eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.4هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
625 ویدیو
61 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: https://eitaayar.ir/anonymous/Q19c.FH2k4 ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ❤️ 🌷🍃خوشنامِ گمنام🍃🌷 خسته بودم.. .خسته... افکار پریشانم مرا در خود محبوس کرده بود. به فکر فرو رفتم. آه و افسوس از گریه های بی هدف. احساس پشیمانی میکردم از روزهایی که بیهوده گذشت. غم تمام وجودم را فرا گرفته بود، تصویر روی جلد کتاب سلام بر ابراهیم ناگهان لرزه ای به تنم انداخت. ابراهیم هادی،چه زیبای آشنایی!! در خواب و بیداری بودم. انگارچیزی مرا فرا می خواند... درآن لحظات، گویا که ابراهیم روشنگر پس کوچه های تیره و تار زندگی ام بود که بوته های خارپستی را که در قلبم ریشه دوانده بود، با انداختن مهر خوب و خالص بودنش در دلم ریشه کن ساخت و این ابراهیم بود که شراب گوارای ایمان را به وجود تشنه ام نوشاند. ابراهیم، مهر و وصالت را در نیمه های شب برپیشانی ادراکم نشاند و لذت عمق وجود عشقه به حضرت مادر(س) را به ضمیر حریصم چشاند تا از رخت خواب کسالت بار برخیزم و لبیک گوی قم الیل الا قلیلا باشم. پس دوباره جریان خوشنامی این گمنام در رگ هایم جاری شد و مویرگ های اندیشه ام برای خواندن ادامه ی کتاب به حرکت افتادند. اشک دیدگانم عشق مرا به این دوست آسمانی نشان میداد و همین مرا کفایت میکرد. در کوچه های نمناک و خیس خورده ی دلم به راه افتادم و رد و پای ابراهیم را دنبال کردم. او در مسجد دلم بود یا نبود ندانستم. به سمت محراب کلمات رفتم،بر سجاده ی سفید صفحات واژه آی که هادی دل هاست به نماز ایستاده بود و هزاران حرف و هجا درپی او غرق نماز بودند. به نماز ایستادم و گفتم دو رکعت نماز عشق می خوانم به نیابت از خوشنام گمنام قربت الی الله، الله اکبر. درآن لحظات پس از مدت ها ناخودآگاه واژگانی ازجنس ایمان بر لبانم جاری شد... 🆔 @Ebrahimhadi
❤️ ❤️ 🌺بنام خدای ابراهیم🌺 من قبلا دختری بودم که زیاد به دوست شهید‌ و اینکه این انسان های بزرگوار به همه عنایت دارن معتقد نبودم...حس میکردم کسی مثل من،چون ادم عادی هستم نمیتونم با شهدا ارتباط برقرار کنم... ماجرای رفاقتم با ابراهیم عزیز از روزی شروع شد که توی اینترنت دنبال رمان میگشتم،اخه تو تایم بیکاریم خیلی مطالعه میکنم!توی یکی از سایتا زد که ایا میخواهید کتاب سلام بر ابراهیم را دانلود کنید؟ منم دانلود کردم ولی نخوندمش،اخه فکر میکردم راجع به شهید ابراهیم همتِ! خلاصه...گذشت تا حدودا یکی دو ماه بعد،یه روز توی دانشگاه داشتم عکسای گالری یکی از دوستامو نگاه میکردم که عکس سه تا شهید بود و نوشته بود با این ستارگان میشود راه را پیدا کرد.عکس سمت راست ابراهیم بود.اولین بار بود که میدیدمش.انگار فقط یه عکس عادی نبود!انگار باهام از توی قاب گوشی حرف میزد... رفتم دنبالش...از کتابخونه کتاب زندگینامشو امانت گرفتم،وقتی دیدم اسم کتابو جا خوردم...دیدم همونیِ که قبلا پی دی افشو دانلود کرده بودم! یکروزه خوندمش...وقتی رسیدم فصل اخر،فصلی که نوشته بود ابراهیم گمنام مونده دلم اتیش گرفت...تا نصفه شب گریه میکردم...وقتی که شناختمش، فهمیدم که هرگز نمیتونم عاشقش نباشم... یه مدت بعد ناراحت بودم، فکرمیکردم اشناییم با ابراهیم جان اتفاقی بوده... امون از وسوسه های شیطان... قهر کردم با ابراهیم سر همین افکار... خداشاهده روز بعد توی دانشکده ، چند تا از دوستام اومدن پیشم و رومو بوسیدن، خیلی هیجان زده بودن...یکیشون با گریه بهم گفت که دیشب خواب دیدم با یه خانمی تو یه جای پر درخت بودیم، دستمو گرفته بود و میگفت بیا بریم مزار شهدا... دوستمم گفت من نمیام میترسم... اون خانم هم به دوستم میگه که نترس، مثل فلانی(بنده) باش که این همه شهید هادی رو دوسش داره... بعد این خواب فهمیدم ابراهیم خیلی با معرفته... اول هم اون بود که دست دوستی داد... خدا رو شکر به واسطه ی ابراهیم جان با شهید هادی ذوالفقاری هم اشنا شدم... اشنایی و‌ علاقم به این دو شهید خیلی جاها کمکم کرده و خیلی روم تاثیر مثبت گذاشته...مخصوصا حجابم ... امیدوارم همیشه عاشقشون بمونم... 🆔 @Ebrahimhadi
❤️ ❤️ من یک گناهکارم ی رو سیاه ک با شناخت داداش ابراهیمم تونستم مسیر زندگیمو عوض کنم😔یا شاید تازه تونستم مسیر زندگیمو پیداکنم.دقیقا جای ک ته ته چاه بود ته ته گناه نمیدونم باید بگم خوب موقعه با داداشم اشنا شدم یا بد موقعه.خوب موقعه وقتی میگم یعنی تو بدترین شرایط گناه باهاش اشنا شدم و از گناه برگشتم ،بد موقعه یعنی خیلی خجالت میکشم از روش بخاطر گناهی ک داشتم مرتکب میشدم.ولی بهرحال از گناه برگشتمو داداشم شد بهترین منجی من.من اولین اشنایم با کتاب رویاهای صادقه ک راجعبه اقا ابراهیم بود شروع شد وقتی کتابو مطالعه کردم درست زمانی بود ک غرق در گناه بودم کتاب باعث شد ی کوچولو ب خودم بیام در همون شب اول ک شاید تازه چند صفحه از کتابو خونده بودم.گفتم میخوام بشی دوست اسمونیم اگه منو قابل میدونی ب خوابم بیا.همون شب خواب دیدم تو مراسم خاک سپاریه چند شهید گمنام دارم پش تابوتها حرکت میکنم یهو ب خودم اومدم گفتم. من.اینجا.شهید.خاک سپاری.یعنی چی؟منکه خیلی گناهکارم اینجا چکار میکنم.ی خانوم اومد بهم گفت تو کاری نکن فقط پشت همین شهدا اروم حرکت کن.صبح ک از خواب پاشدم من خود قبلم نبودم انگار.خیلی روحم سبک بود حس میکردم دادشم منو ب خواهری پذیرفته.قبول کرده ک بشم کنیزش.واسه همین اروم اروم شروع کردم ب نمازو ترک گناه.یکم بعد بهش متوسل شدمو ازش چیزی خواستم گفتم اگه حاجتمو از خدا بگیرم نمازمو اول وقت میخونم.😊حاجتمو گرفتم منم ب قولم عمل کردم.بعد گفتم اگه این یکی حاجتمو هم بگیرم چادری میشمو حجاب میگیرم 😊بازم حاجتمو گرفتم داد.منم ب قولم عمل کردم.خلاصه این شد دوستیه بین منو دادش بزرگم.ترک ی گناه+یه حاجت با توسل ب داداشم از خدا میگیرم 😊 🆔 @Ebrahimhadi
❤️ ❤️ نمی دانم چطور؟نمی دانم کی؟ اما وقتی فهمیدم بخشی از قلبم به نامت بود وقتی فهمیدم که دلداده ات شده بودم نمی دانم میشود گفت اتفاقی نامت را شنیدم، اتفاقی روی برد مدرسه فقط عکس تو بود که هر بار زنگ تفریح میخورد اولین چیزی که توجهم را جلب میکرد تو بودی و من که حتی نامت را نشنیده بودم نمی دانم میشود گفت که اتفاقی بعد از چند وقت اخبار می دیدم و میترا لبافی پرفروش ترین کتاب سال را سلام بر ابراهیم معرفی میکند و من زیر لب آن را چندین بار تکرار میکنم اتفاقی میشود که با کتاب تو روبرو میشوم و با تمام حوصله و دقت آن را میخوانم یعنی همه ی اینها اتفاقی است؟! و چقدر لحظه های که در فکه در کانال سوم( کانال کمیل) بودی من آن لحظها را با تمام رزمندگان کانال همراه بودم و چه لحظهایی بود وقتی که مادر و برادر و خواهر و دوستانت از تو بی خبر بودند و چه اشکهایی که درخواندن این لحظات غم انگیز ریختم درست یادم است وقتی که میخواندم تو رفتی و کسی تو را ندید و چه غریبانه پر کشیدی در اتاق بودم و با مداحی دلنواز میثم مطیعی هق هق گریهایم اوج گرفته بود روزی نبود که به تو فکر نکنم و از خدا نخواهم که تو به خواب من بیایی و چقدر کودکانه فکر میکردم که تو فقط برای منی، فقط من حق دارم تو را رفیق شهیدم بدانم فقط من حق دارم عاشقت باشم و عاشقانه هایم را نثارت کنم فقط حق من است که عکسهایت را عکس پروفایل خودم بگذارم و هر کس که اینکار را میکرد من چقدر آزرده خاطر میشدم که تو نباید او را دوست داشته باشی این منم که فقط حق اینکار را دارم که وقتی آن شخص که عزیزترینم بود قانون عشق را به من یادآور شد من چقدر خوشحال شدم که تو را به تمام خانواده و دوستان و آشنایان معرفی کردم و چقدر شرمنده بابت رفتار گذشته! چقدر با تو خوشحالم چقدر لحظات قشنگی است وقتی نماز میخوانم و تصور میکنم به تو اقتدا کردم و تو روبروی من نماز میخوانی❤️ یا لحظاتی که با هم مداحی حاج مطیعی و سید رضا نریمانی گوش می دهیم چقدر شیرین است و من چقدر تصور با تو بودن را دوست دارم چقدر دوست دارم لحظاتی که کار خطایی انجام دادم از تو عذرخواهی میکنم و تو مرا میبخشی یادت می آید وقتی که چادر نذاشته رفتم برای فلان خواننده در فلان جا بخاطر گرما؟؟ هیچکس ندید اما تو شاهد بودی که وقتی آمدم به عادت همیشگی مداحی میثم مطیعی را گوش کردم و چادرم را سفت بغل کردم های های گریه کردم و چقدر تو قشنگ آرامم کردی ! تو برای من نه مثل یک برادر بلکه عین یک برادری مهربانی و بزرگواری و غیرت و جوانمردی ات فقط بوی برادرانگی و مردانگی را برایم زنده میکند من تا عمر دارم تمام عاشقانه هایم برای خدا و اهل بیت و توست! ❤️ ای عشق بی نشان من❤️ 🆔 @Ebrahimhadi
❤️ ❤️ سلام بر برادرم ابراهیم❤️ چندین ساله که با انواع و اقسام مشکلات و سختی ها دارم دست و پنجه نرم می کنم و تا جایی که تونستم صبر رو پیشه کردم، از اول امسال با چند مشکل جدید و عجیب که بهتره بگم انواع فتنه ها مواجه شدم تو اوج سختی هام بودم، اوج تنش های روزمره، اوج فتنه هایی که بر علیه من در جریان بود، اوج روزهایی که به ناحق شخصیت من داشت خراب می شد، اوج تنهاییم که حرفهام رو به چه کسی بزنم که خب با چند نفر صحبت کردم به عبارتی درد دل کردم اما آروم نشدم و تو اون مدت که چند ماه طول کشید واسم ثابت شد کسی حوصله ی درد دلهای من رو نداره که با عکس العملهایی مواجه شدم که میشه گفت انگار اون آدم های شنونده ی روبروم با زبون بی زبونی بهم میگن هییییسسسس درد دلهای تو هیچ ارتباطی به ما نداره، یه مدت گذشت که واقعا خیلی دلشکسته و غمگین بودم یک روز بدون هیچ برنامه قبلی رفتم محل کار یکی از دوستان، دیگه واقعا کم آورده بودم، قسمتی از اتاق محل کار دوستم چند تا کتاب بود روی یکی از این کتاب ها نوشته بود سلام بر ابراهیم و عکس مردی رو دیدم که در لحظه من رو مجذوب خودش کرد کتاب رو برداشتم و خیره شدم به عکس به دوستم گفتم این آقا چقدر آشناست انگار بارها دیدمش(در صورتی که نه اسمش رو شنیده بودم نه عکسش رو دیده بودم نه با کتاب آشنایی داشتم) چند لحظه خیره شدم به عکس اما یادم نیومد و مطمءن شدم تا حالا ندیدمش اسمش رو نشنیدم و با کتاب هم آشنایی ندارم، به دوستم گفتم این کتاب چیه؟ که ایشون هم پیشنهاد کرد این کتاب رو بخونم و گفت باور نمی کنی که چنین انسانی روی کره زمین زندگی میکرده. کتاب رو با خودم بردم خونه بی صبرانه مشتاق شدم برای خوندنش شروع کردم به خوندن هر چه پیش رفتم بیشتر غرق در دنیای داداش ابراهیم شدم با خوندن خط به خط این کتاب عجیب، خودم رو در اون لوکیشن خاطره ها مجسم میکردم هر چه پیش رفتم نمیتونستم کنارش بذارم هرچه پیش رفتم احساس کردم با مردی آشنا شدم که میشه داداش صداش کرد، قلب مهربون داداش ابراهیم من رو مجذوب خودش کرده بود تا جایی که دو سوم کتاب رو بی وقفه خوندم که واقعا دیگه چشمام اجازه نداد تا آخر بخونم بقیه اش رو گذاشتم برای بعد، وقتی رسیدم به آخرش نا خودآگاه مثل ابر بهار اشک از چشمام سرازیر شدو سرازیر شدو سرازیر شد عاشق این مرد شدم عاشق قلب پاکش شدم عاشق مرام و معرفتش شدم عاشق عاشقانه هاش با خدای خودش شدم عاشق دلسوزی بی ریا و بی توقعش شدم از اون جا بود که فقط بهش گفتم داداش ابراهیم. و واقعا که *سلام بر ابراهیم* عجب اسمی برای این کتاب انتخاب شده که وقتی برداشتی از قرآن عزیز باشه که مسلما چیزی به غیر از معجزه نیست، انصافا معجزه می کنه. به خاطر این اسم واقعا هرکسی که دلش پر باشه و غمگین وقتی روی کتاب رو نگاه کنه و حتی توی ذهنش فقط و فقط اسم کتاب رو بخونه داداش ابراهیم جواب سلامش رو میده و تا آرومش نکنه بی خیال نمیشه 👈به نظر من شهید ابراهیم هادی لطف هایی رو که زمان حضور فیزیکی خودش در اون دوران نسبت به مردم داشته الان با روح خودش داره ادامه میده شک ندارم👉 خیلی مردی داداش ابراهیم❤️ 🆔 @Ebrahimhadi
🍃سلام. منم سالگرد دوست شهیدمو توی خونه گرفتم. جای همگی سبز بود. چند ماه پیش اول شهید ابراهیم هادی رو به دوست مداحم معرفی کردم و کتابشو خوند. روز یک شنبه هم روضه حضرت زهرا(س) خوند به نیابت از شهید و شهید هادی رو به مهمان‌ها معرفی کرد. وعکس شهید رو دادم به مهمان ها. #ارسالی_اعضا 🆔 @Ebrahimhadi
❤️ ❤️ بسم رب شهدا و صدیقین سلام داداش ابراهیم،قشنگ ترین هدیه خدا،رفیق همیشگی من داداش ابراهیم دلم خیلی تنگه برات،خودمم نمیدونم اینکه دلم برات تنگ شده ینی چی!عکست همیشه جلوی چشمامه، هرثانیه ارامش نگاهت بهم منتقل میشه...ولی باز نمیفهمم اینکه دلم برات تنگ شده ینی چی!!! رفیق انقد دلم میگیره وقتی هرطرف نگا میکنم اثری از مرام تو دیگه نیس...کاش یکی توی این دنیا انعکاس زیبایی های توبود کاش یکمی شبیه تو بودم تا بتونم وقتی تو اسمون زل میزنم به امید اینکه نگاهت به منه بهت بگم دیدی ایندفعه تونستم!!! کاش حداقل بال و پر بهم میدادی که پربکشم سمت خودت...یجایی تو اسمونا هربار نگام به اون بالا میفته به هرکی کنارم باشه میگم نگا....داداش ابراهیمم اون بالاس.. دلم یه نگاه قرص از تو میخواد دلم میخواد هر روز و هر روز بهم نشون بدی که حواست بهم هس... دلم میخواد دلم قرص باشه به نگاه همیشگیت میگم اگه ما شیطنت میکنیم یوقت دلخورنشیا محض جلب توجهه که خودت دوباره برمون گردونی دعاکن برامون یهو از اونور بوم نیوفتیم داداش ما که هرکاری میکنیم تا به همه بفهمونیم این داش ابرامی که ما میگیم از صدتارفیق پایه تره!!! رفاقت باهاش شبیه حس بستنی یخی تو اوج گرمای تابستونه ک میخوری و میگی اخیییش...یا شبیه بغل کردنای پرعشق مامان ک بهت انگیزه میده...کسی گوشش بدهکار نیس خودت بهتر میدونی چقد میخوایم این کتاب رو به زور به خورد ملت بدیم تا مثه ما یه حس اخییییش همیشگی داشته باشن ولی میدونی...من تازه فهمیدم تا خودت نطلبی نمیشه... داش ابرام رفاقت باتو بهترین هدیه خدابود و دراخر میخوام بگم خدایااااا دمت گرمممم که همچین رفیقی سر راهمون گذاشتی که یقمونو بگیره پرت کنه تو بغل خودت... شکرت که این اقا ابراهیم و افریدی راستی داش ابرام...اونطرفم رفیقات و سرکارمیذاری؟ نمیشه ماروهم شوخی سوخی سرکارمون بزاری..سفارش کنی مهربزنن رو پیشونیمون که فلانی ادم شد... شاید مارو اشتباه گرفتن نوشتن تو لیست کسایی که ادمشون کردی و از کوچه پس کوچه ها کشوندی شون تو بغل خدا.. خلاصه بعد همه این حرفا..دعابرامون یادت نره...❤️رفیق شهیدم❤️ 🆔 @Ebrahimhadi
❤️ 💠از کجا شروع شد داداش عزیزم؟!... 💠 🟡این سوالیه که هر چند وقت یک بار از خودم میپرسم.غرق میشم تو خاطرات یک و نیم سال پیش و مثل یک کارآگاه که دنبال سرنخ میگرده ، میگردم دنبال یک نشونه که چی شد منو انتخاب کردی؟ تو پاداش کدوم یکی از کارام بودی؟ رزقِ کدوم روضه هام بودی ؟ چی شد که شب قدر اون سال مقدر شدی برای من داداش گلم؟ یا شاید هم برکت زیارت آقام امام رضا بودی که وارد زندگیم شدی... 🟢من که هر چی فکر کردم به نتیجه نرسیدم. حتی یادم نمیاد چجور شد که باهات آشنا شدم،چجور شد که کتابت به دستم رسید، چجوری شدی همدم روزهای تنهاییم ، چجوری شد که شناختم تو رو و همرزمانتو ، منی که قبل از این هیچی نشنیده بودم از شما و حتی عکستون رو هم ندیده بودم چی شد که یهو شدم راوی خاطراتتون برای اطرافیانم؟ ❤️داداش عزیزم... هیچ وقت نتونستم شروع آشنا شدن با تو رو پیدا کنم ولی یک چیز رو خوب یادم هست...میدونی که منظورم چیه ؟ اون شب عاشورا...پای روضه ی آقامون سیدالشهدا(ع)...شونه هام میلرزید و چشمام غرق اشک....خواستم ازشون که نجاتم بدن از مشکلات زندگی...نجاتم بدن از روابطی که داشت منو از خدا دور میکرد...نجاتم بدن از افسردگی و سردرگمی که دچارش شده بودم...و نجاتم دادن...تو رو به من هدیه دادن... 🌱شاید تو اون موقع کنار امام سر جدامون بودی و گفتی که هدایت منو به تو بسپارن...یا شاید علمدار حسین(ع) علمداری زندگی منو به دست تو سپرده... من که نمیدونم چی شد و چه اتفاقی افتاد ولی هر چی بوده تا نفس میکشم دوست دارم همه نفس هام شکر باشه برای تغییری که توی زندگیم ایجاد شد ... 🌺راستی عزیز دل خواهر! خودت میدونی که چقدر مشتاق دیدنتم...نذرها کردم و اشک ها ریختم برای دیدنت...کجایی حضرت برادر گلم... من داداش نداشتم تا قبل از اینکه تو رو بشناسم ولی الان میدونم تو پشتمی تا همیشه...راستی داداش ابراهیم، از کجا شروع شد؟! @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
💠ابراهیم تونست ؛ تو هم می‌تونی... ❤️ ❤️ سلام. مدت ها بود دنبال کتاب سلام بر ابراهیم بود. نمیگم مشکل مالی داشتم.نه... ولی یجورایی برام سخت بود تهیه اون. 📌تو ایام عید شیفت بودم.تو یه مرکز بهداشت غیر از محل کار خودم. روی میز دنبال دستورالعمل واکسیناسیون همکارم میگشتم که چشمم افتاد به...به کتابی که مدتها دلم دنبالش بود. کتاب سلام بر ابراهیم❤️ ✉️پیام دادم به همکارم.گفت مال اون نیست. از سرپرست اونجا پرسیدم.گفت برای خودت!!!! گفتم آخه نمیشه اینجور. گفت زیاد دارن از این‌کتاب. ازم خواست وقتی خوندمش بذارم تو محل کار خودم برای استفاده باقی همکارام. 📔الان چندروزه که کتاب رو چندین بار خوندم. همش به خودم میگم تا حالا میگفتی ائمه و پیغمبر با ما فرق داشتن و... ابراهیم که معاصر خودمونه. 🌸چطور اون تونسته به این زیبایی زندگی کنه و تو نتونی...🌸 @Ebrahimhadi @Ebrahimhadi_Market •••••••••••••••••••••••••••••••
💠ابراهیم تونست ؛ تو هم می‌تونی... ❤️ ❤️ سلام. مدت ها بود دنبال کتاب سلام بر ابراهیم بود. نمیگم مشکل مالی داشتم.نه... ولی یجورایی برام سخت بود تهیه اون. 📌تو ایام عید شیفت بودم.تو یه مرکز بهداشت غیر از محل کار خودم. روی میز دنبال دستورالعمل واکسیناسیون همکارم میگشتم که چشمم افتاد به...به کتابی که مدتها دلم دنبالش بود. کتاب سلام بر ابراهیم❤️ ✉️پیام دادم به همکارم.گفت مال اون نیست. از سرپرست اونجا پرسیدم.گفت برای خودت!!!! گفتم آخه نمیشه اینجور. گفت زیاد دارن از این‌کتاب. ازم خواست وقتی خوندمش بذارم تو محل کار خودم برای استفاده باقی همکارام. 📔الان چندروزه که کتاب رو چندین بار خوندم. همش به خودم میگم تا حالا میگفتی ائمه و پیغمبر با ما فرق داشتن و... ابراهیم که معاصر خودمونه. 🌸چطور اون تونسته به این زیبایی زندگی کنه و تو نتونی...🌸 💌 https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
💐دسته گل صلوات تقدیم به روح والای شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8