eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
700 ویدیو
62 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5884227597792969949.mp3
3.43M
موضوع: حس حضور سخنران: حجه الاسلام محرابیان 《 کانال @Ebrahimhadi
📖قرائت یک صفحه از قرآن به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
📚 #اینک_شوکران زندگینامه #شهید_ایوب_بلندی 🌷 💠قسمت دوازدهم: آقا جون راننده تاکسی فرودگاه بود، همیشه
📚 زندگینامه 🌷 💠قسمت سیزدهم: دکترها می گفتند سردرد های ایوب برای آن سه تا ترکشی است که توی سرش جا خوش کرده اند. از شدت درد کبود می شد و خون چشمانش را می پوشاند. برای آنکه آرام شود سیگار می کشید. روز خواستگاری گفتم که از سیگار بدم می آید، قول داد وقتی عمل کند و دردش خوب شود، سیگار را هم بگذارد کنار. دکترها موقع عمل به جای سه تا، پنج تا ترکش دیدند که به قسمت حساسی از مغز نزدیک بودند. عمل سخت بود و یک اشتباه کوچک میتوانست بینایی ایوب را بگیرد. وقتی عمل تمام شد، دکتر با ذوق دور ایوب تازه به هوش آمده می چرخید. عددهایی را با دست نشانش می داد و ایوب که درست می گفت، دکتر بیشتر خوشحال می شد خانه ی پدری ایوب بودیم که برای اولین بار از حال رفتنش را دیدم. ما اتاق بالا بودیم و ایوب خواب بود. نگاهش می کردم، منتظر بودم با هر نفسی که میکشد، سینه اش بالا و پایین برود. تکان نمی خورد. ترسیدم. صورتم را جلوی دهانش گرفتم. گرمایی احساس نکردم. کیفم را تکان دادم، آیینه کوچکی بیرون افتاد. جلوی دهانش گرفتم، آیینه بخار نکرد. برای لحظاتی فکر کردم مردی را که حالا همه زندگیم شده است، مرد من، تکیه گاهم.، از دستش داده ام.😢 بعدها فهمیدم از حال رفتنش، یک جور حمله عصبی و از عوارض موج گرفتگی است. دیگر تلاش من برای زنده نگه داشتن ایوب شروع شد. حس می کردم حتی در و دیوار هم مرا تشویق می کنند و می گویند: "عاقبت راهی که انتخاب کرده ای، خیر است اوایل توی ظرف یکبار مصرف غذا می خوردیم، صدای خوردن قاشق و بشقاب به هم باعث می شد حمله عصبی سراغش بیاید. موج که می گرفتش، مردهای خانه و همسایه را خبر می کردم. آنها می آمدند و دست و پای ایوب را می گرفتند. رعشه می افتاد به بدنش. بلند می کرد و محکم می کوبیدش به زمین. دستم را می کردم توی دهانش تا زبانش را گاز نگیرد. عضلاتش طوری سفت می شد که حتی مرد ها هم نمی توانستند انگشت هایش را از هم باز کنند. لرزشش که تمام می شد، شل و بی حال روی زمین می افتاد. انگشت های خونینم را از بین دندانهایش بیرون می آوردم. نگاه می کردم به مردمک چشمش که زیر پلک ها آرام می گرفت مردِ من آرام می گرفت. مامان و آقاجون می گفتند: "با این حال و روزی که ایوب دارد، نباید خانه ی مستقل بگیرید، پیش خودمان بمانید." ♦️ادامه دارد... 《 کانال @Ebrahimhadi
☘❤️ دل ، پا دَریِ ڪُهنهٔ در زیرِ پایِ توست... آشفته ای ڪه مُضطربِ کربلایِ توست با اِذنِ فاطمه(ص) به دلم رتبه داده اند.. شُکرِ خدا که هر شب‌جمعه گدایِ توست 🌹 《 کانال @Ebrahimhadi
enc_16990341131660715504371.mp3
3.96M
🎧 نماهنگ " درد زیاده..." 🎤بانوای: حسین ستوده 《 کانال @Ebrahimhadi
💚 «صبحم» شروع می شود آقا به نامتان «روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن» مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️ السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی 《 کانال @Ebrahimhadi
مواظب باشیم هرچیزی رو در شبکه های اجتماعی ❌ 🔅امام جواد علیه السلام : آنکه گناه را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است. 📔کشف الغمه / ج۲ 《 کانال @Ebrahimhadi
🔅 💠رحمت الهی... 📝⇇زنی نازا و عقیم نزد پیامبر وقت می رود و می گوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه پیامبر دعا می کند ؛وحی می رسد که او را نازا خلق کردیم 📝⇇زن می گوید خدا رحیم است و می رود زن سال بعد هم این درخواست را می کند و باز هم وحی می رسد که او را نازا آفریدیم زن این بار هم نگاهی به آسمان می اندازد و می رود 📝⇇سال بعد پیامبر وقت آن زن را با کودکی در آغوش می بیند با تعجب میگوید بارالها چگونه کودکی دارد! او که نازا خلق شده بود؟ وحی می رسد: هر بار گفتیم عقیم است او باور نکرد و مرا رحیم خواند رحمتم بر سرنوتش پیشی گرفت... 👈🏻چه خوب بود اگر غم ها را در برابر رحمت الهی باور نمی کردیم... 📚مجموعه شهر حکایت‌ها 《 کانال @Ebrahimhadi
مگر یک شب زده ی عاشق چه می خواهد؟! جز نور هدایت گر ماه🌙 جز لبخند زیبای یک هادی🌷 جز تو ای شهید ...🌹 🌾من اینجا گرفتار تاریکی نفس شده‌ام و در شب نفس، نفس میکشم و تو ای ماه ،تو ای مصباح الهدی برای من! بتاب بر جان این راه گم کرده ی در نفس و گناه گرفتار شده🍂🍁 بتاب تا باز یابد راه عشق را راه عروج را راه رسیدن به رهایی را ... بتاب ... که نور تو ای شهید 🌷 منور کننده ی سرزمین وجود است ... هادی دلها؛ شهید ابراهیم هادی🌹 《 کانال @Ebrahimhadi
🟡 زنگ زد به منزل ما و برای ساعت شش قرار گذاشت که دنبال من بیاید و به جایی برویم. 🟢درست رأس ساعت شش زنگ خانه ما را زد! رفتم دم در و دیدم آقا ابراهیم است. با تعجب گفت: چرا حاضر نیستی؟ 🔵گفتم: من فکر کردم شما هم مثل بقیه رفقا وقتی قرار می‌گذاری با تأخیر حاضر می‌شوی! عصبانی شد. و گفت: یعنی چی؟ انسان باید هر طور شده به قول و قرارش عمل کنه. نشنیدی خداوند می‌فرماید:👇 ✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ... ای کسانی که ایمان آورده اید؛ به پیمان‌ها ( و قرارها و قراردادهایی که می‌بندید) وفا کنید. (مائده/١) 📚‌‌‌خدای خوب ابراهیم 《 کانال @Ebrahimhadi
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها  شدن انسان  در روز قیامت 🎙 استاد قرائتی 《 کانال @Ebrahimhadi
🔰کاسبی یکبار سید از کشاورزی بار سیب زمینی خرید بارش خیلی خوب نبود، فرستاد تهران و برگشت خورد با قیمت پایین تری بارش رو فروخت و مقداری ضرر کرد. گفتم سید چرا موقع خرید دقت نکردی؟ گفت اشکال نداره، خودم می دونستم بارش خیلی خوب نیست اما اون کشاورز بنده خدا دستش خالی بود، می شناختمش آدم زحمت کشی بود خواستم کمکی به اون بنده خدا کرده باشم. حتی اگر خودمم ضرر کنم. حرفهای سید برای ما عجیب بود. اما سید با اعتقاداتش کار می کرد. خیلی اهل دنیا نبود. شاید به خاطر همین کارهاش خیلی ها ملامتش می کردند. 《 کانال @Ebrahimhadi