eitaa logo
تیغ و زیتون
523 دنبال‌کننده
706 عکس
180 ویدیو
4 فایل
ارتباط با شاعر @asemani_313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تیغ و زیتون
🔲 شوق زیارت یا شهوت آمار؟ متاسفانه بعضی‌ها فرمایشات ذوات مقدسه را صندوق میوه می‌پندارند . از بین آنها هرچه را که می‌پسندند عمل می‌کنند و هرچه را که نمی‌پسندند دور می‌ریزند . مثلا احادیثی را که فضائل زیارت سیدالشهدا را بیان نموده پسندیده و سالی چندبار اقدام می‌کنند اما به احادیثی که فضائل فرستادن بی‌بضاعتی به زیارت کربلا را برمی‌شمارد توجه نمی‌کنند . آخر خودشان که می‌روند در کنار زیارت سیدالشهدا لذت سفر را هم می‌چشند ، از دورهمی‌های دوستانه محظوظ می‌گردند ، هزینه‌‌های سفر را خرج خویش می‌نمایند و ضمنا آمار سفرهایشان افزوده می‌گردد اما در فرستادن افراد بی‌بضاعتی که زیارت کربلا برای آنها رؤیای محال است دیگر لذت‌های مذکور وجود ندارد و هزینه‌های سفر هم باید خرج شخص یا اشخاص دیگری بشود . در سال‌هایی که راه کربلا به خاطر شیوع کرونا بسته بود دوستانی را می‌دیدم که در ایام اربعین حسینی برای پیاده‌روی لَه‌لَه و حتی در روضه‌ها در فراق کربلا ضجه می‌زدند . از آنها می‌پرسیدم: اگر راه باز بود آمادگی مالی برای تشرف داشتید؟ می‌گفتند: آری الحمدلله . بعد می‌گفتم : بیائید هزینه‌‌های سفر را روی هم بگذارید و یک زندانی سرپرست خانواده را آزاد نمائید . اما متاسفانه قبول نمی‌کردند . امسال هم با دوستان بسیاری صحبت کردم و پیشنهاد دادم: بیائید امسال این هزینه را به فقیری که تا کنون نرفته هدیه نموده و نگذارید آرزوی زیارت را به گور ببرد و خدا می‌داند طبق فرمایش صادق آل محمد علیهم السلام این معامله سود بسیاری دارد اما دریغا که (ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج) . والله بالله تالله اگر به وعده‌ی جعفر بن محمد علیهماالسلام اعتقاد داشتیم این فرصت عالی و طلایی را هرگز از دست نمی‌دادیم . و خدا می‌داند اگر اینگونه می‌نمودیم با هزینه‌ای که صرف یک نفر می‌شد دو نفر کربلایی می‌شدند . حالا هم از طریق این نوشته به آنهایی که بارها مشرف شده‌اند عرض می‌نمایم: بیائید امسال این هزینه را صرف تشرف یک فقیری که تا کنون نرفته نمائید تا خدا فرشته‌ای را مامور نماید که تا قیام یوم لقاءالله هر شبِ جمعه به نیابت شما زائر سیدالشهدا علیه السلام باشد . شاید این جمله را شنیده باشید (چه کربلا رفته‌هایی که کربلایی نشدند و چه کربلا نرفته‌هایی که کربلایی شدند) و لذا بدانید اگر خدا زیارت‌هایی را که رفتید به دلایلی مثل عدم اخلاص ثبت نفرموده باشد ، اگر فقیری را بفرستید بی‌تردید در پرونده‌ی اعمال شما زیارت مقبوله ثبت می‌گردد حتی اگر آن فقیر اخلاص نداشته باشد . فی النهایة الامر الیکم به کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا بپیوندید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 احترام کوثر غزل-مرثیه درباره‌ی ماجرای هجوم به خانه‌ی امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما اَللهمَ العَن اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ آخِرَ تابِع لَهُ عَلیٰ ذٰلک شغال نعره زد: ای شیر ! باز کن در را که شعله‌ور نکنم لانه با کبوتر را غرور نحس مرا له نکن ، درآ دیگر وگرنه می‌شکنم احترام کوثر را درآ ! چهل نفر اینجا نشسته‌اند به خشم که با طناب ببندند دست حیدر را مغیره آمده ، هیزم فراهم آورده که روبراه نماید بساط آذر را یکی نبود بگوید ؛ چه می‌کنی نامرد؟! مگر ز حافظه بردی شکوه خیبر را؟! لگد به در نزن ای بی‌حیای بی‌غیرت ! و شعله‌ور نکن این بیت روح‌پرور را غرور کاذب دنیا چرا فریبت داد؟! مگر قبول نداری جهان دیگر را؟! خلاصه رفت عقب ، دورخیز و اما بعد تمام خانه شنیدند آهِ مادر را فقط نه چوبه‌ی در را ، که در حضور علی شکست با لگدی حرمت پیمبر را کلید خورد همانجا نبرد عاشورا و ریخت روی زمین خون یاس پرپر را طناب گردن حیدر نهاد ، اما بعد به روی نیزه فرستاد هیجده سر را کجاست مهدی موعود تا به خون‌خواهی بگیرد از دل خاک انتقام آخر را به کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا بپیوندید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 احترام کوثر غزل-مرثیه درباره‌ی ماجرای هجوم به خانه‌ی امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما اَللهمَ العَن اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ آخِرَ تابِع لَهُ عَلیٰ ذٰلک شغال نعره زد: ای شیر ! باز کن در را که شعله‌ور نکنم لانه با کبوتر را غرور نحس مرا له نکن ، درآ دیگر وگرنه می‌شکنم احترام کوثر را درآ ! چهل نفر اینجا نشسته‌اند به خشم که با طناب ببندند دست حیدر را مغیره آمده ، هیزم فراهم آورده که روبراه نماید بساط آذر را یکی نبود بگوید ؛ چه می‌کنی نامرد؟! مگر ز حافظه بردی شکوه خیبر را؟! لگد به در نزن ای بی‌حیای بی‌غیرت ! و شعله‌ور نکن این بیت روح‌پرور را غرور کاذب دنیا چرا فریبت داد؟! مگر قبول نداری جهان دیگر را؟! خلاصه رفت عقب ، دورخیز و اما بعد تمام خانه شنیدند آهِ مادر را فقط نه چوبه‌ی در را ، که در حضور علی شکست با لگدی حرمت پیمبر را کلید خورد همانجا نبرد عاشورا و ریخت روی زمین خون یاس پرپر را طناب گردن حیدر نهاد ، اما بعد به روی نیزه فرستاد هیجده سر را کجاست مهدی موعود تا به خون‌خواهی بگیرد از دل خاک انتقام آخر را به کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا بپیوندید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از تیغ و زیتون
برای دخترم "سارا" که نابینا به دنیا آمد اما در چنین شبی (شبِ شهادت زینب کبری) سلام الله علیها در روضه‌ی آن مُخدره شفا گرفته و بینا شد . دخترم ! نازنین فرشته‌ی من ! آسمانی‌ترین فرشته‌ی من ! تا تو هستی بر این زمین چو نگین آسمان غبطه می‌خورد به زمین با حضورت درین سرای بلا خاک را دادی اعتبارِ طلا شب که مَردم به خواب نوشینند چشم‌هایت ستاره می‌چینند چشم‌هایی که مثل مهتابند شام را تا سحر نمی‌خوابند شام را روز می‌کنی با چشم آفتاب است در سرت یا چشم؟! مُحرِمم کرد امام چشمانت گِردِ بیت‌الحرامِ چشمانت چشم‌هایت که رنگِ غم دارد حرفِ بسیار با دلم دارد لرزشش با کنایه می‌گوید ؛ آفتاب ارتعاش هم دارد جا گرفتند در سرت ، یعنی ؛ این‌که خورشید هم حَرم دارد بس‌که دلسوز و مهربان و گلی چشم‌هایت همیشه نم دارد نور می‌بخشد آسمان را هم بس‌که این چشم‌ها کرَم دارد دخترم ! مهربانِ من ! عسلم ! شَان تنزیلِ مثنوی‌غزلم ! شک ندارم ندارد ای "سارا" ! آسمان ماهِ چشم‌هایت را چشم‌هایت مُقدّس‌اند ای گل ! تا خدا نیز می‌رسند ای گل ! دیده چشمت نگاهِ زینب را گوش کرده‌ست آهِ زینب را نور اگر دارد از اجابتِ اوست گر که می‌لرزد از صلابتِ اوست او که دِینش همیشه گردنِ ماست کوهِ صبرش بلند و بی‌همتاست صبر کن مثل زینب ای "سارا" ! بندگی کن فقط خدایت را ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
وعده‌ی ما فردا (دوشنبه) در راهپیمایی پرشکوه ۲۲ بهمن @ebrahim_sanaei
با سپاس از برادر خوابم ، مداح با اخلاص آل‌الله حاج‌حسن ویسی که تصویر بالا را گرفته و ارسال نموده .
🔲 رباعی برای پاسدار شهید محمد قاسم‌زاده مبهوت جمالت آب و آیینه و گل لبریز خیالت آب و آیینه و گل در لحظه‌ی سرخ پرگشودن می‌ریخت آهسته ز بالت آب و آیینه و گل @ebrahim_sanaei
هدایت شده از تیغ و زیتون
✅ احساس عاشقانه به مناسبت سالروز فتح خرمشهر فضای شهر پر از بوی رازقی شده است دوباره نوبت پیمان عاشقی شده است حریم خلوت چشمانم از ستاره پر است دوباره شهر من از موجِ یادواره پر است دوباره بوی خدا ، بوی جبهه دارد شهر که دل به غیر شهیدان نمی‌سپارد شهر اگرچه سینه‌ی من سوگوار خورشید است هنوز شهر من آئینه‌دارِ خورشید است هوای ابریِ چشمم شده‌ست بارانی گرفته بوی خدا سینه‌ام ، نمی‌دانی ! برای غربت آلاله‌ها پریشانم ستاره می‌چکد از آسمانِ چشمانم من از کنار شهیدان عبور خواهم کرد تمام خاطره‌ها را مرور خواهم کرد دلم به یاد شهیدان بهانه می‌گیرد وَ کوله‌بار جدایی به شانه می‌گیرد به یاد غربتِ همسنگرم دلم خون است وَ چشم‌های من آئینه‌دارِ کارون است گرفته است دلم ، مثل عصرِ عاشورا چگونه بی تو بمانم؟! بگو جهان‌آرا ! چگونه بی تو بمانم که سینه‌ام تنگ است میان ما و تو ای گل ! هزار فرسنگ است تو رفته‌ای و من آئینه‌دارِ آه شدم تو روسفید ، ولی من چه روسیاه شدم بگو برادر خوبم ! بگو کجا رفتی ؟! شکست بال من امّا تو تا خدا رفتی مجالِ پر زدنم بود با تو امّا حیف نشد که با تو بیایم به آسمان‌ها حیف مرا ببخش برادر ! اگر عقب ماندم تو آفتاب شدی ، من اسیرِ شب ماندم من‌ استعاره‌ی خاموشی‌ام برادرجان ! وَ در حصار فراموشی‌ام برادرجان ! بگیر دست مرا تا دوباره برخیزم برای جستنِ یک راهِ چاره برخیزم شما اگر که بخواهید می‌توانم من که باز بر سرِ پیمان خود بمانم من دعا کنید دلم مستِ آب و نان نشود وَ شرمسارِ شهیدانِ شهرمان نشود دوباره سینه‌ام احساس عاشقانه گرفت غروب سوّم خرداد را بهانه گرفت به جای گریه به لبخند دل سپردم باز به بی‌قراری اروند دل سپردم باز به یاد لحظه‌ی شیرینِ فتحِ خرمشهر وَ خنده‌های غم‌آگینِ فتح خرمشهر به سوی عرشِ خدا پر کشیده فریادم به یاد حمله‌ی بیت‌المقدّس افتادم به یاد رمز غرور آفرینِ یا مولا شکوهِ لحظه‌ی تکرار ظهر عاشورا مباد پا بگذاریم روی آن‌همه عشق که شعله‌ور شود این سینه‌ها ز ماتم عشق مباد حرمت آلاله را بریم از یاد وَ بی‌خیال بگوئیم هرچه بادا باد نگیرد آتش فریاد رنگ خاموشی نصیبمان نشود تا ابد فراموشی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
بسم‌‌ الله الرحمن الرحیم خطاب به قاطبه‌ی شعَرا ، خطبا و مداحان آل‌الله (علیهم صلوات الله) و سایر شخصیت‌های فرهنگی شرایط جنگی و شهادت شهروندان گرامی را دکانی برای کاسبی نکنید کسانی که سال‌های دفاع مقدس را درک کرده و در روزگار جنگ تحمیلی می‌زیستند از نقش موثر شعَرا ، خطبا و مداحان حماسه‌خوان اطلاع کافی دارند و چهره‌های نوظهوری که بعد از سال‌های حماسه پا به عرصه‌ی وجود نهاده و به تازگی وارد میادین فرهنگی شده‌اند ، بی‌تردید از طریق بزرگترها و رسانه‌ها تاثیر حضور اثرگذار افرادی مثل غلام کویتی‌پور ، حسین فخری و علی‌الخصوص صادق آهنگران را شنیده و دیده‌اند . خدا می‌داند در آن‌ روزگار حساس اخلاص سرمایه‌ی پایان‌ناپذیری بود و لذا نفس ، صدا و حتی حضور چهره‌های فرهنگی نقش فراوانی در روحیه‌ی مردم و رزمنده‌ها داشت . ما سلاح‌های مدرن امروزی که هیچ ، حتی گونی هم برای سنگرسازی نداشتیم اما تا بخواهید اخلاص و معنویت داشتیم . آن‌روزها صِله‌های نجومی که هیچ ، اصلا از صلِه حرفی نبود . آن روزها کسی برای کسی بلیت هواپیما نمی‌خرید . حاج‌صادق از جنوب به غرب ، از غرب به جنوب با خودروهای لندکروز نظامی ، بالگرد ، آمبولانس و حتی گاهی با موتورهای تریل سپاه جابجا می‌شد تا به رسالتی که داشت عمل نماید و این‌ها فقط در اِزای حقوق ناچیز پاسداری بود و بس و همین‌طور عزیزانی مثل فخری و کویتی‌پور ، لذا مجالسشان آدم می‌ساخت . آن‌روزها سیستم‌های صوتی امروزی نبودند ، اکثر مجالس شهری صوت معمولی داشتند و صوت جبهه بلندگوی دستی و گاهی بلندگوی آمبولانس بهداری بود اما خیلی‌ها پای مجالس آدم می‌شدند و چه اسم‌هایی که آنجا عوض نمی‌شد . اسم‌هایی که خوب بودند اما آنجا بهتر شدند و دلیل این‌که می‌بینید در فیلم‌های دفاع مقدس اکثر اسم‌ها علی ، حسن ، حسین و عباس‌اند تاثیر فضای حاکم دوران جنگ تحمیلی بود تحت ظل حضور معمار کبیر انقلاب اسلامی و صدای مخلصانه‌ی چهره‌های فرهنگی . خلاصه باز هم موقعیت حساسی مثل دوران جنگ تحمیلی پیش آمده و بی‌تردید دعوت چهره‌های فرهنگی برای تحریک روحیه‌ی پایداری مردم بیش از پیش انجام می‌پذیرد و امیدوارم ما اهالی فرهنگ این روزها ، شهادت‌ها و آوارگی‌ها را مثل محرّم وسیله‌ی امرار معاش خویشتن نسازیم و تنها به رسالتی که داریم عمل نماییم . اگر دادند بگیرید اما متعارف و بانیان مجالس ، سوگواره‌ها و یادواره‌ها را با طی کردن‌ها معذب نفرمایید . و السلام علی من اتبع الهدی @ebrahim_sanaei
هدایت شده از تیغ و زیتون
🔲 شبِ شیرینِ شعر غزل - برای میلاد بنده‌زاده (کربلایی اسماعیل) غزل سروده‌ام امشب برای چشمانی که برده‌اند مرا تا خدا به مهمانی دمید در شب تاریک عمر من نوری که مهر و ماه نباشد به این درخشانی شروع شد شب شیرین شعر چشمانش شبی که می‌شود آشوب شهر بنشانی به یُمنِ مقدم او طبع شعر من گل کرد به اصفهانیِ آغشته با خراسانی منی که جان نسپردم به سال‌های نبرد شهید چشم قشنگش شدم به آسانی شبی که زاده شد ای کاش می‌توانستم که شهر را کنم از شوق او چراغانی خلاصه لحظه‌ی میلاد او به صوت رسا ندا رسید که امشب ز عرش رحمانی به نُه ستاره ، چهار آسمان ، نموده خدا هزار و سیصد و هفتاد و یک گل ارزانی* * پی‌نوشت: بیت آخر اشاره دارد به تاریخ تولد فرزندم که عبارت است از ۹ / ۴ / ۱۳۷۱ ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از تیغ و زیتون
🔳 گنجِ رنج غزل-مرثیه پیشکش به دردانه‌ی اباعبدالله حضرت رقیه سلام الله علیهما چرا رعشه دارد صدایت رقیه؟! چرا شور دارد نوایت رقیه؟! تو یک کوه نوری ، تو یک گنج رنجی که شد خاکِ ویرانه جایت رقیه ! بگریند اگر اهل عالم عجب نیست به اندوهِ بی انتهایت رقیه ! من از خار هم کمترم بس‌که خوارم که او بوسه زد بر دو پایت رقیه ! لگد ، سنگ ، سیلی ، تشر ، تازیانه به غربت شدند آشنایت رقیه ! سحر کرده‌ای شام را با نگاهت چه نوری‌ست در چشم‌هایت رقیه؟! نترس از هیاهوی طوفان سیلی بخواب عمه دارد هوایت رقیه ! پدر با سر آمد به دیدارت ای گل ! میسر شد آخر لقایت رقیه ! یتیمی چه سخت است ، آن‌هم به طفلی الهی بمیرم برایت رقیه ! ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
هدایت شده از تیغ و زیتون
15.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲 لهیب صاعقه مثنوی در رثای حضرت رقیه سلام الله علیها ای غرق نور فاطمی از پای تا به سر مهتاب شام تيره ! برآر از خرابه سر امشب بساط مختصری روبه راه کن بر خيز ! رأس پاک پدر را نگاه کن نيلوفرانه گرد سری پاره‌پاره پيچ ای ماه خسته ! گِرد گروهی ستاره پيچ بی‌ساقه در کنار تو نيلوفر آمده از بس که بی‌قرار بُوَد با سر آمده امشب بگير در بغلت یاسِ خويش را با او بگو تمام شب احساس خويش را با او بگو ولی نه ، دل‌آزرده می‌شود هيچ از خزان نگو که گل افسرده می‌شود ديگر به زخم خون خدا چون نمک نباش جز در خيال و حسرت کنا معک نباش خون از سری که در برت افتاده پاک کن با صبر خويش خصم خدا را هلاک کن سر را بگير تنگ در آغوش خويشتن بگزار روی گوش پدر گوش خويشتن امشب بيا نوازش او را بهانه کن سر را به دست خسته غریبانه شانه کن با او نگو که دامنت آتش گرفته‌ است از سوز خارها تنت آتش گرفته است با او نگو حدیث تمنّای خویش را هرگز نشان او ندهی پای خویش را حاشا ، نگو که خار به پایت نشسته است اندوه در تمام صدایت نشسته است ای دختری که هیچ تو را استعاره نیست بابا نبیند این‌که تو را گوشواره نیست ای دختری که با غم خود خو گرفته‌ای می‌دانم از چه رو زِ پدر رو گرفته‌ای خواهی نبیند آتش رخسارت آفتاب بر روی زخم چهره‌ات افکنده‌ای نقاب ای گل ! لهیب صاعقه می‌بارد از سرت برخیز ! زینب آمده بالای بسترت دیگر رها کن این سرِ مجروح و خسته را بگذار رأسِ بی‌تنِ در خون نشَسته را نگذار رأسِ خونِ خدا را مقابلت تا گُر نگیرد آتش اندوه در دلت http://eitaa.com/ebrahim_sanaei