت و گفت: حرفی نزن و پول غذا را حساب کن. 💢هفته بعد دوبار همین جمع دعوت شدیم. ابراهیم گفت امروز مهمان فلانی هستیم. 💢ماه بعد دوباره این ماجرا تکرار شد و مهمان شخص دیگری بودیم. 💢و این ماجرا تا مدت ها ادامه داشت یکی از زیبا ترین خاطرات ما در همان چلوکبابی نقش بست. 💢شاید الان وقتی برای فرزندانمان این حرف ها را بزنیم چیزی متوجه نشوند. 💢الان هر روز برنج در خانه پخته می شود و چلو کباب به یک غذای عادی برای برخی از مردم تبدیل شده. 💢اما آن زمان بیشتر مردم در فقر شدید مالی بودند بیشتر خانواده ها به سختی روزگار می گذراند. برنج خیلی دیر دیر در خانه ها پخت می شد. 💢روزها و سال ها گذشت ابراهیم شهید شد. 💢یک بار با بچه های محل دور هم جمع بودیم گفتم: بچه ها یادتونه که ابراهیم ما را به رستوران می برد و چلوکباب برای ما می گرفت. 💢 همه سرشان را برای تایید تکان دادند و گفتند: خدا بیامرزه ابراهیم رو ما در اون روزگار آرزوی خوردن چلوکباب داشتیم. 💢گفتم باید چیزی رو اعتراف کنم اون روز که ابراهیم گفت امروز رو مصطفی حساب می کنه من پولی نداشتم و ابراهیم از زیر میز پول رو داد دستم و گفت تو حساب کن. 💢تا این حرف رو زدم چشمان دیگر رفقا گرد شد و به من خیره شدند. 💢همه می گفتند ابراهیم با من هم چنین برخوردی کرد آن شب قرار بود شما را مهمان کنم پولش را ابراهیم قبلا در جیبم گذاشته بود. 💢خلاصه آن شب فهمیدیم در تمام آن دوران چلو کباب را مهمان ابراهیم بودیم اما هیچ کس این مطلب را نفهمید. 🗣مصطفی تقوایی @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ═══°✦ 💚 ✦°═══ ❀.👆🏻
31.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💙شهید جواد فکوری💙 تاریخ ولادت: 1317/10/17🌹 محل ولادت: تبریز🍃 تاریخ شهادت: 1360/7/7🥀 محل شهادت: حومه شهر ری🍂 سانحه سقوط پرواز🔥 گفتگو با همسر شهید: ژیلا ذره خاک🌸 ... @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ═══°✦ 💛 ✦°═══ 🥀.👆🏻
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 دلنوشته سلام آقای من ! سلام سردار من ! سلام ای آنکه هدایت شده ایی و برای هدایت ما آفریده شدی😊 مرا صد سلام به شما ای بابای من وفرمانده ۳۱۳ یار💫 دوست دارم خدا مرا از یاران شما قرار داده باشد و اگر هم قرار نداده بود😢 . خدا را شاکرم که بابای خوبی مانند شما به من بخشیده و مرا از دوستداران خود و محمد "ص " وآل محمد"ص' فرستاده های خود قرار داده است.💡 سلامی ویژه به مادرمان حضرت فاطمة الزهرا "س" 💚💚💚 وسلام به کل أهل بیت 💞 بابای مهربونم مرا خشنود کن با آمدنت و مرا یاری کن که محتاج یاری تو هستم😢😢😢 بابای عزیزم ،بابای من، بیا و برای زینب دختر سرباز ولایت پدری♡ کن . که پدر او برای یتیمان پدری می کرد. اما حال که او نیست جز خود زینب ،کل یتیمان باز بی پدر شدن 😢بیا و با آمدنت پدری کن برایشان .👭👬 همه منتظر تو هستن ای یاری کننده💚💚💚 ای هدایت کننده💚💚💚 ای بالا برنده💚💚💚 بیا و پدری کن برای زینب ♡مگر تو نگفتی که خدا را قسم به زینب دهیم و ظهور تو را طلب کنیم 😢😢😢 کردیم.... حال که سرباز ولایت را از ما گرفتن ،فقط منتظر تو هستیم که سرباز تو شویم ... بابای من می دانم زینب دل تنگ پدر است . بیا و برای او هم که شده پدری کن 😢😢😢 پروردگارمان می گوید:(نترسید که من ♡باشما یم و می بینم و می شنوم ) سوره طه/آیه۴۶ پس من نخواهم ترسید 😊چون او شنوا و بیناست... فی أمان الله یا ابی👋👋👋تا ظهور💚💚 نویسنده:زینب عبداللهی (سرباز آقا) ...........🌹🌹............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........🌹🌹..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#عاشقانه_دو_مدافع💘 #قسمت_4⃣5⃣ جلوے چشمام سیاه شداز رو صندلے افتادم دیگہ چیزے نفهمیدم.. چشمامو ب
💘 ⃣5⃣ _علے اونقدر خوب بود کہ مطمئݧ بودم شهید میشہ... واااے خدایا کمکم کـݧ از جام بلند شدم رفتم کنار پنجره و یکم بازش کردم ، نسیم خنکے بہ صورتم خورد و اشکامو رو صورتم بہ حرکت درآورد درد شدیدے تو سرم احساس کردم پنجره رو بستم و بہ دیوار تکیہ دادم کہ تو هموݧ حالت خوابم برد باصداے اذاݧ صبح بیدار شدم یہ نفر روم پتو کشیده بود _بہ اطرافم نگاه کردم علے رو تخت نشستہ بود و سرشو بیـن دوتا دستش گذاشتہ بود سرشو آورد بالا ، چشماش هنوز قرمز بود اسماء چرا نخوابیده بودے❓منو میخواستے گول بزنے❓اونجا چرا❓میخواے دوباره حالت بد بشہ❓مـݧ کہ گفتم تا دلت راضے نباشہ نمیرم چرا میشینے فکرو خیال الکے میکنے❓ _الکے خندیدم و گفتم:اوووووو چہ خبرتہ علے❓ایـݧ همہ سوال اونم ایـݧ وقت صبح پاشو بریم وضو بگیریم نمازموݧ و اول وقت بخونیم نمیخواستم اذیتش کنم اما دست خودم نبود ایـݧ حالت هام بدوݧ توجہ بہ علے از اتاق رفتم بیرون رفتم سمت دستشویے. تو آیینہ خودم و نگاه کردم چشمام پف کرده بود آهے کشیدم و صورتمو شستم _وضو گرفتم و رفتم تو اتاق ، جا نماز علے و خودم و پهـن کردم چادر نمازمو سر کردم و منتظر علے نشستم علے نمازو شروع کرد اللہ اکبر با اولیـݧ اللہ و اکبرے کہ گفت: اشک از چشمام جارے شد بهش اقتدا کردم و نماز و باهم خوندیم نمیدونم تو قنوت چے داشت میگفت کہ انقدر طول کشید... _بعد از نماز رفتم کنارش و سرمو گذاشتم رو پاش علے❓ جانم❓ ببخشید بابت چے❓ تو ببخش حالا باشہ چشم ، دستے بہ سرم کشید و گفت: اسماء تا حالا بهت گفتہ بودم با چادر نماز شبیہ فرشتہ ها میشے❓ _اوهووم اے بابا فراموشکارم شدم ، میبینے عشقت با آدم چیکار میکنہ❓ سرمو از رو پاش برداشتم روبروش نشستم اخمے کردم و گفتم: با چادر مشکے چے❓ دستش و گذاشت رو قلبش و گفت: عشق علے حالا هم برو بخواب بخوابم❓دیگہ الان هوا روشـن میشہ باید وسایلاتو جمع کنیم اسماء بیا بخوابیم حالا چند ساعت دیگہ پامیشیم جمع میکنیم قوووول❓ قول _ساعت ۱۱ بود باصداے گوشیم از خواب بیدار شدم ماماݧ بود حتما کلے هم نگراݧ شده بود گوشے و جواب دادم صدامو صاف کردمو گفتم:الو الو سلام اسماء جاݧ حالت خوبہ مادر❓ بلہ مامان جان خوبم خونہ ے علی اینام تو نباید یہ خبر بہ ما بدے❓ ببخشید ماماݧ یدفعہ اے شد باشہ مواظب خودت باش. بہ همہ سلام برسون چشم خداحافظ _پیچ و تابے بہ بدنم دادم و علے و صدا کردم علے جان❓پاشو ساعت یازده پاشو کلے کار داریم پتو رو کشید رو سرشو گفت: یکم دیگہ بخوابم باشہ پتو رو از سرش کشیدم. إ علے پاشو دیگہ توجهے نکرد باشہ پس مـݧ میرم یکدفعہ از جاش بلند شدو گفت کجا❓ خندیدم و گفتم دستشویے _بالش و پرت کرد سمتم جا خالے دادم کہ نخوره بهم انگشتشو بہ نشونہ ے تحدید تکوݧ داد کہ مـݧ از اتاق رفتم بیرون وقتے برگشتم همینطورے نشستہ بود إ علے پاشو دیگہ امروز جمعست اسماء نزاشتے بخوابما پوووفے کردم و گفتم: ببیـن علے مـن از دلت خبر دارم. میدونم کہ آرزوت بوده کہ برے الانم بخاطر مـݧ دارے ایـن حرفارو میزنے و خودتو میزنے بہ او راه با ایـن کارات مـن بیشتر اذیت میشم _پاشو ساکت رو بیار زیاد وقت نداریم چیزے نگفت. از جاش بلند شد و رفت... ادامه دارد.... ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti ...........☆💓☆..................
🔈🔈💵💵💵💵💵🔊🔊 🎊اهدا جوایز نقدی اعضای شرکت کننده در چالش عکس شهید🎊 ✅ نفر اول جناب آقای مسعود یزدانپناه برنده 150 هزارتومن پول نقد که کارت به کارت شد 😇😇😇😇
🔈🔈💵💵💵💵💵🔊🔊 🎊اهدا جوایز نقدی اعضای شرکت کننده در چالش عکس شهید🎊 ✅ نفر دوم سرکار خانم عاطفه قربانی جوان برنده 100 هزارتومن پول نقد که کارت به کارت شد 😇😇😇😇
🔈🔈💵💵💵💵💵🔊🔊 🎊اهدا جوایز نقدی اعضای شرکت کننده در چالش عکس شهید🎊 ✅ نفر سوم سرکار خانم زهرا موسی پور برنده 70 هزارتومن پول نقد که کارت به کارت شد 😇😇😇😇
🎊 عاشقان عیدتان مبارک🎊 🤩لیست برندگان چالش عکس شهید🤩 نفرات اول و دوم و سوم شماره کارت اعلام کنن💳 💵 و نفرات بعدی آدرس و کد پستی و شماره تماس خود را به ایدی زیر ارسال کنن📩📮👇👇 🆔 @Yazahra08 🤩برنده نفر اول : شرکت کننده شماره3⃣6⃣ (سین پست 18/3k)💵 (برنده 150 هزار تومان پول نقد) 💰 🤩برنده نفر دوم : شرکت کننده شماره8⃣5⃣ (سین پست 17/9k)💵 ( برنده 100 هزار تومان پول نقد)💰 🤩برنده نفر سوم : شرکت کننده شماره9⃣7⃣ (سین پست 14/9k)💵 ( برنده 70 هزار تومان پول نقد)💰 🎊 و برندگان بعدی:🎊 📮انشالله فردا هدایا پست میشوند📮 1) شرکت کننده 6⃣6⃣ ( سین پست 12/1k) 2) شرکت کننده 4⃣ ( سین پست 10/2k) 3) شرکت کننده 2⃣0⃣1⃣ (سین پست 8/1k) 4) شرکت کننده 9⃣4⃣ ( سین پست 7/4k) 5) شرکت کننده 4⃣6⃣ (سین پست6/3k) 6) شرکت کننده 5⃣3⃣1⃣ (سین پست 5/9k) 7) شرکت کننده 0⃣4⃣ (سین پست 5k) 8) شرکت کننده 7⃣9⃣ (سین پست 4/1k) 9) شرکت کننده 7⃣2⃣ (سین پست 3/6k) 10) شرکت کننده 3⃣ (سین پست 3/5k) 11) شرکت کننده5⃣6⃣ (سین پست 2/7k)