#داستان آموزنده
برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند. دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را نمیشناختم، پدر شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد. لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم از دست شما ناراحت است!
لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که : شب گذشته پسرم را در خواب دیدم. میگفت در مدتی که ما گمنام و بینشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات، حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ما سر میزد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست. میگویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند.
دانههای درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشدهاش را پیدا کرده بود؛ گمنامی.
ابراهیم همیشه میگفت خوشگلترین شهادت را میخواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را به دامن بگیرد، این خوشگلترین شهادت است.
سرانجام ابراهیم هادی در ۲۲ بهمن سال ۶۱ پس از پنج روز که در کانال کمیل واقع در فکه مقاومت کرد، در عملیات والفجر مقدماتی، بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا میخواست که گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد.
[برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم]
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
#داستان آموزنده
برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند. دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را نمیشناختم، پدر شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد. لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم از دست شما ناراحت است!
لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که : شب گذشته پسرم را در خواب دیدم. میگفت در مدتی که ما گمنام و بینشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات، حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ما سر میزد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست. میگویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند.
دانههای درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشدهاش را پیدا کرده بود؛ گمنامی.
ابراهیم همیشه میگفت خوشگلترین شهادت را میخواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را به دامن بگیرد، این خوشگلترین شهادت است.
سرانجام ابراهیم هادی در ۲۲ بهمن سال ۶۱ پس از پنج روز که در کانال کمیل واقع در فکه مقاومت کرد، در عملیات والفجر مقدماتی، بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا میخواست که گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد.
[برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم]
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
هدایت شده از 🌷متوسلین به شهدا🌷💫
🌸🌿🌤
❤️چلهتوسلبهشهدایوالامقام❤️
❌خیلی ها با این چله #حاجت گرفتند و انس و رفاقت با شهدا پیدا کردن❌
✨نام 40شهید والامقام به انتخاب اعضای کانال لیست شده،
هر روز یک شهید بزرگوار معرفی میشه:
همراه با #زندگینامه #خاطرات #وصایا و #کلیپ شهید عزیز
👈(هر روز متعلق به یک شهید)
و 100 #صلوات و یک #زیارتعاشورا (یا یکی از این دو را) به چهارده معصوم(ع) و شهید آن روز هدیه میکنیم
♥️🕊
✅عصرها #داستان و #رمانشهدایی
✅مطالب #شهیدانه و #تلنگری
🦋🌷
خدمت به شهدا سعادتیست لطفا ما را همراهی کنید و با حضور خودتان انگیزه و انرژی بیشتری به خادمین شهدا بدهید
💥شهدا را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم
مدیون شهدائیم تا قیام قیامت🥀🕊
👇👇👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
🕊✨🕊✨🕊✨🕊
❌لطفا در گروه ها بفرستید تا #دوستداران_شهدا و #حاجتدارها هم در چله شرکت کنند
اجرتان با شهدا♥️🕊
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
❌شروع چله #جمعه 4 آبان ماه
💌شما #دعوتشدهی خود شهدائید
🌱✨
🎤👈 آیتالله شبیری زنجانی
◼️ آیتالله خویی رحمة الله علیه گفته بود: ما در نجف اشرف در خانه بسیار کوچکی زندگی میکردیم. خانواده ما روضه میگرفت و مزاحم مطالعه من بود.
◼️ من به ایشان گفتم: روضه خوانی در منزل مزاحم مطالعه من است، روضه ترک شد. ولی من مبتلا به چشم دردی شدم که هر چه به دکتر مراجعه کردم، خوب نشد و دکترها از معالجه آن مأیوس شدند.
◼️ متوسّل شدیم، در عالم خواب به من گفتند: بنا بود شما کور شوید، ولی حالا که متوسّل شدید، با تربت استشفا کنید، با تربت استشفا کردم، چشمم خوب شد.
📚 جرعهای از دریا ج ۲ ص ۶۸۱
#محرم #داستان
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀